Unnamed: 0
float64 | Patient
stringlengths 1
2.7k
⌀ | Therapist
stringlengths 1
32.7k
⌀ | Translated Patient
stringlengths 1
2.63k
⌀ | Translated Therapist
stringlengths 3
7.25k
|
---|---|---|---|---|
null |
I'm always listening to my husband, but it feels like he never listens to me. How do I get my husband to listen to me instead of me listening to him all the time?
|
Have the two of you ever discussed how you feel? I know given the nature of your question that's probably not likely, but I'm going to suggest it any way. He needs to understand that how you feel about this issue equates to not being as happy in the relationship as you could be or he thinks you are. So start there, that may be more of an attention getter than "you never listen to me" yes I do etc. Direct opener: I'm not as happy in this relationship as I think we both deserve. Pause, and if you won't let me talk about it then it's only going to get worse. Then explain you don't feel listened to, you try to be a good listener but you don't feel you are getting the same in return. If he interrupts put your hand up in the sign of a stop, then say please just let me finish. You are right to raise this subject with him because a good marriage can't exist in a communication vacuum. In fairness to him, he needs to understand the seriousness of your concern and have a chance to do better. If he refuses, tell him you want to seek couples counseling then do it, with him or without him.
|
من همیشه به شوهرم گوش میدهم، اما احساس میکنم او هرگز به من گوش نمیدهد. چگونه میتوانم شوهرم را وادار کنم که به من گوش دهد به جای اینکه من همیشه به او گوش کنم؟
|
آیا تا به حال در مورد احساساتتان با هم صحبت کردهاید؟ میدانم با توجه به ماهیت سوال شما این احتمال کم است، اما به هر حال این پیشنهاد را مطرح میکنم. او باید بفهمد که احساس شما درباره این موضوع به معنای این است که نمیتوانید به اندازهای که شایستهاش هستید یا او فکر میکند در این رابطه خوشحال باشید. پس از همینجا شروع کنید؛ این ممکن است بیشتر جلب توجه کند تا اینکه بگویید "تو هرگز به من گوش نمیکنی" و او بگوید "بله، گوش میکنم" و غیره. یک جملهی مستقیم: "من در این رابطه به اندازهای که فکر میکنم هر دوی ما شایستهاش هستیم، خوشحال نیستم." مکث کنید، و اگر اجازه ندهید که دربارهاش صحبت کنم، اوضاع فقط بدتر خواهد شد. سپس توضیح دهید که احساس نمیکنید که به شما گوش داده میشود؛ شما تلاش میکنید شنونده خوبی باشید اما احساس میکنید که این احساس متقابلاً دریافت نمیشود. اگر او صحبت شما را قطع کرد، دستتان را به نشانه توقف بالا ببرید و بگویید، لطفاً اجازه دهید تمام کنم. شما حق دارید این موضوع را با او مطرح کنید زیرا یک ازدواج خوب نمیتواند در خلاء ارتباطی وجود داشته باشد. به انصاف باید گفت که او نیز باید جدیت نگرانی شما را درک کند و فرصتی برای بهبود داشته باشد. اگر او از این موضوع اجتناب کرد، به او بگویید که میخواهید به مشاوره زوجین مراجعه کنید و سپس این کار را با او یا بدون او انجام دهید.
|
null |
I've only been married three months. Every week, we argue about something, and it seems to be getting worse.
|
One key factor to consider is, are you able to repair after your arguments? It seems from your question that repair is lacking after any disagreement or argument. When couples are able to repair after an argument, they have an opportunity to learn more about each other's needs moving forward. I'm also curious if you're having the same type of arguments over and over? If you're stuck in a particular pattern, and can start recognizing what happens between you when this pattern happens, then you can start to name it. Once you name it, then you can take a break to cool off and come back to each after your nervous system has had a chance to calm down (about 30 minutes). The key here though is to make sure you have a plan in place - when things are good between you - an agreement between you that when you both start to get escalated, you'll name it or have an agreed upon code word to signal you don't want to continue this cycle, and then agree to cool off and come back together at a later time. That way, when this is enacted during an argument, nobody feels abandoned during the cool off time. Rather, both partners know they will return at a time when they can truly hear each other and hear their needs.
|
من فقط سه ماه است که ازدواج کردهام. هر هفته در مورد چیزی با هم جر و بحث میکنیم و به نظر میرسد که اوضاع بدتر میشود.
|
یکی از عوامل کلیدی که باید در نظر بگیرید این است که آیا میتوانید پس از دعواهایتان به ترمیم روابط بپردازید؟ از سوال شما به نظر میرسد که پس از هر گونه اختلاف یا دعوا، ترمیم وجود ندارد. هنگامی که زوجها بعد از یک مشاجره قادر به ترمیم باشند، این فرصت را دارند که بیشتر با نیازهای یکدیگر آشنا شوند. همچنین کنجکاوم بدانم آیا شما بارها و بارها دچار یک نوع خاص از دعوا میشوید؟ اگر در یک الگوی خاص گیر کردهاید و میتوانید تشخیص دهید که چه اتفاقی بین شما میافتد زمانی که این الگو به وجود میآید، میتوانید شروع به نامگذاری آن کنید. هنگامی که آن را نام بردید، میتوانید استراحت کنید تا آرام شوید و سپس پس از اینکه سیستم عصبیتان کمی آرام شد (حدود 30 دقیقه)، دوباره به بحث بازگردید. نکته کلیدی این است که مطمئن شوید حین برقراری آرامش، برنامهای دارید - در زمانی که شرایط بین شما خوب است - توافقی با یکدیگر که وقتی هر دو به حالت تشدید میرسید، آن را نام ببرید یا یک کلمه رمز توافقشده برای علامتگذاری که نمیخواهید این چرخه ادامه یابد، تعیین کنید و سپس توافق کنید که مدتی آرام بمانید و بعداً دوباره با هم ملاقات کنید. به این ترتیب، وقتی این روش در حین دعوا به کار گرفته میشود، هیچ یک از طرفین احساس رهاشدگی نمیکند. در عوض، هر دو شریک میدانند که در زمانی دوباره دیدار خواهند کرد که بتوانند واقعاً یکدیگر را بشنوند و نیازهایشان را درک کنند.
|
null |
I've only been married three months. Every week, we argue about something, and it seems to be getting worse.
|
At the begin g of marriages, we expect to be living on an eternal honeymoon, but the reality can be different. This is a process of adaptation, even if you had known your better half for a long time, during the first months and years of marriage you go through a process of settling in your new roles and confront new challenges together that as you resolve become new rules and agreements.Yes, you can work this issues by practicing assertive communication, being clear with each other about what is the problem, how you feel about it and how would you like to resolve it. Learn to close arguments with resolutions, and reminding that you care about each other, that’s why you choose to be together. Discuss your roles and expectations, this is normally done over a marriage preparation class, is never too late to sit down a talk about what you want and look for in a husband/wife and clarify your roles and rules. Find couples therapist who mediates communication and helps both of to you learn assertive communication skills and conflict resolution. ¿Cómo puedo arreglar mi matrimonio?He estado casado por tan solo tres meses. Cada semana discutimos sobre algo y parece ponerse cada vez peor.Al inicio del matrimonio, esperamos vivir una eterna luna de miel, pero la realidad es diferente. Es un proceso de adaptación, sin importar por cuánto tiempo hayas conocido a tu pareja. Durante estos primeros meses se definen los roles en el matrimonio, también enfrentan nuevos retos juntos que según resuelven se convierten en reglas y acuerdos.Sí, puedes resolver estos problemas practicando comunicación asertiva. Deben aclarar sobre cuál es el problema, como se sienten al respecto y como lo quieren resolver. Aprendan a resolver las discusiones con decisiones claras y recordando que si les importan uno al otro, y por eso decidieron estar juntos en primer lugar. Discutan sus roles y expectativas, regularmente esto se hace durante clases de preparación matrimonial, pero nunca es tarde para hablar sobre lo que les gustaría que fuera su matrimonio y lo que esperan de su pareja, así clarifican los roles y reglas que aplicaran a su unión.Encuentren un consejero matrimonial que les ayude a mediar los problemas de comunicación y les ayude a aprender destrezas de comunicación asertiva y resolución de conflictos.
|
من فقط سه ماه است که ازدواج کردهام. هر هفته در مورد چیزی بحث میکنیم و به نظر میرسد که وضعیت بدتر میشود.
|
در آغاز ازدواج، انتظار داریم در ماه عسل ابدی زندگی کنیم، اما واقعیت میتواند متفاوت باشد. این یک فرآیند انطباق است و حتی اگر مدت طولانیتری نیمه بهتر خود را شناخته باشید، در ماهها و سالهای اول ازدواج، با هم در حال تعریف نقشهای جدید خود هستید و با چالشهای تازهای روبهرو میشوید که با حل آنها به قوانین و توافقات جدیدی تبدیل میشوند. بله، میتوانید این مسائل را با تمرین ارتباط قاطعانه و شفافسازی در مورد مشکل، احساسات و روشهای حل آن، حل کنید. یاد بگیرید که بحثها را با تصمیمات مشخص خاتمه دهید و به یکدیگر یادآوری کنید که به هم اهمیت میدهید و به همین دلیل با هم بودن را انتخاب کردهاید. در مورد نقشها و انتظارات خود گفتگو کنید؛ این مسئله معمولاً در کلاسهای آمادگی ازدواج مورد بحث قرار میگیرد، اما هرگز برای صحبت درباره آنچه میخواهید و آنچه از همسرتان انتظار دارید، دیر نیست و این به روشن کردن نقشها و قوانین حاکم بر رابطه شما کمک میکند. یک مشاور زوجها پیدا کنید که به شما در مدیربت مسائل ارتباطی کمک کند و مهارتهای ارتباط قاطعانه و حل تعارض را به شما بیاموزد. سوال: چگونه میتوانم ازدواجم را اصلاح کنم؟ من تنها سه ماه است که متاهل هستم. هر هفته درباره موضوعی بحث میکنیم و به نظر میرسد که اوضاع هر بار بدتر میشود. در آغاز ازدواج، انتظار داریم در ماه عسل ابدی زندگی کنیم، اما واقعیت متفاوت است. این یک فرآیند انطباق است و فرقی نمیکند چقدر زمان همسر خود را میشناسید. در این ماههای اول، نقشها در ازدواج مشخص میشوند و شما همچنین با چالشهای جدیدی رو به رو میشوید که با حل آنها به قوانین و توافقات جدیدی تبدیل میشوند. بله، شما میتوانید این مشکلات را با تمرین ارتباط مؤثر حل کنید. شما باید در مورد مشکل، احساساتتان و روشهای حل آن صحبت کنید. یاد بگیرید که بحثها را با تصمیمات واضح پایان دهید و به خاطر داشته باشید که به یکدیگر اهمیت میدهید و به همین دلیل با هم هستید. درباره نقشها و انتظارات خود صحبت کنید؛ این امر معمولاً در کلاسهای آمادگی ازدواج انجام میشود، اما هرگز دیر نیست که درباره آنچه از ازدواج میخواهید و انتظاراتتان از همسرتان گفت و گو کنید تا نقشها و قوانین مربوط به رابطهتان را شفافسازی کنید. یک مشاور ازدواج پیدا کنید که به شما در بهبود ارتباطات کمک کند و مهارتهای ارتباط مؤثر و حل تعارض را به شما بیاموزد.
|
null |
If I tell him I don't like certain things, he does when it pertains to me. He tells me it's not like that. He never has anything to say about me until I tell him something about himself.
|
It sounds like there are issues with communication between you and your husband. Your perceptions of interactions that you are having don't sound like they match up. It would probably be helpful for you both to work on communicating using "I" statements (I feel----when you---). This is a more effective way of communicating your needs than directly criticizing the other person. If you work on communicating in new, less critical ways you both may learn more about your spouse's feelings and perspective.
|
اگر به او بگویم که از بعضی چیزها خوشم نمیآید، او این کار را در مورد من انجام میدهد. به من میگوید که اینطور نیست. او هرگز درباره من چیزی نمیگوید تا زمانی که من چیزی درباره خودش به او بگویم.
|
به نظر میرسد مشکلاتی در ارتباط بین شما و شوهرتان وجود دارد. برداشتهای شما از تعاملاتی که دارید به نظر نمیرسد با هم همخوانی داشته باشند. احتمالاً برای هر دوی شما مفید خواهد بود که روی برقراری ارتباط با استفاده از جملات «من» کار کنید (من احساس میکنم ---- وقتی شما---). این روش مؤثرتری برای بیان نیازهای شما بهجای انتقاد مستقیم از طرف مقابل است. اگر بر روی برقراری ارتباط به روشهای جدید و کمتر انتقادی کار کنید، ممکن است هر دوی شما بیشتر درباره احساسات و دیدگاههای یکدیگر بیاموزید.
|
null |
Cheating is something unacceptable for me but because we have two daughters I decided not to break up the family. However, now I am struggling to forget and forgive what happened. I feel like I cannot trust him. Without trust, I cannot stay in this relationship. On the other hand, I do not want my children to get hurt. I'm not sure how to move forward?
|
First of all, my heart goes out to you. Infidelity is an extremely challenging obstacle to overcome. There are some things that you should consider. First of all, did he seem truly remorseful? If you felt in his heart that he was truly sorry for what he had done, it will give you a piece of mind that it was a mistake. Secondly, was he forthcoming with this information? How about with answering your questions after the truth was uncovered? If you found that he was still lying or not forthcoming, the sting is even more painful. He should be able to answer any question you have honestly and without hesitation.Thirdly, has he shown a positive difference after this experience? At this time, he should still be proving his faithfulness to the marriage, you and the children.Keep in mind that experiencing infidelity is a form of grief. It is not a quick process that can easily be overcome. What you are experiencing is 100% normal. My best suggestion would be to see a marriage therapist. Find out what drove your husband to cheat in the first place and decide if this aspect in his life has been resolved. I know its important for you to keep your family together but children can sense anger and frustration, this is not a healthy environment either. If you decide that you can no longer remain in the relationship, a therapist will also be able to help you cope with the separation along with addressing your children's needs.Please know that you are not alone and that unfortunately, many relationships have endured this very thing. It may also be helpful to reach out to people who have experienced similar obstacles. The web is a great resource to find groups whether online or in person to use as a support or sounding board.Best of luck to you and your family!
|
خیانت برای من غیرقابل قبول است، اما به خاطر دو دخترمان تصمیم گرفتم خانواده را از هم نپاشم. با این حال، اکنون در تلاش برای فراموش کردن و بخشیدن آنچه که اتفاق افتاده هستم. احساس میکنم نمیتوانم به او اعتماد کنم. بدون اعتماد، نمیتوانم در این رابطه بمانم. از سوی دیگر، نمیخواهم فرزندانم آسیب ببینند. مطمئن نیستم چگونه باید به جلو حرکت کنم.
|
اول از همه، دلم برای تو میسوزد. خیانت یک مانع بسیار چالشبرانگیز است که بر آن غلبه کردن دشوار است. مواردی وجود دارد که باید در نظر بگیری. اولین سوال این است: آیا او واقعاً پشیمان به نظر میرسید؟ اگر احساس کردید که او در دلش واقعاً برای کاری که انجام داده متاسف است، این میتواند به شما این حس را بدهد که آنچه رخ داده یک اشتباه بوده است. Secondly، آیا او بهطور صادقانه و با شفافیت این اطلاعات را در اختیار شما قرار داد؟ و آیا پس از فاش شدن حقیقت، به سؤالات شما بهطور کامل پاسخ داد؟ اگر فهمیدید که او هنوز هم دروغ میگوید یا شفاف نیست، این درد حتی بیشتر میشود. او باید بتواند به هر سوالی که دارید، بهطور صادقانه و بدون تردید پاسخ دهد. سومین سوال این است که آیا او بعد از این تجربه تغییرات مثبتی از خود نشان داده است؟ در این زمان، او باید همچنان وفاداری خود را به ازدواج، شما و فرزندان ثابت کند. به خاطر داشته باشید که تجربه خیانت نوعی سوگ است و این پروسهای سریع نیست که آسان بتوان به آن غلبه کرد. آنچه شما تجربه میکنید 100٪ طبیعی است. بهترین پیشنهاد من این است که به یک درمانگر ازدواج مراجعه کنید. ابتدا دریابید که چه چیزی شوهرتان را به خیانت واداشته و ببینید که آیا این جنبه از زندگی او حل شده است یا خیر. میدانم که برای شما مهم است خانوادهتان را کنار هم حفظ کنید، اما کودکان قادرند خشم و ناامیدی را احساس کنند و این محیط نیز سالم نیست. اگر تصمیم بگیرید که دیگر نمیتوانید در این رابطه بمانید، یک درمانگر میتواند به شما کمک کند تا با جدایی و نیازهای فرزندانتان کنار بیایید. همچنین ممکن است مفید باشد که با افرادی که موانع مشابهی را تجربه کردهاند تماس بگیرید. اینترنت منبعی عالی برای پیدا کردن گروهها، چه بهصورت آنلاین و چه حضوری، برای استفاده بهعنوان پشتیبان یا فن بیان است. برای شما و خانوادهتان آرزوی موفقیت دارم!
|
null |
Cheating is something unacceptable for me but because we have two daughters I decided not to break up the family. However, now I am struggling to forget and forgive what happened. I feel like I cannot trust him. Without trust, I cannot stay in this relationship. On the other hand, I do not want my children to get hurt. I'm not sure how to move forward?
|
To begin, I'm sorry to hear about your situation. Like many of the professionals have stated, infidelity is a very difficult obstacle to move forward from. It's not impossible. While forgetting is probably the hardest part, forgiveness is something that can and will happen. There are things you can do to help yourself. The first this is identifying what you feel is best for yourself and your children. That means being honest with how you feel being in this relationship on a daily basis and understanding how it's affecting you. Second, how is your relationship affecting the children. Do you feel that by staying in the relationship that it's affecting your daily interaction with them. If so, that' something to keep in mind. Next, Really looking at the pros and cons of staying in the relationship. A specific breakdown of what benefits come with staying and what are the ramifications. Vice-versa for leaving. Include your partner. I think being honest with him and letting him know what you are thinking is could be a great option. At least you aren't keeping something inside yourself to manage. Rather, you are being transparent to them. Sometimes a couple can come to an agreement that it may be time to end things and other times it may be best to keep moving forward with a serious plan to how to move forward. Regardless, if you can't trust him and that feeling will never go away it's time to address it. Couple therapy can be beneficial as well as a therapist can provide professional counseling to you. Earl Lewiswww.RelationshipsGoneRight.com
|
خیانت از نظر من غیرقابل قبول است، اما به خاطر دو دخترمان تصمیم گرفتم خانواده را حفظ کنم. با این حال، اکنون در تلاش برای فراموش کردن و بخشیدن آنچه اتفاق افتاده هستم. احساس میکنم نمیتوانم به او اعتماد کنم و بدون اعتماد نمیتوانم در این رابطه بمانم. از سوی دیگر، نمیخواهم بچههایم آسیب ببینند. مطمئن نیستم چگونه باید ادامه دهم.
|
برای شروع، از شنیدن وضعیت شما متاسفم. همانطور که بسیاری از متخصصان گفتهاند، خیانت مانع بسیار دشواری برای پیشرفت است. اما غیرممکن نیست. در حالی که فراموش کردن احتمالاً سختترین بخش این فرآیند است، بخشش امری است که میتواند و خواهد شد. کارهایی وجود دارد که میتوانید برای کمک به خود انجام دهید.
نخستین گام این است که مشخص کنید چه چیزی برای شما و فرزندانتان بهترین است. این شامل صداقت در مورد احساسی است که در طول روز در این رابطه دارید و درک این موضوع که چگونه بر شما تأثیر میگذارد.
دوم، باید بررسی کنید که این رابطه چگونه بر فرزندانتان تأثیر میگذارد. آیا فکر میکنید ماندن در این رابطه بر تعامل روزانه شما با آنها اثر منفی میگذارد؟ اگر چنین است، این نکتهای است که باید در نظر داشته باشید.
سپس، باید واقعاً به مزایا و معایب ماندن در این رابطه نگاه کنید. یک تجزیه و تحلیل مشخص از مزایایی که ماندن به همراه دارد و پیامدهای آن انجام دهید. این موضوع را برای ترک رابطه نیز انجام دهید.
شریک زندگیتان را نیز در این بررسی شامل کنید. من فکر میکنم صداقت با او و بیان افکارتان میتواند گزینه خوبی باشد. حداقل با این کار چیزی را در درون خود نگه نمیدارید. برعکس، شما در این رابطه شفاف هستید.
گاهی اوقات یک زوج میتوانند به توافق برسند که ممکن است زمان پایان دادن به رابطه فرا رسیده باشد و در مواقع دیگر ممکن است بهترین گزینه این باشد که با یک برنامه جدی به جلو حرکت کنند.
صرفنظر از این، اگر نمیتوانید به او اعتماد کنید و این احساس هرگز از بین نمیرود، وقت آن است که به این موضوع رسیدگی کنید. درمان زوجین میتواند مفید باشد و یک درمانگر میتواند به شما مشاوره حرفهای ارائه دهد.
ارل لوئیس www.RelationshipsGoneRight.com
|
null |
Cheating is something unacceptable for me but because we have two daughters I decided not to break up the family. However, now I am struggling to forget and forgive what happened. I feel like I cannot trust him. Without trust, I cannot stay in this relationship. On the other hand, I do not want my children to get hurt. I'm not sure how to move forward?
|
It is completely understandable that you are struggling to forgive and forget this betrayal, and I'd like to echo the sentiment of Danielle Alvarez: infidelity takes time to heal from, so allow yourself to grieve and find the support you need. I'd highly suggest going to couples therapy and addressing all the issues that Danielle raised, especially whether he has expressed genuine remorse and is being completely transparent with you and is taking responsibility for the choice he made, including acknowledging the immense impact it had on you, your relationship, and your ability to trust him. If you have doubts about being able to trust him, he needs to be willing to earn back your trust and do whatever it takes to do so. If he accepts this challenge, then that is a good sign you are on the path toward healing your relationship. Also, please don't ever forget that regardless of what led him to cheat, it was his decision to take that action rather than addressing whatever issues he was having in your relationship. Couples affected by betrayal typically have some underlying issue(s), whether it is a lack of connection or intimacy or another factor, and it is possible to heal and grow even stronger as a couple after betrayal. Because you are grieving, though, allow yourself to acknowledge and accept your feelings of hurt and pain, as they will likely come in waves, but the pain will lessen over time and with supportive therapy, along with the commitment to repair your relationship-from both you and your husband. Also, in regards to your concern about hurting your children, keep in mind that parents model healthy relationship behavior for their children. If your relationship with your husband remains disconnected, untrusting, or bitter, your children will see that and not only feel sad that their parents are both suffering, but also grow up feeling that experiencing such ongoing pain is tolerable or even normal in a relationship. Having parents who learn to handle conflict or heal deep wounds in healthy ways is crucial for children's emotional and psychological development. Whether they see you heal together as a married couple or heal separately as loving but divorced co-parents, they will learn what it is like to expect healthy communication and boundaries in relationships, which I'm sure you want for your children! Take care of yourself, and I wish you much peace and healing. Also, here is a good book I would recommend, along with books by Gottman, as Rebecca Wong suggested:Private Lies: Infidelity and the Betrayal of Intimacy
|
خیانت برای من غیرقابل قبول است، اما به خاطر دو دخترمان تصمیم گرفتم که خانواده را از هم نپاشم. با این حال، اکنون برای فراموش کردن و بخشیدن آنچه پیش آمده، در struggle هستم. احساس میکنم نمیتوانم به او اعتماد کنم و بدون اعتماد، نمیتوانم در این رابطه بمانم. از طرف دیگر، نمیخواهم فرزندانم آسیب ببینند. مطمئن نیستم چطور میتوانم به جلو حرکت کنم.
|
کاملاً طبیعی است که شما برای بخشیدن و فراموش کردن این خیانت با مشکلاتی روبرو هستید و دوست دارم احساسات دانیل آلوارز را تکرار کنم: درمان خیانت به زمان نیاز دارد، بنابراین به خود اجازه دهید که غمگین باشید و حمایت لازم را پیدا کنید. به شدت پیشنهاد میکنم که به زوجدرمانی مراجعه کنید و به تمام مسائلی که دانیل مطرح کرده است، بپردازید، بهویژه اینکه آیا او واقعاً پشیمان است، آیا با شما به طور کامل شفاف صحبت میکند و آیا مسئولیت انتخاب خود را بر عهده میگیرد، از جمله اذعان به تأثیر عمیقی که این اقدام بر شما، رابطهتان و توانایی شما در اعتماد به او گذاشته است. اگر در مورد تواناییتان در اعتماد به او تردید دارید، او باید مایل باشد که اعتماد شما را دوباره به دست آورد و هر کاری که لازم است برای این کار انجام دهد. اگر او این چالش را بپذیرد، این نشانه خوبی است که در مسیر بهبود رابطهتان قرار دارید. همچنین، لطفاً هرگز فراموش نکنید که صرفنظر از اینکه چه عاملی باعث خیانت او شده است، این تصمیم او بود که به جای مواجهه با مشکلات موجود در رابطهتان، به این عمل دست زده است. زوجهایی که تحت تأثیر خیانت قرار میگیرند معمولاً با مشکلات اساسی مواجه هستند، خواه فقدان ارتباط یا صمیمیت باشد یا هر عامل دیگری، و ممکن است پس از خیانت به عنوان یک زوج بهبود یافته و حتی قویتر شوند. به خاطر اینکه شما در حال غمگینی هستید، به خودتان اجازه دهید که احساسات آسیبپذیری و درد خود را بپذیرید، زیرا این احساسات احتمالا به صورت موجی ظاهر میشوند، اما با گذشت زمان و با درمان حمایتی، همراه با تعهد به ترمیم رابطه از سوی هر دو طرف، درد کاهش مییابد. همچنین، درباره نگرانی شما در مورد آسیب رساندن به فرزندانتان، به یاد داشته باشید که والدین رفتارهای سالم رابطه را برای فرزندان خود به عنوان الگو نشان میدهند. اگر رابطه شما با شوهرتان خنثی، غیرقابل اعتماد یا تلخ باشد، فرزندانتان این وضعیت را خواهند دید و نه تنها احساس غم خواهند کرد که والدینشان رنج میبرند، بلکه ممکن است یاد بگیرند که تحمل چنین دردهای مداومی در یک رابطه را طبیعی بدانند. داشتن والدینی که یاد میگیرند با تعارضات کنار بیایند و زخمهای عمیق را به روشهای سالم درمان کنند، برای رشد عاطفی و روانی کودکان بسیار حیاتی است. چه آنها به عنوان یک زوج متاهل بهبودی را تجربه کنند یا به عنوان والدین مهربان اما جدا شده، یاد خواهند گرفت که ارتباط سالم و مرزهای معقول در روابط چه معنایی دارد، چیزی که مطمئناً شما برای فرزندانتان میخواهید! از خودتان مراقبت کنید و برایتان آرزوی آرامش و شفا دارم. همچنین، یک کتاب خوب به همراه کتابهای گاتمن، همانطور که ربکا ونگ پیشنهاد کرده است، "دروغهای خصوصی: خیانت و خیانت به صمیمیت" است که به شما توصیه میکنم.
|
null |
Cheating is something unacceptable for me but because we have two daughters I decided not to break up the family. However, now I am struggling to forget and forgive what happened. I feel like I cannot trust him. Without trust, I cannot stay in this relationship. On the other hand, I do not want my children to get hurt. I'm not sure how to move forward?
|
Let's just start with acknowledging that trust is huge and betrayal hurts. You're entitled to your feelings; all of them and you need to know that your husband understands you. That said some ways are more effective at rebuilding and repairing relationships that others. I am a big fan of The Gottman Method for couples therapy, especially following infedienity. You can read about this approach in Gottman's books: "The Science of Trust" and "Making Love Last" and/or you can seek a Gottman Certified couples therapist here: https://www.gottman.com/private-therapy/
|
خیانت برای من غیرقابل قبول است، اما به خاطر دو دخترمان تصمیم گرفتم خانواده را از هم نپاشم. با این حال، اکنون در تلاش برای فراموش کردن و بخشیدن آنچه اتفاق افتاده، هستم. احساس می کنم نمی توانم به او اعتماد کنم. بدون اعتماد، نمی توانم در این رابطه بمانم. از طرفی نمی خواهم فرزندانم آسیب ببینند. مطمئن نیستم چگونه باید به جلو حرکت کنم.
|
بیایید فقط با اذعان به این نکته شروع کنیم که اعتماد بسیار مهم است و خیانت آسیب میزند. شما حق دارید هر گونه احساسی داشته باشید و باید بدانید که شوهرتان شما را درک میکند. با این حال، برخی روشها در بازسازی و ترمیم روابط مؤثرتر از روشهای دیگر هستند. من به شدت طرفدار روش گاتمن برای درمان زوجها هستم، به ویژه پس از خیانت. میتوانید در مورد این رویکرد در کتابهای گاتمن مانند «علم اعتماد» و «دوام عشق» مطالعه کنید و یا میتوانید به دنبال یک درمانگر زوج گواهیدار گاتمن در اینجا باشید: https://www.gottman.com/private-therapy/
|
null |
He wants to wear makeup and heels. He even tucks his penis away to resemble a vagina. He wants me to wear a strap on and have anal sex with him. I have tried this for him, but I don’t like it and have told him so. He keeps making comments about it and says he can't live without it.
|
Depending on your own sexual history and what you grew up expecting to be "normal" in the bedroom, I can easily imagine that this came as quite a shock to you! It DOESN'T necessarily mean, however that your husband is: gay, bisexual transgender, or even necessarily a cross-dresser etc. unless he has already told you so. I agree with the other poster who recommended you try and ask him more questions with an open and curious attitude and see if he might be open to explaining more with you. That being said, what we also know from research is that frequently what turns us on isn't always what we identify as. Lots of people have fantasies or even sexual behaviors they may enjoy from time to time without considering themselves to be a part of any label or subculture. For example, many women are okay with having their hair pulled or bottom spanked during a particular rowdy sexual encounter but certainly don't consider themselves kinky, submissive, or anything else. It could be that your husband enjoys pretending/ fantasizing that he is something completely different in the bedroom from time to time from what most other see him as outside in the corporate world or in other roles he plays as husband, father, son, friend etc. Many of my kink clients are drawn to their particular fetish simply because it's the opposite of what their life typically entails (e.g., a high profile CEO who is always responsible for making the decisions enjoys being at "the mercy" of someone else once a week). Each of us has a sexual script - a blueprint if you will of what we like and don't like in the bedroom and also what we have each come to see as being "normal." It's also an internal guideline for how we each define our role in sexual expression, sexual orientation, sexual behaviors, sexual desires, and how big a part our sexual identity plays in our everyday lives (Gagnon & Simon, 1973).You've been clued into the fact that your husbands greatly differs from yours on the surface level at the moment. ALL of us are sexual beings yet none of us is exactly identical to one another in our sexual definitions and script expectations. It's like our own sex fingerprint. In my role as a couples counselor, I often help partners become aware of their own sexual script and explore where it overlaps their partners and where it may always differ. If a couple is able to successfully navigate formulating a plan for both to feel validated and sexually satisfied, the relationship thrives. Most counselors would agree that a healthy script includes:Both partners taking ownership for the couple's sexual experiences.Both partners learning to communicate openly and honestly about their feelings.Both partners learning to meet one another's - needs, desires, and wishes while making sure his/her own needs are being met.If "pegging" your husband as it's called is a hard and fast no for you, that will likely need to be respected as it may be too far off your own sexual script. However, if your husband is for sure absolutely adamant about "needing" to dress in a female fashion and/or be anally penetrated, you may seek professional counseling to help navigate how both of you will come to an agreement about fulfilling these desires in a way that doesn't hurt either one of you or the marriage.My warmest wishes to you both!
|
او میخواهد آرایش و کفش پاشنهبلند بپوشد. او حتی آلت تناسلیاش را به سمت داخل میدمد تا شبیه واژن به نظر برسد. او از من میخواهد که از بند استفاده کنم و با او رابطه مقعدی داشته باشم. من این را برای او امتحان کردهام، اما از آن خوشم نمیآید و این را به او گفتهام. او بارها در مورد آن صحبت میکند و میگوید که نمیتواند بدون آن زندگی کند.
|
بسته به سابقه جنسی شما و انتظاراتی که در اتاق خواب به عنوان "عادی" داشتید، به راحتی میتوانم تصور کنم که این برای شما شوکهکننده بوده است! اما این لزوماً به این معنا نیست که همسرتان همجنسگرا، دوجنسگرا، ترنس، یا حتی بهطور ضروری یک کراسدریسر است، مگر اینکه خودش به شما گفته باشد. من با کاربر دیگری موافقم که پیشنهاد کرده است با نگرش باز و کنجکاوانه از او سؤالات بیشتری بپرسید و ببینید آیا او مایل به توضیح بیشتر با شما است یا خیر. همانطور که در تحقیقات مشخص شده، آنچه ما را تحریک میکند، همیشه با آنچه که خود را تعریف میکنیم مطابقت ندارد. بسیاری از افراد دارای خیالها یا حتی رفتارهای جنسی هستند که از آنها لذت میبرند بدون اینکه خود را جزئی از هر برچسب یا خرده فرهنگی بدانند. به عنوان مثال، بسیاری از زنان هنگام رابطه جنسی شورانگیز با کشیدن موها و یا ضربه زدن به ناحیه پایین خود مشکلی ندارند، اما بعید است که خود را به عنوان افرادی با تمایلهای خاص بخوانند. ممکن است همسرتان از تظاهر یا خیالپردازی در اتاق خواب درباره هویتی کاملاً متفاوت نسبت به آنچه دیگران در دنیای شرکتی یا در سایر نقشهایش (به عنوان همسر، پدر، پسر، دوست و غیره) از او میبینند، لذت ببرد. بسیاری از مشتریان من که به نوعی تمایلات خاص دارند، به آن تمایل دارند زیرا نقطه مقابل زندگی معمولیشان است (مثلاً یک مدیرعامل که همیشه مسئول تصمیمگیری است، از این که هفتهای یک بار در "مشیت" شخص دیگری باشد، لذت میبرد). هر یک از ما یک "فیلمنامه جنسی" داریم - نوعی الگو از آنچه در اتاق خواب و آنچه را که به عنوان "عادی" در نظر میگیریم. این نیز یک راهنمای داخلی است برای اینکه چگونه هر کدام از ما نقش خود را در ابراز جنسی، گرایش جنسی، رفتارهای جنسی، و تمایلات جنسی، و نقش هویت جنسی ما در زندگی روزمرهمان تعریف میکند (Gagnon & Simon, 1973). شما متوجه تفاوتهای بزرگ بین تمایلات جنسی خود و همسرتان در حال حاضر شدهاید. ما همه موجودات جنسی هستیم اما هر یک از ما در تعاریف جنسی و انتظارات فیلمنامهامان منحصر به فرد هستیم. مثل یک اثر انگشت جنسی شخصی. بهعنوان مشاور زوج، من معمولاً به شرکای زندگی کمک میکنم تا فیلمنامه جنسی خود را شناسایی کنند و بررسی کنند که کجا همپوشانی میکند و کجا احتمالاً تفاوت دارد. اگر یک زوج بتوانند با موفقیت برای فراهم کردن احساس اعتبار و رضایت جنسی برای هر دو برنامهریزی کنند، رابطه آنان شکوفا خواهد شد. بیشتر مشاوران توافق دارند که یک فیلمنامه سالم به موارد زیر شامل میشود: هر دو شریک برای تجربیات جنسی مشترکشان مسئولیت بپذیرند. هر دو طرف به طور شفاف و صادقانه درباره احساسات خود صحبت کنند. هر دو طرف نیازها، تمایلات و آرزوهای یکدیگر را برآورده کنند و اطمینان حاصل کنند که نیازهای خودشان نیز برآورده میشود. اگر "پگینگ" همسرتان برای شما قطعاً یک نه سخت و سریع است، احتمالاً باید به آن احترام گذاشته شود زیرا ممکن است خیلی دور از فیلمنامه جنسی شما باشد. با این حال، اگر همسرتان قاطعانه بر این نکته تأکید میکند که "نیاز به" پوشیدن لباس زنانه و یا نفوذ مقعدی دارد، ممکن است به شایستگی به مشاوره حرفهای مراجعه کنید تا ببینید چگونه میتوانید درباره برآورده کردن این تمایلات به توافق برسید بدون اینکه به خود یا ازدواجتان آسیبی برسانید. بهترین آرزوها برای شما!
