Unnamed: 0
float64 | Patient
stringlengths 1
2.7k
⌀ | Therapist
stringlengths 1
32.7k
⌀ | Translated Patient
stringlengths 1
2.63k
⌀ | Translated Therapist
stringlengths 3
7.25k
|
---|---|---|---|---|
null |
I feel so alone. I have so many people around me, but it seems as they just listen and dont understand. They say it will all be okay, or they don't listen to me st all. Everyone says they are here for me but it doesn't feel like they are. Why do I feel so alone?
|
We feel alone because we are not comfortable with being our self. When you find that nobody is around do you feel alone? Your never alone. Once you take the journey to really understand who you are and unconditionally loving all that is you, there will never be an alone moment. We seek outside of self to fill inside. This is the big lie of the planet. All you need and have ever needed you supply yourself. www.lifecounselingorlando.com
|
من احساس خیلی تنهایی میکنم. افراد زیادی در اطرافم هستند، اما به نظر میرسد فقط به حرفهایم گوش میدهند و نمیفهمند. آنها میگویند همه چیز درست خواهد شد، یا اصلاً به من توجه نمیکنند. همه میگویند که برای من هستند، اما اینطور به نظر نمیرسد. چرا اینقدر احساس تنهایی میکنم؟
|
ما احساس تنهایی میکنیم زیرا با خود بودن راحت نیستیم. وقتی متوجه میشوید که هیچکس در اطراف نیست، آیا احساس تنهایی میکنید؟ هرگز تنها نیستید. هنگامی که سفر را آغاز کنید تا واقعاً بفهمید که کی هستید و تمامی جنبههای خود را بهطور بیقید و شرط دوست داشته باشید، هرگز لحظهای از تنهایی نخواهید داشت. ما برای پر کردن درون خود به دنیای بیرون وابستهایم. این دروغ بزرگ زمین است. تمام نیازهای شما و هر آنچه که تا به حال نیاز داشتهاید، خودتان تأمین میکنید.
www.lifecounselingorlando.com
|
null |
I feel so alone. I have so many people around me, but it seems as they just listen and dont understand. They say it will all be okay, or they don't listen to me st all. Everyone says they are here for me but it doesn't feel like they are. Why do I feel so alone?
|
Hello there. Thank you for sharing your heart here. I want to start off by saying, in kind of an ironic way, your struggle is something many people go through, I might say quite often. Many feel alone with one another quite frequently. THe reasons for feeling alone vary much between person to person. In reading how you presented things, I will just respond from how this strikes me. Sometimes feeling alone might be the result of not completing the second half of the equation; meaning that although people "listen" it wont necessarily equate the elimination of being alone. Instead, its when you follow up by inquiring and listening to others that you may discover they feel and think and struggle just like you do. And as a result, you discover you really were never alone; when people discover common struggle and feelings, we are connected. Second, we as humans are sometimes feeling alone because we may be lacking some self-acceptance. Not fully accepting myself or situation , can be in the way of feeling the presence of others or the hearing the voice of others too. Or in other words, not bein 'ok' with myself makes it difficult being with others. Third; feeling alone may be us not clear on what we are really needing from another person? These are just some thoughts to consider. Aloneness feels so real; and yet it has much to do with our perspective and view of things... we are all alone in a crowded world until we speak and listen more closely.Kindly-keith hughes M.A. keithcounseling.com
|
من خیلی احساس تنهایی میکنم. افرادی زیادی در اطرافم هستند، اما به نظر میرسد که فقط گوش میدهند و درک نمیکنند. آنها میگویند همهچیز درست میشود یا اصلاً به من گوش نمیدهند. همه میگویند که برای من اینجا هستند، اما اینطور به نظر نمیرسد. چرا اینقدر احساس تنهایی میکنم؟
|
سلام. از شما بابت به اشتراک گذاشتن احساساتتان در اینجا سپاسگزارم. میخواهم با یک بیان کنایهآمیز شروع کنم: مبارزهای که شما تجربه میکنید، چیزی است که بسیاری از مردم آن را احساس میکنند و میتوان گفت که این موضوع بسیار شایع است. بسیاری از افراد بهطور مکرر با یکدیگر احساس تنهایی میکنند. دلایل این احساس در هر فرد متفاوت است. در خواندن نحوه بیان شما، میخواهم از نگرش خود پاسخ دهم. گاهی اوقات احساس تنهایی میتواند ناشی از این باشد که نیمه دوم معادله را ناتمام گذاشتهایم؛ به این معنا که گرچه افراد "گوش میدهند"، اما این بهمعنای رهایی از تنهایی نیست. در واقع، وقتی که شما با پرسیدن سوالات و گوش دادن به دیگران پیوند بیشتری برقرار میکنید، متوجه میشوید که آنها نیز مانند شما احساس، تفکر و چالشهای مشابهی دارند. نتیجه این کشف این است که واقعاً هرگز تنها نبودهاید؛ زیرا وقتی مردم مبارزات و احساسات مشترک را مییابند، به هم متصل میشوند. مورد دوم اینکه، ما به عنوان انسانها گاهی احساس تنهایی میکنیم زیرا ممکن است در پذیرش خود دچار نقص باشیم. عدم پذیرش کامل خود یا وضعیتمان میتواند مانع از احساس نزدیکی به دیگران یا شنیدن صدای آنها شود. به عبارت دیگر، عدم "خوب" بودن با خود، بودن با دیگران را دشوار میکند. در نهایت، احساس تنهایی میتواند ناشی از این باشد که در درک نیازهای واقعیمان از دیگران دچار ابهام هستیم. اینها تنها برخی از افکاری هستند که برای تأمل پیشنهاد میکنم. احساس تنهایی بسیار واقعی است و در عین حال به دیدگاه و نگرش ما نسبت به وقایع مربوط میشود... ما همه در یک دنیای شلوغ تنها هستیم تا زمانی که بیشتر صحبت کنیم و با دقت گوش دهیم.
|
null |
I feel so alone. I have so many people around me, but it seems as they just listen and dont understand. They say it will all be okay, or they don't listen to me st all. Everyone says they are here for me but it doesn't feel like they are. Why do I feel so alone?
|
Although we can have moments when we feel alone, even with the presence of family and friends, feeling alone most of the time could be a sign that there is a lack of connection between you and your loved ones. Generally, the lack of connection can occur when you don't feel heard, understood or valued. These are common emotional needs that result in a good and secure emotional connection that reduces feelings of loneliness. You mentioned that "they listen but don't understand." Do you communication clearly about what you need emotionally (understood, accepted, valued, heard, empathized)? To help you ask for the right type of support, you can ask yourself what it is about the situation that is bothering you and how you would wish for your friends and family to respond to you. The result may be an answer that is more informative to your loved ones. For example, you might say, "Thank you for listening to me. When I feel alone, I feel like nobody cares about me because everybody seems busy with their lives. I just wanted to hear and feel that I'm valued by receiving caring messages and phone calls." Dr. Virginia Chowwww.psychologyresource.ca
|
من خیلی احساس تنهایی میکنم. افراد زیادی در اطرافم هستند، اما به نظر میرسد که فقط گوش میدهند و نمیفهمند. آنها میگویند همه چیز خوب میشود، یا اصلاً به من گوش نمیدهند. همه میگویند که برای من اینجا هستند، اما اینطور به نظر نمیرسد. چرا اینقدر احساس تنهایی میکنم؟
|
اگرچه ممکن است لحظاتی را تجربه کنیم که احساس تنهایی کنیم، حتی در کنار خانواده و دوستان، احساس تنهایی در بیشتر اوقات میتواند نشانهای از عدم ارتباط کافی بین شما و عزیزانتان باشد. به طور کلی، فقدان ارتباط زمانی رخ میدهد که حس نکنید شنیده، درک شده یا ارزشمند هستید. اینها نیازهای عاطفی رایجی هستند که به ایجاد یک ارتباط عاطفی مثبت و مطمئن منجر میشود که احساس تنهایی را کاهش میدهد. شما اشاره کردید که "آنها گوش میدهند اما نمیفهمند." آیا در مورد آنچه که از نظر احساسی نیاز دارید (درک، پذیرفته شدن، ارزشگذاری، شنیده شدن، همدلی) به وضوح صحبت میکنید؟ برای کمک به درخواست نوع مناسب حمایت، میتوانید از خود بپرسید که چه چیزی در وضعیت کنونی شما را آزار میدهد و دوست دارید دوستان و خانوادهتان چگونه به شما پاسخ دهند. نتیجه ممکن است پاسخی باشد که برای عزیزانتان آموزندهتر باشد. به عنوان مثال، ممکن است بگویید: "از اینکه به من گوش دادید متشکرم. زمانی که احساس تنهایی میکنم، حس میکنم هیچکس به من اهمیت نمیدهد زیرا به نظر میرسد همه مشغول زندگی خود هستند. من فقط میخواهم بشنوم و احساس کنم که با دریافت پیامها و تماسهای محبتآمیز ارزشمند هستم."