|
null |
He wants to wear makeup and heels. He even tucks his penis away to resemble a vagina. He wants me to wear a strap on and have anal sex with him. I have tried this for him, but I don’t like it and have told him so. He keeps making comments about it and says he can't live without it.
|
It sounds like you may be asking two different questions.With regard to what you said about your husband dressing as a female in your bedroom, I wonder if you would consider asking him more about this. If you choose to do that, I would suggest that you ask him whether a certain time is a good time to have a conversation and asking questions for five minutes or more that are related to you learning more about his experience. This can be difficult to do at times, particularly when you may want to offer your own opinions or become very anxious or of type. Consider thinking of a phrase that may help you to stay calm during the discussion. It may be helpful to think of yourself as asking questions as if you were an investigative reporter and using questions that start with words like "what, how, who, where, when." Questions that start with "why," can be very difficult to answer for some people and can be overwhelming because it often links to answers involving emotions that may or may not be understood. Also try restating what your husband is saying to make sure that you are understanding correctly. If what he is telling you is different than what you have heard or thought of for many years, it may be challenging to follow his meaning initially. Remember that listening to your husband does not imply agreement with what he is saying, just that you are following and looking to understand what he is experiencing. I also recommend sticking to one topic for the conversation, but this could be done with many different topics over time.You could also see if he would be willing to have a discussion where he listens like an investigative reporter to learn more about the experience that you are having.As far as what you mentioned about the sexual experience, maybe if you can discuss what it is that you don't like and/or understand what it is that he does like, you could see if there is some middle ground here. It depends on what you both prefer.These types of conversations can be difficult to have for some couples, at least initially. Having structured conversations, such as the ones I've described briefly above, can feel awkward initially, but the reason it can be helpful is because it can lead to further understanding in a way that decreases the chances of having an argument.Also consider seeing a therapist in your area who specializes in couples to discuss some of these ideas.
|
او میخواهد آرایش و کفش پاشنهبلند بپوشد. او حتی آلت تناسلیاش را بهطور مرتب پنهان میکند تا شبیه واژن شود. او از من میخواهد که یک بند مصنوعی بپوشم و با او رابطه مقعدی داشته باشم. من این را برای او امتحان کردهام، اما از آن لذت نمیبرم و به او گفتهام. او مدام در مورد این موضوع صحبت میکند و میگوید که بدون آن نمیتواند زندگی کند.
|
به نظر میرسد که شما ممکن است دو سوال متفاوت بپرسید. با توجه به آنچه درباره شوهرتان و پوشیدن لباس زنانه در اتاق خواب گفتید، آیا تمایل دارید بیشتر از او بپرسید؟ اگر این کار را انتخاب کردید، پیشنهاد میکنم از او بپرسید که آیا زمان خاصی برای گفتگو مناسب است و سؤالاتی به مدت پنج دقیقه یا بیشتر بپرسید که به یادگیری بیشتر درباره تجربه او مربوط میشود. این کار ممکن است گاهی دشوار باشد، بهویژه زمانی که بخواهید نظرات خود را بیان کنید یا احساس اضطراب کنید. سعی کنید عبارتی را در نظر بگیرید که به شما کمک کند در طول بحث آرام بمانید. ممکن است مفید باشد که خود را بهعنوان یک خبرنگار تحقیقی تصور کنید و از سؤالاتی استفاده کنید که با کلماتی مانند «چه، چگونه، چه کسی، کجا، چه زمانی» شروع شوند. سؤالاتی که با «چرا» شروع میشوند میتوانند برای برخی افراد دشوار و گیجکننده باشند، زیرا معمولاً به احساساتی مرتبط هستند که ممکن است درک نشوند. همچنین سعی کنید آنچه شوهرتان میگوید را دوباره بیان کنید تا مطمئن شوید به درستی متوجه شدهاید. اگر آنچه او میگوید با آنچه شما سالها شنیدهاید یا فکر میکردید متفاوت است، ممکن است در ابتدا پیگیری مفهوم او چالشبرانگیز باشد. به یاد داشته باشید که گوش دادن به شوهرتان به معنای موافقت با او نیست، بلکه صرفاً به این معناست که شما پیگیر بوده و میخواهید بفهمید او چه تجربهای دارد. همچنین توصیه میکنم برای گفتوگو به یک موضوع خاص بچسبید، اما این میتواند با موضوعات مختلف در طول زمان انجام شود. همچنین میتوانید ببینید که آیا او مایل است بهعنوان یک خبرنگار تحقیقی به شنیدن درباره تجربه شما بپردازد. در مورد موضوع تجربه جنسی، شاید اگر بتوانید در مورد آنچه که دوست ندارید و یا آنچه او دوست دارد صحبت کنید، بتوانید به حد وسطی برسید. این بستگی به ترجیحات هر دوی شما دارد. چنین گفتگوهایی ممکن است در ابتدا برای برخی از زوجها دشوار باشد. داشتن مکالمات ساختاریافته، مانند مواردی که در بالا توضیح دادم، ممکن است در ابتدا ناخوشایند باشد، اما دلیل مفید بودن آن این است که میتواند به درک بهتر منجر شود و شانس بحث و نزاع را کاهش دهد. همچنین دیدن یک درمانگر متخصص در زمینه زوجها را در منطقه خود در نظر بگیرید تا در مورد این ایدهها صحبت کند.
|
null |
I love him, but he doesn’t show me love. He talks badly about me to his friends.
|
What you are describing is a state of abandonment like no other; a direct lack of respect. The challenge here is: you cannot control another person no matter how hard you try. The only person that you have control of is yourself. So then the question that this reality poses is: What are you willing to change? If you love yourself and know that you have tremendous value, if you can see what you bring to a relationship and that you deserve respect and love and tenderness, then you will get to a point where you will settle for nothing less than that. The change that might be necessary in yourself is to change the way you see yourself, the way you treat yourself and what you accept. Your husband also needs to change and that is something only he can do for himself but reaching out to get help as well. It would be helpful for you both to get help because there is damage on both parts. You have much more power than you realize and talking with someone can help you to hone that power and make a difference in your own life. Sometimes, the difference/change can be walking away from a bad situation or it can simply be changing your attitude and raising the bar. Sometimes our loved ones come with us on the elevation, and sometimes they get left behind. You must do some deep introspection through therapy to get to the point where you can answer this question for yourself.
|
من او را دوست دارم، اما او به من محبت نشان نمیدهد. او درباره من با دوستانش بد صحبت میکند.
|
آنچه شما توصیف میکنید حالتی از رها شدگی است که بینظیر است؛ عدم احترام مستقیم. چالش اینجاست: شما نمیتوانید هیچ شخص دیگری را، هر چقدر هم تلاش کنید، کنترل کنید. تنها کسی که میتوانید کنترلش را در دست داشته باشید، خودتان هستید. بنابراین، سوالی که این واقعیت مطرح میکند این است: چه چیزی را مایلید تغییر دهید؟ اگر خود را دوست دارید و میدانید که ارزش فوقالعادهای دارید، اگر بتوانید ببینید که چه چیزی به یک رابطه اضافه میکنید و این که شما سزاوار احترام، عشق و مهربانی هستید، در آن صورت به نقطهای میرسید که به هیچ چیز کمتر از آن رضایت نخواهید داد. تغییری که ممکن است در خودتان لازم باشد، تغییر در نحوه نگریستن به خود و همچنین نحوه رفتار با خود و آنچه که میپذیرید، است. شوهر شما نیز نیاز به تغییر دارد و این چیزی است که فقط او میتواند برای خود انجام دهد، اما باید برای کمک نیز اقدام کند. دریافت کمک برای هر دوی شما مفید خواهد بود زیرا هر دو طرف آسیب دیدهاند. شما بیشتر از آنچه تصور میکنید قدرت دارید و صحبت با یک مشاور میتواند به شما کمک کند تا این قدرت را تقویت کنید و تغییری در زندگیتان ایجاد کنید. گاهی اوقات، تغییر میتواند به معنای ترک یک وضعیت بد باشد یا به سادگی تغییر نگرش و بالا بردن معیارها. گاهی اوقات عزیزان ما همراه ما بالا میروند و گاهی اوقات عقب میمانند. شما باید از طریق درمان به عمق درون خود بروید تا به نقطهای برسید که بتوانید به این سوال برای خود پاسخ دهید.
|
null |
I love him, but he doesn’t show me love. He talks badly about me to his friends.
|
Hello, and thank you for your question. Loving someone who
doesn’t respect or treat you well can be enormously difficult and painful.
Many people who find themselves in an emotionally hurtful
relationship say that it was wonderful when it first started, but that over
time their partner’s behaviors changed and they became emotionally or
physically abusive.
I want to say right away that it is not your fault in any
way if someone is abusive to you. It does not mean that you are broken or that there
is something wrong with your character if you have not left the situation.
People stay for many reasons, such as fear, finances, children, pressure from
others, and love.
Many people have had to leave their abusive partners who
they still love to preserve their own safety and regain the sense of self they
may have lost. It is a very difficult thing to do, even if you know it is the
right thing.
The person who really needs to take a hard look at
themselves is the person doing the abusing.
It is very common for mental and emotional abuse to wear
away at someone’s self-esteem. This can lead to other problems, like depression
and anxiety. These issues sometimes require professional support to manage,
such as a counselor or perhaps a doctor who may prescribe medication.
A counselor may be able to help you sort through your fears
and concerns about staying or leaving. To look at things from different angles,
and to help you decide what is best for you.
You have not said that your husband has been physically abusive
to you, but if that has been the case, then you must consider your physical
safety first. Leaving an abusive relationship is the most dangerous time.
Getting help from professionals would be critical, and I would recommend your
local domestic violence program.
Whatever you decide to do is the right thing for you. I
would encourage you to ask yourself honestly about your reasons for staying and
the barriers that may keep you from going. You do deserve to be happy and
emotionally safe. If you do not feel like you have that safety, then seeking
someone to help you sort through these things is a good plan.
I wish you well.
Robin J. Landwehr, DBH, LPC, NCC
|
من او را دوست دارم، اما او به من محبت نمیکند. او درباره من با دوستانش بد صحبت میکند.
|
با سلام و تشکر از سوال شما. دوست داشتن کسی که به شما احترام نمیگذارد یا با شما به خوبی رفتار نمیکند، میتواند بسیار دشوار و دردناک باشد. بسیاری از افرادی که خود را در یک رابطه عاطفی آسیبزا میبینند، میگویند که وقتی رابطه آغاز شد، فوقالعاده بود، اما با گذر زمان، رفتارهای شریک زندگیشان تغییر کرد و آنها دچار آزار عاطفی یا جسمی شدند.
میخواهم بلافاصله بگویم که اگر کسی به شما آسیب میزند، این تقصیر شما نیست. این بدان معنا نیست که شما شکست خوردهاید یا مشکلی در شخصیت شما وجود دارد چون از این وضعیت بیرون نرفتهاید. افراد به دلایل مختلفی از جمله ترس، مسائل مالی، فرزندان، فشار از جانب دیگران و عشق، در این روابط میمانند.
بسیاری از افراد مجبور شدهاند شرکای آزارگر خود را ترک کنند، حتی اگر هنوز دوستشان داشته باشند، تا امنیت خود را حفظ کنند و احساس خود را که ممکن است از دست داده باشند، دوباره بهدست آورند. انجام این کار بسیار دشوار است، حتی اگر بدانید که این کار درست است.
فردی که واقعاً باید به خود نگاهی دقیق بیندازد، کسی است که اقدام به آزار میکند. آزارهای روانی و عاطفی معمولاً باعث تیرگی عزت نفس فرد میشوند. این موضوع میتواند به مشکلات دیگری، مانند افسردگی و اضطراب منجر شود. این مسائل گاهی نیاز به حمایت حرفهای دارند، مانند مشاوری که بتواند کمک کند یا پزشکی که ممکن است بخواهد دارویی تجویز کند.
یک مشاور میتواند به شما کمک کند تا ترسها و نگرانیهای خود را در مورد ماندن یا رفتن مرتب کنید، به مسائل از زوایای مختلف نگاه کنید و به شما کمک کند تصمیم بگیرید چه چیزی برای شما بهترین است.
شما نگفتهاید که شوهرتان به شما آزار جسمی میزند، اما اگر اینطور باشد، باید اولویت را بر ایمنی فیزیکی خود بگذارید. ترک یک رابطه آزارگر، بهخصوص خطرناکترین زمان است. گرفتن کمک از متخصصان بسیار ضروری است و من برنامه محلی خشونت خانگی را به شما توصیه میکنم.
هر تصمیمی که بگیرید، همان تصمیم درست برای شماست. من شما را تشویق میکنم که صادقانه از خود بپرسید چرا در این وضعیت ماندهاید و چه موانعی ممکن است شما را از رفتن باز دارد. شما شایستگی خوشبختی و احساس امنیت عاطفی را دارید. اگر احساس نمیکنید این امنیت را دارید، جستجو برای کسی که به شما در مرتب کردن این مسائل کمک کند، ایده خوبی است.
برای شما آرزوی موفقیت دارم.
Robin J. Landwehr، DBH، LPC، NCC
|
null |
I love him, but he doesn’t show me love. He talks badly about me to his friends.
|
So many questions comes to mind when I read your words...Do you love yourself? What do you LOVE about him? What are you getting from this relationship that is good for you? What are you lacking in yourself that you allow yourself to be treated this way?....I can go on..If you can answer these questions, maybe you will answer your own question of WHY are you with your husband or even better, WHY you ALLOW your husband to be mean, show no love, disrespect you? You seem to lack self-worth...seek a professional to help you with this.
|
من او را دوست دارم، اما او عشق خود را به من نشان نمیدهد. او در مورد من با دوستانش بد حرف میزند.
|
زمانی که حرفهایت را میخوانم، سوالات زیادی به ذهنم میرسد... آیا خودت را دوست داری؟ چه چیزی را در او دوست داری؟ در این رابطه چه چیز خوبی برای تو وجود دارد؟ چه چیزی در وجود خودت کم داری که اجازه میدهی با تو اینطور رفتار شود؟... میتوانم ادامه بدهم... اگر بتوانی به این سوالات پاسخ دهی، شاید بتوانی به سوال خودت درباره اینکه چرا با شوهرت هستی یا حتی بهتر، چرا اجازه میدهی شوهرت بدخلق باشد، محبت نشان ندهد و به تو بیاحترامی کند پاسخ بدهی. به نظر میرسد که احساس ارزشمندی در خودت نداری... بهتر است به دنبال یک متخصص بروی تا در این زمینه به تو کمک کند.
|
null |
My father is in the hospital and was diagnosed with leukemia. I have been dealing with that all day. My husband keeps getting mad at me for things that I said.
|
I don't know how long you have been married, but this might be a time to explain to your husband what you wish he could do for you in this moment. It could be that he is showing that he is getting mad at you because he is worried about you and it is just coming out wrong. Maybe he would be open to an honest discussion?
|
پدرم در بیمارستان است و به لوسمی مبتلا شده است. من تمام روز با این موضوع دست و پنجه نرم کردهام. شوهرم به خاطر چیزهایی که گفتم مدام عصبانی میشود.
|
نمیدانم چند وقت است که ازدواج کردهاید، اما شاید اکنون زمانی باشد که به شوهرتان توضیح دهید از او چه انتظاری دارید. ممکن است او به دلیل نگرانی درباره شما، نشان دهد که عصبانی است و این احساس به شکل نادرستی بروز کرده باشد. شاید او آماده گفتوگوی صادقانهای باشد؟
|
null |
My husband took a job out of state for the next year and seems to be a different person. Before, he worked and slept, and on off days, he'd stay home because he didn't want to do anything else. Now he's going out with friends several nights a week while I'm still home working a 50 hours a week job and taking care of two kids by myself. He's suddenly saying he misses me and wants me to be his adored wife, but the whole time, I'm remembering how I've been emotionally starving for the last five years.
|
It seems that you have been very disconnected from each other which naturally could contribute to symptoms of saddness and even depression. Obviously something has shifted which you do not understand. Therefore, perhaps you should consider attending Couples therapy to help work through your concerns and feelings? It would also be beneficial to assess if in fact any depression or other underlying issue is going on. Communication is so important in any relationship and the manner in which we express ourselves to our partner can either invite curiosity and emotional connection, or shut down connection. IMAGO dialoguing is a helpful tool for couples for communication as it teaches validating and empathic listening to better heal disconnection.
|
شوهرم برای یک سال آینده شغلی در ایالت دیگری گرفت و به نظر میرسد فرد دیگری شده است. قبلاً تنها کار میکرد و میخوابید و در روزهای تعطیل در خانه میماند چون نمیخواست هیچ کار دیگری انجام دهد. اکنون او چندین شب در هفته با دوستانش بیرون میرود در حالی که من هنوز در خانه هستم و 50 ساعت در هفته کار میکنم و به تنهایی از دو بچه مراقبت میکنم. او ناگهان میگوید که دلش برای من تنگ شده و میخواهد که من همسر محبوب او باشم، اما در تمام این مدت، به یاد میآورم که چگونه در پنج سال گذشته از لحاظ عاطفی در حال گرسنگی بودم.
|
به نظر میرسد که شما از یکدیگر به شدت جدا شدهاید که بهطور طبیعی میتواند منجر به علائم غم و اندوه و حتی افسردگی شود. واضح است که تغییراتی ایجاد شده که برای شما قابل درک نیست. بنابراین، شاید بهتر باشد شرکت در درمان زوجها را برای کمک به رفع نگرانیها و احساسات خود در نظر بگیرید. همچنین بررسی اینکه آیا واقعاً افسردگی یا مسائل زمینهای دیگری وجود دارد، میتواند مفید باشد. ارتباط در هر رابطهای بسیار مهم است و نحوه ابراز خود به شریک زندگیمان میتواند باعث ایجاد کنجکاوی و ارتباط عاطفی یا برعکس، قطع ارتباط شود. گفتوگوی IMAGO ابزاری مؤثر برای زوجها در راستای ارتباط است، زیرا گوش دادن معتبر و همدلانه را برای بهبود قطع ارتباط آموزش میدهد.
|
null |
My husband took a job out of state for the next year and seems to be a different person. Before, he worked and slept, and on off days, he'd stay home because he didn't want to do anything else. Now he's going out with friends several nights a week while I'm still home working a 50 hours a week job and taking care of two kids by myself. He's suddenly saying he misses me and wants me to be his adored wife, but the whole time, I'm remembering how I've been emotionally starving for the last five years.
|
My first concern is you: As you stated, you have been emotionally starving for the past five years. Please try to find time for you; to clarify your thoughts and feelings by writing, talking to a trusted friend or family member and perhaps seeing a therapist.What's really going on with your husband? Does he discuss in detail his sudden change? Can the two of you still talk? Do you want the same things? Before you go to couples counseling, I suggest that you get some support first to feel grounded within yourself and your life. Make sure you are ready to hear what might come out of counseling. I wish you the best.
|
شوهرم برای یک سال آینده شغلی خارج از ایالت گرفته و به نظر میرسد که فرد دیگری شده است. قبلاً او فقط کار میکرد و میخوابید و در روزهای تعطیل در خانه میماند چون نمیخواست کار دیگری انجام دهد. حالا او چندین شب در هفته با دوستانش بیرون میرود در حالی که من همچنان در خانه 50 ساعت در هفته کار میکنم و به تنهایی از دو بچه مراقبت میکنم. او ناگهان میگوید که دلش برای من تنگ شده و میخواهد که من همسر محبوب و مورد ستایش او باشم، اما در تمام این مدت، به یاد میآورم که چگونه در پنج سال گذشته از نظر عاطفی گرسنه بودهام.
|
نگرانی اول من شما هستید: همانطور که اشاره کردید، در پنجسال گذشته از نظر عاطفی گرسنه بودهاید. لطفاً سعی کنید زمانی را برای خود اختصاص دهید؛ برای روشن کردن افکار و احساساتتان با نوشتن، صحبت با یک دوست معتمد یا یکی از اعضای خانواده و شاید مراجعه به یک روانشناس. واقعاً چه بر سر شوهرتان آمده؟ آیا او در مورد تغییر ناگهانیاش با جزئیات صحبت کرده است؟ آیا هنوز میتوانید با هم صحبت کنید؟ آیا شما به یکسان خواستهها دارید؟ قبل از اینکه به مشاوره زوجین بروید، پیشنهاد میکنم ابتدا از حمایت عاطفی برخوردار شوید تا در درون خود و زندگیتان احساس ثبات کنید. مطمئن شوید که آمادهاید تا چیزهایی را که ممکن است از مشاوره حاصل شود، بشنوید. بهترینها را برای شما آرزو میکنم.
|
null |
I decided to stay and work it out. I just don’t want to sit on the couch. Other than that, I have been getting over the situation. I don't feel it is fair that she expects me to sit on that couch and won’t leave me alone about it. I can move on and continue to love, laugh, and play with my wife. I just don't want to sit on that couch.
|
Houston, It's normal for this kind of thing to be a trigger, so I get why you don't want to sit on it, but to keep refusing keeps the affair alive. Am I to assume that you can't afford a new one? Ideally, she buys you a new couch, but it certainly would be a gesture of love for you to do it too and it will help you both move forward. t will be interesting to see if there's anything else that keeps the problem alive after the couch is long gone.
|
تصمیم گرفتم بمانم و آن را حل کنم. فقط نمیخواهم روی مبل بنشینم. غیر از این، دارم خودم را از این وضعیت کنار میزنم. فکر نمیکنم منصفانه باشد که او از من انتظار داشته باشد روی آن مبل بنشینم و مدام مرا در این مورد تحت فشار قرار دهد. میتوانم ادامه دهم و به عشق ورزیدن، خندیدن و بازی کردن با همسرم بپردازم. فقط نمیخواهم روی آن مبل بنشینم.
|
هیوستون، طبیعی است که این نوع مسائل محرک باشند، بنابراین میفهمم که چرا نمیخواهی روی آن بنشینی، اما ادامه دادن به امتناع باعث زنده ماندن رابطه میشود. آیا میتوانم فرض کنم که نمیتوانی یک مورد جدید خریداری کنی؟ به طور ایدهآل، او باید برای تو یک کاناپه جدید بخرد، اما انجام این کار توسط تو نیز قطعاً یک ژست عاشقانه خواهد بود و به هر دوی شما کمک میکند که به جلو پیش بروید. جالب خواهد بود که ببینیم آیا چیز دیگری وجود دارد که پس از رفتن کاناپه، مشکل را زنده نگه دارد.
|
null |
I'm feeling different towards my husband. I feel I am growing from the relationship. I have been with my husband for six years and married for almost five. I just don't feel that connection anymore. I feel nothing. I don't know why or if I'm just being irrational.
|
Lacey, I'm SO glad you wrote. Thousands of people are having this same feeling right now. I'm glad you're paying attention to it. When you first meet someone, there are all kinds of sparkly feelings and you both do and say lots of things to cement the attachment and create deep intimacy and connection. Then what happens is because we have that connection established, we instinctively cut back on those loving behaviours because we don't have to work hard to earn their love anymore. That sparkly feeling typically lasts a few years (long enough to procreate and keep the human race going), and then it wears off a bit, and you end up looking at each other thinking "how come I don't feel the same anymore?"Mostly (not always, and I'll get to that in a minute) all that this means is you've stopped doing all those loving things you used to do! It's as though you filled the car with gas, you've run out of gas now, and you're forgetting to put more in!The first clear solution to this feeling is to bring back more of your own loving behaviours that you've cut back on. Act lovingly, and you will likely regain those feelings. Talk to your partner about this. It's okay to say "do you remember we used to do X,Y and Z? Can we do that again? Can I get more of the foot rubs you used to give me?" Ask for what you want (instead of complaining). What are your 'love languages'? What are your partner's? Marriages need to be fed. It's that simple. Many things get in the way...children, jobs, but mostly complacency. Get active with your love!Okay, now, you might read this and think "that's not what's happening". That's a cue to talk to someone, like a therapist, about your feelings. People do grow and change and sometimes relationships don't fit anymore. But these are huge decisions, not to be made lightly. I wish you happiness.
|
من نسبت به شوهرم احساس متفاوتی دارم. احساس میکنم از این رابطه در حال رشد هستم. من شش سال است که با شوهرم هستم و تقریباً پنج سال است که ازدواج کردهایم. فقط دیگر آن ارتباط را احساس نمیکنم. هیچ احساسی ندارم. نمیدانم چرا یا آیا فقط غیرمنطقی هستم.
|
لیسی، خیلی خوشحالم که نوشتی. هزاران نفر در حال حاضر همین احساس را دارند. خوشحالم که به این موضوع توجه میکنی. وقتی برای اولین بار با کسی ملاقات میکنید، انواع احساسات درخشان وجود دارد و شما هر دو کارها و گفتوگوهای زیادی برای تقویت وابستگی و ایجاد صمیمیت عمیق انجام میدهید. سپس اتفاقی که میافتد این است که چون این ارتباط را برقرار کردهایم، به طور غریزی از آن رفتارهای محبتآمیز کم میکنیم زیرا دیگر نیازی به سخت کار کردن برای به دست آوردن عشق آنها نداریم. این احساس درخشان معمولاً چند سال طول میکشد (به اندازه کافی برای فرزندآوری و حفظ نسل بشر) و سپس کمی کاهش مییابد و در نهایت به یکدیگر نگاه میکنید و فکر میکنید: «چرا دیگر همان احساس را ندارم؟» بیشتر اوقات (نه همیشه، و در ادامه به این موضوع میپردازم) همه اینها به این معناست که شما از انجام تمام کارهای محبتآمیزی که قبلاً انجام میدادید، دست کشیدهاید! انگار ماشین را با بنزین پر کردهاید، حالا بنزین تمام شده و فراموش کردهاید دوباره پرش کنید! راهحل روشن برای این احساس این است که دوباره رفتارهای محبتآمیز خود را که کم کردهاید، بازیابی کنید. با محبت رفتار کنید و احتمالاً آن احساسات را دوباره به دست خواهید آورد. با شریک زندگیتان درباره این موضوع صحبت کنید. اشکالی ندارد بگویید: «یادت میآید ما معمولاً X، Y و Z را انجام میدادیم؟ آیا میتوانیم دوباره این کارها را بکنیم؟ میتوانم بیشتر از ماساژ پاهایی که به من میدادی، داشته باشم؟» آنچه را که میخواهید بخواهید (به جای شکایت). زبانهای عشق شما چه هستند؟ زبان عشق شریک زندگیتان چیست؟ ازدواج به تغذیه نیاز دارد. به همین سادگی است. خیلی چیزها میتوانند مانع شوند... بچهها، شغلها، اما بیشتر از همه، خود راضی بودن. با عشق خود فعال باشید! حالا ممکن است این را بخوانید و فکر کنید: «این چیزی نیست که در حال رخ دادن است». این نشانهای است تا با کسی صحبت کنید، مانند یک درمانگر، درباره احساساتتان. مردم رشد میکنند و تغییر میکنند و گاهی روابط دیگر مناسب نیستند. اما اینها تصمیمات بزرگی هستند که نباید به سادگی گرفته شوند. برایت آرزوی خوشبختی میکنم.
|
null |
I have an overwhelming desire to watch my wife have sex with another man. I talked to her about it, and she said she will do it for me. The idea excites me to no end, but I don’t want to because it disgusts me. How can I stop wanting it, or should I just give into it and do it? I’ve been struggling for years with this. It won’t go away. By the way, I am in my mid 30s and my wife is in her mid 40s.
|
Try to understand your own ambivalence to having your wish fulfilled.Since you and your wife are in a relationship, the sex she will have with another man will affect emotions in both you and your wife.I suggest you and her prepare emotionally before you both go ahead with the sexual arrangement,By anticipating any jealousy or feeling helpless or out of control, or in control, since it's your wish being fulfilled, all the feelings you and her are able to expect, you'll be more prepared for the actual emotions from the episode, which may also resolve your conflicted feelings about creating the event.There are a lot of unknowns in the situation you're considering. Having your partner, who will be key in satisfying your sex wish, be active in understanding these unknowns, is a good way of keeping your relationship strong overall.
|
من تمایل شدیدی به تماشای رابطه جنسی همسرم با مرد دیگری دارم. در مورد این موضوع با او صحبت کردم و او گفت که این کار را برای من انجام خواهد داد. این ایده من را به شدت هیجانزده میکند، اما در عین حال از آن متنفرم. چگونه میتوانم از خواستن آن دست بکشم، یا آیا باید به این تمایل تن بدهم و آن را تجربه کنم؟ سالهاست که با این احساس درگیر هستم و به نظر میرسد که از بین نمیرود. بهطور کلی، من در اواسط 30 سالگی و همسرم در اواسط 40 سالگی است.
|
سعی کنید دوگانگی خود را در مورد برآورده شدن آرزویتان درک کنید. از آنجایی که شما و همسرتان در یک رابطه هستید، روابط جنسی او با مرد دیگری بر احساسات هر دوی شما تأثیر خواهد گذاشت. به شما و همسرتان پیشنهاد میکنم قبل از ادامه دادن به این زمینه جنسی، از نظر عاطفی آماده شوید. با پیشبینی هرگونه حسادت یا احساس درماندگی، بیقدرتی یا احساس کنترل، از آنجایی که آرزوی شما در حال برآورده شدن است، میتوانید برای احساسات واقعی ناشی از این تجربه آمادهتر باشید. این آمادگی ممکن است به حل و فصل احساسات متناقض شما در مورد ایجاد چنین رویدادی کمک کند. در موقعیتی که در نظر دارید، موارد ناشناخته زیادی وجود دارد. فعال بودن شریک زندگیتان، که نقش کلیدی در برآورده کردن خواستههای جنسی شما دارد، در فهم این ناشناختهها راهی مناسب برای حفظ قدرت رابطهتان بهطور کلی است.
|
null |
My husband and I have been together since high school. We have been married going on for nearly ten years, and we have three beautiful children. A few weeks ago, my husband decided he need some time apart and moved over to his dad’s for a while. He comes home to see the kids and acts like there is not too much wrong. Can this marriage be saved or is it too late? He said he would go to counseling, so I don't think he has given up.
|
While it would be impossible for me to say whether your marriage can be saved it sounds like you are both willing to give it a try and to get professional support. With appropriate professional support for your relationship a lot is possible. I'm not familiar with the resources available in Jackson but I'm sure there are some good local couple therapists and there may be some agencies that specialize in couple counselling and family therapy. So often the challenges that we have in relationships result from rather small habits in relating that lead to greater feelings of distress, loneliness, anger and resentment. I commend your willingness to put effort into creating the strong loving relationship that you want for both of your sakes and of course for your children. The following links provides more information regarding common behaviours that predict staying together or separating and also videos and other resources that can help you get started. Wishing you and your family all the best on your journey of healing and discovery.
|
من و شوهرم از دوران دبیرستان با هم هستیم. ما نزدیک به ده سال است که ازدواج کردهایم و سه فرزند زیبا داریم. چند هفته پیش، شوهرم تصمیم گرفت مدتی از هم جدا شویم و به خانه پدرش رفت. او به خانه میآید تا بچهها را ببیند و طوری رفتار میکند که انگار مشکلی وجود ندارد. آیا این ازدواج قابل نجات است یا دیگر خیلی دیر شده است؟ او گفت که به مشاوره میرود، بنابراین فکر نمیکنم که از این ازدواج دست کشیده باشد.
|
در حالی که نمیتوانم با اطمینان بگویم آیا ازدواج شما قابل نجات است یا خیر، به نظر میرسد که شما هر دو مایل به تلاش و دریافت حمایت حرفهای هستید. با دریافت حمایت حرفهای مناسب برای رابطهتان، فرصتهای زیادی وجود دارد. من با منابع موجود در جکسون آشنا نیستم، اما مطمئن هستم که درمانگران زوجهای محلی خوبی وجود دارند و امکان دارد برخی از آژانسها در حوزه مشاوره زوجها و خانوادهها تخصص داشته باشند. چالشهایی که در روابط داریم اغلب ناشی از عادتهای نسبتاً کوچک در برقراری ارتباط است که میتواند به احساس پریشانی، تنهایی، خشم و رنجش منجر شود. من تمایل شما را برای تلاش در جهت ایجاد یک رابطه محبتآمیز و قوی برای خودتان و فرزندانتان تحسین میکنم. پیوندهای زیر اطلاعات بیشتری درباره رفتارهای رایجی که احتمال ماندن یا جدایی را پیشبینی میکنند، و همچنین ویدیوها و منابع دیگر برای شروع کار ارائه میدهد. برای شما و خانوادهتان بهترینها را در سفر شفا و کشف آرزو دارم.
|
null |
That phrase makes me crazy. It happens anytime I point out something to my husband that he needs to change, such as looking up from his iPad long enough for me to tell him the grandbaby almost pulled the shelf unit over or explaining to him that I got all the things he needs to bake a pie. Another example is when he opens the front door, the dog runs out if he doesn't pick him up. Over and over again, he lets the dog run out, and I am afraid he will get hit by a car.
|
I empathize with your feeling "crazy" hearing your husband yell "enough" in response to you wanting to make a point to him.When the immediate situation has calmed down, have you ever told him that this upsets you? Is it possible he simply is not aware that you feel upset by how he talks to you?Keep in mind too that what you believe your husband must change, may not agree with his opinion on what he needs to change.A helpful starting place for the two of you to discuss once the immediate situation has calmed down, is what you each feel would have been a reasonable way of handling the situation that just happened.By learning more about how the other person thinks and feels, it will be easier to know what to expect form each other.Even if you disagree about what is best, knowing that there are differences between you may make living with them easier to accept, or at least not be surprised and startled by them.Sending good luck to both of you!
|
این عبارت مرا دیوانه میکند. هر بار که به شوهرم اشاره میکنم که باید چیزی را تغییر دهد، این اتفاق میافتد، مانند زمانی که به اندازه کافی از آیپد نگاه نمیکند تا به او بگویم که نوهام تقریباً قفسه را toppled کرده یا اینکه به او توضیح میدهم که همه چیزهایی را که برای پختن پای نیاز دارد، تهیه کردهام. مثالی دیگر زمانی است که او در ورودی را باز میکند و اگر او سگ را بلند نکند، سگ بیرون میدود. بارها و بارها او اجازه میدهد سگ به بیرون برود و من نگرانم که ممکن است با ماشین تصادف کند.
|
من با احساس "دیوانگی" شما در مورد فریاد زدن همسرتان که "کافی است" را میشنوم، همدلی میکنم؛ بخصوص زمانی که شما میخواهید نکتهای را به او بگویید. آیا تا به حال پس از آرام شدن وضعیت، به او گفتهاید که این موضوع شما را ناراحت میکند؟ آیا ممکن است او به سادگی متوجه نباشد که شما از نحوه صحبت او ناراحت هستید؟ همچنین به خاطر داشته باشید که آنچه شما فکر میکنید شوهرتان باید تغییر کند، ممکن است با نظر او در مورد آنچه که باید تغییر کند، تناقض داشته باشد. یک نقطه شروع مفید برای بحث بین شما پس از آرام شدن وضعیت، این است که هر یک درباره آنچه که بهعنوان یک روش معقول برای مدیریت وضعیت اخیر میدانید صحبت کنید. با یادگیری بیشتر درباره نحوه تفکر و احساس یکدیگر، انتظار از یکدیگر آسانتر خواهد شد. حتی اگر در مورد بهترین راهها اختلاف نظر داشته باشید، دانستن این که تفاوتهایی بین شما وجود دارد ممکن است پذیرش زندگی با آنها را آسانتر کند، یا حداقل از آنها شگفتزده و ناپسند نشوید. برای هر دوی شما آرزوی موفقیت دارم!