دکتر ویرجینیا چاو
www.psychologyresource.ca
|
null |
I feel so alone. I have so many people around me, but it seems as they just listen and dont understand. They say it will all be okay, or they don't listen to me st all. Everyone says they are here for me but it doesn't feel like they are. Why do I feel so alone?
|
You ask a very deep and sensitive question which reflects good self-awareness.It is possible you are a more sensitive and aware person than the people whom you describe as listening and not really hearing you.Not everyone has the same capacity or willingness to pay careful attention to what is going on in life.Maybe for right now, until you are able to find in person friends whom you're able to feel hear you the way you'd like to be heard, find online forums and groups of likeminded people.If you google a topic which you wish your friends would be better at understanding, there will be scores of groups, including google groups, which come up.You're not alone in the sense that there are definitely people on this earth who are sensitive, caring, and willing to talk and understand others.
|
خیلی احساس تنهایی میکنم. افراد زیادی در اطرافم هستند، اما به نظر میرسد که فقط گوش میدهند و درک نمیکنند. آنها میگویند همهچیز درست میشود، یا اصلاً به من گوش نمیدهند. همه میگویند که برای من اینجا هستند، اما اینطور به نظر نمیرسد. چرا اینقدر احساس تنهایی میکنم؟
|
شما سوالی بسیار عمیق و حساس میپرسید که نشاندهندهی خودآگاهی بالا است. ممکن است شما فردی حساستر و آگاهتر از کسانی باشید که توصیف میکنید به شما گوش میدهند اما واقعاً شما را نمیشنوند. همه افراد ظرفیت یا تمایل یکسانی برای پرداختن دقیق به آنچه در زندگی میگذرد ندارند. شاید در حال حاضر، تا زمانی که بتوانید دوستانی را پیدا کنید که به روش دلخواهتان شما را بشنوند، بهتر باشد به دنبال انجمنها و گروههای آنلاین افرادی با دیدگاههای مشابه باشید. اگر موضوعی را در گوگل جستجو کنید که میخواهید دوستانتان درک بهتری از آن داشته باشند، گروههای زیادی، از جمله گروههای گوگل، برایتان پیدا خواهد شد. شما تنها نیستید، زیرا قطعاً افرادی در این دنیا وجود دارند که حساس، دلسوز و مایل به گفتگو و درک دیگران هستند.
|
null |
I don't speak up if I'm uncomfortable and hardly ever make plans for us when we hang out. He is a very open and straightforward person, so he is getting upset with me for my lack of proper communication. We've been together two years and have identified this as our main problem. Arguments have arised from this single issue many times.
|
Do you know what you're afraid may happen if you do speak up?Usually people don't talk freely because they feel afraid to do so. Sometimes the fear of being rejected by the other, of being criticized or judged by the other person, or that what you will say stirs anger in the other person.If you are able to know what your particular reason is for not talking, then maybe you and your partner can talk about what makes talking easy or hard.Also, since speaking up is new for you, then ask your partner to be patient while you learn to do so. Everyone does better at learning new skills when they feel supported and welcomed.
|
اگر ناراحت باشم، صحبت نمیکنم و به ندرت برای ملاقاتهایمان برنامهریزی میکنم. او فردی بسیار باز و روراست است، لذا به خاطر عدم ارتباط مناسب من از من ناراحت میشود. ما دو سال است با هم هستیم و این موضوع را به عنوان مشکل اصلیمان شناسایی کردهایم. بارها و بارها از همین یک مسئله دچار بحث و جدل شدهایم.
|
آیا میدانید اگر صحبت کنید، چه چیزی ممکن است اتفاق بیفتد؟ معمولاً مردم به دلیل ترس از صحبت نکردن، ابراز نظر نمیکنند. گاهی این ترس ناشی از احساس طرد شدن، انتقاد یا قضاوت شدن توسط دیگری، یا این است که ممکن است گفتههای شما خشم طرف مقابل را برانگیزد. اگر بتوانید متوجه شوید که دلیل خاص شما برای صحبت نکردن چیست، شاید شما و شریکزندگیتان بتوانید درباره عواملی که صحبت کردن را آسان یا دشوار میکند گفتگو کنید. همچنین، از آنجا که صحبت کردن برای شما تازگی دارد، از شریکزندگیتان بخواهید که هنگام یادگیری این مهارت، صبور باشد. هر کسی وقتی احساس حمایت و استقبال میکند، در یادگیری مهارتهای جدید بهتر عمل میکند.
|
null |
We’ve been together almost three years. We argue and he ends it by telling me he doesn’t love me. It's hurtful because I am all about resolving the problem, and he dwells on the issue even if I drop what he's done and just swallow my pride and say I am sorry. How can this be resolved? We have kids, and I don't want a broken family because we can't communicate.