|
null |
That phrase makes me crazy. It happens anytime I point out something to my husband that he needs to change, such as looking up from his iPad long enough for me to tell him the grandbaby almost pulled the shelf unit over or explaining to him that I got all the things he needs to bake a pie. Another example is when he opens the front door, the dog runs out if he doesn't pick him up. Over and over again, he lets the dog run out, and I am afraid he will get hit by a car.
|
It's hard to say what is okay and what is not okay, as it depends on what you and your husband feel is appropriate in your relationship. If you are feeling like you need to walk on eggshells or that you can't speak your mind and say how you feel, then that sounds like a problem. I would recommend having an open discussion with your husband about communication between the two of you in general. Do this during a time when there is little or no conflict and emotions are not heightened. Let him know how you feel and give him specific ideas of how you would like him to respond instead of saying, "enough." Additionally, try and see his perspective and understand why he shuts you down. Perhaps, he feels like he is being told what to do constantly or that he gets little positive feedback from you. An open dialogue about how to discuss issues going forward will likely help. Seeing a couple's therapist will also greatly assist with teaching better communication skills and seeing if there are underlying issues that need resolution. Best of luck to you guys.
|
این عبارت مرا دیوانه میکند. هر بار که به همسرم اشاره میکنم که باید چیزی را تغییر دهد، این اتفاق میافتد. مثلاً وقتی به او میگویم که بچهبزرگ تقریباً قفسه را انداخته یا به او توضیح میدهم که همه مواد لازم برای پختن پای را تهیه کردهام. مثال دیگری هم این است که وقتی در ورودی را باز میکند، سگ اگر او را بلند نکند، بیرون میدود. بارها و بارها او اجازه میدهد سگ بیرون برود و من نگرانم که ممکن است با ماشین برخورد کند.
|
سخت است که بگوییم چه چیزی مناسب است و چه چیزی نیست، زیرا این موضوع بستگی به احساسات شما و همسرتان در رابطهتان دارد. اگر احساس میکنید که باید بهطور محتاطانه رفتار کنید یا نمیتوانید آزادانه نظر خود را بیان کنید و احساساتتان را بگویید، این نگران کننده است. من پیشنهاد میکنم که گفتگویی صادقانه درباره ارتباطات بین شما دو نفر داشته باشید. این گفتگو را زمانی انجام دهید که تنشی وجود ندارد و احساسات خاموش هستند. به او بگویید که چه احساسی دارید و به جای گفتن «کافی است»، ایدههای مشخصی از نحوه پاسخگویی او ارائه دهید. همچنین سعی کنید از دیدگاه او نیز آگاه شوید و درک کنید که چرا او شما را نادیده میگیرد. شاید او احساس میکند که مداوم تحت فشار است و یا بازخوردهای مثبت کمی از شما دریافت میکند. یک گفتگو در مورد نحوه بحث درباره مسائل آینده احتمالاً کمک خواهد کرد. همچنین مراجعه به مشاور زوجها میتواند به شما در یادگیری مهارتهای بهتر ارتباطی و شناسایی مسائل زیرسطحی که نیاز به حل دارند، کمک کند. برای شما دو نفر آرزوی موفقیت دارم.
|
null |
My husband doesn’t trust me for some past we had. I know all marriages have their ups and downs, but sometimes, I feel I am getting tired of the same thing over and over: that I am messing around, which I am not.
|
I'm sorry to hear about the trust issues in your relationship. Trust, as you clearly know, is essential to healthy relationships. Past indiscretions or dishonesty can damage this trust and make it really hard to confidence that these things will not happen again despite reassurances. We tend to be very sensitive to betrayal and risks to our relationship security. Rebuilding trust takes time and effort for both parties. On your end, you may need to provide more reassurance and more concrete evidence that you are trustworthy, gestures of transparency (e.g. - giving him more information about where you are going and who you will be with, letting him know when you get texts or emails from people that might give him pause or trigger insecurities), and more patience and empathy for his fears. On his end, he may need to learn to be with his insecurities and fears and ask for reassurance about your love and commitment in ways that do not lead to criticizing you, attempting to control you, or limiting your freedom. If you are not able to come to agreements about how to put his fears to rest without it negatively impacting your life, I would suggest getting some professional help from a marriage counsellor or couples therapist.
|
شوهرم به خاطر گذشتهای که داشتیم به من اعتماد ندارد. میدانم که تمام ازدواجها فراز و نشیبهای خود را دارند، اما گاهی اوقات احساس میکنم که از تکرار یک موضوع خسته شدهام: اینکه فکر میکند در حال خیانت هستم، در حالی که اینطور نیست.
|
متاسفم که درباره مسائل عدم اعتماد در رابطهتان میشنوم. همانطور که به روشنی میدانید، اعتماد برای روابط سالم ضروری است. اشتباهات گذشته یا عدم صداقت میتواند به این اعتماد آسیب بزند و اطمینان از اینکه این مسائل دوباره هرچند با اطمینان خاطر تکرار نخواهد شد، واقعاً دشوار است. ما نسبت به خیانت و خطراتی که امنیت روابطمان را تهدید میکند، بسیار حساس هستیم. بازسازی اعتماد زمان و تلاش هر دو طرف را میطلبد. از طرف شما، ممکن است نیاز باشد اطمینان بیشتری ارائه دهید و شواهد ملموستری درباره قابلاعتماد بودن خود به نمایش بگذارید، همچنین اقداماتی شفاف از قبیل ارائه اطلاعات بیشتر درباره اینکه کجا میروید و با چه کسی هستید، به او اطلاع دهید زمانی که پیامک یا ایمیلهایی از افرادی دریافت میکنید که ممکن است او را نگران کنند یا در او ناامنی ایجاد کنند، و همچنین صبر و همدلی بیشتری نسبت به ترسهایش داشته باشید. از طرف او، ممکن است نیاز باشد یاد بگیرد که با ناامنیها و ترسهایش کنار بیاید و در مورد عشق و تعهد شما به روشهایی درخواست اطمینان کند که منجر به انتقاد از شما، تلاش برای کنترل شما یا محدود کردن آزادیتان نشود. اگر نتوانید در مورد چگونگی به آرامش رساندن ترسهای او بدون اینکه بر زندگیتان تأثیر منفی بگذارد به توافق برسید، پیشنهاد میکنم از یک مشاور ازدواج یا درمانگر زوجها کمک حرفهای بگیرید.
|
null |
My husband doesn’t trust me for some past we had. I know all marriages have their ups and downs, but sometimes, I feel I am getting tired of the same thing over and over: that I am messing around, which I am not.
|
The good news in the way you're feeling is recognizing that your husband's trust of your actions, makes a difference to you.The typical therapy formula for restoring trust between two people after some sort of betrayal, is for the one who has broken the trust, to earn it back.Restoring trust requires both persons to actively involve themselves in this process.The person who tires earning back trust, must know what standards for this, of the one who was betrayed.The person who feels betrayed must willingly be open minded to accepting the efforts of the one who tries earning back their trust.As simple as this formula sounds, the actual process of restoring trust raises a lot of emotion on both sides, therefore causing difficulty in keeping discussions in this area, on track.The best way of success in restoring trust between partners, is utilizing a couples therapist who would be able to guide your conversations back on track, and also open emotions for discussion when relevant to restoring trust.Good luck in establishing new terms with your partner!
|
شوهرم به خاطر گذشتهای که داشتیم به من اعتماد ندارد. میدانم که هر ازدواجی فراز و نشیبهای خود را دارد، اما گاهی اوقات احساس میکنم از تکرار یک موضوع خسته شدهام: اینکه او فکر میکند که من به کسی خیانت میکنم، در حالی که اینطور نیست.
|
خبر خوب درباره احساسی که دارید این است که میدانید اعتماد شوهرتان به رفتارهای شما برایتان اهمیت دارد. فرمول معمول درمانی برای بازگرداندن اعتماد بین دو نفر پس از خیانت، این است که فردی که اعتماد را شکسته، باید آن را دوباره کسب کند. بازگرداندن اعتماد مستلزم این است که هر دو نفر بهطور فعالی در این فرآیند مشارکت کنند. فردی که تلاش میکند اعتماد از دست رفته را بازگرداند، باید از معیارهایی که فرد خیانتدیده برای این امر دارد، آگاه باشد. همچنین، فردی که احساس خیانت کرده باید با ذهن باز، به تلاشهای فردی که برای بازگرداندن اعتمادش تلاش میکند، پاسخ مثبت دهد. هرچند این فرمول به نظر ساده میآید، اما روند واقعی بازگرداندن اعتماد احساسات زیادی را در هر دو طرف برمیانگیزد و این ممکن است موجب سختی در حفظ بحثها در این زمینه بهطور مؤثر شود. بهترین راه برای موفقیت در بازگرداندن اعتماد بین شرکا، استفاده از یک زوج درمانگر است که میتواند مکالمات شما را به مسیر درست هدایت کند و همچنین در مواقع ضروری، احساسات را برای بحث پیرامون بازگرداندن اعتماد باز کند. در ایجاد شرایط جدید با شریک زندگیتان موفق باشید!
|
null |
My husband doesn’t trust me for some past we had. I know all marriages have their ups and downs, but sometimes, I feel I am getting tired of the same thing over and over: that I am messing around, which I am not.
|
It is incredibly frustrating to not be trusted when you know you are doing nothing wrong. If the lack of trust on your husband's end has to do with something you did in the past, then be patient and give it time. Once trust is broken it takes time and effort to gain it back. Try seeing the situation from your husband's perspective, as often times looking at situations from different angles, gives us new understanding and insight. Remember that you can't change how he feels, but you can help him to regain the trust by asking him what he needs and responding to his needs as best you can. Seeing a couple's counselor is never a bad idea and it would also be beneficial for you and or/your husband to seek out individual therapy. There may be other unknown factors that you are unaware of that are contributing to the trust issues and inability to resolve them. Hope everything works out for you!
|
شوهرم به خاطر گذشتهای که داشتیم به من اعتماد ندارد. میدانم که همه ازدواجها فراز و نشیبهای خود را دارند، اما گاهی اوقات احساس میکنم از تکرار یک مسأله خسته شدهام: اینکه گویی در حال خیانت هستم، در حالی که چنین چیزی نیست.
|
وقتی میدانید که هیچ کار اشتباهی انجام نمیدهید، عدم اعتماد به شما بسیار ناامیدکننده است. اگر عدم اعتماد همسرتان به چیزی که در گذشته انجام دادهاید مربوط میشود، صبور باشید و به آن زمان بدهید. وقتی اعتماد شکسته میشود، بازگرداندن آن نیاز به زمان و تلاش دارد. سعی کنید از دیدگاه همسرتان به وضعیت نگاه کنید، زیرا گاهی اوقات بررسی مسائل از زوایای مختلف به ما درک و بینش جدیدی میدهد. به یاد داشته باشید که نمیتوانید احساس او را تغییر دهید، اما میتوانید با پرسیدن نیازهایش و تلاش برای برآورده کردن آنها به او کمک کنید تا دوباره اعتماد را کسب کند. مراجعه به مشاور زوجین هرگز ایده بدی نیست و همچنین میتواند برای شما یا همسرتان مفید باشد که به دنبال درمان فردی باشید. ممکن است عوامل ناشناخته دیگری وجود داشته باشد که شما از آنها بیخبر هستید و به مشکلات اعتماد و ناتوانی در حل آنها کمک میکنند. امیدوارم همه چیز برای شما به خوبی پیش برود!
|
null |
My husband doesn’t trust me for some past we had. I know all marriages have their ups and downs, but sometimes, I feel I am getting tired of the same thing over and over: that I am messing around, which I am not.
|
Hi Louisiana,It's normal when trust has been broken in the past for fear and insecurities to come up from time to time. His reactions may not mean that he doesn't trust you, but rather that he gets scared that he's going to be hurt again. You're a bit vague about the past. You don't say whether you cheated or not. If you did, then you might try taking an approach where you a) take responsibility for your past actions, b) show an understanding of and compassion for his pain about that, c) do everything you can to demonstrate trust and show that he is your priority, and d) reassure him when he says he's scared or feeling insecure. I'm suggesting that part of healing is you having tolerance of his emotions and demonstrating that you're so confident you can be faithful that you can handle his moments of fear. This is what he and the marriage need in order to heal from the attachment injury.Part of the issue might be that when he brings it up, he's coming across as angry, accusing or suspicious, rather than scared and insecure. This often happens. A therapist can help both of you understand that fear is behind the anger, and it works best if he shows you his vulnerable emotions rather than the anger (which is also natural, but less helpful in those moments), and then you can more easily recognise the cue for you to reassure him. As much as you want to forget about it, he might need to talk about it sometimes, and that's normal. His needs are important. Also important, however, is your need for respect. If he approaches it in a disrespectful way, that's a separate problem. If it's brought up as a weapon, used to shut you down, or used to control or punish, those are unhealthy ways of dealing with past hurts. You can both offer compassion to him and use your sense of boundaries to protect yourself from being flogged with the past.A qualified therapist can help you sort through this trick territory. Best of luck.
|
شوهرم به خاطر گذشتهای که داشتیم به من اعتماد ندارد. میدانم که همه ازدواجها بالا و پایینهایی دارند، اما گاهی احساس میکنم از تکرار یک مشکل خسته شدهام: اینکه انگار به کسی خیانت میکنم، در حالی که اینطور نیست.
|
سلام لوئیزیانا، طبیعی است که زمانی که در گذشته اعتماد شکسته شده، از ترس و ناامنیها در بعضی مواقع بروز کند. واکنشهای او ممکن است به این معنا نباشد که به شما اعتماد ندارد، بلکه نشاندهنده ترس او از آسیب دوباره است. شما در مورد گذشته کمی مبهم هستید و مشخص نمیکنید که آیا خیانت کردهاید یا خیر. اگر این کار را کردهاید، ممکن است بخواهید رویکردی را اتخاذ کنید که الف) مسئولیت اعمال گذشتهتان را بپذیرید، ب) درد او را درک کرده و نسبت به آن احساس همدلی کنید، ج) تمام تلاشتان را برای نشان دادن اعتماد و اینکه او اولویت شماست بکنید، و د) وقتی او بیان میکند که میترسد یا احساس ناامنی میکند، به او اطمینان دهید. پیشنهاد من این است که بخشی از فرآیند بهبودی این است که شما توانایی تحمل احساسات او را داشته باشید و نشان دهید که آنقدر به وفاداری خود اطمینان دارید که میتوانید لحظات ترس او را مدیریت کنید. این چیزی است که او و ازدواجتان برای بهبود از آسیب دلبستگی به آن نیاز دارند. بخشی از مشکل ممکن است این باشد که وقتی او این موضوع را مطرح میکند، به جای اینکه ترس و ناامنیاش را نشان دهد، خشمگین، متهمکننده یا مشکوک به نظر میرسد. این وضعیت معمولاً پیش میآید. یک درمانگر میتواند به هر دوی شما کمک کند تا بفهمید که ترس پشت خشم نهفته است و بهترین نتیجه زمانی حاصل میشود که او احساسات آسیبپذیرش را به جای خشم به شما نشان دهد (که طبیعی است، اما در آن لحظات کمتر کمکگزار است) و در این حالت راحتتر میتوانید نشانهای برای اطمینان دادن به او تشخیص دهید. به همان اندازه که شما میخواهید آن را فراموش کنید، ممکن است او گاهی نیاز داشته باشد درباره آن صحبت کند و این طبیعی است. نیازهای او مهماند. ولی نیاز شما به احترام نیز اهمیت دارد. اگر او به این موضوع با بیاحترامی نزدیک شود، این یک مشکل جداگانه است. اگر این موضوع به عنوان سلاحی برای ساکت کردن شما، یا برای کنترل یا تنبیه استفاده شود، این روشها ناسالمی برای مقابله با آسیبهای گذشته هستند. شما میتوانید هم به او احساس همدردی کنید و هم با استفاده از مرزهای خود از آسیب دیدن در برابر گذشته جلوگیری کنید. یک درمانگر واجد شرایط میتواند به شما در طی کردن این مسیر دشوار کمک کند. با آرزوی موفقیت.
|
null |
My husband and I would've been married for five years come June 2016. Our infant daughter just had her birthday. Shortly before, he told me he wanted a divorce. He has four other children, three of which are from his first wife. He decided to end that marriage when his youngest was an infant. The children do not have a good relationship with him now. He has another child from a woman he was dating. He decided he didn't want to be with her anymore when the child was an infant. It seems to me that there is a pattern. He easily detaches from relationships at the same time in the child's life but wants a relationship with them when they are older. I've tried to research online, but I'm not getting any answers. He also has an unhealthy dependency on alcohol and does not believe in mental health disorders such as depression and bi-polar disorder. He also does not believe in therapy or seeking help from professionals. Is there a detachment disorder or some form of mental block he could have? Where do you recommend researching this?
|
This sounds really difficult and I can understand your motivation to get to bottom of why this behaviour has occurred - especially if your husband (who sounds like he is an ex-husband?) continues to have a relationship with you and your children. With that being said - relationships and mental health are very complicated and you are unlikely to find the answers you are looking for. In order for someone to be diagnosed with a mental illness or in order for them to identify what leads them to fall into particular patterns in relationship - they would need to be willing to seek help and honestly talk about their challenges, something that you say your ex is not willing to do. While it might be a relief to understand what is going on with him - it might be more comforting for you to get support for yourself in processing your feelings and everything that has come up for you as a result of his choices.
|
من و شوهرم تا ژوئن 2016 پنج سال است که با هم ازدواج کردهایم. دختر نوزاد ما به تازگی تولدش را جشن گرفت. اندکی قبل از آن، او به من گفت که میخواهد طلاق بگیرد. او چهار فرزند دیگر دارد که سه نفر از آنها از همسر اولش هستند. او تصمیم گرفت به آن ازدواج پایان دهد، زمانی که کوچکترین فرزندش نوزاد بود. حالا بچهها رابطه خوبی با او ندارند. او همچنین یک فرزند دیگر از زنی دارد که با او در رابطه بود. او تصمیم گرفت وقتی آن کودک نوزاد بود، دیگر نمیخواهد با او بماند. به نظر میرسد که یک الگو وجود دارد. او به راحتی در همان دوران نوزادی کودک از روابط جدا میشود، اما میخواهد زمانی که آنها بزرگتر میشوند با آنها ارتباط برقرار کند. من سعی کردهام به صورت آنلاین تحقیق کنم، اما هیچ پاسخی پیدا نکردم. او همچنین وابستگی ناسالمی به الکل دارد و به اختلالات روانی مانند افسردگی و اختلال دو قطبی اعتقادی ندارد. او همچنین به درمان و کمک گرفتن از متخصصان اعتقادی ندارد. آیا اختلالی در جدایی وجود دارد یا نوعی بلوک ذهنی که ممکن است او داشته باشد؟ کجا تحقیق در این مورد را پیشنهاد میکنید؟
|
این واقعاً دشوار به نظر میرسد و من میتوانم انگیزه شما را برای فهمیدن علت این رفتار درک کنم - بهویژه اگر همسرتان (که به نظر میرسد شوهر سابق شما باشند؟) هنوز رابطهای با شما و فرزندانتان دارد. با این حال، روابط و سلامت روان بسیار پیچیده هستند و بعید است که پاسخهایی که به دنبال آنها هستید را پیدا کنید. برای اینکه فردی مبتلا به بیماری روانی تشخیص داده شود یا برای اینکه مشخص کند چه عواملی او را به سمت الگوهای خاصی در روابط سوق میدهد، باید مایل به جستجوی کمک باشد و صادقانه درباره چالشهای خود صحبت کند، که شما اشاره کردهاید که او حاضر به انجام این کار نیست. در حالی که ممکن است برای شما دلگرمکننده باشد که بفهمید چه اتفاقی برای او میافتد، احتمالاً برای شما راحتتر خواهد بود که از خودتان حمایت کنید تا احساسات و تمام مسائلی را که بهواسطه انتخابهای او برای شما به وجود آمده است، پردازش کنید.
|
null |
My husband cheated on me and it hurt me very bad. It was a time when my health was poor. I'm have a hard time moving on.
|
How has your husband acted since then? Was he regretful? How did you find out? Did he confess? These are all things that you want to consider. Betrayal is very hard to get over so if it's taking you awhile to get over, know that this is normal.Hopefully you're husband has been very regretful and upfront and honest with you since this happened. It may take awhile to reestablish your trust with him and he should understand this. It's also very important to discuss WHY he cheated. You want to make sure that the reasoning behind this was not something that could arise again in the future. And if it can, there needs to be an action plan in place (i.e. being honest with how he's feeling) so that you both get a chance to rectify the situation.If the cheating has happened more than once, you may want to reevaluate your reasoning for staying in the marriage. It would be obvious that he did not truly regret what he had done or else he wouldn't repeat the same mistake. However, if it was a single event and he has shown you and continuously shows you that he genuinely loves you and is sorry for his mistake, I would give it a try. People do make mistakes and sometimes it takes an event like this to realize what you have.Know that it takes time and that you have the right to feel what you feel. If the relationship was a good, healthy relationship, it is worth saving. Ease back into it and be upfront with your feelings. In return, your husband should be patient and understanding of this. Also, marriage counselors are often a good go-to as they have a great deal of experience working with marriages in similar situations. Best of luck to you!
|
شوهرم به من خیانت کرد و این خیلی به من آسیب زد. در آن زمان سلامتیام خوب نبود. من در ادامه دادن به زندگی مشکل دارم.
|
شوهر شما از آن زمان تاکنون چگونه رفتار کرده است؟ آیا پشیمان بوده است؟ چطور متوجه شدید؟ آیا او اعتراف کرد؟ اینها سوالاتی هستند که باید به آنها توجه کنید. غلبه بر خیانت بسیار دشوار است، بنابراین اگر مدتی طول میکشد تا بر این مسئله غلبه کنید، باید بدانید که این کاملاً طبیعی است. امیدوارم شوهر شما از زمان وقوع این حادثه، صادق و راستگو بوده باشد. ممکن است زمان ببرد تا دوباره اعتماد خود را به او بازسازی کنید و او باید این را درک کند. همچنین، بحث در مورد چرایی خیانت او بسیار مهم است. باید مطمئن شوید که دلیل این عمل، چیزی نیست که در آینده مجدداً تکرار شود. اگر این امکان وجود دارد، باید یک برنامه عمل (مانند بیان صادقانه احساساتش) داشته باشید تا هر دوی شما فرصتی برای اصلاح وضعیت داشته باشید. اگر خیانت بیشتر از یک بار اتفاق افتاده است، ممکن است بخواهید دلایل ماندن در این ازدواج را دوباره مورد ارزیابی قرار دهید. واضح است که اگر او واقعا از کاری که کرده پشیمان بود، باید از تکرار آن خودداری میکرد. اما اگر این یک حادثه واحد بود و او نشان داده است که به شما عشق میورزد و از اشتباه خود واقعاً پشیمان است، من پیشنهاد میکنم که به رابطه ادامه دهید. مردم ممکن است اشتباه کنند و گاهی اوقات یک اتفاق شبیه این میتواند به ما کمک کند تا ارزش واقعی آنچه را که داریم بشناسیم. به خاطر داشته باشید که این فرایند زمان میبرد و شما حق دارید هر احساسی که دارید را تجربه کنید. اگر این رابطهای سالم و مثبت بوده، ارزش نجات را دارد. به تدریج به رابطه بازگردید و احساسات خود را با او در میان بگذارید. در مقابل، شوهر شما نیز باید صبور و درک کننده باشد. علاوه بر این، مشاوران ازدواج معمولاً گزینههای خوبی هستند و تجربه زیادی در مواجهه با چنین وضعیتهایی دارند. برای شما آرزوی موفقیت میکنم!
|
null |
I have been with my husband for almost 7 years. We got engaged a little after 5 years of being together. I had always been clear that I wanted to get married and I sadly would drop hints about how i wanted him to propose. When he did propose it was during a random vacation that I had planned. I was happy but I couldn't help feeling disappointed too. I had told him numerous times before that I wanted him to do it in front of my friends and family. I know it sounds dumb to be upset but I couldn't help how I was feeling. We are now married but the wedding and ring were also far from what I wanted and it wasn't due to lack of funds. I know this is all material and the marriage is the most important thing but I cant help but get jealous and envious every time I see someone get a proposal or wedding that I had wanted. I cant help my anger because I know we only get one proposal and one wedding. What I wanted will never happen. I have been working on my feelings for the past year and half to get over it. I try to focus on our marriage but every time I see someone have the best proposals and weddings I get upset. I know it is selfish and I know its petty but I just can't control it. It's ruining our relationship because I constantly think about it. Plus, I get mad at him for small things because I am trying to hide the fact that I am so disappointed. Why can't I move on?
|
It's hard to let go of the dreams you had regarding your wedding and engagement. This was something that you and most women think about for years, so it's understandable to be disappointed. But please be aware that it is rare that any wedding is perfect. You may envy your friends' weddings but more than likely they had a few mishaps of their own and/or it wasn't as perfect as they had planned it either. However, like you know, the marriage is the most important thing. How many women are envious that you are in a happy, stable relationship? I assure you that there are plenty. Try to live in the present considering that dwelling on the past can still not change how you were proposed to or how your wedding day transpired. Focus on what you can control NOW. Perhaps, you can plan an extravagant renewal of your vows or change the look of your ring?I would also be upfront with your husband and explain why you've been short lately. But after that, close that chapter and move on. It sounds like you have a wonderful companion and you certainly don't want to lose this due to a situation that is impossible to change.
|
من نزدیک به ۷ سال با شوهرم هستم. کمی بعد از ۵ سال که با هم بودیم، نامزد کردیم. من همیشه به صراحت اعلام کرده بودم که میخواهم ازدواج کنم و متاسفانه در مورد نحوه خواستگاریاش نکاتی را مطرح میکردم. وقتی او پیشنهاد ازدواج داد، در تعطیلاتی تصادفی بود که من برنامهریزی کرده بودم. خوشحال بودم اما نمیتوانستم از احساس ناامیدیام رها شوم. قبلاً بارها به او گفته بودم که میخواهم این کار را جلوی دوستان و خانوادهام انجام دهد. میدانم که ممکن است ناراحت شدن احمقانه به نظر برسد، اما نمیتوانم احساساتم را کنترل کنم. ما حالا ازدواج کردهایم، اما عروسی و حلقه هم از آنچه که میخواستم، دور بود و این به دلیل کمبود بودجه نبود. میدانم که اینها همه امور مادی هستند و ازدواج خود مهمترین چیز است، اما نمیتوانم حسادت و انزجارم را هر بار که میبینم کسی خواستگاری یا عروسیای را که آرزو داشتم، داشته باشد، نادیده بگیرم. نمیتوانم از عصبانیت خودم جلوگیری کنم، زیرا میدانم ما تنها یک بار خواستگاری و یک بار عروسی داریم. آنچه میخواستم هرگز محقق نخواهد شد. من در یک سال و نیم گذشته روی احساساتم کار کردهام تا بر آن غلبه کنم. سعی میکنم روی ازدواجمان تمرکز کنم، اما هر بار که بهترین خواستگاریها و عروسیها را میبینم، ناراحت میشوم. میدانم که این خودخواهانه و خُرد است، اما نمیتوانم آن را کنترل کنم. این مسئله رابطهمان را به هم میزند، چون دائماً به آن فکر میکنم. علاوه بر این، به خاطر چیزهای کوچک به او عصبانی میشوم، چون سعی دارم ناامیدی عمیقم را پنهان کنم. چرا نمیتوانم از این وضعیت عبور کنم؟
|
رها کردن رویاهایی که در مورد عروسی و نامزدی خود داشتهاید دشوار است. این موضوعی است که شما و بیشتر زنان سالها به آن فکر میکنند، بنابراین طبیعی است که ناامید شوید. اما لطفاً به این نکته توجه کنید که به ندرت عروسی کاملاً بینقصی وجود دارد. ممکن است به عروسی دوستانتان حسادت کنید، اما به احتمال زیاد آنها نیز تجربههای ناخوشایندی داشتهاند و یا جشن عروسیشان آنطور که برنامهریزی کرده بودند، بهطور کامل اجرا نشده است. با این حال، همانطور که میدانید، ازدواج مهمترین چیز است. چندین زن هستند که به شما حسادت میکنند زیرا در یک رابطه شاد و پایدار هستید؟ من به شما اطمینان میدهم که تعداد زیادی وجود دارد. سعی کنید در حال زندگی کنید، زیرا ماندن در گذشته نمیتواند نحوه پیشنهاد ازدواج شما یا نحوه برگزاری روز عروسیتان را تغییر دهد. بر آنچه اکنون میتوانید کنترل کنید، تمرکز کنید. شاید بتوانید برای تجدید عهدتان برنامهریزی کنید یا ظاهر حلقهتان را تغییر دهید. همچنین، لازم است با شوهرتان صادق باشید و توضیح دهید که چرا اخیراً کوتاهی کردهاید. اما پس از آن، آن فصل را ببندید و به جلو پیش بروید. به نظر میرسد شما همراه فوقالعادهای دارید و قطعاً نمیخواهید به خاطر وضعیتی که تغییر آن غیرممکن است، او را از دست بدهید.
|
null |
I need to speak to someone about sexual addiction and binge eating immediately.
|
There is an organization dedicated to helping individuals find affordable counseling. It is called Open Path Collective. There is a one time membership fee of $49 and it lasts for your lifetime. You then have access to local counselors/therapists who will see you for an extremely reduced rate, anywhere from $30 - $60. https://openpathcollective.org/
|
من باید فوراً با کسی در مورد اعتیاد جنسی و پرخوری عصبی صحبت کنم.
|
سازمانی وجود دارد که به افراد کمک میکند تا مشاورههای مقرونبهصرفه پیدا کنند. به این سازمان Open Path Collective میگویند. هزینه عضویت یکبارۀ ۴۹ دلار است و این عضویت تا پایان عمر شما معتبر خواهد بود. پس از عضویت، به مشاوران و درمانگران محلی دسترسی خواهید داشت که با نرخ بسیار کاهشی، از ۳۰ تا ۶۰ دلار، به شما خدمات ارائه خواهند داد.
https://openpathcollective.org/
|
null |
I need to speak to someone about sexual addiction and binge eating immediately.
|
There are plenty of online providers within the mental health field that would me more than happy to speak with you immediately. Many of them provide treatment on a sliding scale fee. I would google online mental health treatment providers and that should lead you to a list of providers that can help you.
|
من فوراً باید با کسی در مورد اعتیاد جنسی و پرخوری افراطی صحبت کنم.
|
بسیاری از ارائهدهندگان آنلاین در زمینه سلامت روان وجود دارند که خوشحال میشوند بلافاصله با شما صحبت کنند. بسیاری از آنها درمان را با هزینهای بهصورت مقیاس کشویی ارائه میکنند. پیشنهاد میکنم جستجوی "ارائهدهندگان درمان آنلاین سلامت روان" را در گوگل انجام دهید؛ این باید شما را به لیستی از ارائهدهندگانی که میتوانند به شما کمک کنند هدایت کند.
|
null |
I need to speak to someone about sexual addiction and binge eating immediately.
|
Depending on your area and location, there may be therapists who provide services on a sliding scale. Additionally, churches will often times offer counseling for free or for a small fee. I suggest doing a simple Google search and contact therapists in your area. It never hurts to ask for a reduced fee and even if he or she is unable to provide the service, they may be able to refer you to someone who can.
|
من باید فوراً با کسی دربارهٔ اعتیاد جنسی و پرخوری افراطی صحبت کنم.
|
بسته به ناحیه و مکان شما، ممکن است درمانگرانی وجود داشته باشند که خدمات خود را به صورت مقیاس کشویی ارائه دهند. همچنین، کلیساها معمولاً مشاوره رایگان یا با هزینه اندک فراهم میکنند. پیشنهاد میکنم یک جستجوی ساده در گوگل انجام دهید و با درمانگران محله خود تماس بگیرید. هرگز ضرر ندارد که درخواست کاهش هزینه کنید و حتی اگر او نتواند خدمات را ارائه دهد، ممکن است بتواند شما را به کسی ارجاع دهد که میتواند کمک کند.
|
null |
I've been bulimic for about 6 years now. I'm in my early 20s. I am about to start back to school to become an RN, and I really need to get better once and for all. I lose control of myself and become angry and anxious and just eat and purge. Over and over. Can someone please point me in the right direction for help?
|
Eating disorders usually result from a sense of insecurity about who the person is, whether they are good enough compared with anyone else, and whether the way they person lives is effective.If you have a style you're already happy with to reflect on these sorts of topics, keep following your own logic with the aim to free yourself, which usually takes place gradually, from these sort of self-doubts.The other approach would be to find an unperson or an online discussion group where you'd be able to offer and receive the support from other people who live with a similar problem.Good luck in your studies!
|
من حدود 6 سال است که به بولیمیا مبتلا هستم. در اوایل 20 سالگیام هستم و به زودی به مدرسه بازمیگردم تا پرستارRegistered Nurse (RN) شوم. واقعاً باید یک بار برای همیشه بهبود یابم. کنترل خودم را از دست میدهم، عصبانی و مضطرب میشوم و فقط میخورم و درجا میارم. بارها و بارها. آیا کسی میتواند مرا در یافتن راه درست برای کمک راهنمایی کند؟
|
اختلالات خوردن معمولاً ناشی از احساس ناامنی در مورد اینکه فرد کیست، آیا در مقایسه با دیگران به اندازه کافی خوب است یا خیر، و اینکه آیا سبک زندگی او مؤثر است یا نه، میباشد. اگر در حال حاضر سبک خاصی دارید که برایتان رضایتبخش است تا به این نوع موضوعات بپردازید، به پیروی از منطق خود ادامه دهید با هدف رهایی تدریجی از اینگونه شک و تردیدها. روش دیگر این است که یک گروه گفتگوی آنلاین یا غیر رسمی پیدا کنید که بتوانید در آنجا حمایت لازم را از دیگر افرادی که با مشکلات مشابهی زندگی میکنند دریافت و ارائه دهید. در تحصیلاتتان موفق باشید!
|
null |
I have a problem with binge eating, especially during times of stress. I binge eat and feel so overwhelmed with shame and disappointment that I end up going to the gym and trying to exercise the calories off. I am in my late 20s, and I have been dealing with this since I was a teenager. Are there any coping mechanisms I can use to break this cycle?
|
Hello,This question describes a very typical setup of what is called the Binge, Repent, Repeat cycle. This means that typically after you binge, you experience emotions as you described "shame and disappointment" and then because of these emotions you "repent" (i.e. vow to never binge again, promise to "do better," go to the gym, etc.) and then ultimately end up bingeing again. There are many coping mechanisms for binge eating and one of the best is actually attempting to NORMALIZE eating. Meaning you need to attempt to eat normally, eating appropriately portioned meals 3 times a day, with snacks in between. IF you binge, then it may be helpful to remind yourself that when you attempt to compensate for your bingeing behaviors, and you end up feeling restricted from over exercising or undereating, then this actually leads to a binge again. Thus, reverting you back to the cycle. If you binge, it will be helpful to try and get back on a normal schedule of eating instead of trying to compensate for the binge. Although it may feel counterproductive, getting back on a normal eating schedule will prevent you from entering into the restrictive cycle. It can also be helpful to remind yourself that the binge has already occurred, it is in the past and the goal is to move forward without focusing on the past. Focus on what you can do differently next time. What emotions or situations led up to the binge? What can you to do prevent or change the circumstances that led to the binge, or the way that you handled the situation? Lastly, if you're struggling with "normalizing" eating, it can be helpful to work with a professional that can provide counseling and coaching to help you learn how to eating normally, mindfully and without feeling the guilt and other harmful emotions sometimes associated with disordered eating. I would be more than happy to assist you if you ever have any questions or want to reach out to somebody. You can contact me via my website: http://www.maddenwellnessky.com/
|
من با پرخوری مشکلی دارم، به ویژه در مواقع استرس. وقتی پرخوری میکنم، آنقدر احساس شرم و ناامیدی میکنم که در نهایت به باشگاه میروم و سعی میکنم کالریها را بسوزانم. در اواخر 20 سالگی هستم و از دوران نوجوانی با این مشکل دست و پنجه نرم میکنم. آیا راهکارهایی برای مقابله وجود دارد که بتوانم از آنها برای شکستن این چرخه استفاده کنم؟
|
سلام، این سوال به یک تنظیم بسیار معمولی اشاره دارد که به آن چرخه «پرخوری، توبه، تکرار» میگویند. به این معناست که معمولاً پس از پرخوری، احساساتی مانند «شرم و ناامیدی» را تجربه میکنید و سپس به دلیل این احساسات «توبه میکنید» (یعنی قول میدهید دیگر هرگز پرخوری نکنید، وعده میدهید که «بهتر عمل کنید»، به باشگاه بروید و غیره) و در نهایت دوباره به پرخوری میرسید.