|
Under duress the very youngest parts of you and your boyfriend emerge. So, while you still look like grown ups, your actions and words are motivated by very early preverbal parts of both of you. In simple terms it is as if two infants somehow acquire the ability to say words but they are motivated by very basic early wounds that were created due to deficits in what was able to be done for each of you, and likely understandable in terms of caregiver's life experience, and that still fell short of what you needed. You are both still trying to get very early needs met. The best advice I can offer is to try and remember this as early as possible when things start to heat up, and then restrain expression that you already know leads nowhere helpful. And seek out a therapist who can help you to work with these early issues and can support you to grow and develop from this stuck point.Avraham Cohen, Ph.D, R.C.C., C.C.C.
|
تقریباً سه سال با هم بودهایم. وقتی بحث میکنیم، او با گفتن اینکه مرا دوست ندارد بحث را تمام میکند. این برایم آزاردهنده است، زیرا من تمام تلاشم را برای حل مشکل دارم، و او روی موضوع میماند حتی زمانی که من مشکلش را فراموش کرده و غرورم را کنار میگذارم و میگویم متاسفم. چگونه میتوان این مشکل را حل کرد؟ ما فرزندانی داریم و نمیخواهم خانوادهمان به خاطر عدم ارتباط مناسب از هم بپاشد.
|
تحت فشار، جوانترین بخشهای شما و دوست پسرتان بروز میکند. بنابراین، در حالی که شما هنوز به عنوان بزرگترها به نظر میرسید، اعمال و گفتار شما به وسیلهی بخشهای پیشکلامی اولیهی هر دوی شما هدایت میشود. به عبارت سادهتر، گویی دو نوزاد به نحوی توانایی بیان کلمات را به دست میآوردند، اما انگیزهی آنها ناشی از زخمهای اولیهای است که به خاطر کمبودهایی که در برآورده کردن نیازهای هر یک از شما وجود داشته، ایجاد شده و به احتمال زیاد قابل درک از تجربیات زندگی مراقبکنندههاست، که همچنان کمتر از آن چیزی است که نیاز داشتید. هر دوی شما هنوز در تلاش هستید تا نیازهای بسیار ابتدایی خود را برآورده کنید. بهترین پیشنهادی که میتوانم ارائه دهم این است که سعی کنید هرچه زودتر این موضوع را به یاد بیاورید، زمانی که اوضاع شروع به تنش میکند، و سپس از ابراز احساسی که قبلاً میدانید به هیچ وجه راهگشا نیست، خودداری کنید. همچنین به دنبال درمانگری باشید که بتواند به شما کمک کند تا با این مسائل اولیه کار کنید و از شما حمایت کند تا بتوانید از این نقطهی محبوس به رشد و پیشرفت برسید. Avraham Cohen, Ph.D.
|
null |
We’ve been together almost three years. We argue and he ends it by telling me he doesn’t love me. It's hurtful because I am all about resolving the problem, and he dwells on the issue even if I drop what he's done and just swallow my pride and say I am sorry. How can this be resolved? We have kids, and I don't want a broken family because we can't communicate.
|
Communication involves a listener and a speaker. Both have to be willing to do their part to make communication work. This is something that takes both and not just one. Without both, communication is impossible. Staying together and the kids observing unhealthy communication is already broken. Seek help to improve communication. Couples' counseling would be helpful.
|
ما نزدیک به سه سال با هم بودیم. ما بحث میکنیم و او با این جمله که من را دوست ندارد، گفتگو را به پایان میرساند. این موضوع آزاردهنده است، زیرا من تمام تلاشم را برای حل مشکل میکنم، اما او همچنان بر روی مسأله تمرکز میکند، حتی اگر من موضوع را رها کنم و به خاطر غرورم عذرخواهی کنم. چگونه میتوانیم این را حل کنیم؟ ما بچه داریم و نمیخواهم به خاطر ناتوانیمان در برقراری ارتباط، خانوادهام خراب شود.
|
ارتباط شامل یک شنونده و یک گوینده است. هر دو باید مایل باشند که به نحو مؤثری سهم خود را برای ایجاد ارتباط انجام دهند. این مسأله نیاز به همکاری هر دو طرف دارد و فقط یکی از آنها کافی نیست. بدون همکاری هر دو، ارتباط غیرممکن است. استمرار در کنار هم بودن و مشاهده ارتباط ناسالم توسط کودکان، نشاندهنده وجود مشکل در ارتباط است. برای بهبود ارتباط، جستجوی کمک ضروری است. مشاوره زوجین میتواند بسیار مفید باشد.
|
null |
We’ve been together almost three years. We argue and he ends it by telling me he doesn’t love me. It's hurtful because I am all about resolving the problem, and he dwells on the issue even if I drop what he's done and just swallow my pride and say I am sorry. How can this be resolved? We have kids, and I don't want a broken family because we can't communicate.
|
Try having a conversation with your boyfriend about your views and wishes for the relationship, when the two of you are having a calm time. A few questions I'd like to ask him is why he says he doesn't love you when the topic at hand is about a specific practical matter.I'd also like to know what he hopes will happen from dwelling on a matter.And, why are you swallowing your pride? Sooner or later this will come up on you in much bigger ways. Instead, try to know your own wishes that you are either not stating or are being ignored by your boyfriend.The best way to resolve accumulated tensions is to slowly open the discussion between the two people.It is possible to stay together forever. What you each need to realize, is the terms under which this would most likely take place.Sending lots of luck!
|
تقریباً سه سال است که با هم هستیم. ما بحث میکنیم و او با گفتن اینکه مرا دوست ندارد، بحث را تمام میکند. این بسیار آزاردهنده است، زیرا من تمام تلاشم را برای حل مشکل میگذارم، اما او روی موضوع تمرکز میکند حتی زمانی که من مسئلهای را که او ایجاد کرده کنار میگذارم و با کمال میل از غرورم میگذرم و میگویم متاسفم. چگونه میتوان این مشکل را حل کرد؟ ما بچه داریم و نمیخواهم خانوادهام به خاطر عدم ارتباط ما از هم بپاشد.
|
سعی کنید با دوست پسرتان دربارهٔ دیدگاهها و خواستههایتان در رابطه صحبت کنید، زمانی که هر دو در یک حالت آرام هستید. چند پرسشی که میخواهم از او بپرسم این است که چرا وقتی که موضوع مورد بحث به یک مسئله خاص عملی مربوط میشود، میگوید که دوستت ندارد. همچنین میخواهم بدانم که او از ماندن در یک موضوع چه میخواهد. و چرا غرورت را زیر پا میگذاری؟ دیر یا زود این موضوع به شکلی بزرگتر بر سر شما خواهد آمد. به جای آن، سعی کنید خواستههایتان را بشناسید که یا بیان نمیکنید یا توسط دوست پسرتان نادیده گرفته میشود. بهترین راه برای حل تنشهای انباشتهشده این است که به آرامی بحث را بین خودتان باز کنید. این امکان وجود دارد که همیشه با هم بمانید. آنچه هر یک از شما باید متوجه شود، شرایطی است که تحت آن این امر به احتمال زیاد محقق خواهد شد. برای شما آرزوی موفقیت میکنم!
|
null |
We’ve been together almost three years. We argue and he ends it by telling me he doesn’t love me. It's hurtful because I am all about resolving the problem, and he dwells on the issue even if I drop what he's done and just swallow my pride and say I am sorry. How can this be resolved? We have kids, and I don't want a broken family because we can't communicate.
|
You can't fix this by yourself, but I applaud you for trying. One person working hard in a relationship can make things better for a while., but in the long haul you need two people giving some effort. I'm reading between your lines here and I wonder if your need to keep the family together is getting you to apologize when you've done nothing wrong and ignore things you've felt hurt by. I sense that you're doing all the work...that it's not balanced. I have worked with many couples and I've learned never to underestimate what kind of change is possible; anything is possible. But in order for change in a couple to occur, you need two people who are both willing to own their choices and behaviours, and who have empathy. Your boyfriend doesn't appear to have these components; he pushes you away and blames you when he's done something hurtful.Can you be honest with yourself about what's happening? I encourage you to sit down with a trusted friend or therapist and look at what you have here and what your options are. I wish you well.
|
ما تقریباً سه سال است که با هم هستیم. ما بحث میکنیم و او با گفتن اینکه مرا دوست ندارد به بحث پایان میدهد. این خیلی آزاردهنده است، چون من تمام تلاشم را برای حل مشکل میکنم، اما او روی موضوع تأکید میکند، حتی وقتی که من کار او را نادیده میگیرم و غرورم را کنار میگذارم و میگویم متاسفم. چگونه میتوانیم این مشکل را حل کنیم؟ ما بچه داریم و نمیخواهم خانوادهامان به خاطر نبود ارتباط مناسب از هم بپاشد.