مکانیسمهای مختلفی برای مقابله با پرخوری وجود دارد و یکی از بهترین آنها تلاش برای عادیسازی غذا خوردن است. به این معنا که باید سعی کنید به طور معمول غذا بخورید و وعدههای غذایی متناسب را سه بار در روز میل کنید و میانوعدههایی هم در بین آنها داشته باشید. اگر پرخوری کردید، ممکن است به خودتان یادآوری کنید که وقتی میخواهید رفتارهای پرخوری خود را جبران کنید و در نتیجه از ورزش بیش از حد یا کمخوری احساس محدودیت میکنید، در واقع دوباره به پرخوری منجر میشود و این شما را به چرخه باز میگرداند.
اگر پرخوری کردید، بهتر است به جای تلاش برای جبران آن، سعی کنید به برنامه غذایی عادی خود برگردید. با وجود این که ممکن است این کار به نظر غیرمفید بیاید، اما بازگشت به یک برنامه غذایی منظم از ورود شما به چرخه محدودیت جلوگیری میکند. همچنین یادآوری اینکه پرخوری قبلاً اتفاق افتاده و مربوط به گذشته است و هدف این است که بدون تمرکز بر آن به جلو حرکت کنید، میتواند مفید باشد. بر روی کارهایی که میتوانید دفعه بعد متفاوت انجام دهید، تمرکز کنید. چه احساسات یا شرایطی منجر به پرخوری شد؟ چه اقدامی میتوانید انجام دهید تا از شرایطی که به پرخوری منجر میشود یا نحوه مدیریت آن وضعیت جلوگیری کنید یا آن را تغییر دهید؟
در نهایت، اگر در «عادیسازی» غذا خوردن مشکل دارید، همکاری با یک متخصص که میتواند با ارائه مشاوره و راهنمایی به شما کمک کند تا یاد بگیرید چگونه به طور طبیعی، آگاهانه و بدون احساس گناه و دیگر احساسات مضر که گاهی با اختلالات تغذیه همراه است، غذا بخورید، میتواند مفید باشد. اگر سوالی دارید یا میخواهید با کسی تماس بگیرید، خوشحال میشوم که به شما کمک کنم. میتوانید از طریق وبسایت من با من تماس بگیرید: http://www.maddenwellnessky.com/
|
null |
I have a problem with binge eating, especially during times of stress. I binge eat and feel so overwhelmed with shame and disappointment that I end up going to the gym and trying to exercise the calories off. I am in my late 20s, and I have been dealing with this since I was a teenager. Are there any coping mechanisms I can use to break this cycle?
|
In dealing with an eating disorder you are far from alone. It is more common than you might think and tied to so many variables that it is easy for an individual to become overwhelmed in trying to navigate the influences of such variables. I have been working with individuals dealing with such challenges since 1998 and have found over the years that behavioral analysis is highly effective in helping you begin to isolate, understand and then be able to address many of these variable impacting your behavioral and cognitive choices. Consider finding someone trained in Dialectic Behavior Therapy (DBT). There is a large body of evidence supporting the use of this approach to alleviating many of the aspects you identified in your post as well of a wide variety of tools that you can choose from and utilize that are able to practiced and assimilated into your daily tool box of coping mechanisms that end up becoming new behaviors and ways of thinking about issues that become automatic, the best possible outcome you can hope for if you want the solution to be sustainable.
|
من با پرخوری مشکلی دارم، بهویژه در مواقع استرس. وقتی پرخوری میکنم، آنقدر احساس شرم و ناامیدی میکنم که در نهایت به باشگاه میروم و سعی میکنم کالریهای اضافی را بسوزانم. من در اواخر دهه بیست سالگی هستم و از دوران نوجوانی با این مشکل دست و پنجه نرم کردهام. آیا راهکارهایی وجود دارد که بتوانم برای شکستن این چرخه از آنها استفاده کنم؟
|
در مواجهه با اختلال خوردن، شما تنها نیستید. این مشکل رایجتر از آن چیزی است که فکر میکنید و به عوامل متعددی وابسته است که میتواند برای فرد دشوار باشد تا در تلاش برای مدیریت تأثیرات این عوامل، احساس غرق شدگی کند. من از سال 1998 با افرادی که با چنین چالشهایی دست و پنجه نرم میکنند همکاری داشتهام و در طول این سالها دریافتهام که تجزیه و تحلیل رفتاری به شکل مؤثری به شما کمک میکند تا بتوانید این عوامل را شناسایی، درک و در نهایت به آنها رسیدگی کنید، عواملی که بر انتخابهای رفتاری و شناختی شما تأثیر میگذارند. پیشنهاد میکنم شخصی را پیدا کنید که در زمینه درمان دیالکتیکی (DBT) آموزش دیده باشد. شواهد زیادی وجود دارد که از این رویکرد به منظور کاهش بسیاری از جنبههایی که در پست خود شناسایی کردهاید حمایت میکند، همچنین ابزارهای متنوعی وجود دارند که میتوانید از میان آنها انتخاب کنید و استفاده کنید، این ابزارها میتوانند به تمرین و جذب در جعبه ابزار روزانه شما به عنوان مکانیزمهای مقابلهای تبدیل شوند. این ابزارها سپس به رفتارها و الگوهای تفکر جدیدی تبدیل میشوند که به صورت خودکار عمل میکنند و بهترین نتیجهای است که میتوانید امیدوار باشید، اگر خواهان راهحلی پایدار هستید.
|
null |
I have a problem with binge eating, especially during times of stress. I binge eat and feel so overwhelmed with shame and disappointment that I end up going to the gym and trying to exercise the calories off. I am in my late 20s, and I have been dealing with this since I was a teenager. Are there any coping mechanisms I can use to break this cycle?
|
The fact that you are aware of the issue and what causes it is a step in the right direction. You can absolutely break the cycle but it takes a lot of effort. Much like growing a physical muscle, developing coping mechanisms must be practiced (exercised) in order to gain strength. Find healthy activities that you like to do that can help you deal with stress. It appears that you are already going to the gym which is awesome; you want this to be a healthy experience not one done out of guilt. Is it possible for you to incorporate food items that are healthy for you? Remember any changes you make must be practiced and developed over time. You should seek professional help to assist you with getting to the root cause of your emotional connection to food. Normally these issues date back to childhood experiences however this is a generalization and I have little information to go on. Above all else BE KIND TO YOURSELF! Shame is counterproductive. If you want something to grow you give it love and attention. Well wishes!!!!!!
|
من با پرخوری مشکل دارم، به ویژه در زمانهای استرس. وقتی پرخوری میکنم، احساس شرم و ناامیدی شدیدی به من دست میدهد و در نهایت به باشگاه میروم تا کالری اضافی را بسوزانم. من در اواخر 20 سالگی هستم و از زمان نوجوانی با این مشکل دست و پنجه نرم میکنم. آیا راهکارهای مقابلهای وجود دارد که بتوانم برای شکستن این چرخه از آنها استفاده کنم؟
|
اینکه شما از موضوع و علل آن آگاه هستید، گام مثبتی در مسیر درست است. شما قطعاً میتوانید این چرخه را بشکنید، اما این کار نیاز به تلاش زیادی دارد. درست مانند پرورش یک عضله فیزیکی، ایجاد مکانیزمهای مقابلهای نیازمند تمرین (ورزش) است تا قدرت کافی به دست آید. فعالیتهای سالمی را پیدا کنید که از انجام آنها لذت میبرید و به شما در مدیریت استرس کمک کند. به نظر میرسد که شما هماکنون به باشگاه میروید که بسیار عالی است؛ شما میخواهید این تجربهای سالم باشد و نه شباهتی به احساس گناه. آیا امکانپذیر است که مواد غذایی سالمتری را به رژیم خود اضافه کنید؟ به یاد داشته باشید که هر تغییری که ایجاد میکنید باید به مرور زمان تمرین و توسعه یابد. شما باید به دنبال کمک حرفهای باشید تا به شما کمک کند تا به ریشه ارتباط عاطفیتان با غذا پی ببرید. معمولاً این مسائل به تجربیات دوران کودکی برمیگردد، اما این یک تعمیم است و اطلاعات کمی برای ادامه دادن دارم. مهمتر از همه با خود مهربان باشید! احساس شرم نتیجه معکوس دارد. اگر میخواهید چیزی رشد کند، باید به آن عشق و توجه بدهید. آرزوی موفقیت برای شما!!!!!!
|
null |
I have a problem with binge eating, especially during times of stress. I binge eat and feel so overwhelmed with shame and disappointment that I end up going to the gym and trying to exercise the calories off. I am in my late 20s, and I have been dealing with this since I was a teenager. Are there any coping mechanisms I can use to break this cycle?
|
I believe that for results that last, the best approach is to understand why someone feels like doing a certain behavior."Coping mechanisms" are superficial instruction that people usually give up on when feeling extreme pressure from the problem behaviors.Take the slower road of understanding why you would deprive yourself of enjoying food.Also, if you consider the binging as a mistake of some kind, reflect on why doing something less than ideal, deserves harsh criticism and not tolerance and acceptance that people mess up occasionally.I'm glad you know that there are better ways of treating yourself. This is a valuable awareness of realizing you deserve patience and respect, not humiliation and severe criticism when you are lost as to best ways of self-care.
|
من با مشکل پرخوری مواجه هستم، به ویژه در زمانهای استرس. وقتی پرخوری میکنم، آنقدر با احساس شرم و ناامیدی غرق میشوم که در نهایت به باشگاه میروم و سعی میکنم کالریهای اضافی را بسوزانم. من در اواخر ۲۰ سالگی هستم و از دوران نوجوانی با این مشکل دست و پنجه نرم میکنم. آیا راهکارهای مقابلهای وجود دارد که بتوانم برای شکستن این چرخه از آنها استفاده کنم؟
|
من بر این باورم که برای دستیابی به نتایجی ماندگار، بهترین رویکرد این است که بفهمیم چرا کسی احساس میکند که باید رفتار خاصی را انجام دهد. "مکانیسمهای مقابلهای" تنها راهنماییهای سطحی هستند که افراد معمولاً در زمان مواجهه با فشار شدید ناشی از رفتارهای مشکلساز از آن دست میکشند. به جای آن، راهی آهستهتر را انتخاب کنید و بفهمید چرا خود را از لذت بردن از غذا محروم میکنید. همچنین، اگر پرخوری را یک اشتباه میدانید، به این بیندیشید که چرا انجام کاری که کمتر از حد ایدهآل است، مستحق انتقاد شدید است و نه تحمل و پذیرش اینکه مردم گاهی اوقات دچار اشتباه میشوند. خوشحالم که میدانید راههای بهتری برای آراستن خود وجود دارد. این یک آگاهی باارزش است که میفهمید شما مستحق صبر و احترام هستید، نه تحقیر و انتقاد شدید وقتی که در پیدا کردن بهترین روشهای مراقبت از خود سردرگم هستید.
|
null |
I have no self control over food. Most people stop when they've had enough, but I keep eating for the pleasure of it. Especially with sweets - I'm never done eating dessert.
|
Hello! I'm so glad you decided to write in today. This is such a great question and I'm sure many others will relate to exactly what you're describing. There are a few different ways we can look at in understanding your concern. First, I think it's important to understand food is just food. Food is meant to nourish our bodies, provide us with energy and yes, sometimes reserved for special occasions and celebrations. But in many cultures, we place a LOT of emphasis on food. We have food at every gathering and every celebration. What's more people have come to almost EXPECT food to be present at any and every get-together. And if it's not? Well, then forget about it! I see this time and time again with my clients. Donuts appear in the office, and it's almost like donuts have never been there before! Must eat one (or two)! However, we need to remind ourselves that this occurrence, or similar ones, will not be the last time we can enjoy this particular food. It is likely the office donuts have happened before, and they will be there again on another day. During these moments, I like to have my clients employ a Stop-and-Think method. Stop-and-Think about your goals before you eat. Is this donut getting you where you want to be? Also, I have my clients ask themselves how special is this donut? If the donut really is a special donut (from the best bakery in town and you've never been there before) then now might be a time to have the donut. But if not, it would be wise to pass and wait until that "special" donut. Another aspect we need to remember about food, is to think about what we're getting from overindulging or overeating. Are you trying to drown out other emotions? Are you trying to feel better and the food gives you that feeling for a brief moment? What ELSE is going on? This can be determined by utilizing what we describe as a Thought Record. A Thought Record involves tracking and identifying thoughts and feelings associated with food triggers. By targeting the emotions, we can then determine where they're coming from, as well as how to decipher them. A therapist can also help you with understanding your emotions related to food and will be helpful in assisting you with the Thought Record.The most important thing to remember is that "food addiction" can be a real problem for a lot of people. If food is taking over your life and you are preoccupied and overwhelmed with knowing where to start, please seek out help. Binge eating is the most common eating disorder and impacts the lives of thousands. There are lots of free resources and information on my website at www.maddenwellnessky.com. In addition, I offer individual coaching and counseling through my website and I would love to help!- Amber
|
من هیچ کنترلی روی غذا ندارم. اکثر مردم وقتی سیر میشوند، دست از خوردن میکشند، اما من به خاطر لذت آن به خوردن ادامه میدهم. بهویژه در مورد شیرینیها - هرگز از خوردن دسر سیر نمیشوم.
|
سلام! خیلی خوشحالم که تصمیم گرفتید امروز بنویسید. این سؤال واقعاً خوبی است و مطمئنم که بسیاری دیگر نیز دقیقاً با آنچه شما توصیف میکنید ارتباط برقرار خواهند کرد. چندین بعد وجود دارد که میتوانیم به درک نگرانی شما از زوایای مختلف نگاهی بیندازیم. اول از همه، مهم است که بفهمیم غذا فقط غذاست. غذا برای تغذیه بدن ما، تأمین انرژی و گاهی اوقات برای مناسبتها و جشنهای خاص ساخته شده است. اما در بسیاری از فرهنگها، ما توجه زیادی به غذا داریم. در هر گردهمایی و جشنوارهای، غذا وجود دارد. حتی مردم تقریباً انتظار دارند که غذا در هر تجمعی حاضر باشد. و اگر نباشد؟ خب، پس فراموشش کنید!
من این را بارها و بارها با مشتریانم میبینم. وقتی دوناتها در دفتر ظاهر میشوند، گویی هرگز به آنجا نیامدهاند! باید یکی (یا دو) بخورید! با این حال، باید به خود یادآوری کنیم که اینگونه موقعیتها، یا موارد مشابه، آخرین باری نخواهد بود که میتوانیم از این غذای خاص لذت ببریم. احتمالاً دوناتهای دفتر قبلاً اتفاق افتادهاند و روزی دیگر نیز دوباره خواهند بود. در این لحظات، من دوست دارم مشتریانم از روش «توقف و فکر» استفاده کنند. قبل از خوردن، درباره اهداف خود فکر کنید. آیا این دونات شما را به جایی که میخواهید میرساند؟ همچنین، از مشتریانم میخواهم از خود بپرسند که این دونات چقدر خاص است؟ اگر واقعاً یک دونات ویژه (از بهترین نانوایی شهر و شما هرگز آنجا نرفتهاید) باشد، ممکن است این زمان مناسبی برای خوردن آن باشد. اما اگر نه، عاقلانهتر است که رد کنید و تا آن «دونات خاص» صبر کنید.
جنبه دیگری که باید در مورد غذا به خاطر بسپاریم، این است که به آنچه از زیادهروی یا پرخوری عاید میشود فکر کنیم. آیا شما سعی دارید احساسات دیگر را در خود سرکوب کنید؟ آیا سعی میکنید احساس بهتری داشته باشید و غذا به شما این حس را برای لحظهای کوتاه میدهد؟ چه چیز دیگری در حال وقوع است؟ برای درک این موارد میتوان از آنچه ما به عنوان رکورد فکری مینامیم استفاده کرد. رکورد فکری شامل ردیابی و شناسایی افکار و احساسات مرتبط با محرکهای غذایی است. با شناسایی این احساسات، میتوانیم بفهمیم که آنها از کجا ناشی میشوند و همچنین چگونه آنها را تفسیر کنیم. یک درمانگر همچنین میتواند در درک احساسات شما نسبت به غذا کمک کند و به شما در زمینه رکورد فکری یاری رساند.
مهمترین نکتهای که باید در نظر داشته باشید این است که «اعتیاد به غذا» میتواند یک مشکل واقعی برای بسیاری از افراد باشد. اگر غذا بر زندگی شما تسلط یافته و شما را مشغول و نگران کرده است که از کجا باید شروع کنید، لطفاً به دنبال کمک باشید. پرخوری، شایعترین اختلال غذایی است و زندگی هزاران نفر را تحت تأثیر قرار میدهد.
من منابع و اطلاعات رایگان زیادی در وبسایت خود به آدرس www.maddenwellnessky.com دارم. علاوه بر این، من خدمات مربیگری و مشاوره فردی را از طریق وبسایت خود ارائه میدهم و خوشحال میشوم که به شما کمک کنم! - امبر
|
null |
I have no self control over food. Most people stop when they've had enough, but I keep eating for the pleasure of it. Especially with sweets - I'm never done eating dessert.
|
I would recommend removing yourself from the environment you are in after you have finished eating. A simple walk around the block, calling up a friend and going to visit, or even going to another room in the house can help. If you find that you truly have no self control over food, I recommend attending Overeaters Anonymous; a 12 step group for those with compulsive issues related to food. I hope this helps.
|
من هیچ کنترلی روی غذا ندارم. بیشتر مردم وقتی به اندازه کافی سیر میشوند، دست از خوردن میکشند، اما من به خاطر لذت، به خوردن ادامه میدهم. مخصوصاً با شیرینیها - هیچ وقت از خوردن دسر سیر نمیشوم.
|
من توصیه میکنم پس از اتمام غذا، خود را از محیطی که در آن هستید دور کنید. یک پیادهروی ساده در اطراف بلوک، تماس با یک دوست و رفتن به ملاقات با او، یا حتی رفتن به اتاق دیگری در خانه میتواند مفید باشد. اگر متوجه شدید که واقعاً بر روی غذا کنترلی ندارید، شرکت در جلسات «پرخوریهای گمنام» را توصیه میکنم؛ یک گروه ۱۲ مرحلهای برای افرادی که با مشکلات اجباری مرتبط با غذا دست و پنجه نرم میکنند. امیدوارم این نکات کمک کننده باشد.
|
null |
There's this boy who asked me out awhile ago. I said no because my friends and family would think weirdly of me. How do I be with him and tell him and tell my friends?
|
Since you've decided to be with the boy who already showed you his interest, then why not simply tell him you decided to accept his invitation to be together?Probably your first concern about hesitating to accept this boy into your life due to the way you imagine your family may react if you do, is the more complex matter to solve.Forming a relationship does bring up our values and the way these are different or similar to our own. At the same time, we already have values which are rooted in those from the family in which we grew up.Your dilemma of wanting to be with this boy shows there is a clash between your values as an individual, including your choice of partner, and the way your family understands the values which support being part of a couple.Stay true to what you feel, whether this comes from your family or the way you currently are evolving.This will guarantee that your new relationship will be built on the values and person you truly are.
|
این پسر چند وقت پیش از من خواستگاری کرد. من جواب منفی دادم چون دوستان و خانوادهام دربارهام فکر عجیبی میکنند. چطور میتوانم با او باشم و این موضوع را به او و دوستانم بگویم؟
|
از آنجایی که شما تصمیم گرفتهاید با پسری باشید که قبلاً به شما علاقه نشان داده است، چرا به سادگی به او نگویید که تصمیم گرفتهاید دعوتش برای با هم بودن را بپذیرید؟ احتمالاً نگرانی اصلی شما درباره تردید در پذیرش این پسر در زندگیتان به خاطر تصور واکنش خانوادهتان، موضوع پیچیدهتری است که باید حل و فصل شود. تشکیل یک رابطه به ما نشان میدهد که ارزشهای ما چقدر با یکدیگر متفاوت یا مشابه است. از طرفی، ما به طور طبیعی ارزشهایی داریم که ریشه در خانوادهای دارد که در آن بزرگ شدهایم. معضل شما برای بودن با این پسر، نشاندهنده تضادی است میان ارزشهای فردی شما، از جمله انتخاب شریک زندگیتان، و درکی که خانوادهتان از ارزشهای مربوط به بودن در یک رابطه دارند. به آنچه احساس میکنید وفادار بمانید، چه مربوط به خانوادهتان باشد و چه به روند تکامل فعلیتان. این بهویژه تضمین میکند که رابطه جدید شما بر اساس ارزشها و هویت واقعی شما بنا شده است.
|
null |
I have suffered many things at home and school. We never went to the doctor to diagnose depression or anything like that, but I always feel like a part of my heart is missing. I try to fill it in with objects or, in this case, a woman.
|
Maybe the reason is not having confidence in the love you give to yourself.Possibly you consider the quality of your self-love as inferior to love someone else gives you.The best way to push through to your own self-comfort and acceptance is to be aware of this tendency so you can remind yourself to practice appreciating the unique love you give to yourself.
|
من در خانه و مدرسه سختیهای زیادی را تجربه کردهام. هرگز برای تشخیص افسردگی یا مسائل مشابه به پزشک مراجعه نکردیم، اما همیشه احساس میکنم بخشی از قلبم گم شده است. سعی میکنم آن را با اشیاء یا در این مورد، یک زن پر کنم.
|
شاید دلیل این موضوع عدم اعتماد به عشقی باشد که به خود میدهید. احتمالاً کیفیت عشق به خود را پایینتر از محبتی میدانید که دیگران به شما میدهند. بهترین راه برای دستیابی به آرامش و پذیرش خود، آگاه بودن از این تمایل است تا بتوانید به خود یادآوری کنید که قدردانی از عشق منحصر به فردی که به خود میدهید را تمرین کنید.
|
null |
I have suffered many things at home and school. We never went to the doctor to diagnose depression or anything like that, but I always feel like a part of my heart is missing. I try to fill it in with objects or, in this case, a woman.
|
There could be many reasons but often people feel validated when they are in a relationship, the need to be in a relationship can be related to a belief of unlovability which often stems from our childhood. The relationship sort of soothes this temporarily and the others interest or desire helps counteract the ingrained belief. There are many questions that may help understand why, how was your relationship with your mother (caregivers)? How was your childhood etc.? Many people describe having a hole or void they try and fill with material things or people but it only is a temporary fix which usually drives the person to the next relationship, or object in hopes it will be fulfilling but it never is because fulfillment is work we need to do ourselves. This journey involves finding acceptance and love for ourselves. Once we have that we don't need to look elsewhere for fulfillment.
|
من در خانه و مدرسه رنجهای زیادی متحمل شدهام. هرگز برای تشخیص افسردگی یا مسائل مشابه به پزشک مراجعه نکردیم، اما همیشه حس میکنم بخشی از قلبم گم شده است. سعی میکنم آن را با اشیاء یا در این مورد، با یک زن پر کنم.
|
دلایل زیادی میتواند وجود داشته باشد، اما اغلب افراد زمانی که در یک رابطه هستند، احساس اعتبار میکنند. نیاز به داشتن یک رابطه ممکن است به باور نداشتن شایستگی برای دوستداشتن مرتبط باشد که معمولاً از دوران کودکی ما سرچشمه میگیرد. این رابطه بهطور موقت این احساس را تسکین میدهد و علاقه یا تمایل دیگران به ما کمک میکند تا با این باورهای ریشهدار مقابله کنیم. سوالات زیادی وجود دارد که ممکن است به درک دلیل این نیاز کمک کند، مانند رابطهتان با مادرتان (مراقبان) چگونه بوده است؟ دوران کودکی شما چگونه گذشت و غیره؟ بسیاری از افراد از وجود یک حفره یا خلأ صحبت میکنند که سعی میکنند آن را با چیزهای مادی یا افراد پر کنند، اما این تنها یک راهحل موقتی است که معمولاً فرد را به رابطه یا شیء بعدی سوق میدهد، با امید به اینکه آنها بتوانند این خلأ را پر کنند، اما این هرگز اتفاق نمیافتد، زیرا احساس تکامل و رضایت از خود باید از درون حاصل شود. این سفر شامل یافتن پذیرش و عشق به خود است. وقتی به این حالت برسیم، دیگر نیازی به جستجو در جای دیگری برای احساس کامل بودن نخواهیم داشت.
|
null |
I have suffered many things at home and school. We never went to the doctor to diagnose depression or anything like that, but I always feel like a part of my heart is missing. I try to fill it in with objects or, in this case, a woman.
|
There are a lot of ways to look at this. It sounds as if there is a part of you that is looking for support. I wonder what it is that you feel when you're not in a relationship?Because of the way you asked the question, I'm getting the impression that you are referring to romantic relationships. I wonder if you have close friendships that could form a network to help with this when you are not romantically involved with someone. Even when you are in a relationship with a romantic partner, having friends is still an important element.I wonder if you could also notice what changes for you inside of yourself (as far as emotions) when you move from not being in a relationship to being in one.Perhaps you could take a look at what you value about yourself.In general, it is natural for people to want to be in relationships with others (in this case, relationship has many meanings and degrees). Most of us enjoy sharing elements of our days, thoughts, feelings, etc. with someone else who we trust and care about – also hoping they care about us in return.
|
من در خانه و مدرسه تجربههای سخت زیادی داشتهام. هرگز برای تشخیص افسردگی یا موارد مشابه به پزشک مراجعه نکردیم، اما همیشه احساس میکنم بخشی از قلبم گم شده است. سعی میکنم آن را با اشیا یا در این مورد با یک زن پر کنم.
|
راههای زیادی برای بررسی این موضوع وجود دارد. به نظر میرسد بخشی از شما به دنبال حمایت است. میخواهم بدانم وقتی در یک رابطه نیستید چه احساسی دارید؟ به خاطر نحوهای که سوال را مطرح کردید، این تصور را دارم که به روابط عاشقانه اشاره میکنید. آیا دوستی نزدیک دارید که بتواند در نبود یک رابطه عاشقانه به شما کمک کند؟ حتی زمانی که با یک شریک عاشقانه در رابطه هستید، داشتن دوستان هنوز هم عنصر مهمی است. میخواهم بدانید که آیا میتوانید تغییرات احساسی درون خودتان را هنگام انتقال از نبود رابطه به بودن در یک رابطه احساس کنید. شاید بتوانید نگاهی به ارزشهایی که برای خودتان قائل هستید بیندازید. به طور کلی، طبیعی است که مردم بخواهند با دیگران ارتباط برقرار کنند (که این ارتباط میتواند معانی و درجات متفاوتی داشته باشد). اکثر ما از به اشتراک گذاشتن جنبههایی از روز، افکار، احساسات و غیره با شخصی که به او اعتماد داریم و به او اهمیت میدهیم لذت میبریم و همچنین امیدواریم که او نیز در عوض به ما اهمیت دهد.
|
null |
I have a friend that who I used to be in a relationship with. It was brief and turned into us being just good friends.
I spent the weekend with him and it upset my boyfriend. Was i wrong?
|
It is not the case of being right or wrong, in my view. If you are asking, I believe you truly care for your boyfriend. It seems like he is having difficulties in establishing trust in this relationship. The ideal would be to come closer to his upsetness and to show him that you are there for him. I hope all goes well. Rossana Mag.
|
من دوستی دارم که قبلاً با او در رابطه بودم. رابطهمان کوتاه بود و به دوستی خوب تبدیل شد.
من آخر هفته را با او گذراندم و این باعث ناراحتی دوستپسرم شد. آیا اشتباه کردم؟
|
از نظر من، مسئله درست یا نادرست بودن نیست. اگر سؤال میکنید، من معتقدم که واقعاً به دوست پسرتان اهمیت میدهید. به نظر میرسد او در برقراری اعتماد در این رابطه با مشکلاتی مواجه است. ایدهآل این است که به احساس ناراحتی او نزدیک شوید و به او نشان دهید که در کنارش هستید. امیدوارم همه چیز به خوبی پیش برود. روسانا مگ.
|
null |
I have a friend that who I used to be in a relationship with. It was brief and turned into us being just good friends.
I spent the weekend with him and it upset my boyfriend. Was i wrong?
|
The most important thing to ask yourself here is, "how did this action affect my relationship, and is it worth the consequences?" Regardless of your intentions in this action, your boyfriend is uncomfortable with this type of behavior. From here, we can objectively decide if spending time with your previous partner (because that is likely what your boyfriend sees them as) is worth harming the relationship you currently have. It is very rare that a person would be comfortable with their partner spending more than a very little amount of time with their exes. Many times, it just gives the wrong impressions. It is very possible that your partner may believe that since you spend so much time with them, that they are still a contender for the most intimate relationship you have to offer, and truth be told, they kind of are. The best intimate relationships, are friendships first and foremost. It is also a good thing to consider what you are getting out of the relationship with your ex that you are not getting out of the relationship with your current boyfriend. If you go to this person for emotional support before your boyfriend, then it is very likely you're involved in some "emotional infidelity". When we turn to others instead of our partner, it is as if we "ran into another person's arms" instead of theirs. No matter who you are, that hurts.
|
من دوستی دارم که قبلاً با او در رابطه بودم. این رابطه کوتاه بود و به دوستی خوب تبدیل شد.
من آخر هفته را با او گذراندم و این باعث ناراحتی دوست پسرم شد. آیا اشتباه کردم؟
|
مهمترین چیزی که باید در اینجا از خود بپرسید این است که "این عمل چگونه بر رابطه من تأثیر گذاشت و آیا ارزش پیامدهای آن را دارد؟" صرف نظر از نیت شما در این عمل، دوست پسرتان از این نوع رفتار ناراحت است. از اینجا میتوانیم بهطور عینی تصمیم بگیریم که آیا صرف وقت با شریک قبلیتان (چرا که احتمالاً دوست پسرتان آنها را اینگونه میبیند) ارزش دارد که به رابطه فعلیتان آسیب برساند یا خیر. به ندرت پیش میآید که کسی از صرف زمان بسیار کم با همسر سابقش احساس راحتی کند. این رفتار معمولاً تنها تصوراتی نادرست ایجاد میکند. ممکن است شریک زندگیتان باور کند که از آنجایی که شما زمان زیادی را با او میگذرانید، او هنوز هم رقیب برای صمیمیترین رابطهای است که میتوانید ارائه دهید و راستش این است که به نوعی چنین است. بهترین روابط صمیمی، بهویژه دوستی است. همچنین خوب است که در نظر بگیرید چه چیزی از رابطه با دوست پسر قبلیتان به دست میآورید که از رابطه با دوست پسر فعلیتان دریافت نمیکنید. اگر قبل از دوست پسرتان برای حمایت عاطفی به این شخص مراجعه میکنید، به احتمال زیاد درگیر "خیانت عاطفی" شدهاید. زمانی که به جای شریک زندگیتان به دیگران روی میآوریم، گویی به جای آغوش او، به آغوش دیگری دویدهایم. مهم نیست که شما چه کسی هستید، این کار دردناک است.
|
null |
I have a friend that who I used to be in a relationship with. It was brief and turned into us being just good friends.
I spent the weekend with him and it upset my boyfriend. Was i wrong?
|
Depends on your definition of "wrong" on this one. Was it objectively wrong to spend the weekend with a good friend, who also happens to be an ex? Probably not. But, it upset your current boyfriend, and he is entitled to his feelings if you are in a relationship with him. He may be out of line if he assumes that anything happened between you and your ex that would compromise the relationship, however your boyfriend being upset might also mean that he wanted to spend that kind of weekend with you and did not get to do that.Long story short, it might help your relationship to understand more, and be curious, not judge-y, around what is upsetting for him. Perhaps having empathy for his experience of the behavior could help him to feel more secure with you having relationships with your ex(es).
|
من دوستی دارم که قبلاً با او در یک رابطه بودم. این رابطه کوتاه بود و بعدها تبدیل به دوستی خوب شد.
من آخر هفته را با او گذراندم و این موضوع باعث ناراحتی دوست پسرم شد. آیا من اشتباه کردم؟
|
به تعریف شما از "اشتباه" در این مورد بستگی دارد. آیا گذراندن آخر هفته با یک دوست خوب که قبلاً رابطهای با او داشتهاید، از نظر عینی اشتباه بود؟ احتمالاً نه. اما این موضوع دوست پسر فعلی شما را ناراحت کرده و او حق دارد که نسبت به احساساتش واکنش نشان دهد اگر شما در یک رابطه با او هستید. اگر او فرض کند که بین شما و سابقتان چیزی رخ داده که میتواند رابطهتان را به خطر بیندازد، شاید در اشتباه باشد؛ با این حال، ناراحتی او ممکن است به این دلیل باشد که او میخواست آن آخر هفته را با شما بگذراند و این فرصت را از دست داده است. به طور خلاصه، شاید بهتر باشد برای بهبود رابطهتان بیشتر درک کنید و دربارهی آنچه که او را ناراحت کرده کنجکاو باشید، نه قضاوت کنید. شاید ابراز همدلی نسبت به تجربه او از این وضعیت بتواند به او کمک کند تا احساس امنیت بیشتری درباره رابطهتان با سابقتان داشته باشد.
|
null |
I have a friend that who I used to be in a relationship with. It was brief and turned into us being just good friends.
I spent the weekend with him and it upset my boyfriend. Was i wrong?
|
While you can't be responsible for your boyfriend's feelings, relationships do come with expectations. Both people in a relationship bring their own expectations into it. These expectations are usually unspoken, but result in conflict as you are experiencing here! Your boyfriend expects you not to spend the weekend with this guy. He may expect you not to spend the weekend with any guy at all. He may expect you to spend every single weekend with him! You'll have to decide if his expectations are ones you can live with. Relationships do require some compromise out of concern for our partner, but you get to choose how much you compromise. We get upset about things that make us feel insecure. You spending the weekend with an ex makes your boyfriend feel insecure. That doesn't mean you did anything wrong. It just means that you have to decide if it's more important for you to maintain your freedom to spend weekends with whomever you wish, or to help your boyfriend feel secure in your relationship. Good luck! Hope that helps,Allison
|
من دوستی دارم که قبلاً با او در رابطه بودم. این رابطه کوتاه بود و بعداً به دوستان خوبی تبدیل شد.