|
شما نمیتوانید این مسئله را به تنهایی حل کنید، اما من بابت تلاشتان شما را تحسین میکنم. یک نفر که در یک رابطه سخت تلاش میکند، میتواند برای مدتی اوضاع را بهتر کند، اما در درازمدت به دو نفر نیاز است که کمی تلاش کنند. من بین خطوط شما را میخوانم و فکر میکنم آیا نیاز شما به نگهداشتن خانواده باعث میشود وقتی هیچ اشتباهی مرتکب نشدهاید، عذرخواهی کنید و احساساتی را که به شما آسیب رساندهاند نادیده بگیرید. من احساس میکنم که شما همه کارها را انجام میدهید و این وضعیت متعادل نیست. من با زوجهای زیادی کار کردهام و یاد گرفتهام که هرگز نباید تغییرات ممکن را دست کم گرفت؛ هر چیزی ممکن است. اما برای اینکه تغییر در یک رابطه به وقوع بپیوندد، به دو نفر نیاز دارید که هر دو مایل به قبول انتخابها و رفتارهای خود باشند و همدلی داشته باشند. به نظر میرسد دوستپسر شما این ویژگیها را ندارد؛ او شما را از خود دور میکند و وقتی که کاری آزاردهنده انجام میدهد، شما را سرزنش میکند. آیا میتوانید در مورد آنچه در حال رخ دادن است، با خودتان صادق باشید؟ من شما را تشویق میکنم که با یک دوست یا درمانگر قابل اعتماد بنشینید و ببینید چه گزینههایی دارید و وضعیت شما چگونه است. برای شما آرزوی سلامتی میکنم.
|
null |
I'm dating this guy, Peter. My friend Jennifer used to date him a while ago, and she's fine with us dating. My ex-boyfriend, Paul, broke up with Jennifer, and she's devastated about it. Peter and I are going through a rough patch in our relationship. All of a sudden, Paul is in "love" with me, and he wants me back. I don't know what to do because I can't hurt my friend or my boyfriend, but I think I might Paul again.
|
Hello. The dynamics of having a romantic relationship with someone is not always clear. Sometimes we jump from one relationship to another without giving ourselves a chance to adjust and grieve for the one we had to leave behind. When you find yourself in a situation where a previous partner is coming back into your life and desires to be with you again, it is important to ask yourself what the motivations are prompting that return. Is the person afraid of being alone? Are they jealous of your current relationship? Do you feel the same way about this returning relationship as you did before it was ended? How long and/or how committed is the current relationship you are in now with your current partner? Does your former partner not like being "dumped" and maybe they just want to get back together with you so that they can "dump" you instead? Some of these questions you may not be able to answer, and some of them might require your own internal reflection.You likely want to make a good decision, and you also might want to consider who it will impact, and how that will happen. Other friends might be upset at this sudden change, and it could create a strain on your friendship. You will want to carefully consider the value of that friendship before you take any actions that could damage it. Also perhaps think about what led you to end the relationship with your previous partner in the first place. Has there been a change in events or behavior that would cause you to think of a valid reason to give that person a second chance? How it will it impact your current relationship?Going into relationships should be done with reflection, patience, and full awareness. Ultimately you choose who is in your life, so you want to make those choices based on appropriate decision making, and with the ability to protect yourself from harm. No one else can make this choice for you. However, gaining the insight of friends or family can be helpful, as can seeking out the counsel of a therapist. In your heart, you will likely find the right answer. Learn to trust that more, as that is where the core of emotion tends to be when you need it. Use your mind to analyze things, but allow yourself to also feel your way through the situation too. The answer will arrive if you let it.
|
من با این پسر، پیتر، قرار ملاقات دارم. دوست من، جنیفر، مدتی پیش با او در ارتباط بود و او با رابطه ما مشکلی ندارد. دوست پسر سابقم، پل، از جنیفر جدا شد و او از این موضوع به شدت ناراحت است. من و پیتر در حال عبور از یک دوره سخت در رابطهمان هستیم. ناگهان پل به من "عاشق" شده و میخواهد که دوباره با من باشد. نمیدانم چه کاری انجام دهم چون نمیخواهم به دوستم یا دوست پسرم آسیب بزنم، اما احساس میکنم ممکن است دوباره به پل فکر کنم.