آخر هفته را با او گذراندم و این موضوع باعث ناراحتی دوست پسرم شد. آیا اشتباه کردم؟
|
در حالی که نمیتوانید مسئول احساسات دوست پسرتان باشید، روابط معمولاً با انتظاراتی همراه هستند. هر دو نفر در یک رابطه انتظارات خاص خود را به آن وارد میکنند. این انتظارات معمولاً ناگفته باقی میمانند، اما میتوانند منجر به درگیریهایی شوند که شما در حال حاضر تجربه میکنید! دوست پسرتان انتظار دارد که آخر هفته را با آن پسر نگذرانید. ممکن است او از شما بخواهد که اصلاً آخر هفته را با هیچ پسری نگذرانید. او ممکن است انتظار داشته باشد که هر آخر هفته را بهطور کامل با او بگذرانید! شما باید تصمیم بگیرید که آیا این انتظارات را میتوانید قبول کنید یا خیر. روابط به دلیل نگرانی برای شریکمان نیاز به مصالحه دارند، اما شما تعیین میکنید که چقدر باید مصالحه کنید. ما از چیزهایی ناراحت میشویم که باعث احساس ناامنیامان میشوند. گذراندن آخر هفته با یک دوست سابق ممکن است باعث شود دوست پسرتان احساس ناامنی کند. این به این معنا نیست که شما کار اشتباهی کردهاید، بلکه به این معنی است که شما باید تصمیم بگیرید که آیا حفظ آزادیتان برای گذراندن مأموریتهای آخر هفته با هر کسی که دوست دارید، برایتان مهمتر است یا این که به دوست پسرتان در ایجاد احساس امنیت در رابطهتان کمک کنید. موفق باشید! امیدوارم که این مفید باشد، آلیسون
|
null |
I have a friend that who I used to be in a relationship with. It was brief and turned into us being just good friends.
I spent the weekend with him and it upset my boyfriend. Was i wrong?
|
Hello. There are a number of factors playing into this situation. A former romantic partner coming back onto the scene during a current relationship; you spending alone time (and spending the night) with that former partner; and the uneasy feelings experienced by your current partner (boyfriend). Now those are the ones you have openly expressed. There are very likely other issues that prompted this behavior on your part. You ask if you were wrong. It is not a question I will be able to answer, because it is not one I am meant to answer. It is up to you to find that truth. Now, if you are feeling guilty, was it because of some sexual engagement occurred when you spent the night? If so, you might want to look at why that happened. Do you feel secure in your current relationship? Is this the relationship you want, or do you want to be with the former boyfriend?Important questions, but ones you need to ask and answer. Odds are, there is something that triggered this event to occur and it becomes a focal point in discovering any unexplored discomfort or other issues with your current boyfriend. Seeking relationship counseling can be effective in sorting this out, so be open to that possibility to help you clarify your thoughts and feelings.Best of luck to you.
|
من دوستی دارم که قبلاً با او در رابطه بودم. این رابطه کوتاه بود و به دوستی خوبی تبدیل شد.
من آخر هفته را با او گذراندم و این باعث ناراحتی دوستپسرم شد. آیا اشتباه کردم؟
|
سلام. عوامل متعددی در این وضعیت نقش دارند. یک شریک عاشقانه سابق که در طول یک رابطه فعلی دوباره وارد صحنه میشود؛ شما زمانی را به تنهایی (و شب را) با آن شریک سابق سپری میکنید؛ و احساسات ناخوشایندی که شریک فعلی شما (دوستپسر) تجربه کرده است. این مواردی هستند که شما بهوضوح بیان کردهاید. به احتمال زیاد مسائل دیگری نیز وجود دارد که باعث این رفتار شما شده است. میپرسید آیا اشتباه میکنید؟ این سوالی نیست که بتوانم به آن پاسخ دهم، زیرا این سوالی نیست که من باید به آن پاسخ دهم. پیدا کردن این حقیقت به شما بستگی دارد. حال، اگر احساس گناه میکنید، آیا به خاطر رویداد جنسی که هنگام گذراندن شب اتفاق افتاده، این احساس را دارید؟ اگر چنین است، ممکن است بخواهید دربارهی چرایی وقوع این رویداد فکر کنید. آیا در رابطهی فعلی خود احساس امنیت میکنید؟ آیا این همان رابطهای است که میخواهید، یا میخواهید با دوستپسر سابق باشید؟ این سؤالات مهماند، اما لازم است که آنها را بپرسید و به آنها پاسخ دهید. به احتمال زیاد، عاملی وجود دارد که باعث به وجود آمدن این وضعیت شده است و میتواند نقطهی کانونی برای کشف هرگونه ناراحتی ناشناخته یا مسائل دیگر با دوستپسر فعلی شما باشد. جستجوی مشاورهی رابطه میتواند در حل این مشکل مؤثر باشد، بنابراین برای کمک به شما در شفافسازی افکار و احساساتتان، به این امکان باز باشید. با آرزوی موفقیت برای شما.
|
null |
I have a friend that who I used to be in a relationship with. It was brief and turned into us being just good friends.
I spent the weekend with him and it upset my boyfriend. Was i wrong?
|
Ideally you and your boyfriend will reach a balance point where you and your boyfriend are each happy with the level of involvement you have with your former boyfriend.Start w a discussion with your current boyfriend as to what specifically he doesn't like about your friendship with your former boyfriend.It is possible that you can answer his concerns as well he can find out from you more as to what the friendship is all about.As a therapist, I've never seen a former romantic relationship become only a friendship. As sincere as you may be in your intention to only keep the friendship with the former relationship partner, if your former boyfriend secretly has romantic feelings for you, then at best, you've got an unclear friendship with this person.The obvious possibility is to socialize together with your current boyfriend and your former one. If neither guy would go for this, then this would show there is an undercurrent of competition for your romantic attention.Basically make your romantic partner's feelings and your own, the major considerations and discuss from this perspective.
|
من دوستی دارم که قبلاً با او در ارتباط بودم. رابطهمان کوتاه بود و به دوستی خوبی تبدیل شد.
من آخر هفته را با او سپری کردم و این موضوع باعث ناراحتی دوستپسرم شد. آیا من اشتباه کردم؟
|
در حالت ایدهآل، شما و دوست پسرتان به نقطهای خواهید رسید که هر دو از میزان مشارکتی که با دوست پسر سابق خود دارید راضی باشید. با دوست پسر فعلی خود درباره اینکه دقیقاً چه چیزهایی را در رابطه دوستی شما با دوست پسر سابقتان نمیپسندد، صحبت کنید. این امکان وجود دارد که شما بتوانید به نگرانیهای او پاسخ دهید و او نیز بیشتر از شما درباره ماهیت این دوستی بفهمد. به عنوان یک درمانگر، هرگز ندیدهام که یک رابطه عاشقانه سابق فقط به دوستی تبدیل شود. هرچقدر هم که نیت شما در حفظ این دوستی صادقانه باشد، اگر دوست پسر سابق شما پنهانی احساسات عاشقانهای نسبت به شما داشته باشد، در بهترین حالت، شما با این شخص یک دوستی مبهم دارید. یک گزینه واضح این است که با هم به گردهمایی بروید و با دوست پسر فعلی و دوست پسر قبلی خود معاشرت کنید. اگر هیچکدام از آنها تمایل ندارند که این کار را انجام دهند، این نشان میدهد که یک رقابت پنهانی برای جلب توجه عاشقانه شما وجود دارد. به طور کلی، احساسات شریک عاطفیتان و احساسات خودتان را به عنوان مسائل اصلی در نظر بگیرید و از این منظر بحث کنید.
|
null |
I have a friend that who I used to be in a relationship with. It was brief and turned into us being just good friends.
I spent the weekend with him and it upset my boyfriend. Was i wrong?
|
This can be a very complicated situation. The boundaries of relationship include the rules to follow in the relationship. It is important to follow the rules of your relationship in regards to each person being able to spend time with exes. If you and your boyfriend agree upon a rule about spending time with exes, then there should be no problem.
|
من دوستی دارم که قبلاً با او در رابطه بودم. این رابطه کوتاه بود و تبدیل به دوستان خوبی شد.
من آخر هفته را با او گذراندم و این کار باعث ناراحتی دوست پسرم شد. آیا اشتباه کردم؟
|
این میتواند یک وضعیت بسیار پیچیده باشد. مرزهای رابطه شامل قوانینی است که باید در رابطه رعایت شوند. مهم است که قوانین رابطه خود را در مورد اینکه هر فرد بتواند با exهای خود وقت بگذرانید، رعایت کنید. اگر شما و دوست پسرتان در مورد قانونی برای گذراندن وقت با exها توافق کردهاید، پس نباید مشکلی وجود داشته باشد.
|
null |
I have a friend that who I used to be in a relationship with. It was brief and turned into us being just good friends.
I spent the weekend with him and it upset my boyfriend. Was i wrong?
|
Thank you for submitting this question. I think this type of situation can be common for many couples struggling with how to keep friendships with past relationships while being in a new relationship. For me, more information is needed here...but given the information provided, the way I interpret the question is...I'm assuming your boyfriend didn't know you were going to spend the weekend with your good friend? Working off of this assumption, I would suggest beginning an open and honest dialogue with your boyfriend about what specifically upset him? And to talk about your point of view regarding spending the weekend with him. I would also suggest talking about how you both envision your relationship when it comes to spending time with others. If you feel like you can't have this conversation without it going off track, please consider seeing a couples therapist. They can help you begin these important conversations that can help shape and develop the relationship you and your boyfriend long for.
|
من دوستی دارم که قبلاً با او در رابطه بودم. این رابطه کوتاه بود و بعداً به دوستی خوبی تبدیل شد.
من آخر هفته را با او گذراندم و این موضوع باعث ناراحتی دوستپسرم شد. آیا اشتباه کردم؟
|
با تشکر از شما برای ارسال این سؤال. به نظر من، این نوع وضعیت میتواند برای بسیاری از زوجهایی که در تلاش برای حفظ دوستی با روابط گذشته در حین حضور در یک رابطه جدید هستند، شایع باشد. به نظر من، در اینجا به اطلاعات بیشتری نیاز است... اما با توجه به اطلاعات ارائهشده، نحوه تفسیر سؤالم این است که... فرض میکنم دوست پسرتان نمیدانست که قرار است آخر هفته را با دوست نزدیکتان سپری کنید؟ با فرض این نکته، پیشنهاد میکنم گفتگوی باز و صادقانهای با دوست پسرتان درباره اینکه چه چیزی او را ناراحت کرده آغاز کنید و همچنین در مورد نگاه خود به گذراندن آخر هفته با او صحبت کنید. همچنین پیشنهاد میکنم درباره اینکه چگونه هر دو شما رابطهتان را در زمینه گذراندن وقت با دیگران تصور میکنید، صحبت کنید. اگر احساس میکنید نمیتوانید این گفتگو را بدون اینکه به بیراهه برود، انجام دهید، لطفاً به یک مشاور زوجین مراجعه کنید. آنها میتوانند به شما کمک کنند تا این مکالمات مهم را شروع کنید که میتواند به شکلگیری و توسعه رابطهای که شما و دوست پسرتان آرزوی آن را دارید، کمک کند.
|
null |
I have a friend that who I used to be in a relationship with. It was brief and turned into us being just good friends.
I spent the weekend with him and it upset my boyfriend. Was i wrong?
|
That is a difficult situation and there is no right or wrong. You both need to discuss it and come up with a solution that works for the both of you. You want to spend time with your friend but your boyfriend may feel betrayed by you spending quality time with another man you have been intimate with. There may be a way for you both to get your needs met. Maybe you only spend short periods of time with your friend, not a whole weekend. Or you check in with your boyfriend periodically when you see your friend. It really depends on the two of you. If it becomes too difficult, you may need a neutral party to help you establish appropriate boundaries around this issue. Good luck!
|
من دوستی دارم که قبلاً با او رابطه داشتم. این رابطه کوتاه بود و به دوستی خوب تبدیل شد.
من آخر هفته را با او گذراندم و این باعث ناراحتی دوستپسندم شد. آیا اشتباه کردم؟
|
این وضعیت دشواری است و هیچ درست یا غلطی وجود ندارد. هر دوی شما باید در مورد آن صحبت کنید و راه حلی پیدا کنید که برای هر دوی شما مفید باشد. شما میخواهید با دوستتان وقت بگذرانید، اما ممکن است دوست پسرتان از این که زمان کیفیتی را با مرد دیگری که با او صمیمی بودهاید سپری میکنید، احساس خیانت کند. احتمالا راهی وجود دارد که هر دوی شما نیازهای خود را برآورده کنید. شاید فقط مقدار کمی زمان را با دوستتان سپری کنید، نه یک آخر هفته کامل. یا مرتباً زمانی که با دوستتان هستید، با دوست پسرتان تماس بگیرید. این واقعاً به شما دو نفر بستگی دارد. اگر شرایط خیلی سخت شد، ممکن است نیاز به کمک یک شخص بیطرف داشته باشید تا به شما در تعیین مرزهای مناسب در این زمینه کمک کند. موفق باشید!
|
null |
I have a friend that who I used to be in a relationship with. It was brief and turned into us being just good friends.
I spent the weekend with him and it upset my boyfriend. Was i wrong?
|
It's completely understandable that you would have male friends and that you would want to spend time with them. When you cross over from friends to a relationship, it does change things. Some people are very easy going and wouldn't feel threatened by what you did Others would be upset. If your boyfriend is upset by you spending time with this male friend, then you need to talk about it. Each of you needs to express your feelings about the situation and listen to the other with patience and respect. Then you can make a decision on what is best for you and your relationship. Maybe he wouldn't be upset if you saw this friend while you were with your boyfriend. Or maybe your boyfriend would feel better if he got to know this person better and could trust him. Most likely you can come up with a situation that will make both of you comfortable going forward. You didn't do anything "wrong" because it doesn't sound like you intended to hurt your boyfriend. But if you really care about your boyfriend, then you probably care about making him upset. Instead of looking at this issue as a problem, try to look at it as an opportunity to connect. If you can both listen to each other and understand each other, your relationship can become even closer.
|
من دوستی دارم که قبلاً با او رابطه داشتم. رابطهمان کوتاه بود و به دوستان خوبی تبدیل شد.
من آخر هفته را با او گذراندم و این باعث ناراحتی دوستپسرم شد. آیا اشتباه کردم؟
|
کاملاً قابل درک است که شما دوستان مردی داشته باشید و بخواهید با آنها وقت بگذرانید. وقتی از دوستی به یک رابطه عبور میکنید، همه چیز تغییر میکند. برخی افراد بسیار راحت هستند و از اقدامات شما احساس تهدید نمیکنند؛ در حالی که دیگران ممکن است ناراحت شوند. اگر دوست پسرتان از صرف وقت شما با این دوست مرد ناراحت است، پس باید در مورد آن صحبت کنید. هر یک از شما باید احساسات خود را نسبت به این موقعیت بیان کرده و با صبر و احترام به صحبتهای دیگری گوش دهید. سپس میتوانید تصمیم بگیرید که چه چیزی برای شما و رابطهتان بهترین است. شاید وقتی با دوست پسرتان هستید، او از ملاقات با این دوست ناراحت نشود. یا شاید دوست پسرتان اگر این فرد را بهتر بشناسد و بتواند به او اعتماد کند، احساس بهتری داشته باشد. احتمالاً میتوانید شرایطی را فراهم کنید که هر دوی شما را راحت کند. شما هیچ کاری "اشتباهی" انجام ندادهاید زیرا به نظر نمیرسد که قصد داشتهاید به دوست پسرتان آسیب برسانید. اما اگر واقعاً به او اهمیت میدهید، احتمالاً نگران ناراحت کردن او هستید. به جای اینکه این مسئله را به عنوان یک مشکل ببینید، سعی کنید آن را به عنوان فرصتی برای ارتباط بیشتر تلقی کنید. اگر هر دو بتوانید به حرف یکدیگر گوش دهید و یکدیگر را درک کنید، رابطهتان میتواند حتی نزدیکتر شود.
|
null |
I've been with my partner for 4 years. She's given me no reason not to trust her. But lately I've been overreacting a lot when she's just doing normal things. I think it's triggering my bad past relationships.
How can I get rid of these insecurities and be more trusting with her?
|
Two paths are possible.You're not overreacting and instead are genuinely sensing that something feels unsettled within your girlfriend.You are overreacting because you have difficulty accepting how safe and loving your relationship is with this person.The only way to find out is to start conversations with your girlfriend on how you feel.This will allow new light to open an answer as to the truth.Once you know what truly is going on between the two of you, your self-trust naturally will grow stronger. Self-trust will give you an accurate read of what and whom you are able to safely trust.
|
من 4 سال است که با همسرم هستم. او هیچ دلیلی به من نداد که به او اعتماد نکنم. اما اخیراً وقتی او فقط کارهای عادی خود را انجام میدهد، بیش از حد واکنش نشان میدهم. فکر میکنم این امر ناشی از روابط ناخوشایند گذشتهام است.
چگونه میتوانم این ناامنیها را از بین ببرم و به او بیشتر اعتماد کنم؟
|
دو راه وجود دارد. شما در حال واکنش بیش از حد نیستید و در عوض واقعاً احساس میکنید که چیزی در دوست دخترتان ناآرام است. شما در حال واکنش بیش از حد هستید زیرا در پذیرش امنیت و محبت رابطهتان با این فرد مشکل دارید. تنها راه برای فهمیدن این موضوع، صحبت کردن با دوست دخترتان درباره احساساتتان است. این کار به شما کمک میکند تا نور جدیدی بر حقیقت بیفکنید. هنگامی که متوجه شوید واقعاً چه چیزی بین شما دو نفر جریان دارد، اعتماد به نفس شما به طور طبیعی قویتر خواهد شد. اعتماد به نفس به شما این امکان را میدهد که به درستی تشخیص دهید که چه چیزی و چه کسانی قابل اعتماد هستند.
|
null |
I've been with my partner for 4 years. She's given me no reason not to trust her. But lately I've been overreacting a lot when she's just doing normal things. I think it's triggering my bad past relationships.
How can I get rid of these insecurities and be more trusting with her?
|
Remember that all relationships center around 3 simple values: HonestyTrustand Respect......in that order, too...If you are unable to trust, then you are fundamentally dishonest about something in yourself;Moreover, whatever you do not honestly experience, you do not honestly express out to another;To be honest with oneself is where most people fall down... and, when you do fall down, pick yourself up... and get back on the horse :)
|
من 4 سال است که با همسرم هستم و او هیچ دلیلی برای عدم اعتماد به خود به من نداده است. اما اخیراً وقتی او فقط کارهای معمولی انجام میدهد، بیش از حد واکنش نشان میدهم. به نظر میرسد که این موضوع نشأتگرفته از تجربیات بد گذشتهام در روابط است. چگونه میتوانم از این ناامنیها رها شوم و بیشتر به او اعتماد کنم؟
|
به یاد داشته باشید که همه روابط بر محور ۳ ارزش ساده متمرکز هستند: صداقت، اعتماد و احترام... و به همین ترتیب هم... اگر نمیتوانید به کسی اعتماد کنید، در واقع در مورد چیزی در درون خود ناصادق هستید؛ علاوه بر این، هر چیزی را که به طور صادقانه تجربه نمیکنید، نمیتوانید به طور صادقانه به دیگری ابراز کنید؛ صادق بودن با خود، جایی است که بسیاری از مردم دچار مشکل میشوند... و وقتی به زمین میخورید، خودتان را بلند کنید... و دوباره سوار اسب شوید :)
|
null |
I've been with my partner for 4 years. She's given me no reason not to trust her. But lately I've been overreacting a lot when she's just doing normal things. I think it's triggering my bad past relationships.
How can I get rid of these insecurities and be more trusting with her?
|
What's most important is that you recognize that what you've been doing is off base - that what you've been feeling is "overreacting," that you have "insecurities," and you suspect your actions and reactions are connected to your own past and not to the current situation or to your partner. That's an excellent first step because without recognizing these things about yourself, it's unlikely that you would change.That said, you sound as if you are really ready to start some therapy to work on your own personal growth... not because there is something "wrong" with you, but because you're ready to learn more about yourself and make some creative changes in your behavior. Yes, there are lots of self-help books and courses, but we humans often make the most progress when we have support in real-time from another human being who can sit with us, point out our blind spots, and teach us some skills that are hard to learn on our own.
|
من 4 سال است که با همسرم هستم. او هیچ دلیلی به من نداده که به او بیاعتماد باشم. اما اخیراً وقتی او فقط کارهای عادی انجام میدهد، خیلی بیش از حد واکنش نشان دادهام. فکر میکنم این موضوع مربوط به تجارب بد گذشتهام در روابط است.
چگونه میتوانم از این احساس ناامنیها رها شوم و بیشتر به او اعتماد کنم؟
|
مهمترین نکته این است که باید متوجه شوید که آنچه انجام میدهید نادرست است - اینکه احساس میکنید «واکنش بیشازحد» نشان میدهید، اینکه «ناامنی» دارید و مشکوک هستید که اعمال و واکنشهایتان به گذشته خودتان مرتبط است و نه به شرایط کنونی یا شریک زندگیتان. این یک گام عالی به سمت جلوست زیرا بدون آگاهی از این نکات در مورد خودتان، بعید است که تغییر کنید. به نظر میرسد که واقعاً آمادهاید تا برخی از جلسات درمانی را برای کار بر روی رشد شخصیتان آغاز کنید... نه به این دلیل که چیزی در شما «اشتباه» است، بلکه زیرا آمادهاید تا بیشتر درباره خود یاد بگیرید و تغییرات خلاقانهتری در رفتارتان ایجاد کنید. بله، کتابها و دورههای زیادی در زمینه خودکمکی وجود دارد، اما ما انسانها معمولاً وقتی بیشترین پیشرفت را داریم که از یک انسان دیگر در زمان واقعی حمایت میشویم؛ کسی که بتواند در کنار ما بنشیند، نقاط کور ما را شناسایی کند و مهارتهایی را به ما آموزش دهد که یادگیری آنها به تنهایی دشوار است.
|
null |
I’ve been in a long distance relationship with my girlfriend for just over a year. This past week she admitted to me that she has feelings for another guy. She says it’s “just a crush” but I don't know how to cope with it. How should I deal with this?
|
I can only imagine how hard that must have been to hear. On one hand, most of us would say we want our partners to always be honest with us, but on the other disclosures like this can lead to feelings of worry and inadequacy if we're not careful. So let me first of all say that it is very normal for human beings, even very committed and happy partners to have moments where they notice an attraction for someone else. Quite honestly, the brain can't help it. It sees something good looking and it pays attention. And when we pay attention to something good, our brains send out neurochemicals associated with that happy thought...and we get a rush of what your girlfriend is labeling "a crush." The difficulty here is deciphering whether she was just attempting to honor her commitment to you by sharing this feeling OR if she is continuing to feed those feelings. I would encourage you to thank her for being honest if you haven't already, and ask her to further describe the nature of these feelings and what she'd like to do from here. As weird as it is to say, at the end of the day, what helps the most is typically reassuring yourself that you WILL be okay not matter what! That it is worth it to invest in your relationship and give it your all and if someday, god forbid, this woman chooses to walk away, then she is not the one. Will it hurt? Of course. But is it the end? Hell no! There are 7.5 billion people on the planet and I firmly believe statistically speaking alone, there are at least several hundred thousand that could be AMAZING partners for you. Cheering you on,Tamara Powell, LMHCP.S. You might enjoy this excellent book by Esther Perel for further inquiry into the fascinating world of love and mating behaviors: "Mating in Captivity”
|
من بیش از یک سال است که در یک رابطه طولانیمدت با دوست دخترم هستم. هفته گذشته او به من اعتراف کرد که نسبت به یک پسر دیگر احساسی دارد. او میگوید که این "فقط یک عشق نوجوانی" است، اما من نمیدانم چگونه باید با آن کنار بیایم. چگونه باید به این موضوع برخورد کنم؟
|
فقط میتوانم تصور کنم که شنیدن آن چقدر سخت بوده است. از یک سو، بسیاری از ما میگوییم که میخواهیم شرکایمان همیشه با ما صادق باشند، اما از سوی دیگر، افشاگریهایی مانند این میتواند در صورت عدم احتیاط، منجر به احساس نگرانی و عدم کفایت شود. به همین خاطر، اجازه دهید ابتدا بگویم که وجود جذابیت برای شخص دیگری، حتی برای شرکای بسیار متعهد و خوشحال، امری کاملاً طبیعی است. واقعیت این است که مغز نمیتواند از این امر چشمپوشی کند؛ وقتی چیزی زیبا میبیند، به آن توجه میکند. و وقتی به موضوعی خوشایند توجه میکنیم، مغز ما مواد شیمیایی عصبی مرتبط با آن اندیشه شاد را آزاد میکند و در نتیجه، ما احساسی از آنچه دوست دختر شما آن را "عشق" نامیده، تجربه میکنیم. چالش اینجاست که بفهمیم آیا او با به اشتراک گذاشتن این احساس، فقط به تعهد خود نسبت به شما احترام میگذارد یا در واقع به آن احساسات ادامه میدهد. اگر تا کنون این کار را نکردهاید، به شما توصیه میکنم که از او بابت صداقتاش تشکر کنید و بخواهید بیشتر در مورد ماهیت این احساسات و اقداماتی که تمایل دارد از اینجا انجام دهد توضیح دهد. هرچند عجیب به نظر برسد، در پایان روز، آنچه که بیشتر به شما کمک میکند این است که به خودتان اطمینان دهید که به هر دلیلی، شما خوب خواهید بود! ارزش سرمایهگذاری در رابطهتان را دارد و تمام توانتان را به کار ببرید، و اگر روزی این زن تصمیم بگیرد برود، باید بدانید که او نفر درست برای شما نبوده است. آیا این دردناک خواهد بود؟ البته. اما آیا این پایان ماجراست؟ به هیچ وجه! در این کره زمین ۷.۵ میلیارد نفر زندگی میکنند و من به شدت باور دارم که به طور آماری، حداقل چند صد هزار نفر وجود دارند که میتوانند شرکای فوقالعادهای برای شما باشند. به شما بسیار قوت قلب میزنم، تامارا پاول، LMHC.پینوشت: برای بررسی بیشتر در دنیای جذاب عشق و رفتارهای جفتگیری، میتوانید این کتاب عالی از استر پرل را مطالعه کنید: "جفتگیری در اسارت".
|
null |
I’ve been in a long distance relationship with my girlfriend for just over a year. This past week she admitted to me that she has feelings for another guy. She says it’s “just a crush” but I don't know how to cope with it. How should I deal with this?
|
Hi! It sounds like you are stuck in a difficult place. You do not want to appear to jealous and yet, it's hard not to be, when you hear about "the crush". It's only natural to feel a little insecure and you're doing a great job by asking how to cope better. First of all, long-distance relationships are very hard. Is this situation likely to continue for a long period of time? The old adage that "absence makes the heart grow fonder" simply isn't true. It requires a lot of work to keep the fire burning. Are you, guys, talking to each other a lot? Visiting each other relatively often? Making common plans for those visits or your future together? Do you manage to have fun together, despite the distance (e.g., laugh on the phone, have "shared" experiences such as watching a movie simultaneously at your different locations, perhaps having phone sex)? All of the above are good ways to ensure that your bond stays strong and there will be less space left for interest in other people. Based on the fact that your girlfriend told you about the crush t I would guess that she thinks it's innocent enough - nothing too threatening. Try to talk to her about your feelings and brainstorm together ways you can increase your intimacy, which will likely improve your sense of security in the relationship but also help her get over the crush. Good luck! Zofia
|
من بیش از یک سال است که در یک رابطه دوری با دوست دخترم هستم. هفته گذشته او به من اعتراف کرد که به پسر دیگری احساسی دارد. او میگوید که این "فقط یک دل باختگی" است، اما نمیدانم چگونه با این موضوع کنار بیایم. چگونه باید با این وضعیت مواجه شوم؟
|
سلام! به نظر میرسد در وضعیتی دشوار گرفتار شدهاید. نمیخواهید حسود به نظر بیایید، اما وقتی درباره "درد دل" میشنوید، کنترل بر روی احساسات دشوار است. طبیعی است که کمی احساس ناامنی کنید و اینکه در تلاش برای مدیریت بهتر این احساسات هستید، اقدام خوبی است. اول از همه، روابط از راه دور بسیار چالشبرانگیز است. آیا این وضعیت احتمالاً برای مدت طولانی ادامه خواهد داشت؟ این ضربالمثل قدیمی که میگوید "غیبت باعث میشود قلب عاشقتر شود" به سادگی درست نیست. برای حفظ آتش عشق به تلاش زیادی نیاز است. آیا شما دو نفر به طور مکرر با هم صحبت میکنید؟ آیا نسبتاً بهطور متناوب یکدیگر را ملاقات میکنید؟ آیا برای این دیدارها یا آینده مشترکتان برنامهریزی میکنید؟ آیا با وجود فاصله، موفق میشوید با هم خوش بگذرانید (مثلاً با تلفن بخندید، یا تجربیات مشترکی مانند تماشای همزمان یک فیلم در مکانهای مختلف داشته باشید، یا شاید رابطه جنسی تلفنی داشته باشید)؟ همهی اینها روشهای خوبی هستند تا اطمینان حاصل شود پیوند شما قوی باقی میماند و فضای کمتری برای توجه به دیگران وجود دارد. با توجه به اینکه نامزدتان درباره "کراش" خود با شما صحبت کرده، به نظر میرسد او این مورد را بیخطر میداند - چیزی تهدیدکننده نیست. سعی کنید در مورد احساسات خود با او صحبت کنید و با هم راههایی برای افزایش صمیمیتتان پیدا کنید، که نه تنها احساس امنیت شما در رابطه را بهبود میبخشد بلکه به او نیز کمک میکند تا بر روی احساساتش غلبه کند. موفق باشید! زوفیا
|
null |
I’ve been in a long distance relationship with my girlfriend for just over a year. This past week she admitted to me that she has feelings for another guy. She says it’s “just a crush” but I don't know how to cope with it. How should I deal with this?
|
Long distance relationships are very difficult to maintain, not just for the lack of communication, but also because of the lack of intimacy that comes along with it. Even if you have spectacular communication while in a long-distance relationship, it is difficult to maintain intimacy because you are lacking in the physical contact aspect of intimacy. Here, we are not talking about sex, but about the emotional connection that happens along with physical contact. It is also hard to have shared experiences when the two of you are in separate places. These are the challenges that you face, but there are some ways to improve your odds. The first thing to remember here is that dating is all about finding a person that you want to eventually dedicate your time, resources, and self to. If either of you finds that the relationship is one that you are not necessarily committed to, it is better to find out and have the opportunity to date others before a commitment is made. The second thing to remember is that open communication is a good sign in a relationship. That being said, I do not believe that sharing details about your "crushes" is the best thing for a relationship. Instead, I would recommend working on improving the relationship as best you can. It is a wonderful thing when we can feel that we have given our best efforts on something, especially something as important as the act of loving. Here are a couple things that you can do to improve even a long-distance relationship. Start by downloading the Gottman Card Decks App here https://www.gottman.com/couples/apps/. While on the phone or video chat, try asking each other some of these questions so that you can build a deeper knowledge of one another. Some may seem silly, but they help you know the other person more intimately. It is also helpful to make sure that you are having regular communication with each other. Some situations make it very difficult to communicate, but if at all possible, daily communication via phone or video chat would be best. Even if it is just for 30 minutes a day, really dedicate your time and attention to each other during those calls. Next, it can be helpful to know each other's love languages so you can show each other how much you really care. Take the assessment for the 5 Love Languages and talk about the results together. You can find the assessment here: http://www.5lovelanguages.com/profile/Attraction to other people is completely normal and involves biological processes. Intimacy, on the other hand, creates real connection and dedication to each other. Learn about each other, spend time together, and you will create intimacy.
|
من بیش از یک سال است که در یک رابطه دوری با دوست دخترم هستم. هفته گذشته او به من اعتراف کرد که نسبت به پسر دیگری احساساتی دارد. او میگوید این "فقط یک دلباختگی" است، اما نمیدانم چگونه با این موضوع کنار بیایم. چگونه باید با این وضعیت برخورد کنم؟
|
حفظ روابط از راه دور بسیار دشوار است، نه تنها به دلیل کمبود ارتباط، بلکه به دلیل نبود صمیمیت که با آن همراه است. حتی اگر در یک رابطه از راه دور ارتباط عالی داشته باشید، حفظ صمیمیت مشکل است زیرا در جنبه تماس فیزیکی صمیمیت کمبود دارید. اینجا ما در مورد رابطه جنسی صحبت نمیکنیم، بلکه در مورد ارتباط عاطفیای است که همراه با تماس فیزیکی برقرار میشود. همچنین، داشتن تجربیات مشترک زمانی که شما در مکانهای جداگانه هستید، دشوار است. این چالشها را باید مد نظر داشته باشید، اما راههایی برای بهبود وضعیت وجود دارد.
اولین نکتهای که باید به یاد داشته باشید این است که هدف از ملاقات، پیدا کردن فردی است که بخواهید در نهایت زمان، منابع و خود را به او اختصاص دهید. اگر هر یک از شما متوجه شد که رابطهای وجود دارد که به آن متعهد نیستید، بهتر است این موضوع را درک کنید و قبل از اتخاذ هر گونه تعهد، فرصت ملاقات با دیگران را داشته باشید.
دومین نکته این است که ارتباط باز نشانه خوبی در یک رابطه است. با این حال، من معتقد نیستم که به اشتراکگذاری جزئیات درباره "علاقههای" شما بهترین عمل در یک رابطه است. بلکه، توصیه میکنم تا جایی که میتوانید بر بهبود رابطه تمرکز کنید. احساس کنیم که بهترین تلاش خود را برای چیزی انجام دادهایم، بهویژه برای چیزی با اهمیتی بهاندازه عشق ورزیدن، بسیار ارزشمند است.
در اینجا چند راهکار برای بهبود یک رابطه از راه دور آورده شده است. اول، با دانلود برنامه Gottman Card Decks از اینجا https://www.gottman.com/couples/apps/ شروع کنید. در حین تماس تلفنی یا ویدیویی، سعی کنید به یکدیگر برخی از این سوالات را بپرسید تا شناخت عمیقتری از یکدیگر پیدا کنید. ممکن است برخی از آنها احمقانه به نظر برسند، اما به شما کمک میکنند تا طرف مقابل را بهتر بشناسید.
اطمینان از ارتباط منظم نیز مفید است. برخی شرایط ممکن است برقراری ارتباط را دشوار کند، اما اگر ممکن است، برقراری ارتباط روزانه از طریق تلفن یا ویدیو بهترین گزینه است. حتی اگر فقط برای 30 دقیقه در روز باشد، سعی کنید واقعاً در طول این مکالمات وقت و توجه خود را به یکدیگر اختصاص دهید.
در مرحله بعد، آگاهی از زبانهای عشق یکدیگر میتواند به شما کمک کند تا نشان دهید چقدر برای همدیگر اهمیت دارید. در ارزیابی 5 زبان عشق شرکت کنید و در مورد نتایج با هم گفتوگو کنید. میتوانید ارزیابی را در اینجا پیدا کنید: http://www.5lovelanguages.com/profile/.