|
سلام. پویایی داشتن یک رابطه عاشقانه با کسی همیشه واضح نیست. گاهی اوقات ما بدون اینکه به خود فرصتی برای سازگاری و غمگینی نسبت به رابطهای که مجبور به ترک آن بودهایم بدهیم، از یک رابطه به رابطه دیگر میپریم. زمانی که در موقعیتی قرار میگیرید که شریک قبلی به زندگی شما باز میگردد و تمایل دارد دوباره با شما باشد، مهم است که از خود بپرسید چه عواملی باعث این بازگشت شدهاند. آیا آن فرد از تنهایی میترسد؟ آیا به رابطه فعلی شما حسادت میکند؟ آیا نسبت به این رابطه بازگشت مجدد همان احساسی را دارید که قبل از پایان آن داشتید؟ رابطه فعلی شما با شریک کنونی چقدر طولانی و/یا چقدر متعهدانه است؟ آیا شریک سابق شما دوست ندارد که "رها شده" به نظر برسد و شاید فقط میخواهد دوباره با شما باشد تا بتواند شما را "رها" کند؟ ممکن است نتوانید به برخی از این سوالات پاسخ دهید و برخی دیگر نیاز به تفکر عمیق شما داشته باشند. قطعاً میخواهید تصمیم خوبی بگیرید و همچنین شاید بخواهید در نظر بگیرید که این تصمیم بر چه کسانی تاثیر خواهد گذاشت و چگونه این اتفاق خواهد افتاد. دوستان شما ممکن است از این تغییر ناگهانی ناراحت شوند و این میتواند فشار مضاعفی بر دوستی شما وارد کند. شما باید ارزش آن دوستی را به دقت مدنظر قرار دهید قبل از اینکه هر اقدامی انجام دهید که ممکن است آن را آسیب برساند. همچنین ممکن است بخواهید به یاد بیاورید که چه عواملی باعث به پایان رسیدن رابطه با شریک قبلیتان شد. آیا تغییراتی در وضعیت یا رفتار رخ داده است که به شما دلیلی موجه برای دادن شانس دوباره به آن شخص بدهد؟ این چه تاثیری بر رابطه فعلی شما خواهد داشت؟ ورود به روابط باید با تفکر، صبر و آگاهی کامل انجام شود. در نهایت، شما انتخاب میکنید که چه کسی در زندگی شما باشد، بنابراین میخواهید آن انتخابها را با توجه به تصمیمگیری منطقی و با توانایی حفاظت از خود در برابر آسیب انجام دهید. هیچ کس دیگری نمیتواند این انتخاب را برای شما انجام دهد. اما، مشاوره و نظرات دوستان یا خانواده میتواند مفید باشد و همچنین دریافت مشاوره از یک درمانگر نیز کمککننده است. در قلب خود، احتمالا پاسخ صحیح را خواهید یافت. بیاموزید بیشتر به آن اعتماد کنید، زیرا زمانی که به آن نیاز دارید، مرکز احساسات در آنجا قرار دارد. از ذهن خود برای تجزیه و تحلیل موقعیتها استفاده کنید، اما به خود اجازه دهید که احساساتتان را نیز در این مسیر تجربه کنید. اگر اجازه دهید، پاسخ به سراغ شما خواهد آمد.
|
null |
My boyfriend called me a particular profanity and I broke up with him. This is the third time he's called me this and I'm just completely done with giving him chances. He knows how much it bothers me. I just want to know if I'm over reacting.
|
It sounds like you are reacting to an issue in communication patterns, rather than a particular word. The ability to listen considerately to your partner and to have your partner listen to you is one of the keystones of a successful relationship. If your partner is not listening to, acknowledging and remembering your wishes, that is likely an indicator of some fissures in the foundation of the relationship.
|
دوست پسرم به من یک فحش خاص داد و من از او جدا شدم. این سومین باری است که او اینطور به من توهین میکند و من کاملاً از دادن فرصت به او خسته شدهام. او میداند که این موضوع چقدر مرا آزار میدهد. فقط میخواهم بدانم که آیا بیش از حد واکنش نشان میدهم.
|
به نظر میرسد که شما به جای یک کلمه خاص، به مسألهای در الگوهای ارتباطی واکنش نشان میدهید. توانایی گوش دادن با دقت به صحبتهای شریک عاطفیتان و اینکه او نیز به شما گوش دهد، یکی از ارکان اصلی یک رابطه موفق است. اگر شریک شما به خواستههای شما گوش نمیدهد، آنها را نمیپذیرد و فراموش میکند، این احتمالاً نشانهای از وجود مشکلاتی در پایهی رابطه است.
|
null |
My boyfriend is in Ireland for 11 days, and I am an emotional wreck.
|
It sounds like you and your boyfriend are very close. Do you typically spend most of your time together? If so, it may be important to reflect on how you feel when you are apart. If any separation is difficult, you may need to examine why. Think about what it is that you miss and what you are anxious, upset or worried about. If you examine the causes of your distress you likely will experience some relief. It is important to learn how to be happy when you are alone, it will only improve the way you feel when you are with your boyfriend.
|
دوست پسرم 11 روز است که در ایرلند است و من در حال گذراندن یک بحران عاطفی هستم.