علاقه به دیگران کاملاً طبیعی است و ناشی از فرآیندهای بیولوژیکی است. در عوض، صمیمیت ارتباط واقعی و تعهد به یکدیگر را ایجاد میکند. درباره یکدیگر بیاموزید، زمان خود را با هم بگذرانید و به این ترتیب میتوانید صمیمیت را ایجاد کنید.
|
null |
I’ve been in a long distance relationship with my girlfriend for just over a year. This past week she admitted to me that she has feelings for another guy. She says it’s “just a crush” but I don't know how to cope with it. How should I deal with this?
|
Thanks for writing in. Several things come to mind:I don't know how you are communicating, but there is a great deal of difference between communicating through videoconferencing compared to text message when discussing subjects like this. Being able to hear and/or see each other will help you to be able to gauge a lot of the emotions connected to what is going on.Are you in a place where you can ask your girlfriend questions about this crush and actually listen to her answers? If you can listen non-defensively and ask questions about what is actually going on (kind of like an investigative reporter might), you are likely to hear about her experience, thoughts, feelings, etc., so you can actually see what the crush is like for her and how you want to react to that.Then you could see if she is willing to listen to your questions and answer them for you.Another tip: Find out when is a good time to have this conversation. If you are talking to your girlfriend after she just worked a 10 hour shift and she is frustrated about that, it is likely that the emotion will transfer to the conversation that you are having even though it doesn't have anything to do with that.Find a way to keep yourself grounded and centered during the conversation. Notice your feet on the floor or your hips in the chair. Mindfully play with an object or something like a paperclip or a pen. Doing this mindfully (by being aware of your senses) will help you to not feel so overwhelmed during the conversation.After you have more details, communicate about what it is that you want or wish for. It is often easier to hear and discuss as opposed to talking about something that you need.Remember that while anger is a very real emotion, there is always something else under it. Be aware of what else could be there: hurt, disappointment, betrayal, fear, etc.
|
من بیش از یک سال است که در یک رابطه طولانیمدت با دوست دخترم هستم. هفته گذشته او به من اعتراف کرد که به پسری دیگر احساساتی دارد. او میگوید این "فقط یک دل باختگی" است، اما نمیدانم چگونه با این موضوع کنار بیایم. چگونه باید با این وضعیت برخورد کنم؟
|
از شما به خاطر نوشتن متشکرم. چندین نکته به ذهنم میرسد: نمیدانم شما چگونه ارتباط برقرار میکنید، اما بین برقراری ارتباط از طریق ویدئو کنفرانس و پیام متنی تفاوت زیادی وجود دارد، بهویژه وقتی که درباره موضوعاتی مانند این صحبت میکنید. توانایی شنیدن و یا دیدن یکدیگر به شما کمک میکند تا احساسات مرتبط با آنچه در حال وقوع است را بهتر درک کنید. آیا در شرایطی هستید که بتوانید از دوست دخترتان سوالاتی درباره این علاقه جدید بپرسید و واقعاً به پاسخهای او گوش دهید؟ اگر بتوانید بدون حالت تدافعی گوش کنید و درباره آنچه واقعا در حال وقوع است پرسشهایی بکنید (و همانند یک خبرنگار تحقیقی عمل کنید)، احتمالاً تجربیات، افکار و احساسات او را خواهید شنید و میتوانید ببینید او درباره این علاقه چه احساسی دارد و شما چگونه میخواهید به آن واکنش نشان دهید. سپس میتوانید ببینید که آیا او مایل است به سوالات شما گوش دهد و به آنها پاسخ بدهد یا خیر. نکته دیگری که باید مد نظر داشته باشید این است که زمان مناسبی برای این مکالمه پیدا کنید. اگر بعد از یک شیفت 10 ساعته با دوست دخترتان صحبت میکنید و او از لحاظ روحی تحت فشار است، احتمالاً این احساسات به گفتوگو شما اثر خواهد گذاشت، حتی اگر موضوع گفتگو هیچ ارتباطی با آن نداشته باشد. راهی بیابید که در طول مکالمه خود را متمرکز و سرپا نگه دارید. به پاهایتان بر روی زمین یا به نحوه نشستنتان بر روی صندلی توجه کنید. با یک شیء کوچک مانند گیره یا خودکار به آرامی بازی کنید. انجام این کار به طور آگاهانه (با توجه به حواستان) به شما کمک میکند در طول مکالمه احساس overwhelmed نشوید. پس از اینکه جزئیات بیشتری به دست آوردید، درباره آنچه که میخواهید یا آرزو دارید صحبت کنید. معمولاً شنیدن و بحث درباره خواستهها آسانتر از صحبت درباره نیازهاست. فراموش نکنید که در حالی که خشم یک احساس واقعی است، همیشه یک یا چند احساس دیگر زیر آن وجود دارد. به احساسات دیگری که ممکن است وجود داشته باشد توجه کنید: درد، ناامیدی، خیانت، ترس و غیره.
|
null |
I’ve been in a long distance relationship with my girlfriend for just over a year. This past week she admitted to me that she has feelings for another guy. She says it’s “just a crush” but I don't know how to cope with it. How should I deal with this?
|
Often, communication is the key within relationships. When faced with our significant other telling us about a “crush”, it can create or highlight feelings or thoughts that can promote feelings of insecurity. Talk to your partner about their crush and use the conversation to strengthen your bond.
|
من بیش از یک سال است که در یک رابطه طولانیمدت با نامزدم هستم. هفته گذشته او به من اعتراف کرد که به پسر دیگری احساساتی دارد. او میگوید این "فقط یک دل باختگی" است، اما من نمیدانم چگونه با این موضوع کنار بیایم. چگونه باید با این مسئله برخورد کنم؟
|
اغلب، ارتباطات نقش کلیدی در روابط دارند. وقتی با شریک زندگیمان مواجه میشویم که در مورد «علاقه» خود صحبت میکند، این موضوع میتواند احساسات یا افکاری را به وجود آورد یا تشدید کند که موجب احساس ناامنی میشود. با شریک خود درباره این علاقهاش گفتگو کنید و از این مکالمه برای تقویت پیوندتان استفاده نمایید.
|
null |
I’ve been in a long distance relationship with my girlfriend for just over a year. This past week she admitted to me that she has feelings for another guy. She says it’s “just a crush” but I don't know how to cope with it. How should I deal with this?
|
No one can tell you how to deal with your own relationship, even a therapist. But, you should absolutely give your girlfriend the respect of believing both of those statements she gives you: development of feelings and it being a "crush." If that makes you feel a certain way (mistrustful? no difference in feelings) then that is what is most important to understand. When you understand exactly how YOU feel about hearing this news, then we can know how you should deal with this.You have every right to be in the relationship or to leave the relationship. But if trust is broken, first and foremost it needs repairing. What that repair looks like varies (but can often involve couples therapy, which may be complicated because of the long-distance nature of the relationship.) Otherwise, staying in a relationship that has become mistrustful for you, and not prioritizing the repair, is a recipe for disaster.
|
من بیش از یک سال است که در یک رابطه طولانیمدت با دوست دخترم هستم. هفته گذشته او به من اعتراف کرد که به یک پسر دیگر احساسات دارد. او میگوید که این "فقط یک علاقه زودگذر" است، اما نمیدانم چگونه با این موضوع کنار بیایم. چگونه باید با این وضعیت برخورد کنم؟
|
هیچ کس نمیتواند به شما بگوید چطور با رابطهتان برخورد کنید، حتی یک درمانگر. اما شما باید به دوست دخترتان احترام بگذارید و به هر دو جملهای که به شما میگوید باور کنید: رشد احساسات و "شیدایی" بودن. اگر این موضوع احساس خاصی در شما ایجاد میکند (مانند بیاعتمادی یا عدم تفاوت در احساسات)، این مهمترین نکتهای است که باید درک کنید. وقتی دقیقاً متوجه شدید چه احساسی نسبت به این خبر دارید، میتوانیم تصمیم بگیریم چهطور باید با این مسأله برخورد کنید. شما حق دارید که در رابطه بمانید یا آن را ترک کنید. اما اگر اعتماد شکسته شود، اولین قدم تعمیر آن است. شکل این ترمیم متفاوت است (اما معمولاً میتواند شامل زوجدرمانی باشد که به دلیل ماهیت دوری رابطه پیچیده است). در غیر این صورت، ماندن در رابطهای که برای شما بیاعتماد شده و نادیده گرفتن ترمیم، یک دستور کار برای فاجعه خواهد بود.
|
null |
I’ve been in a long distance relationship with my girlfriend for just over a year. This past week she admitted to me that she has feelings for another guy. She says it’s “just a crush” but I don't know how to cope with it. How should I deal with this?
|
Long distance relationships have the addition strain of being far away. It sounds like you and your girlfriend overcame the initial challenges considering that you’ve been together for over a year and she was honest in telling you about her crush. These are some clear strengths in your relationship. Now moving forward, continuing to have honest conversations about your relationship will help ensure you two are on the same page. Explore with her how this crush came about and what her feelings are about this relationship. Be prepared for the answers and express your feelings as well. You’ve invested over a year in this relationship, it may be worth figuring out how to mend it. Ignoring this issue will potentially lead to other issues.
|
من بیش از یک سال است که در یک رابطه دوری با دوست دخترم هستم. هفته گذشته او به من اعتراف کرد که نسبت به یک پسر دیگر احساساتی دارد. او میگوید که این "فقط یک عاشقانهی خفی" است، اما من نمیدانم چگونه با این موضوع کنار بیایم. چگونه باید با این مسأله برخورد کنم؟
|
روابط از راه دور فشار اضافی ناشی از فاصله را به همراه دارند. به نظر میرسد شما و دوست دخترتان با توجه به اینکه بیش از یک سال با هم هستید و او بهطور صادقانه درباره دلدادگی خود با شما صحبت کرده، بر چالشهای اولیه غلبه کردهاید. اینها نقاط قوت واضحی در رابطه شما هستند. حالا که به جلو میروید، ادامه گفتگوهای صادقانه درباره رابطهتان به شما کمک میکند تا مطمئن شوید که هر دو در یک مسیر هستید. با او بررسی کنید که این دلدادگی چگونه به وجود آمده و او چه احساسی نسبت به این رابطه دارد. برای پاسخها آماده باشید و احساسات خود را نیز بیان کنید. شما بیش از یک سال روی این رابطه سرمایهگذاری کردهاید و ممکن است ارزش داشته باشد که به دنبال راههایی برای ترمیم آن باشید. نادیده گرفتن این مسئله ممکن است به بروز مشکلات دیگری منجر شود.
|
null |
I’ve been in a long distance relationship with my girlfriend for just over a year. This past week she admitted to me that she has feelings for another guy. She says it’s “just a crush” but I don't know how to cope with it. How should I deal with this?
|
Did your girlfriend tell you her reason to tell you about the new person?Your feelings of insecurity is natural because you don't know where the crush fits into her life.Since any long-lasting relationship in which both people thrive, means each partner freely speaks their mind and will be listened and responded, then your current situation is a good one to start these foundations of talking with one another.Tell your girlfriend whatever is on your mind regarding her crush. As your trusted partner, theoretically she would like to know all about how you feel.Keep the expectation that talking about anything at all, is the best sign of closeness.Once you learn more about this crush you can decide what, if anything to do differently in your relationship.
|
من بیش از یک سال است که در یک رابطه دوری با دوست دخترم هستم. هفته گذشته او به من اعتراف کرد که نسبت به پسری دیگر احساساتی دارد. او میگوید که این "فقط یک دل باختگی" است، اما من نمیدانم چگونه با این موضوع کنار بیایم. چگونه باید با این وضعیت برخورد کنم؟
|
آیا دوست دخترت دلیلش را برای گفتن درباره فرد جدید به تو گفته است؟ احساس ناامنی شما طبیعی است زیرا نمیدانید این علاقه در کجای زندگی او قرار میگیرد. از آنجایی که هر رابطه پایدار و سالمی به این معناست که هر یک از طرفین آزادانه نظرات خود را بیان کرده و مورد توجه و پاسخ قرار میگیرند، وضعیت کنونی شما فرصتی مناسب برای شروع این مبانی ارتباطی است. به عنوان شریک مورد اعتماد خود، او بهطور نظری باید بخواهد که از احساسات شما مطلع شود. انتظار داشته باشید که صحبت کردن در مورد هر موضوعی بهترین نشانه نزدیکی است. هنگامی که اطلاعات بیشتری درباره این علاقهمند کسب کردید، میتوانید تصمیم بگیرید که آیا باید در رابطهتان تغییری ایجاد کنید یا نه.
|
null |
I’ve been in a long distance relationship with my girlfriend for just over a year. This past week she admitted to me that she has feelings for another guy. She says it’s “just a crush” but I don't know how to cope with it. How should I deal with this?
|
Those words must have been extremely difficult to hear or read. It sounds like you are both having difficulty with the distance, and I can only imagine that you have both been coping with this distance as well as you can. There are a few scenarios that I think would have pretty radically different paths for your own mental health, and I would like to explore them separately. The first scenario is that she has this crush, but still chooses you and wishes to stay with you. Keeping the value of her choice in mind, and the bravery she has shown in admitting this crush, handling her gently in that vulnerable place will pay off. You may find it worthwhile to explain your feelings about it, to share how it is hurting you to know of this, and what she means to you. Explaining those feelings will help you to not act out in your with emotions to cover up by becoming angry or withdrawing. Acting in this way will help assure her of her choice in you, and sharing these emotions and feeling supported by her may help you cope with this.The other scenario is that she has a crush on this man and she is wanting to leave the relationship with you to have one with this other person. As before, it would be useful for you to share your feelings with someone. It can be difficult to process through these emotions, as they are intense and often overwhelming. In this scenario, it may be too difficult to share these feelings with your girlfriend, but it is still important that you acknowledge this loss and allow the associated emotions to have its place. Grieving the end of this relationship could be a great source of personal growth.I hope this has been of some help.
|
من بیش از یک سال است که در یک رابطه دوردست با دوست دخترم هستم. هفته گذشته او به من اعتراف کرد که به یک پسر دیگر احساساتی دارد. او میگوید که این "فقط یک علاقهمندی است"، اما من نمیدانم چگونه با این موضوع کنار بیایم. چگونه باید با این مسئله برخورد کنم؟
|
شنیدن یا خواندن آن کلمات باید بسیار سخت بوده باشد. به نظر میرسد هر دوی شما با دوری دچار مشکل هستید و تنها میتوانم تصور کنم که چگونه به بهترین شکل ممکن با این فاصله کنار آمدهاید. چند سناریو وجود دارد که میاندیشم مسیرهای کاملاً متفاوتی برای سلامت روان شما خواهند داشت و دوست دارم آنها را جداگانه بررسی کنم. سناریوی اول این است که او به یک نفر علاقهمند است، اما هنوز هم شما را انتخاب کرده و میخواهد با شما باشد. با در نظر گرفتن ارزش انتخاب او و شجاعتی که در اعتراف به این احساس نشان داده است، رفتار لطیف با او در این موقعیت آسیبپذیر نتیجهبخش خواهد بود. ممکن است ایده خوبی باشد که احساسات خود را در این باره توضیح دهید، بطوریکه بگویید دانستن این موضوع چه احساسی در شما ایجاد میکند و او چه معنایی برای شما دارد. بیان این احساسات به شما کمک خواهد کرد تا از عصبانی شدن یا کنارهگیری برای پنهان کردن احساساتتان خودداری کنید. این رفتار به او اطمینان بیشتری از انتخابش خواهد داد و به اشتراک گذاشتن این احساسات و دریافت حمایت از او ممکن است به شما کمک کند تا با این موضوع بهتر کنار بیایید. سناریوی دیگر این است که او به مرد دیگری علاقهمند است و میخواهد رابطهاش را با شما ترک کرده و با این شخص دیگر وارد رابطه شود. همانطور که پیشتر گفتیم، برای شما مفید خواهد بود که احساساتتان را با کسی در میان بگذارید. پردازش این احساسات میتواند دشوار باشد، زیرا بسیار شدید و گاه طاقت فرسا هستند. در این سناریو ممکن است بیان این احساسات به دوستدخترتان بسیار دشوار باشد، اما مهم است که این احساس از دست دادن را بپذیرید و اجازه دهید احساسات مرتبط جای خود را داشته باشند. غم و اندوه ناشی از پایان این رابطه میتواند منبع بزرگی برای رشد شخصی باشد. امیدوارم این نکات برای شما مفید بوده باشد.
|
null |
I've been with a man for four years. For the last year, he has said he is done, but he still talks, texts, visits, and has not moved on with anyone else. His words do not match his actions. I love this man, but it's hurting so much.
|
If I understand you correctly, this "maybe-boyfriend" has done a partial break up, and wants to maintain a partial relationship. Is that ok with you? And, if it is, what does it cost you? He says he's "done" but still wants the connection. That seems to leave him free to explore other options, but it doesn't allow you to do the same. Break ups are painful, and I know you'd like to avoid that. I get it that you feel attached to him - you have been in a relationship with him for 4 years, so that makes sense. However, loving him appears to be costing you a lot, without much in return. If you wait for him to define what he wants, you could be on hold for a long time.Please don't wait another year to advocate for yourself. See a therapist who can help you figure out what you need out of relationships and why you have allowed yourself to be on "pause". It is possible that once you get clear, you will be able to have a true relationship with him. If not, please don't settle for this. Take good care of yourself.
|
من چهار سال با یک مرد بودهام. در طول یک سال گذشته، او گفته که دیگر تمام شده است، اما هنوز هم صحبت میکند، پیام میفرستد، میآید و با هیچ کس دیگری رابطهای ندارد. سخنان او با اعمالش مطابقت ندارد. من این مرد را دوست دارم، اما این وضعیت خیلی دردناک است.
|
اگر درست متوجه شدهام، این "شاید دوست پسر" یک جدایی نیمهکاره داشته و میخواهد رابطهای جزئی را حفظ کند. آیا این برای تو قابل قبول است؟ و اگر هست، این چه هزینهای برای تو دارد؟ او میگوید که "تمام شده" اما هنوز میخواهد ارتباط برقرار کند. به نظر میرسد که این وضعیت او را برای کاوش گزینههای دیگر آزاد میکند، اما به تو اجازه نمیدهد که همین کار را انجام دهی. جداییها دردناک هستند و میدانم که میخواهی از آن اجتناب کنی. من میفهمم که به او وابسته هستی - زیرا چهار سال است که با او در رابطهای، بنابراین منطقی است. با این حال، به نظر میرسد که عشق ورزیدن به او برای تو هزینه زیادی دارد بدون اینکه چیزی در عوض دریافت کنی. اگر منتظر بمانی تا او آنچه را که میخواهد تعیین کند، ممکن است برای مدت طولانی در حالت معلق بمانی. لطفاً یک سال دیگر منتظر نمان تا از خودت دفاع کنی. به یک درمانگر مراجعه کن که میتواند به تو کمک کند بفهمی از روابط چه میخواهی و چرا به خود اجازه دادهای در "مکث" بمانی. این ممکن است که بعد از روشن شدن وضعیت، بتوانی با او رابطه واقعی داشته باشی. اگر نه، لطفاً به این راضی نشو. خوب به خودت رسیدگی کن.
|
null |
I've been with a man for four years. For the last year, he has said he is done, but he still talks, texts, visits, and has not moved on with anyone else. His words do not match his actions. I love this man, but it's hurting so much.
|
That does sound very confusing...and hurtful. You do not have to tolerate someone treating you in a way that hurts you. It may be helpful to decide where the boundaries are for you and to stay true to them in your interactions with him. You teach other people how they are allowed to treat you.
|
من چهار سال با یک مرد بودهام. در طی یک سال گذشته، او گفته است که دیگر ادامه نمیدهد، اما هنوز صحبت میکند، پیام میدهد، دیدار میکند و با هیچکس دیگری به جلو نرفته است. سخنان او با اعمالش همخوانی ندارد. من این مرد را دوست دارم، اما این وضعیت بسیار دردناک است.
|
واقعاً گیجکننده و آسیبزا به نظر میرسد. شما نیاز ندارید که اجازه دهید کسی به طریقی با شما رفتار کند که به شما صدمه بزند. ممکن است تصمیمگیری در مورد مرزهای خود و پایبندی به آنها در تعاملاتتان با او مفید باشد. شما به دیگران یاد میدهید که چطور مجاز هستند با شما رفتار کنند.
|
null |
I've been with a man for four years. For the last year, he has said he is done, but he still talks, texts, visits, and has not moved on with anyone else. His words do not match his actions. I love this man, but it's hurting so much.
|
Have you brought up the topic as to the way you're feeling?The best way for someone to understand us or to understand someone, is to directly talk about the specific problem.To start the discussion w your partner, understand your own reasons for continuing the relationship.Given his stated disinterest in the relationship, your mood is probably affected by this.Once you are clear on how the range of your feelings, especially any fears on being alone, suggesting you may be staying w this guy simply to avoid such fears, then you'll be ready w your self-knowledge, to start a conversation w your partner about your relationship.
|
من چهار سال است که با یک مرد هستم. در طول سال گذشته، او گفته که دیگر ادامه نمیدهد، اما هنوز با من صحبت میکند، پیام میدهد، ملاقات میکند و با هیچ کس دیگری رابطهای ندارد. سخنان او با اعمالش همخوانی ندارد. من این مرد را دوست دارم، اما این موضوع بسیار دردناک است.
|
آیا این موضوع را درباره احساسات خود مطرح کردهاید؟ بهترین راه برای اینکه کسی ما را درک کند یا ما کسی را درک کنیم، صحبت مستقیم درباره مشکل خاص است. برای شروع بحث با شریک زندگیتان، ابتدا دلایل خود را برای ادامه رابطه درک کنید. با توجه به بیعلاقگی صریح او به رابطه، احتمالاً روحیه شما تحت تأثیر این موضوع قرار میگیرد. هنگامی که از دامنه احساسات خود، بهویژه هر گونه ترس از تنهایی آگاه شدید، این نشان میدهد که ممکن است صرفاً برای فرار از این ترسها با او بمانید. در این صورت، با شناختی که از خود دارید، آماده خواهید بود تا با شریک زندگیتان درباره رابطهتان صحبت کنید.
|
null |
I've been with a man for four years. For the last year, he has said he is done, but he still talks, texts, visits, and has not moved on with anyone else. His words do not match his actions. I love this man, but it's hurting so much.
|
This can be difficult and confusing.If you think your boyfriend would be open to having a discussion, try asking him for a time when he is willing to have an important discussion. When that time matches with a time that is good for you, try discussing the type of relationship that you each want to have and what you can start and stop doing to get there. He may want to be really good friends. He may also be trying to figure out what he is feeling. If you end up talking over one another, try letting one person be the one who is talking about their feelings for about five minutes and during that time, try having the other person asked questions to gain more understanding of their experience. Then you can switch. Also consider asking questions that cannot be answered with yes or no, but lead to more explanations.Questions that start with the words how, what, when, who are usually better than questions starting with "why" because they can be emotional triggers for some people.If this is difficult to do between the two of you, consider seeing a therapist who specializes in couples.
|
من چهار سال با مردی هستم. در طول یک سال گذشته، او گفته است که به این رابطه پایان داده، اما همچنان با من صحبت میکند، پیام میدهد، دیدار میکند و هیچکس دیگری را در زندگیاش ندارد. سخنان او با کارهایش تناقض دارد. من این مرد را دوست دارم، اما این موضوع خیلی برایم دردناک است.
|
این میتواند دشوار و گیجکننده باشد. اگر فکر میکنید دوست پسر شما آماده گفتوگو است، سعی کنید از او بخواهید زمانی را تعیین کند که مایل به انجام یک بحث مهم باشد. هنگامی که آن زمان با زمانی که برای شما مناسب است هماهنگ شد، سعی کنید در مورد نوع رابطهای که هر یک از شما میخواهید داشته باشید و اقداماتی که میتوانید برای رسیدن به آن انجام دهید یا از انجام آن صرفنظر کنید، صحبت کنید. او ممکن است بخواهد واقعاً دوستان خوبی باشید. همچنین ممکن است در حال تلاش برای درک احساساتش باشد. اگر ناخواسته هر یک از شما صحبت کنید، سعی کنید به یک نفر اجازه دهید حدود پنج دقیقه در مورد احساساتش صحبت کند و در این مدت طرف مقابل سؤالاتی بپرسد تا بیشتر با تجربه او آشنا شود. سپس میتوانید نقشها را عوض کنید. همچنین سؤالاتی بپرسید که نمیتوان به آنها با بله یا خیر پاسخ داد و منجر به توضیحات بیشتری میشود. سؤالاتی که با کلمات چگونه، چه، چه زمانی یا چه کسی آغاز میشوند معمولاً بهتر از سؤالاتی هستند که با «چرا» شروع میشوند، زیرا ممکن است برای برخی افراد محرکهای احساسی ایجاد کنند. اگر انجام این گفتوگوها برای شما دو نفر دشوار است، به یک درمانگر متخصص در روابط زوجین مراجعه کنید.
|
null |
I'm having relationship problems and I want to fix them to make things right before I lose her. How can I learn how to listen and get myself together?
|
What an important question, and the fact that you're asking it is a big step in the right direction. To answer in detail would require having quite a bit more information about what "relationship problems" have occurred that woke you up to the fact that you're not listening as well as you could and that you're running the risk of losing her.Given that I don't have all that information, I'll offer one simple suggestion. Your girlfriend is the expert on what she needs and wants in relationship. You could simply say to her that you know you still have a lot to learn about how to have a good relationship and you realize you're not yet understanding what she needs and you really want to. Then take a deep breath, settle down, and listen. Don't argue, don't interrupt, don't judge... listen. Let her know what you understand and that you're open to hearing more, learning more if you're not quite getting it yet... and then listen some more. Be present and curious about this person you love dearly and don't want to lose. This is the first step toward intimacy.
|
من در رابطهام با مشکلاتی مواجه هستم و میخواهم قبل از اینکه او را از دست بدهم، آنها را حل کنم تا اوضاع به خوبی پیش برود. چگونه میتوانم یاد بگیرم گوش کنم و خودم را جمع و جور کنم؟
|
چه سوال مهمی! اینکه شما این سوال را میپرسید، یک گام بزرگ در مسیر درست است. برای پاسخ دادن به طور دقیق، نیاز به اطلاعات بیشتری درباره "مشکلات روابط" دارید که شما را آگاه کرده است که گوشدادنتان به خوبی نیست و در خطر از دست دادن او هستید. از آنجا که من همهی این اطلاعات را ندارم، یک پیشنهاد ساده دارم. دوست دختر شما بهترین منبع برای فهمیدن نیازها و خواستههایش در رابطه است. میتوانید به سادگی به او بگویید که میدانید هنوز چیزهای زیادی برای یادگیری در مورد چگونگی داشتن یک رابطه خوب وجود دارد و متوجهاید که به خوبی نیازهای او را درک نکردهاید و واقعاً میخواهید این کار را انجام دهید. سپس یک نفس عمیق بکشید، آرامش خود را حفظ کنید و گوش دهید. بحث نکنید، حرفش را قطع نکنید، قضاوت نکنید... فقط گوش کنید. به او بگویید که چه چیزی را متوجه شدهاید و اینکه آمادهاید بیشتر بشنوید و بیاموزید اگر هنوز همهچیز را درک نکردهاید... و سپس باز هم گوش دهید. با کنجکاوی و حضوری فعال نسبت به کسی که به شدت دوستش دارید و نمیخواهید از دستش بدهید، باشید. این اولین قدم به سوی صمیمیت است.
|
null |
I'm having relationship problems and I want to fix them to make things right before I lose her. How can I learn how to listen and get myself together?
|
Hello, and thank you for your question. First, I want to say that it is great that you are are willing to admit that you share some responsibility in some of the relationship problems you are having. This isn't always easy to do, but it sure is important if you want to see improvement. It does sound cliche, but communication really is the bedrock of relationships. And not just intimate partner relationships, but really any relationship that is significant to us. It sounds like you are saying that you have a difficult time really listening to what your partner is telling you and then responding in a way that is helpful. I want to tell you that you are not alone. Good communication skills are not really something you are born with, we actually have to learn them. The good news is that there is great information available to help you do that. Ultimately, some people must seek professional help through couple's counseling in order to get help with this process. This is because some of the hurt and anger could be at such a level already that you may need help setting boundaries, creating a plan, learning new skills, and staying on track. If that is not something you can afford or can do right now, here are a few suggestions that may help. Personally, I am big fan of Dr. John Gottman. He is an expert in relationships and wrote a really great, easy-to-read book called The Seven Principles for Making Marriage Work. Dr. Gottman discusses the kind of communication that healthy couples seem to have, which can be helpful and worth trying. You can buy Dr. Gottman's book on Amazon for under $9. It's a good deal. There are a variety of websites that have good information that may help you build your communication. Here is one that I found that has a few good tips. http://www.helpguide.org/articles/relationships/effective-communication.htm You can try them and see if they are helpful. ***It is important to remember that like all new skills, communication requires practice and we surely fail several times before we start getting good at it. If you were ever a pitcher in baseball, then you know you have to throw thousands of pitches before you really start hitting your strike zone consistently. Allow yourself to make mistakes, own them, and start again. I hope these suggestions help, and good luck.Robin Landwehr, DBH, LPCC
|
من مشکلاتی در رابطه دارم و میخواهم قبل از اینکه او را از دست بدهم، این مشکلات را حل کنم تا اوضاع درست شود. چگونه میتوانم یاد بگیرم که بهتر گوش کنم و خودم را جمع و جور کنم؟
|
سلام و از شما بابت سوالتان متشکرم. اول از همه، میخواهم بگویم که بسیار خوب است که تمایل دارید بپذیرید که در برخی از مشکلات رابطهای که دارید، مسئولیتهایی را به عهده دارید. این کار همیشه آسان نیست، اما اگر میخواهید شاهد بهبودی باشید، قطعاً مهم است. ممکن است کلیشهای به نظر برسد، اما ارتباط واقعاً پایهگذار روابط است. این نه تنها در رابطههای عاطفی، بلکه در هر رابطهای که برای ما اهمیت دارد صدق میکند. به نظر میرسد که شما میگویید در واقع شنیدن آنچه شریک زندگیتان به شما میگوید و پاسخ دادن بهطور سازنده برایتان دشوار است. میخواهم به شما بگویم که شما تنها نیستید. مهارتهای ارتباطی خوب، چیزی نیست که با آن متولد شویم؛ ما باید آنها را یاد بگیریم. خبر خوب این است که اطلاعات بسیار خوبی برای کمک به شما در این زمینه وجود دارد. در نهایت، برخی از افراد باید برای دریافت کمک حرفهای از مشاوره زوجین استفاده کنند تا بتوانند در این فرآیند حمایت شوند. این به این دلیل است که ممکن است برخی از آسیبها و عصبانیتها به حدی برسد که به کمک برای تعیین مرزها، ایجاد یک برنامه، یادگیری مهارتهای جدید و پیگیری روند نیاز داشته باشید. اگر این گزینه برای شما فراهم نیست یا در حال حاضر نمیتوانید از آن استفاده کنید، در ادامه چند پیشنهاد وجود دارد که ممکن است مفید باشد. شخصاً من طرفدار بزرگ دکتر جان گاتمن هستم. او متخصص روابط است و کتاب بسیار عالی و آسانخوانی به نام "هفت اصل برای ساختن یک ازدواج موفق" نوشته است. دکتر گاتمن در مورد نوع ارتباطی که زوجهای سالم دارند صحبت میکند که میتواند مفید باشد و امتحان کردنش ارزش دارد. شما میتوانید کتاب دکتر گاتمن را در آمازون با قیمت زیر 9 دلار خریداری کنید که واقعاً معامله خوبی است. همچنین وبسایتهای مختلفی وجود دارند که اطلاعات خوبی برای بهبود ارتباطات ارائه میدهند. در اینجا لینکی وجود دارد که من پیدا کردم و شامل چند نکته خوب است: http://www.helpguide.org/articles/relationships/effective-communication.htm میتوانید آنها را امتحان کنید و ببینید که آیا مفید هستند یا خیر. ***یادآوری مهم این است که مانند هر مهارت جدید دیگری، ارتباط نیز نیاز به تمرین دارد و ممکن است مطمئناً در ابتدا چندین بار شکست بخوریم تا در آن مهارت پیدا کنیم. اگر هرگز در بیس بال یک پرتابکننده بودهاید، میدانید که باید هزاران پرتاب انجام دهید تا بتوانید به طور مداوم به منطقه ضربه بزنید. به خودتان اجازه دهید اشتباه کنید، اشتباهاتتان را بپذیرید و دوباره شروع کنید. امیدوارم این پیشنهادات به شما کمک کند و برایتان آرزوی موفقیت میکنم. Robin Landwehr, DBH, LPCC
|
null |
I'm having relationship problems and I want to fix them to make things right before I lose her. How can I learn how to listen and get myself together?
|
Thanks for your question. Becoming a good listener is an essential piece in being a better communicator. Being an effective communicator will almost always improve the quality of your relationships. What stands in your way of listening to her? Do you find yourself becoming defensive when she brings up issues? Do you often find yourself thinking of what you want to say next? Do you take her words personally, preventing you from having the ability to problem solve?Here are some tips that may help you with being a better listener:1. Concentrate on what you are hearing, not on what you will say next.2. Ask questions if you need clarification or don't understand.3. Summarize what you're hearing after every couple of minutes to make sure that you're not missing anything.4. Ask your partner what she needs from you. Is she expecting advice or does she simply need to vent?5. Keep eye contact and avoid using non-verbal cues that demonstrate defensiveness or irritation such as eye rolling or crossing your arms.6. Remember that it's okay to disagree and, if this is the case, then decide as a team, how you want to move forward.I hope this helps. Good luck to you!
|
من با مشکلات رابطه مواجه هستم و میخواهم قبل از اینکه او را از دست بدهم، آنها را حل کنم تا اوضاع بهتر شود. چگونه میتوانم یاد بگیرم که بهتر گوش کنم و خودم را مدیریت کنم؟
|
با تشکر از سوال شما. تبدیل شدن به یک شنونده خوب، جزء ضروری برای ارتباط بهتر است. ارتباط مؤثر تقریباً همیشه کیفیت روابط شما را بهبود میبخشد. چه چیزی مانع گوش دادن به او میشود؟ آیا وقتی او مسائل را مطرح میکند، حالت تدافعی به خود میگیرید؟ آیا اغلب به آنچه میخواهید بگویید فکر میکنید؟ آیا سخنان او را شخصی تلقی میکنید و این مانع توانایی شما در حل مسئله میشود؟ در اینجا چند نکته وجود دارد که ممکن است به شما در شنونده بهتری شدن کمک کند: 1. روی آنچه میشنوید تمرکز کنید، نه بر آنچه میخواهید بعداً بگویید. 2. اگر نیاز به توضیح دارید یا متوجه نشدید، سوال بپرسید. 3. هر چند دقیقه یکبار، آنچه را میشنوید خلاصه کنید تا مطمئن شوید چیزی را از دست نمیدهید. 4. از همسرتان بپرسید به چه چیزی از شما نیاز دارد. آیا او انتظار مشاوره دارد یا فقط نیاز به تخلیه احساساتش دارد؟ 5. تماس چشمی خود را حفظ کنید و از نشانههای غیرکلامی که نشاندهنده حالت تدافعی یا ناراحتی است، مانند چرخاندن چشم یا بستن بازوها خودداری کنید. 6. به یاد داشته باشید که مخالفت کردن اشکالی ندارد و اگر اینطور است، به عنوان یک تیم تصمیم بگیرید که چگونه میخواهید پیش بروید. امیدوارم این نکات مفید باشد. برایتان آرزوی موفقیت میکنم!
|
null |
I'm having relationship problems and I want to fix them to make things right before I lose her. How can I learn how to listen and get myself together?
|
The best tool for becoming a better listener that I know of is called Imago Dialogue. It consists of 3 steps:1. Mirroring what she says (without judging, commenting, refuting, defending, arguing, or scoffing--just listening, no matter the content) and repeating it back, word-for-word. Continue to ask if she has more to add until she doesn't.2. Validating. You tell her you you understanding why she feels this way. (If you don't understand, then find a way.) You can also say, "That makes sense" or "I hear you" or "I get that."3. Empathizing. Tell her how you think she must feel about what she's telling you. Your job is to try and feel what it feels like to be her.This is a very different way of communicating than we're used to. My guess is that the arguments, discussions, and debates you've had with her have been counterproductive because you're both trying to win. With Imago Dialogue, you both win. She gets to be heard and you get to hear for a change.At the end of the exercise, switch roles. For more info: http://imagorelationships.org/pub/about-imago-therapy/imago-dialogue-101/
|
من در مشکلات رابطه به سر میبرم و میخواهم قبل از اینکه او را از دست بدهم، آنها را حل کنم تا اوضاع درست شود. چگونه میتوانم یاد بگیرم که به درستی گوش کنم و خودم را سر و سامان دهم؟
|
بهترین ابزاری که برای تبدیل شدن به یک شنونده بهتر میشناسم، گفتگوی ایماگو نام دارد. این فرآیند شامل ۳ مرحله است: ۱. انعکاس آنچه او میگوید (بدون قضاوت، اظهار نظر، رد، دفاع، بحث، یا تمسخر - تنها گوش دادن، بدون توجه به محتوا) و تکرار آن، کلمه به کلمه. به پرسیدن اینکه آیا موضوع دیگری برای اضافه کردن دارد ادامه دهید تا زمانی که دیگر چیزی برای گفتن نداشته باشد. ۲. اعتبارسنجی. به او بگویید که درک میکنید چرا او اینطور احساس میکند. (اگر متوجه نشدید، سعی کنید راهی برای درک آن پیدا کنید.) همچنین میتوانید بگویید: "این منطقی است" یا "من شما را میشنوم" یا "این را میفهمم". ۳. همدلی. به او بگویید که فکر میکنید او چگونه باید نسبت به آنچه که به شما میگوید احساس کند. وظیفه شما این است که تلاش کنید احساس او را درک کنید. حدس من این است که مشاجرهها، بحثها و مناظرههایی که با او داشتهاید، نتیجه معکوس داشته زیرا هر دوی شما در تلاش برای برنده شدن بودهاید. با گفتگوی ایماگو، هر دو برنده میشوید. او شنیده میشود و شما نیز فرصتی برای گوش دادن به او پیدا میکنید. در پایان این تمرین، نقشها را عوض کنید. برای اطلاعات بیشتر: http://imagorelationships.org/pub/about-imago-therapy/imago-dialogue-101/
|
null |
I'm having relationship problems and I want to fix them to make things right before I lose her. How can I learn how to listen and get myself together?
|
I love that you are so thoughtful and proactive about this! If only every client came in as solution focused as you, my job would be so much easier. I would second Robin's suggestion of reading ANYTHING by Gottmann. He's fantastic. Other favorites of mine are:“Getting Together and Staying Together: Solving the Mystery of Marriage” by Dr. William & Carleen Glasser“Eight Lessons for a Happier Marriage” by Dr. William & Carleen Glasser“Hold Me Tight” by Dr. Sue Johnson“Divorce Busting: A Step-By-Step Approach to Making Your Marriage Loving Again” by Michele Weiner-Davis, M.S.W.“The Five Love Languages” by Gary Chapman“The Flight from Intimacy: Healing Your Relationship of Counter-Dependency – the Other Side of Co-Dependency” by Drs. Janae & Barry WeinholdI'll also add to Miriam's assertion that your partner is the expert on her. You can help things along by becoming a better expert on you as well. What is it that you are craving and likely trying to get your need met in potentially unhelpful ways from your girlfriend or in ways she doesn't understand or vibe with? If you can better explain your own needs while trying to understand hers, you all have a recipe for great success! When both partners seek to serve one another and stay curious about each other in the process, intimacy abounds!Best of luck my friend! And if you get stuck, of course seeking help from a professional is always a great idea too. ;)
|
من در روابط مشکل دارم و میخواهم قبل از اینکه او را از دست بدهم، آنها را حل کنم تا اوضاع بهتر شود. چگونه میتوانم یاد بگیرم که چگونه گوش کنم و خودم را مرتب کنم؟
|
من از این که شما در این مورد بسیار متفکر و فعال هستید، خوشحالم! اگر فقط هر مشتری به اندازه شما بر راهحلها تمرکز داشت، کار من بسیار آسانتر میشد. من با پیشنهاد رابین مبنی بر خواندن هر کتابی از گاتمن موافقم. او فوقالعاده است. دیگر کتابهای مورد علاقه من عبارتند از: «با هم بودن و با هم ماندن: حل رمز و راز ازدواج» نوشته دکتر ویلیام و کارلین گلاسر، «هشت درس برای یک ازدواج شادتر» نوشته دکتر ویلیام و کارلین گلاسر، «مرا محکم بغل کن» اثر دکتر سو جانسون، «شکستن طلاق: رویکردی مرحلهبهمرحله برای دوباره دوست داشتن ازدواجتان» نوشته میشل واینر-دیویس، M.S.W.، «پنج زبان عشق» نوشته گری چپمن، و «فرار از صمیمیت: بهبود رابطهتان از وابستگی معکوس - سوی دیگر هموابستگی» نوشته دکترها جانا و بری وینهولد. من همچنین به نکته میریام اضافه میکنم که شریک زندگی شما بهترین منبع برای شناخت خودش است. شما میتوانید با تبدیل شدن به یک متخصص بهتر درباره خودتان به پیشبرد این فرآیند کمک کنید. چه نیازهایی دارید و به احتمال زیاد در حال تلاش برای برآوردن آن نیازها به روشی کمفایده از طرف دوست دخترتان یا به شیوههایی که او نمیفهمد یا با آنها سازگار نیست، هستید؟ اگر بتوانید نیازهای خود را بهتر توضیح دهید و در عین حال سعی کنید نیازهای او را درک کنید، همه شما دستور العمل موفقیت بزرگی در دست خواهید داشت! زمانی که هر دو طرف در تلاشند تا به یکدیگر خدمت کنند و در این فرایند نسبت به یکدیگر کنجکاو بمانند، صمیمیت به وفور جاری خواهد بود! موفق باشید، دوست من! و اگر به مشکل برخوردید، حتماً جستجوی کمک از یک متخصص همیشه ایدهی خوبی است.
|
null |
I'm having relationship problems and I want to fix them to make things right before I lose her. How can I learn how to listen and get myself together?
|
The first step for making this sort of change is being motivated to change and it sounds like you have that, so you are already on the right track.As far as learning how to listen, try some of these steps:Ask whether a certain time is a good time for your girlfriend to have an important conversationIf she has a subject that she would like to discuss, consider listening to her as an investigative reporter and asking questions that help you to gain more understanding of her experience. These questions usually begin with words like who, what, where, when. Questions starting with the word why can sometimes make people very uncomfortable because they may not explicitly know why they are asking for something or feeling a certain way. You can try communicating this way for just five minutes or so on until you feel as though you can restate what your girlfriend is saying and have her agree that you are recapturing the essence of what she is trying to communicateThen you can switch so she is listening to you trying to understand your experience. You could also start by talking about something that is important to you.Remember that stating that you follow or hear something that she is saying doesn't mean that you agreeAlso, try sticking to one subject at a time. It's difficult to really understand one topic if you are on to the next within just a minute or twoTry to use the word want or wish instead of need. Saying that you need something (or if your girlfriend would say that) that is not a need for safety or something like that can make whatever you are asking for sound like an obligation. That takes away from that whole motivation to change from inside the partner who is agreeing to change or try to changeSomething else to try would be using some sort of timeout. Consider this:Discuss the idea of using timeout before you actually need it and before the discussion starts. Timeout is a way to give each of you a way to calm down for five, 10, 15 minutes, or maybe even an hour. When there are a lot of emotions happening, each person gets wrapped up in protecting themselves from the emotions they are feeling and can lose track of what is actually going on in the conversation as compared to what they are perceiving.When using timeout, say to your girlfriend (or she can say to you) "I need an hour before we can go back to this." Then actually come back to the discussion.Some people are very afraid to use this technique because in the past not talking about something right away meant that it never was returned to and was never resolved in any way. This is why the agreement is important before you need it.While it may be helpful to ask your girlfriend what it is she may want from you, it is you that would be in charge of deciding whether you want to make that change and putting it into practice.Try to remember that part of being in a couple is holding onto your own wants, wishes, and desires while recognizing those of your partner.As one final idea, consider spending about 15 minutes a week together where you are not problem-solving about anything, just connecting with one another.I encourage you to see a therapist who specializes in couples if you would like some more specific ideas for what is happening within each of you and between you.Best wishes!
|
من در مشکلات رابطهای هستم و میخواهم قبل از اینکه او را از دست بدهم، آنها را حل کنم تا اوضاع بهبود یابد. چگونه میتوانم یاد بگیرم که بهتر گوش کنم و خودم را ساماندهی کنم؟
|
اولین قدم برای ایجاد چنین تغییری، داشتن انگیزه برای تغییر است و به نظر میرسد که شما این انگیزه را دارید، بنابراین شما در مسیر درستی قرار دارید. برای یادگیری نحوه گوش دادن، میتوانید مراحل زیر را امتحان کنید: از دوست دخترتان بپرسید که آیا زمانی خاص برای داشتن یک گفتوگوی مهم مناسب است. اگر او موضوعی دارد که میخواهد دربارهاش صحبت کند، به عنوان یک خبرنگار تحقیقی به صحبتهای او گوش دهید و سؤالاتی بپرسید که به شما کمک کند تا درک عمیقتری از تجربه او پیدا کنید. این سؤالات معمولاً با کلماتی مانند "چهکسی"، "چهچیزی"، "کجا" و "کی" شروع میشوند. سؤالاتی که با "چرا" آغاز میشوند، ممکن است گاهی افراد را ناراحت کنند، زیرا شاید بهطور واضح ندانند چرا چیزی میخواهند یا احساسی دارند. شما میتوانید این نوع ارتباط را فقط برای پنج دقیقه یا بیشتر امتحان کنید تا زمانی که احساس کنید میتوانید آنچه دوست دخترتان میگوید را دوباره بیان کنید و از او بخواهید تأیید کند که جوهره آنچه را که میخواهد منتقل کردهاید. سپس میتوانید نقشها را عوض کنید و او به شما گوش دهد تا تجربه شما را درک کند. همچنین میتوانید با صحبت درباره موضوعی که برای شما مهم است شروع کنید. به خاطر داشته باشید که بیان اینکه شما چیزی را درک میکنید یا میشنوید به این معنی نیست که شما موافق هستید. همچنین سعی کنید در هر بار تنها به یک موضوع بپردازید. اگر در عرض یک یا دو دقیقه به موضوع بعدی بروید، درک عمیق یک موضوع سخت میشود. تلاش کنید بهجای "نیاز" از واژههای "خواستن" یا "آرزو" استفاده کنید. گفتن اینکه شما به چیزی نیاز دارید (یا اگر دوست دخترتان این را بگوید) که برای ایمنی ضروری نیست، میتواند هر چیزی را به یک الزام تبدیل کند. این کار انگیزه تغییر را در درون کسی که موافقت کرده تغییر کند یا سعی در تغییر دارد، کاهش میدهد. همچنین میتوانید به این فکر کنید: قبل از اینکه واقعاً به مهلت زمانی نیاز داشته باشید، درباره استفاده از آن بحث کنید. مهلت زمانی روشی است که به هر یک از شما این امکان را میدهد تا برای پنج، ده، پانزده دقیقه یا حتی یک ساعت آرام شوید. وقتی احساسات زیادی در حال رخ دادن است، هر فرد در تلاش برای محافظت از خود در برابر احساساتش میتواند درک آنچه واقعاً در گفتگو میگذرد را از دست بدهد. هنگام استفاده از مهلت زمانی، به دوست دخترتان (یا او میتواند به شما بگوید) بگویید: "من یک ساعت نیاز دارم تا بتوانیم دوباره به این موضوع بپردازیم." سپس واقعاً به بحث برگردید. برخی افراد از به کار بردن این تکنیک میترسند، زیرا در گذشته عدم صحبت درباره چیزی فوراً به معنی این بود که هرگز به آن بازنگشته و هرگز حل نشده است. به همین دلیل است که توافق قبلی بر سر این موضوع ضروری است. اگرچه ممکن است مفید باشد که از دوست دخترتان بپرسید چه چیزی از شما میخواهد، تصمیم نهایی درباره ایجاد تغییر و بهکاربردن آن بر عهده شماست. سعی کنید به یاد داشته باشید که بخشی از بودن در یک رابطه، حفظ خواستهها، آرزوها و تمایلات خود در کنار شناخت خواستههای شریک است. به عنوان یک ایده نهایی، در نظر داشته باشید که هفتهای حدود ۱۵ دقیقه را صرف ارتباط با یکدیگر کنید که در آن به حل مسئله نپردازید، بلکه صرفاً با هم ارتباط برقرار کنید. اگر خواهان ایدههای مشخصتر درباره آنچه درون هر یک از شما و میان شما در حال رخ دادن است، هستید، به مشاور متخصص در زمینه روابط مراجعه کنید. با بهترین آرزوها!
|
null |
I'm having relationship problems and I want to fix them to make things right before I lose her. How can I learn how to listen and get myself together?
|
Let go of your ego, the ego tends to get in the way of things, be a man and listen, do not react so uch to life around you. life is not out to get you, just listen and work on how your reactive to people and sitations around you. C
|
من در رابطهام مشکلاتی دارم و میخواهم قبل از اینکه او را از دست بدهم، آنها را حل کنم تا اوضاع بهبود یابد. چگونه میتوانم یاد بگیرم که گوش کنم و خودم را جمع و جور کنم؟
|
نفس خود را رها کنید، منیت تمایل دارد مانع از پیشرفت شود، مرد باشید و گوش دهید، به زندگی اطراف خود واکنش زیادی نشان ندهید. زندگی در پی ایجاد مشکل برای شما نیست، فقط گوش دهید و بر روی نحوه واکنشتان به افراد و موقعیتهای اطرافتان کار کنید.
|
null |
I'm having relationship problems and I want to fix them to make things right before I lose her. How can I learn how to listen and get myself together?
|
I'm glad to read about your willingness to develop new ways to invest yourself with your partner.The easier way to fix a relationship is when both people are helped to recognize the ways the couple dynamic falls short of what each person would like.Couples therapy is exactly this.Still, relationships can change if one person changes since changing one part of a system will change the system itself.Besides starting to work with a therapist on what you can do differently, reflect within yourself on the situations when problems arise between the two of you.See if you can figure out what you wanted and what you partner wanted in that particular moment. Was one of you trying to help the other and the person felt insulted by the suggestion of needing help?This is only an example of how intentions are misread or not welcome by one partner from the other.Also keep in mind there is a limit to everyone's flexibility.Reflecting and self-awareness are the first step.The second step is to know when you've reached the end of possibilities to change yourself and not be accepted for who you are.This raises the question of whether the two of you are far apart in similarities in order to be happy together.Good luck in enjoying the changes you will try to make!
|
من در روابط عاطفی دچار مشکل هستم و میخواهم قبل از اینکه او را از دست بدهم، آنها را حل کنم تا اوضاع را بهتر کنم. چگونه میتوانم یاد بگیرم که گوش کنم و خودم را ساماندهی کنم؟
|
خوشحالم که از تمایل شما برای ایجاد راههای جدید برای سرمایهگذاری بر روابطتان با شریک زندگیتان میخوانم. راه آسانتر برای بهبود یک رابطه زمانی است که به هر دو نفر کمک شود تا نقاط ضعفی را که در پویایی رابطه وجود دارد و برآورده کننده نیازهای هر فرد نیست، شناسایی کنند. درمان Couples Therapy دقیقاً به همین منظور است. با این حال، روابط میتوانند تغییر کنند اگر یکی از طرفین تغییر کند، زیرا تغییر در یک بخش از سیستم، خود سیستم را تغییر میدهد. علاوه بر شروع کار با یک درمانگر برای آموختن آنچه میتوانید بهطور متفاوتی انجام دهید، در مواقعی که مشکلات بین شما پیش میآید، به درون خود نیز فکر کنید. ببینید آیا میتوانید بفهمید در آن لحظه خاص چه چیزی میخواستید و شریکتان چه چیزی میخواست. آیا یکی از شما سعی داشت به دیگری کمک کند و طرف مقابل از پیشنهاد کمک احساس بیاحترامی کرد؟ این تنها مثالی از این است که چگونه نیتها بین شرکا ممکن است نادرست تعبیر شود یا از سوی یکی از طرفین پذیرفته نشود. همچنین به یاد داشته باشید که همه افراد حدی از انعطافپذیری دارند. بازتاب و خودآگاهی اولین قدم است. مرحله دوم این است که بدانید چه زمانی به انتهای امکانات برای تغییر خود رسیدهاید و دیگر نمیتوانید آنگونه که هستید پذیرفته شوید. این سوال را به وجود میآورد که آیا شما دو نفر از نظر شباهت بسیار از هم فاصله دارید تا بتوانید بهطور مشترک خوشی را تجربه کنید. در تلاش برای انجام تغییراتی که قصد دارید، آرزوی موفقیت میکنم!
|
null |
I'm having relationship problems and I want to fix them to make things right before I lose her. How can I learn how to listen and get myself together?
|
Hard to say a whole lot without knowing more. However, if you focus your attention on her, what she's saying, what she's feeling instead of trying to make yourself heard and understood first, that's often a good step. Also, work on building win-win agreements with her, and follow through on them. Those are the areas I see men fall short on most often. Hope that helps!
|
من در روابط عاطفیام دچار مشکل هستم و میخواهم قبل از اینکه او را از دست بدهم، آنها را حل کنم تا همه چیز به حالت اول برگردد. چگونه میتوانم یاد بگیرم که بهتر گوش کنم و خودم را منظم کنم؟
|
گفتن بسیار سخت است بدون اینکه اطلاعات بیشتری داشته باشید. با این حال، اگر به جای اینکه ابتدا سعی کنید خود را به گوش دیگران برسانید و مورد فهم قرار گیرید، توجهتان را روی او، آنچه میگوید و احساساتش متمرکز کنید، این اغلب یک گام خوب است. همچنین، روی ایجاد توافقهای برد-برد با او کار کنید و به آنها پایبند باشید. این مواردی هستند که میبینم مردان غالباً در آنها دچار ضعف میشوند. امیدوارم که مفید باشد!
|
null |
Recently my boyfriend broke up with me because of my bad language. But he thinks I'm a total b***h. I know I'm bipolar and can be selfish. He called me today and says he can't go through with the breakup. I was broken and didn't want a breakup to begin with, but I know I'm horrible at times and can't help it. It's like I'm battling myself. What do you feel?
|
Both options seem reasonable. Seeking individual therapy will help you to cope with the mood changes that come with bipolar disorder, will give you a space to vent your negative thoughts, and will allow you to find the coping mechanism to address life and relational challenges. IF your boyfriend is interested in attending couples therapy with you, it will assist in identifying the problems in the relationship that pushed him to the breakup and will give both of you the tools to communicate and resolve conflicts.I am a Licensed Professional Counselor in Texas, currently providing individual, couples, and family therapy services in West Houston. You may reach me at 787-466-5478 to schedule an appointment. ¿Debería buscar ayuda yo sola o junto con mi novio?Mi novio me dejo recientemente por ser mal hablada. El piensa que soy una p***a. Yo sé que soy bipolar y que puedo ser egoísta. El me llamo hoy para decirme que no puede continuar separado. Yo estaba destruida y no quería que nos dejáramos desde el inicio, pero se lo horrible que puedo ser a veces y que no lo puedo evitar. Es como si estuviera en guerra conmigo misma. ¿Qué piensas?Ambas opciones son razonables. Buscar terapia individual te ayudara a manejar los cambios de estado de ánimo que son partes del desorden bipolar, también te dará espacio para ventilar los pensamientos negativos y encontrar herramientas para enfrentar problemas relacionales y de la vida diaria. SI tu novio está interesado, también pueden asistir a terapia de pareja para poder identificar las razones de la separación, y obtener las herramientas apropiadas para comunicarse apropiadamente y resolver conflictos.
Soy Consejera Profesional Licenciada en Texas y Puerto Rico, veo clientes en el este de Houston y proveo servicios de tele terapia. Para una cita puedes llamar al 787-466-5478.
|
اخیراً دوستپسرم به خاطر بدزبانیام از من جدا شد. اما او فکر میکند که من یک *** کل هستم. میدانم که دوقطبی هستم و ممکن است خودخواه باشم. او امروز با من تماس گرفت و گفت که نمیتواند با جدایی کنار بیاید. من خیلی ناراحت بودم و از ابتدا نمیخواستم که جدا شویم، اما میدانم که در بعضی مواقع رفتار بدی دارم و نمیتوانم جلوی آن را بگیرم. انگار با خودم دارم میجنگم. نظر شما چیست؟
|
هر دو گزینه معقول به نظر میرسند. جستجوی درمان فردی به شما کمک میکند تا با تغییرات خلقی ناشی از اختلال دوقطبی کنار بیایید، فضایی برای تخلیه افکار منفی خود به دست آورید و مکانیزمهای مقابلهای برای رویارویی با چالشهای زندگی و روابط پیدا کنید. اگر دوستپسرتان علاقهمند به شرکت در درمان زوجی با شما باشد، این درمان به شناسایی مشکلات موجود در رابطه که او را به جدایی سوق داده، کمک کرده و به هر دوی شما ابزارهایی برای برقراری ارتباط مؤثر و حل تعارضات میدهد. من یک مشاور حرفهای دارای مجوز در تگزاس هستم و هماکنون خدمات درمان فردی، زوجی و خانوادگی را در هیوستون غربی ارائه میدهم. برای تعیین وقت میتوانید با شماره 787-466-5478 تماس بگیرید.
آیا باید به تنهایی کمک بگیرم یا همراه با نامزدم؟ نامزدم به تازگی به خاطر بدرفتاریام از من جدا شد. او فکر میکند من بیپروا هستم. من میدانم که دچار اختلال دوقطبی هستم و میتوانم خودخواه باشم. او امروز به من زنگ زد و گفت نمیتواند ادامه بدهد. من ویران بودم و از ابتدا نمیخواستم از هم جدا شویم، اما میدانم که میتوانم گاهی بسیار بد باشم و نمیتوانم این را کنترل کنم. احساس میکنم در جنگ با خودم هستم. نظر شما چیست؟ هر دو گزینه معقول هستند. جست و جوی درمان فردی به شما کمک میکند تا با تغییرات خلقی ناشی از اختلال دوقطبی کنار بیایید، فضایی برای تخلیه افکار منفی و ابزارهایی برای رویارویی با چالشهای روابط و زندگی روزمره در اختیارتان قرار میدهد. اگر نامزد شما علاقهمند است، میتوانید به درمان زوجی بپیوندید تا دلایل جدایی را شناسایی کرده و ابزارهای مناسب برای برقراری ارتباط صحیح و حل تعارضات را به دست آورید.
من مشاور حرفهای دارای مجوز در تگزاس و پورتوریکو هستم و مشتریانم را در شرق هیوستون میبینم و خدمات تلدرمانی ارائه میدهم. برای رزرو وقت میتوانید با شماره 787-466-5478 تماس بگیرید.
|
null |
I told him I liked him. He called me lovely and pretty but he said he didn’t want a relationship. He would always flirt with me.
|
Well, as disappointed as you may very well feel from hearing this guy's answer, you know he doesn't want a relationship.What type of move would you like him to make?If you mean you'd be happy to have sex with this guy and not a relationship, then wait for as long as your patience allows.To wait for him to change his mind that he does want a relationship, doesn't have a very strong base on which to stand.Its possible to do this only consider the emotional price of your frustration to wait for someone to change their mind.
|
به او گفتم که از او خوشم میآید. او مرا دوست داشتنی و زیبا خطاب کرد، اما گفت که نمیخواهد رابطهای داشته باشد. او همیشه با من flirt میکرد.
|
خوب، همانطور که ممکن است از شنیدن پاسخ این مرد احساس ناامیدی کنید، میدانید که او به دنبال برقراری یک رابطه نیست. دوست دارید چه نوع حرکتی از او ببینید؟ اگر منظور شما این است که از داشتن رابطه جنسی با این مرد خوشحال میشوید و نه از برقراری یک رابطه، پس تا زمانی که صبرتان اجازه میدهد، صبر کنید. اینکه منتظر بمانید تا نظرش تغییر کند و بخواهد یک رابطه داشته باشد، پایه محکمی برای استناد ندارد. این کار تنها ممکن است، اما لازم است بهای احساسی ناامیدی ناشی از انتظار کشیدن برای تغییر نظر کسی را نیز در نظر بگیرید.
|
null |
I'm in a long-distance relationship with my ideal man, but I'm not as attracted to him as I should be. Everything else is perfect about him, but I find myself lusting over more attractive men. The next step is marriage, but I want to marry someone who I can wake up to and fall in love with all over again. However, I also don't want to throw away a great relationship over what might just be lust. Am I asking for too much in the "perfect guy"? Is there such a thing? Am I truly in love?
|
Attraction is important but sometimes over-rated. I'm curious about your comment that you are not as attracted as you "should be" - What is your measuring stick is for what you are supposed to feel in terms of attraction in a relationship? Do you want to be sexually intimate? Do you enjoy having sex with him? Are you satisfied with your sexual relationship when you are with him? The fact that there is lust for other more attractive men does not necessarily mean anything. There will always be attractive men and more attractive men than your partner and these attractive men will be even more appealing when you are in a long-distance relationship far from the arms of your partner. Loving someone does not mean that you stop being a sexual being who no longer notices and desires attractive men. Attraction results from a number of factors beyond appearance - including the degree to which you feel emotionally open, safe, and connected and how in tune you are with each other's bodies. It sounds like you think very highly of this man "everything else is perfect about him". Maybe it is worth spending some more time together in the same place if that is possible before deciding on marriage or that you are not truly in love.
|
من در یک رابطه از راه دور با مرد ایدهالم هستم، اما به اندازهای که باید، به او جذب نمیشوم. همه چیز دیگر دربارهی او عالی است، اما خودم را در حال تمایل به سمت مردان جذابتر میبینم. گام بعدی ازدواج است، اما میخواهم با کسی ازدواج کنم که بتوانم صبحها از خواب بیدار شوم و دوباره عاشقش شوم. با این حال، نمیخواهم یک رابطه عالی را به خاطر چیزی که ممکن است فقط شهوت باشد از دست بدهم. آیا در "مرد کامل" بیش از حد انتظار دارم؟ آیا چنین چیزی وجود دارد؟ آیا واقعاً عاشق هستم؟
|
جاذبه مهم است اما گاهی اوقات بیش از حد ارزیابی میشود. من درباره نظری که ارائه کردهاید کنجکاو هستم که میگویید به اندازهای که "باید" جذب نشدهاید - معیار شما برای آنچه که باید از نظر جذابیت در یک رابطه احساس کنید چیست؟ آیا میخواهید از نظر جنسی صمیمی شوید؟ آیا از رابطه جنسی با او لذت میبرید؟ آیا وقتی با او هستید از رابطه جنسیتان راضی هستید؟ این که دلتان برای مردان جذاب دیگر تنگ میشود، لزوماً معنای خاصی ندارد. همیشه مردان جذاب و جذابتر از شریک زندگیتان وجود خواهند داشت و این مردان زمانی که در یک رابطه از راه دور و دور از آغوش شریک خود هستید، ممکن است حتی جذابتر به نظر برسند. دوست داشتن کسی به این معنا نیست که از احساسات جنسی خود نسبت به دیگر مردان چشمپوشی کنید. جذابیت ناشی از عوامل متعددی فراتر از ظاهر است - از جمله درجهای که احساس میکنید عاطفياً باز، امن و متصل هستید و چقدر با بدن یکدیگر هماهنگاید. به نظر میرسد شما درباره این مرد نظر مثبتی دارید و میگویید "همه چیز دیگر در مورد او عالی است". اگر امکان دارد قبل از تصمیمگیری در مورد ازدواج یا اینکه واقعاً عاشق نیستید، شاید ارزش داشته باشد که زمان بیشتری را با هم در یک مکان سپری کنید.
|
null |
I'm in a long-distance relationship with my ideal man, but I'm not as attracted to him as I should be. Everything else is perfect about him, but I find myself lusting over more attractive men. The next step is marriage, but I want to marry someone who I can wake up to and fall in love with all over again. However, I also don't want to throw away a great relationship over what might just be lust. Am I asking for too much in the "perfect guy"? Is there such a thing? Am I truly in love?
|
The basic guideline for relationship satisfaction, is to know what you can and cannot live with and without. And, since you are considering marriage, for how long do you imagine yourself being satisfied living with and without certain qualities of your partner.There is a hard wired dynamic between two people that defines the basic structure of the relationship.While life is filled with surprises and can change in an instant, the basic way in which the partners of a couple, connect.Do you understand why you are not attracted to your partner? Whatever the reason, now is a good time to state this about yourself. He may be quite willing and interested in developing new ways of sexually stimulating you. Maybe he is just as shy about talking about this topic as you are. On some level he must know that he doesn't satisfy you. He may be relieved to hear you bring up the topic!As always, remember that if discussing a relationship matter feel hard to start, consider utilizing therapy services with a professional, credentialed and licensed therapist.
|
من با مرد ایده آلم از راه دور رابطه دارم، اما به اندازهای که باید جذب او نمیشوم. همه چیز در مورد او عالی است، اما من خودم را در حال اشتیاق به مردان جذابتر میبینم. قدم بعدی ازدواج است، اما میخواهم با کسی ازدواج کنم که بتوانم صبح از خواب بیدار شوم و دوباره عاشقش شوم. از سوی دیگر، نمیخواهم یک رابطه عالی را به خاطر چیزی که ممکن است فقط ناشی از شهوت باشد، نادیده بگیرم. آیا من در مورد "مرد کامل" بیش از حد توقع دارم؟ آیا چنین چیزی واقعاً وجود دارد؟ آیا من واقعاً عاشق هستم؟
|
راهنمای اساسی برای رضایت از رابطه این است که بدانید با چه چیزهایی میتوانید و چه چیزهایی نمیتوانید زندگی کنید. و از آنجایی که شما به ازدواج فکر میکنید، تا چند وقت تصور میکنید که از زندگی با و بدون ویژگیهای خاص شریک زندگیتان راضی خواهید بود. یک دینامیک سختافزاری بین دو نفر وجود دارد که ساختار اصلی رابطه را تعریف میکند. در حالی که زندگی پر از شگفتیهاست و میتواند در آنی تغییر کند، روش اصلی که شرکای یک زوج با هم ارتباط برقرار میکنند. آیا میدانید چرا به شریک زندگیتان جذب نمیشوید؟ هر دلیلی که باشد، اکنون زمان مناسبی است که این موضوع را درباره خودتان بیان کنید. او ممکن است کاملاً مایل و علاقهمند به ایجاد راههای جدیدی برای تحریک جنسی شما باشد. شاید او هم به اندازه شما از صحبت در مورد این موضوع خجالتزده باشد. بهطور احساسی، او باید بداند که شما را راضی نمیکند. او ممکن است از شنیدن اینکه شما این موضوع را مطرح میکنید راحت شود! مثل همیشه، به یاد داشته باشید که اگر شروع بحث در مورد یک موضوع رابطه دشوار است، از خدمات درمانی با یک درمانگر حرفهای، معتبر و دارای مجوز استفاده کنید.
|
null |
I'm in a long-distance relationship with my ideal man, but I'm not as attracted to him as I should be. Everything else is perfect about him, but I find myself lusting over more attractive men. The next step is marriage, but I want to marry someone who I can wake up to and fall in love with all over again. However, I also don't want to throw away a great relationship over what might just be lust. Am I asking for too much in the "perfect guy"? Is there such a thing? Am I truly in love?
|
Hi Montgomery, Your first sentence says it all. He might be an amazing person, but there's something missing for you. I'm curious...you say this is a long distance relationship. Did you make a connection through social media or email first? Maybe a dating website? I'm just wondering if this is the case. These modern ways of meeting people are awesome because we can be exposed to a wide variety of people who we never would meet in the grocery store or a friend's party. There are complications, though, and one of the drawbacks is you can feel very connected to someone and care about them a great deal before you ever meet them in person. Then, when you finally meet them and there isn't that spark of magnetic physical attraction, you're in a bit of a difficult spot because you've already established that you're drawn to each other in other ways; you're already connected. It can be very awkward then to say "Now that I meet you, it doesn't feel the way it should for me". In the future, I suggest meeting up in person early on, to answer that crucial question "Are we physically attracted to each other?". Clearly, this is not only important for you, but it is for most of us.My guess is that you feel you owe this man your affection and commitment even though you're not really all that into him (lusting after other men is a sign of that), because you like absolutely everything else about him. But honesty is crucial here, both with yourself and this man. Just because you don't find yourself attracted to him doesn't mean that you're a bad person, or that he's not attractive. Someone else might drool over him and I think he deserves someone who does just that. You can have both love and lust. For most people, only one of them isn't enough.
|
من با مرد ایده آلم در یک رابطه از راه دور هستم، ولی آنطور که باید به او جذب نمیشوم. همه چیز دیگری که درباره او وجود دارد بینقص است، اما خودم را در جستجوی مردان جذابتری میبینم. قدم بعدی ازدواج است، اما میخواهم با کسی ازدواج کنم که بتوانم هر روز از خواب بیدار شوم و دوباره عاشقش شوم. با این حال، نمیخواهم یک رابطه عالی را به خاطر چیزی که ممکن است تنها شهوت باشد از دست بدهم. آیا در مورد "مرد کامل" بیش از حد توقع دارم؟ آیا واقعاً چنین چیزی وجود دارد؟ آیا من واقعاً عاشق هستم؟
|
سلام مونتگومری، اولین جمله شما همه چیز را به خوبی بیان میکند. او ممکن است فرد شگفتانگیزی باشد، اما برای شما چیزی کم است. من کنجکاوم ... شما میگویید این یک رابطه از راه دور است. آیا ابتدا از طریق رسانههای اجتماعی یا ایمیل ارتباط برقرار کردهاید؟ شاید از یک وبسایت دوستیابی؟ من فقط تعجب میکنم که آیا این واقعا چنین بوده است؟ این روشهای مدرن برای ملاقات با افراد بسیار عالی هستند، زیرا ما میتوانیم با افراد متنوعی آشنا شویم که هرگز در خواربارفروشی یا مهمانی دوستان ملاقات نمیکنیم. اما معایبی نیز وجود دارد و یکی از مشکلات این است که شما میتوانید قبل از دیدن کسی در واقع، احساس نزدیکی و وابستگی زیادی به او داشته باشید. سپس، وقتی بالاخره او را ملاقات میکنید و آن جرقه جاذبه فیزیکی وجود ندارد، در وضعیت دشواری قرار میگیرید زیرا قبلاً نشان دادهاید که از جهات دیگر به یکدیگر جذب شدهاید. میخواهد ناخوشایند باشد که بگویید "اکنون که شما را ملاقات کردم، این احساس، برای من آنطور که باید نیست." در آینده، پیشنهاد میکنم زودتر به ملاقات یکدیگر بروید تا به سوال حیاتی "آیا ما از نظر فیزیکی به هم جذب میشویم؟" پاسخ دهید. واضح است که این نه تنها برای شما، بلکه برای بسیاری از ما اهمیت دارد. حدس من این است که شما احساس میکنید مدیون محبت و تعهد به این مرد هستید، حتی اگر واقعاً به او علاقهمند نباشید (علاقه به مردان دیگر نشانهای از این است)؛ زیرا شما همه چیزهای دیگری را نیز درباره او دوست دارید. اما صداقت در اینجا بسیار مهم است، هم با خودتان و هم با این مرد. فقط به این دلیل که به او جذب نمیشوید به این معنا نیست که شما فرد بدی هستید یا اینکه او جذاب نیست. ممکن است شخص دیگری به او توجه کند و من فکر میکنم او مستحق کسی است که این کار را انجام دهد. شما میتوانید هم عشق و هم شهوت داشته باشید. برای بیشتر مردم، یکی از اینها به تنهایی کافی نیست.
|
null |
I met this girl in high school. She had switched schools at the end of the year, and I have not seen her since. It's been a few years. We had a very good and friendly relationship, and we seemed to have a lot in common. I never gained the courage to ask her out.
|
One way to make good use of the situation you describe is to prepare and rehearse within yourself the way you'd handle a similar situation in the future.Since a lot of time has gone by since you and this girl saw each other on a regular basis, right now you've got no idea if you'd feel the same way about her today as you did a few years ago.The relationship does point out the priorities and values you hold for a potential partner. That you liked the friendliness you shared is good for you to recognize. This way you realize you like friendship as a relationship property. To have lots of similar interests, is another quality you appreciate in a partner.The more you know about what you do and don't like in a partner, the greater your chance to notice these qualities in someone new who comes along your path.
|
من در دبیرستان با این دختر آشنا شدم. او در پایان سال تحصیلی مدرسه را عوض کرد و از آن زمان دیگر او را ندیدهام. چند سالی میگذرد. ما رابطهای دوستانه و بسیار خوبی داشتیم و به نظر میرسید که علاقهمندیهای زیادی با هم مشترک داشتیم. هرگز نتوانستم جرأت کنم که از او خواستهای داشته باشم.
|
یکی از راههایی که میتوانید از موقعیتی که توصیف میکنید به خوبی استفاده کنید، آمادهسازی و تمرین در مورد نحوهی برخورد با موقعیتهای مشابه در آینده است. از آنجا که زمان زیادی از آخرین باری که شما و این دختر یکدیگر را بهطور منظم دیدید میگذرد، در حال حاضر نمیدانید آیا امروز همان احساسی را نسبت به او دارید که چند سال پیش داشتید یا خیر. این رابطه نشاندهنده اولویتها و ارزشهایی است که برای یک شریک بالقوه دارید. اینکه متوجه میشوید از دوستانی که داشتید لذت بردید، نکته خوبی است. این به شما کمک میکند تا دریابید که دوستی را بهعنوان یک ویژگی در روابط خود میپسندید. داشتن علایق مشابه نیز یکی دیگر از ویژگیهایی است که در یک شریک قدردانی میکنید. هرچه بیشتر در مورد چیزهایی که در یک شریک دوست دارید و دوست ندارید آگاه باشید، شانس بیشتری برای شناسایی این ویژگیها در فرد جدیدی که در مسیرتان قرار میگیرد خواهید داشت.
|
null |
My boyfriend is in recovery from drug addiction. We recently got into a fight and he has become very distant. I don't know what to do to fix the relationship.
|
My empathy goes out to you. Relationships are tough enough and i'm sure your partner being distant has been upsetting for you. You are confused and want to mend the relationship with him, but are finding it so hard to do. Relationships require both people to work consistently in order to keep them happier, but if it is only you that is actively trying to repair the relationship, it can be emotionally draining. Perhaps expressing you feel using I, you statements can be beneficial. Do not accuse him or use "you" statements like "you are so distant" or "you don't even care".Start out sharing your feelings by saying "I feel sad when you don't return my phone calls" or "I feel confused about our relationship ever since you have been keeping to yourself". He may have a valid point, or might have been hurt by the argument and retreated as a result of it. Regardless of why, use this time as a great opportunity to practice healthy communication. If you think you are not ready for a conversation like that, couples counseling can be excellent. You will have a skilled facilitator guide the conversation and help you both communicate with one another.
|
دوست پسرم در حال بهبودی از اعتیاد به مواد مخدر است. اخیراً با هم دچار اختلاف نظر شدیم و او بسیار از من فاصله گرفته است. نمیدانم برای بهبود رابطه چه کار باید بکنم.
|
همدلی من با شماست. روابط به اندازه کافی دشوار هستند و من مطمئن هستم که دوری شریک زندگیتان برای شما ناراحتکننده بوده است. شما گیج شدهاید و میخواهید رابطهتان را با او احیا کنید، اما این کار برایتان بسیار سخت است. روابط نیازمند این هستند که هر دو طرف به طور مداوم تلاش کنند تا شادتر باقی بمانند، اما اگر فقط شما هستید که به طور فعال در تلاش برای ترمیم رابطه هستید، این امر میتواند از لحاظ احساسی خستهکننده باشد. شاید بیان احساسات خود با استفاده از جملات "من" و "تو" مفید باشد. او را متهم نکنید و از جملات "تو" مانند "تو خیلی دوری" یا "تو اصلاً اهمیت نمیدهی" پرهیز کنید. با گفتن جملاتی مانند "وقتی به تماسهای من پاسخ نمیدهی، احساس ناراحتی میکنم" یا "از زمانی که به خودت پرداختهای، در مورد رابطهمان احساس گیجی میکنم" شروع کنید. ممکن است او دلیل قابل توجهی داشته باشد یا ممکن است از بحث آسیب دیده و به همین خاطر عقبنشینی کرده باشد. صرفنظر از دلایل، از این زمان به عنوان فرصتی ممتاز برای تمرین ارتباط سالم بهرهبرداری کنید. اگر فکر میکنید برای چنین گفتگویی آماده نیستید، مشاوره زوجین میتواند گزینه خوبی باشد. شما یک تسهیلکننده ماهر خواهید داشت که مکالمه را هدایت کرده و به شما کمک میکند تا با یکدیگر به درستی ارتباط برقرار کنید.
|
null |
My boyfriend is in recovery from drug addiction. We recently got into a fight and he has become very distant. I don't know what to do to fix the relationship.
|
I'm sorry you have tension between you and your bf.A relationship means two people who relate, right?! If only one person does all the work to change their approach, what they expect, what they offer the other, then this becomes the new problem to solve.If you've already done a significant amount of reflection and change in the way you relate to him, then the next step may be to be patient as long as possible while he decides what to change about his part in the relationship toward you.Substance abuse recovery requires profound effort and reflection. If it is successful then the result will show very different qualities in your bf than the ones you know currently.He may be so absorbed in the recovery that he can only concentrate on this. Of course if the fights persist and you have been patient for what feels too long, then there are different questions to address.
|
دوست پسرم در حال بهبودی از اعتیاد به مواد مخدر است. اخیراً بین ما دعوا شده و او بسیار از من دور شده است. نمیدانم برای بهبود رابطهامان چه کاری باید انجام دهم.
|
متأسفم که بین شما و دوست پسرتان تنش وجود دارد. رابطه به معنی دو نفر است که با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، درست است؟! اگر فقط یک نفر تمام تلاشها را برای تغییر رویکرد خود، انتظاراتش و آنچه که به دیگری ارائه میدهد، انجام دهد، این خود میتواند به یک مشکل جدید تبدیل شود. اگر شما تاکنون تفکر و تغییر قابل توجهی در نحوهی ارتباط با او انجام دادهاید، قدم بعدی ممکن است صبر کردن به مدت طولانی باشد تا او تصمیم بگیرد که چه تغییری در رابطهاش با شما انجام دهد. بهبودی از سوء مصرف مواد نیازمند تلاش و تأمل عمیق است. اگر این فرایند موفقیتآمیز باشد، نتیجه نشاندهندهی ویژگیهای بسیار متفاوتی در دوست پسرتان نسبت به آنچه که در حال حاضر میشناسید خواهد بود. او ممکن است آنقدر درگیر مراحل بهبودی باشد که تنها بر روی آن تمرکز کند. البته اگر دعواها ادامه یابد و شما بیش از حد صبور بودهاید، آنگاه سوالات متفاوتی وجود دارد که باید به آنها پاسخ دهید.
|
null |
My boyfriend is in recovery from drug addiction. We recently got into a fight and he has become very distant. I don't know what to do to fix the relationship.
|
I would first suggest you sitting down with him and voicing your concerns about how distant he has been, or more importantly you have felt that he is. This will give clarification to the situation as we need to remember that everyone's perception can be different. Remember that relationships take work and take communication.
|
دوست پسرم در حال بهبودی از اعتیاد به مواد مخدر است. ما اخیراً با هم بحثی داشتیم و او خیلی از من فاصله گرفته است. نمیدانم برای بهبود رابطه چه کاری باید انجام دهم.
|
پیشنهاد میکنم ابتدا با او نشسته و نگرانیهای خود را در مورد دوریاش ابراز کنید، یا مهمتر از آن، احساستان از دوری او را بیان کنید. این گفتگو به روشن شدن وضعیت کمک میکند، زیرا باید به یاد داشته باشیم که درک هر کس میتواند متفاوت باشد. همچنین به خاطر داشته باشید که روابط نیاز به تلاش و ارتباط دارند.
|
null |
I was never single, afraid to be alone, and I looked for my boyfriend to make me happy. I finally worked on my self, was in a relationship, and I did everything a healthy girlfriend does and it didn't work out. Now months later, no man peaks my interest. Am I ready to date again? Is there a reason no one sparks my interest?
|
Yes, of course there's a reason!There's always a reason for most dynamics!Depending on the nature and qualities of what changed as a result of your new self realizations, you may be more deeply affected by your new awareness than how you imagined these would go.Since you already are on the best road possible for yourself, since this resulted from your own introspection, keep trusting your own self work as to what develops and at what pace your relationship attraction qualities grow.
|
من هرگز مجرد نبودم، از تنهایی نمیترسیدم و به دنبال دوست پسری بودم که من را خوشحال کند. بالاخره روی خودم کار کردم، در یک رابطه بودم و تمام کارهایی را که یک دوست دختر سالم انجام میدهد، انجام دادم، اما نتیجه نداد. حالا، بعد از چند ماه، هیچ مردی نظر من را جلب نمیکند. آیا آمادهام دوباره قرار بگذارم؟ آیا دلیلی وجود دارد که هیچ کس نتواند علاقهام را برانگیزد؟
|
بله، مطمئناً دلیلی وجود دارد! همیشه برای بیشتر پویاییها یک دلیل وجود دارد! بسته به ماهیت و ویژگیهایی که در نتیجه درک جدید خود تغییر کردهاند، ممکن است عمیقتر از آنچه تصور میکردید تحت تأثیر آگاهی جدید خود قرار بگیرید. از آنجایی که شما هماکنون در بهترین مسیر ممکن برای خود هستید و این نتیجهی دروننگری شماست، به کار خود در این زمینه اعتماد کنید و ببینید چه چیزی توسعه مییابد و با چه سرعتی ویژگیهای جذابیت روابط شما رشد میکند.
|
null |
My boyfriend is always saying he's done with me and says he's leaving, but then at the end of the night, he's still here. He wakes up in the morning, acts like nothing happen, and repeats this every night.
|
Do the two of you ever talk over why he does this or your reaction to it?Are you asking your question because his behavior upsets you or only out of curiosity to understand him better?Basically, first know your own reason for your question. Then go ahead and tell him if what he does bothers you. In the best of cases, he doesn't realize how his actions affect you and he will change.
|
دوست پسرم همیشه میگوید که از من خسته شده و میخواهد برود، اما در پایان شب، هنوز اینجا است. او صبح از خواب بیدار میشود و طوری رفتار میکند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و هر شب همین وضعیت تکرار میشود.
|
آیا تا به حال شما دو نفر در مورد اینکه چرا او این کار را انجام میدهد یا واکنش شما به آن صحبت کردهاید؟ آیا سؤال خود را به این خاطر میپرسید که رفتار او شما را ناراحت میکند یا صرفاً از روی کنجکاوی برای درک بهتر اوست؟ ابتدا به دلیل خود برای طرح سؤال فکر کنید. سپس میتوانید به او بگویید که آیا اقداماتی که انجام میدهد، شما را آزار میدهد یا نه. در بهترین حالت، او متوجه نمیشود که چگونه رفتارهایش بر شما تأثیر میگذارد و همین منجر به تغییر او خواهد شد.
|
null |
I was with my boyfriend for years on and off. We dated and broke up three times. Since we broke up five months ago I can't move on. I want to get back together but he won't talk to me. What should I do?
|
Probably being sad to lose the relationship would be a good next move for you.When a relationship ends the daily life structure changes significantly. A break up means adjusting to differences in everyday life, not only that the person is no longer connected with us.Since your boyfriend isn't talking to you then you're keeping yourself sadder than necessary to not accept his actions. There's nothing you or anyone else can do change the fact that when someone decides to stop talking, this person is the only one who's in charge to start talking.Maybe since you've had several breakups w this person that you require more time to pass before you're willing to accept that his changed interest in the relationship is permanent.Be patient with your uncertainty as to whether he will or will not resume the relationship. Once enough time passes so that you're considerably past the point at which you and he come together, then accepting his leave-taking will feel natural.Right now its very understandable to have hope since you've been on this road before. In time you'll have your answer as to whether your future is with him or not.
|
من سالها با دوست پسرم به طور موقت بودم و سه بار قرار گذاشتیم و از هم جدا شدیم. از زمانی که پنج ماه پیش از هم جدا شدیم، نمیتوانم پیش بروم. میخواهم دوباره با هم برگردیم اما او با من صحبت نمیکند. چه کار باید بکنم؟
|
احتمالاً احساس غم از دست دادن رابطه، حرکت بعدی خوبی برای شما خواهد بود. وقتی یک رابطه به پایان میرسد، ساختار زندگی روزمره به طور قابل توجهی تغییر میکند. جدایی به معنای سازگاری با تفاوتهای زندگی روزمره است، نه فقط اینکه آن شخص دیگر با ما در ارتباط نیست. از آنجایی که دوستپسرتان با شما صحبت نمیکند، خودتان را بیشتر از آنچه لازم است غمگین نگه میدارید تا بتوانید اعمال او را بپذیرید. هیچ کار شما یا هیچکس دیگری نمیتواند واقعیت را تغییر دهد که وقتی کسی تصمیم میگیرد صحبت را متوقف کند، این فرد تنها کسی است که میتواند دوباره شروع کند. شاید به دلیل تفکیکهای مکرر با این شخص، به زمان بیشتری نیاز داشته باشید تا بپذیرید که علاقهاش به رابطه دائمی تغییر کرده است. در خصوص نااطمینانیتان نسبت به اینکه آیا او رابطه را از سر خواهد گرفت یا خیر، صبور باشید. به محض اینکه زمان کافی بگذرد و از لحظهای که شما و او به هم رسیدید، به طور قابل توجهی فاصله بگیرید، پذیرش جدایی او طبیعیتر خواهد بود. در حال حاضر داشتن امید، با توجه به تجربیات قبلیتان کاملاً قابل درک است. به مرور زمان پاسختان را خواهید گرفت که آیا آیندهتان با او است یا خیر.
|
null |
I really like this guy and I think he likes me back, but his sister is my bestfriend. I'm afraid that if I tell her I have a crush on her brother she would loose it. I once told her I thought her brother was cute and she got really angry. I've gotten to know her brother better lately and I've realized he may actually feel the same way. I don't want to lose her friendship. What do I do?
|
Do you and the brother to whom you feel attracted, ever see each other or are in surroundings in which the sister/your friend, isn't?If yes, then this gives you the chance to find out whether you and the brother actually do like each other.If no, then definitely have a private and direct conversation with your friend about the fact you're attracted to the brother.Find out the reason your friend becomes angry to hear you like the brother.Anything is possible from, she'd like to warn you about qualities in her brother which you may not know and if you did, wouldn't like or react negatively.Or, if protection isn't your friend's reason, then maybe she's fearful to lose your friendship if you start a relationship with the brother.Friends are people who care about each others' lives. Let your friendship with this girl work on behalf of each of you!
|
من واقعاً این پسر را دوست دارم و فکر میکنم او هم به من علاقهمند است، اما خواهرش بهترین دوستم است. میترسم اگر به او بگویم که به برادرش علاقه دارم، او عصبانی شود. یک بار گفتم که فکر میکنم برادرش جذاب است و او خیلی ناراحت شد. اخیراً بیشتر با برادرش آشنا شدهام و متوجه شدهام که او هم ممکن است همین احساس را داشته باشد. نمیخواهم دوستیام را با او از دست بدهم. چه کار باید بکنم؟
|
آیا شما و برادری که به او علاقهمند هستید، هرگز همدیگر را ملاقات میکنید یا در محیطی هستید که خواهر یا دوستتان در آنجا نیست؟ اگر چنین است، این فرصت را دارید که بفهمید آیا واقعاً به هم علاقه دارید یا نه. اگر نه، حتماً یک گفتوگوی خصوصی و مستقیم با دوستتان داشته باشید و درباره اینکه به برادر او جذب شدهاید، صحبت کنید. دلیل اینکه او از شنیدن علاقه شما به برادرش عصبانی میشود را بررسی کنید. این ممکن است به این دلیل باشد که او میخواهد شما را درباره ویژگیهایی در برادرش که ممکن است ندانید و اگر بدانید، دوست نداشته باشید، هشدار دهد. یا اگر دلیل او حفاظت نیست، شاید او نگران از دست دادن دوستی شما باشد اگر با برادرش رابطه برقرار کنید. دوستان افرادی هستند که به زندگی یکدیگر اهمیت میدهند. اجازه دهید دوستی شما با این دختر به نفع هر دوی شما عمل کند!
|
null |
I feel like I took our relationship for granted and he's now to the point that he's giving up.
I have had trouble feeling like I could trust him but he's given me no reason not to trust him. I know my attitude is also a big issue for him. I have a lot of obligations at home so we don't spend a lot of time together. How can I fix this relationship?
|
A key factor in a relationship is trust.I'd start by understanding more about why you feel unable to trust your bf.Does this have something to do with a bad encounter you had from previous relationships, or with a sibling or parent?Its also possible you're intuitively sensing you can't trust your bf bc he's not trustworthy. Sometimes people sense the basic safety items in a relationship before they emerge.Also, your bf may have similarly suffered broken trust and he gives off a feeling of not welcoming your trust.Its possible you're feeling his own self-protection about being in a relationship with you.The best way to open these topics is to actually talk about them together with him.Whatever the underlying tensions are, talking about them always adds positive feeling and confidence to a relationship.
|
احساس میکنم که رابطهمان را نادیده گرفتهام و او اکنون به نقطهای رسیده است که دارد تسلیم میشود.
من در اعتماد کردن به او مشکل داشتم، اما او هیچ دلیلی برای عدم اعتماد من ایجاد نکرده است. میدانم که نگرش من نیز برای او مسئله بزرگی است. من در خانه تعهدات زیادی دارم و به همین دلیل زمان زیادی را با هم نمیگذرانیم. چگونه میتوانم این رابطه را بهبود ببخشم؟
|
یک عامل کلیدی در یک رابطه اعتماد است. من با درک بیشتر در مورد اینکه چرا احساس میکنید نمیتوانید به دوست پسرتان اعتماد کنید شروع میکنم. آیا این موضوع به تجربههای بدی که از روابط قبلی داشتهاید یا به خواهر، برادر یا والدینتان مرتبط است؟ همچنین ممکن است به طور شهودی احساس کنید که نمیتوانید به دوست پسرتان اعتماد کنید زیرا او قابل اعتماد نیست. گاهی اوقات افراد پیش از بروز مشکلات، احساس عدم امنیت در رابطه را درک میکنند. همچنین، ممکن است دوست پسر شما نیز دچار شکست اعتماد شده باشد و این احساس را به شما منتقل کند که او از پذیرش اعتماد شما خودداری میکند. این امکان وجود دارد که شما احساس کنید او نیز در مورد رابطه با شما از خود محافظت میکند. بهترین راه برای گشودن این موضوعات، صحبت کردن واقعی درباره آنها با یکدیگر است. هر چه تنشهای پنهان باشد، گفتگو درباره آنها همیشه احساس مثبت و اعتماد به نفس را به رابطه میآورد.
|
null |
Whenever I sing along with a song that I like (even if it's just for the beat and not the lyrics), my boyfriend assumes that the words of the song mean something negative about our realationship. I don't why he gets so mad and assumes I mean something negative from every song. Now I can't enjoy and sing a song without him thinking I'm trying to give him a hint. He even accuses me of cheating and lying. It's driving me nuts. I love him and would never do such an awful thing ever. How can I get him to understand?
|
Well, have you told him similar descriptions of your feelings as you just wrote here?This will give him the same understanding you're allowing us to have here on this site.Keep in mind that the best, the amount and the number of times you tell your boyfriend some information about you, still means that whether or not he is willing to accept and rely on your information, is in his hands only.Try to feel satisfied with your own effort to explain yourself. Another path to open is to ask your boyfriend his reason to feel insecure about your love for him. This may open a wider discussion about what he feels he'd like from you so he feels good in the relationship.
|
هر زمان که با آهنگی که دوستش دارم میخوانم (حتی اگر فقط به خاطر ضرب آهنگ باشد و نه متن)، دوست پسرم فکر میکند که کلمات آن آهنگ معنی منفی در مورد رابطه ما دارند. نمیدانم چرا او اینقدر عصبانی میشود و فرض میکند منظور من از هر آهنگ چیزی منفی است. الان نمیتوانم بدون اینکه او فکر کند دارم به او اشاره میکنم، از خواندن آهنگ لذت ببرم. او حتی مرا به خیانت و دروغگویی متهم میکند. این مسئله دیوانهام کرده است. من او را دوست دارم و هرگز چنین کار وحشتناکی را انجام نخواهم داد. چطور میتوانم او را به درک این موضوع وادار کنم؟
|
خوب، آیا شما توصیفات مشابهی از احساسات خود را به او گفتهاید که در اینجا نوشتید؟ این به او همان درک را میدهد که به ما اجازه میدهید در این سایت داشته باشیم. به خاطر داشته باشید که هرچه شما اطلاعات بیشتری درباره خود به دوست پسرتان بگویید، در نهایت این او است که تصمیم میگیرد آیا این اطلاعات را میپذیرد و به آن تکیه میکند یا نه. سعی کنید از تلاش خود برای توضیح دادن احساساتتان احساس رضایت کنید. همچنین، یک مسیر دیگر این است که از دوست پسرتان بپرسید چه دلیلی برای احساس ناامنی درباره عشق شما به او دارد. این میتواند به بحث گستردهتری درباره نیازهای او و آنچه که برای احساس خوشایند در رابطه از شما میخواهد، منجر شود.
|
null |
I have a lot of child custody concerns, financial issues, insecurities and weigh gain. I also have no local family support. It's hard for me to stay positive. I get very emotional and take it out on the people I love. How can I stay strong?
|
There's online forums and blogs, some of which have interactive discussion groups.Also, depending on exactly what you mean by becoming "emotional", feeling overwhelmed by feelings typically happens when people feel a lot of stress and pressure in their lives. Loneliness contributes to feeling overwhelmed too.Your feelings may be perfectly normal.Similarly, depending on what you mean "take it out on" people, you may be expecting too much of yourself.If you're expecting other people to listen to your upset feelings, this is reasonable.If you're harming them as a a result of your upset feelings, this is unreasonable.Depending on what exactly you are doing when you "take it out", you may be quite reasonable to do so.
|
من نگرانیهای زیادی درباره حضانت فرزند، مسائل مالی، عدم امنیت و افزایش وزن دارم. همچنین هیچگونه حمایتی از خانواده محلی ندارم. مثبت ماندن برایم دشوار است. بسیار احساساتی میشوم و این احساسات را بر روی کسانی که دوستشان دارم خالی میکنم. چگونه میتوانم قوی بمانم؟
|
انجمنها و وبلاگهای آنلاینی وجود دارد که برخی از آنها دارای گروههای گفتگوی تعاملی هستند. همچنین، بسته به اینکه دقیقاً منظور شما از «احساسی» شدن چیست، این حالت معمولاً زمانی رخ میدهد که افراد فشار و استرس زیادی را در زندگی خود تجربه میکنند. احساس تنهایی نیز میتواند به این حس غرق شدن کمک کند. احساسات شما ممکن است کاملاً طبیعی باشد. به همین ترتیب، بسته به اینکه منظورتان از "تخلیه احساسی" در مورد دیگران چیست، ممکن است از خود انتظارات زیادی داشته باشید. اگر انتظار دارید دیگران به احساسات ناراحتکنندهتان گوش دهند، این انتظار معقولی است. اما اگر در نتیجه این احساسات، به دیگران آسیب میزنید، این غیرمنطقی است. بسته به اینکه دقیقاً چه کاری انجام میدهید هنگام "تخلیه احساسی"، ممکن است این عمل شما کاملاً معقول باشد.
|
null |
I was talking to my fiance about changing my hair. He recommended a very specific hair style. Then I found out his ex has that exact same hair. I feel like he must know she has that hair style. Am I nuts, or does this show that he's still in love with her?
|
Maybe your finance's hair preference for you reflects he still is in love w the ex.There are other many reasonable options too.Maybe he doesn't know a lot about hair styles, or didn't want to even think through the question carefully and also didn't want to tell you this directly.He may have tried to take the easy way out of involving himself in your question.The key whether or not he loves you is how you feel most of the time in your relationship. If most of the time you trust the sense you are loved and you love him, then this gives you some reassurance about how the both of you feel toward each other.It is possible too that your finance has some remaining feelings for the ex. Whether or not this makes any difference to you depends on how stable and reliable you feel is the love between the two of you.
|
داشتم با نامزدم درباره عوض کردن مدل موی خودم صحبت میکردم. او یک مدل موی بسیار خاص را پیشنهاد داد. سپس متوجه شدم که نامزد سابقش دقیقاً همین مدل را دارد. احساس میکنم او باید از این موضوع مطلع باشد. آیا من دیوانهام یا این نشان میدهد که او هنوز به او علاقهمند است؟
|
شاید ترجیحات موهای مالی شما نشاندهنده این باشد که او هنوز عاشق همسر سابقش است. گزینههای معقول دیگری نیز وجود دارد. ممکن است او در مورد مدلهای مو اطلاعات زیادی نداشته باشد، یا اینکه حتی نمیخواست با دقت به این سوال فکر کند و همچنین نمیخواست این را بهطور مستقیم به شما بگوید. او ممکن است سعی کرده باشد راه آسانی برای اجتناب از درگیری در سوال شما انتخاب کند. نکته کلیدی در این است که آیا او شما را دوست دارد یا نه، این است که چه احساسی بیشتر اوقات در رابطهتان دارید. اگر بیشتر اوقات به این احساس اعتماد دارید که دوستش دارید و او نیز شما را دوست دارد، این به شما اطمینان میدهد که هر دوی شما چگونه نسبت به یکدیگر احساس میکنید. این امکان وجود دارد که مالی شما هنوز هم برخی احساسات باقیمانده نسبت به همسر سابقش داشته باشد. اینکه آیا این برای شما اهمیت دارد یا نه، بستگی به این دارد که چقدر احساس میکنید عشق بین شما و او پایدار و قابل اعتماد است.
|
null |
My girlfriend recently started hanging out a lot more with one of her friends who did her wrong in the past and just walked out on her. So for the past 3 years its been just me and my girlfriend. Things have been great up until the last month. Now she ignores me and texts and hangs oit with her friend more and more.
I dont know what to do anymore. My girlfriend is so distant. How do I keep from losing her?
|
Well, if you each want to be with the other, than no one will be lost.Have you told her about feeling slighted? Start telling her about your feelings. How she responds to you will tell you a lot about where her heart is and maybe too some of the reasons she has been so involved w the friend.Who knows, maybe the friend has problems of her own and your gf is spending extra time w the friend to help the friend, and doesn't even know you feel hurt.You would do yourself and your gf a lot of good to tell more about your feelings. Either you will get more closeness and consideration, or not. At least you will have the truth.
|
دوست دخترم اخیراً بیشتر وقتش را با یکی از دوستانش که در گذشته به او آسیب زده و او را ترک کرده بود، میگذرانَد. بنابراین، در طول سه سال گذشته فقط من و دوست دخترم بودیم. همه چیز تا یک ماه پیش عالی بود. حالا او مرا نادیده میگیرد و بیشتر از پیش با دوستش پیام میزند و وقت میگذراند.
دیگر نمیدانم چه کار کنم. دوست دخترم خیلی از من دور شده است. چگونه میتوانم از دستش ندهم؟
|
خوب، اگر هر کدام بخواهید با دیگری باشید، هیچ کس از دست نخواهد رفت. آیا به او در مورد احساساتتان گفتهاید؟ شروع کنید به بیان احساسات خود. نحوه پاسخ او به شما اطلاعات زیادی دربارهٔ احساساتش به شما میدهد و ممکن است به برخی از دلایلی که او اینقدر درگیر دوستش بوده است، روشنگری کند. شاید دوستش مشکلاتی داشته باشد و دوستدخترتان در تلاش برای کمک به او وقت بیشتری را با او میگذراند و حتی نمیداند که شما احساس صدمه کردهاید. برای خود و دوستدخترتان بسیار مفید خواهد بود که دربارهٔ احساسات خود بیشتر صحبت کنید. یا به نزدیکی و توجه بیشتری دست پیدا خواهید کرد یا نخواهید کرد. در هر صورت، حداقل حقیقت را خواهید دانست.
|
null |
I don't know how to tell someone how I feel about them. How can I get better at expressing how I feel?
|
"Practice makes perfect"!Simply by expressing yourself and listening to if others listen and understand you, then modifying your next try with whatever improvements you think of based on the impressions you feel others have of you, will progress your self-expression.Also, one way to lessen the tension before speaking to someone is to tell them you feel unsure on how best to express yourself. This way you've prepared them to be patient with whatever words you do state.
|
من نمیدانم چگونه احساسم را نسبت به کسی بیان کنم. چگونه میتوانم در ابراز احساساتم بهتر عمل کنم؟
|
"تمرین باعث کمال میشود"! صرفاً با ابراز خود و گوش دادن به اینکه آیا دیگران به شما توجه میکنند و شما را درک میکنند، و سپس اصلاح تلاش بعدیتان با هر بهبودی که به ذهنتان میرسد بر اساس تصوری که احساس میکنید دیگران از شما دارند، میتوانید ابراز وجود خود را پیشرفت دهید. همچنین یکی از راههای کاهش تنش قبل از صحبت با کسی این است که به او بگویید در مورد بهترین روش ابراز خود احساس تردید میکنید. به این ترتیب، شما آنها را برای صبوری نسبت به هر کلمهای که بیان میکنید آماده کردهاید.
|
null |
I don't know how to tell someone how I feel about them. How can I get better at expressing how I feel?
|
Let's just start with being real. Expressing
yourself is vulnerable, and being vulnerable is hard. It takes courage and work
to be vulnerable. My guess is that you have been shown in your lifetime that
being vulnerable (ie, expressing yourself) is unsafe. My assumption would be
you have been criticized, or ignored when you have expressed yourself in the
past, it has taught your emotional self to simply not do it again. This is a normal
protective mechanism that you have used to cope with past feelings of hurt. It
will take time and work to engage again in an emotional way.I would start my practicing and
identifying how you feel to yourself. Check in with yourself multiple times a
day to gage where you are at emotionally. After you feel you have a good grasp
on this, start to engage in emotional conversations with others. Choose others that
feel safe to you, a good friend that knows you well, or a sibling or family
member. Expressing yourself is a behavior that you have suppressed out of
protection, so you can choose to engage in safe emotional expression behaviors
just the same. Best of luck!
|
من نمیدانم چگونه احساسم را درباره کسی بیان کنم. چگونه میتوانم در ابراز احساساتم بهتر شوم؟
|
بیایید با واقعی بودن شروع کنیم. ابراز وجود نیازمند آسیبپذیری است و آسیبپذیر بودن دشوار است. این کار به شجاعت و تلاش نیاز دارد. حدس میزنم در طول زندگیتان به شما نشان داده شده است که آسیبپذیر بودن (یعنی ابراز وجود) ناامن است. فرض من این است که زمانی که خود را ابراز کردهاید، مورد انتقاد قرار گرفتهاید یا نادیده گرفته شدهاید و این تجربیات به خود احساسیتان آموختهاند که دیگر این کار را تکرار نکنید. این یک مکانیزم محافظتی طبیعی است که شما برای مقابله با احساسات دردناک گذشتهتان استفاده کردهاید. برای دوباره درگیر شدن بهصورتی عاطفی، به زمان و تلاش نیاز است.
من پیشنهاد میکنم که با شناسایی و ابراز احساسات خود بهطور مستقل شروع کنید. چندین بار در روز با خودتان چک کنید تا ببینید از نظر عاطفی در کجا هستید. پس از اینکه احساس کردید در این مورد تسلط خوبی پیدا کردهاید، شروع به گفتگوهای عاطفی با دیگران کنید. افرادی را انتخاب کنید که برایتان احساس امنیت ایجاد میکنند؛ یک دوست خوب که شما را به خوبی میشناسد، یا یک خواهر، برادر یا عضو خانواده. ابراز وجود، رفتاری است که شما از سر حفاظت سرکوب کردهاید، بنابراین میتوانید انتخاب کنید که در رفتارهای ابراز احساساتی ایمن مشارکت کنید. موفق باشید!
|
null |
My boyfriend and I have been dating for almost 2 years. I've been really sad lately and for the past few months I've realized I'm just way too dependent on him. It makes me really upset to be so dependent on someone else, but I can't help it. I don't even know who I am without him.
How can I be less dependent on my him?
|
From what you write you've got good motivation to change and awareness as to what you'd like to change. These are very good predictors that you'll be successful in what you'd like to change.Try, the next time you realize you're depending on your bf instead of friends, yourself, to interrupt whatever typical action you'd take.Do something different instead!If when you'd like advice and usually ask your bf, ask a different trusted someone.Or, when you feel lonely, contact a friend or introspect on your own if usually you'd contact your bf.Also, being dependent on a bf is part of a trusting intimate relationship. Dependency in the sense that you each are reliably available to each other, is a good quality.Only if it seems excessive, such as you're isolating yourself from other close friendships, is dependency on a partner, a problem.
|
من و دوست پسرم نزدیک به ۲ سال است که با هم رابطه داریم. اخیراً خیلی غمگین بودم و در چند ماه گذشته متوجه شدم که به شدت به او وابسته هستم. وابستگی به شخص دیگری واقعاً من را ناراحت میکند، اما نمیتوانم از این احساس رهایی پیدا کنم. حتی نمیدانم بدون او چه کسی هستم.
چگونه میتوانم کمتر به او وابسته شوم؟
|
از آنچه مینویسید، انگیزه خوبی برای تغییر و آگاهی نسبت به چیزهایی که میخواهید تغییر دهید دارید. اینها predictorهای بسیار خوبی هستند که نشان میدهند شما در آنچه میخواهید تغییر دهید موفق خواهید بود. دفعه بعد که متوجه شدید به جای دوستان و خودتان، به bf خود وابسته هستید، اقدام معمولیتان را قطع کنید و کاری متفاوت انجام دهید! اگر زمانی که به راهنمایی نیاز دارید و معمولاً از bf خود میپرسید، از یک شخص مورد اعتماد دیگر بپرسید. یا هنگامی که احساس تنهایی میکنید، به جای تماس با bf، با یک دوست تماس بگیرید یا خودتان به درون خود فکر کنید. همچنین، وابستگی به bf بخشی از یک رابطه صمیمی و اعتمادآمیز است. وابستگی به این معنا که هر یک از شما به طور قابل اعتمادی در دسترس یکدیگر هستید، کیفیت خوبی است. تنها در صورتی که به نظر برسد این وابستگی بیش از حد است، مثلاً اگر خود را از دیگر دوستان نزدیکتان جدا کنید، وابستگی به شریک زندگی میتواند مشکلزا باشد.
|
null |
My boyfriend and I have been dating for almost 2 years. I've been really sad lately and for the past few months I've realized I'm just way too dependent on him. It makes me really upset to be so dependent on someone else, but I can't help it. I don't even know who I am without him.
How can I be less dependent on my him?
|
Recognizing that you're too dependent on your boyfriend can be a wakeup call and an excellent opportunity to work on your own personal growth and independence. It sounds like it's time to explore and develop your own interests and engage in some activities that excite and challenge you. If you have time, it could be useful to begin a new activity or class, cultivate friendships outside of your relationship with your boyfriend, and begin to reflect and meditate on ways to enhance your own personal fulfillment.
|
من و دوست پسرم نزدیک به ۲ سال است که با هم هستیم. اخیراً بسیار غمگین بودهام و در چند ماه گذشته متوجه شدم که به او خیلی وابسته هستم. این وابستگی به شخص دیگری واقعاً مرا ناراحت میکند، اما نمیتوانم جلوی آن را بگیرم. حتی نمیدانم بدون او کی هستم.
چطور میتوانم کمتر به او وابسته باشم؟
|
تشخیص اینکه شما بیش از حد به دوستپسرتان وابسته هستید، میتواند موجب بیداری و فرصتی عالی برای کار بر روی رشد شخصی و استقلال شما باشد. به نظر میرسد وقت آن رسیده که علایق خود را کشف و توسعه دهید و در فعالیتهایی شرکت کنید که شما را هیجانزده و به چالش میکشد. اگر وقت دارید، شروع یک فعالیت یا کلاس جدید، ایجاد دوستیهایی خارج از رابطهتان با دوستپسرتان، و فکر کردن و تعمق درباره راههایی برای افزایش رضایت شخصی میتواند مفید باشد.
|
Subsets and Splits
No community queries yet
The top public SQL queries from the community will appear here once available.