|
به نظر میرسد شما و دوست پسرتان خیلی به هم نزدیک هستید. آیا معمولاً بیشتر وقت خود را با هم سپری میکنید؟ اگر چنین است، ممکن است مهم باشد که در مورد احساسات خود در زمانهایی که جدا هستید فکر کنید. اگر جدایی برایتان دشوار است، ممکن است نیاز داشته باشید که علت آن را بررسی کنید. به این فکر کنید که دلتان برای چه چیزی تنگ شده و در مورد چه چیزهایی مضطرب، ناراحت یا نگران هستید. اگر به بررسی علل ناراحتیتان بپردازید، احتمالاً کمی تسکین خواهید یافت. این مهم است که یاد بگیرید وقتی تنها هستید چگونه شاد باشید؛ زیرا این امر فقط احساس شما را در زمانی که با دوست پسرتان هستید بهبود میبخشد.
|
null |
I have high functioning autism and I have been on a lot of dating sites like meet me, match, and zoosk. I haven't had any luck on any of the dating sites I have been on.
I really want a boyfriend but I don't know what I should do. I just want to be in a relationship. How can I meet someone?
|
Are there dating sites for people who have autism on the high functioning end?If not, then find out the names of different organizations which support people who have autism. At least one of these groups will have some guidance as to social activities for dating or even specific sites for dating when autism is a criteria.All the rejection on dating sites is rough for anyone to handle.How do you know that you're being passed over by guys who are on dating sites because you have autism? Any reason is possible.Unless you've heard from a few particular guys that their reason for looking beyond you is because of your autism, it is possible you're in the same boat as everyone else who feels similarly frustrated by dating site rejection!
|
من مبتلا به اوتیسم با عملکرد بالا هستم و در سایتهای دوستیابی زیادی مانند Meet Me، Match و Zoosk ثبتنام کردهام. اما در هیچ یک از این سایتها موفقیتی نداشتهام.
من واقعاً دوستپسری میخواهم ولی نمیدانم باید چه کار کنم. فقط میخواهم در یک رابطه باشم. چگونه میتوانم با کسی آشنا شوم؟
|
آیا سایتهای دوستیابی برای افرادی که دارای اوتیسم با عملکرد بالا هستند وجود دارد؟ اگر چنین سایتهایی وجود ندارد، میتوانید نام سازمانهای مختلفی را که از افراد مبتلا به اوتیسم حمایت میکنند، پیدا کنید. حداقل یکی از این گروهها در مورد فعالیتهای اجتماعی مرتبط با دوستیابی یا حتی سایتهای خاص برای این منظور راهنماییهایی خواهد داشت. رد شدن در سایتهای دوستیابی برای هر فردی سخت و دشوار است. چگونه میتوان فهمید که آیا به خاطر اوتیسم خود از طرف مردانی که در سایتهای دوستیابی هستند کنار گذاشته میشوید؟ هر دلیلی ممکن است وجود داشته باشد. مگر اینکه از چند مرد خاص بشنوید که دلیل عدم توجه آنها به شما به خاطر اوتیسمتان است، ممکن است شما هم مانند بقیه افرادی باشید که به خاطر رد شدن در سایتهای دوستیابی به شدت ناامید شدهاند!
|
null |
We've been in a long distance relationship for two and a half years. I recently saw his phone and saw the people he texts the most and one of them was a female coworker. I don't know how to approach this situation. How do I ask him about it?.
|
I agree with Sherry that in a close intimate relationship, you are entitled to ask questions about his relationship with significant others. These questions help couples to build connection and trust. It's based on the idea that if you reach out to him for whatever reason (support, openess, understanding, empathy), you can count on him and can expect him to be responsive. How he responds to your question will give you an idea whether he helps you to feel more emotionally secure and builds trust or if you feel that you cannot be open with him. If your partner responds in an open and understanding manner, it usually indicates that he cares about your feelings and values your importance. If he responds in a defensive manner, it could mean that he does not like that you are questioning your trust in him or that he has something to hide. Either way, you may wish to explain that building trust is something that is very important to you in a relationship and that talking to him openly helps to foster that. If he continues to be defensive or evasive, then there might be some bigger issues at stake and the two of you may benefit from couples counselling or having a discussion about the values that are important to you in the relationship and how the two of you will go about supporting those values with actions.Dr. Virginia Chowwww.PsychologyResource.ca
|
ما دو و نیم سال است که در یک رابطه از راه دور هستیم. به تازگی تلفن او را دیدم و متوجه شدم که با چه کسانی بیشتر پیامک میزند و یکی از آنها یک همکار زن بود. نمیدانم چگونه باید به این موضوع نزدیک شوم. چطور میتوانم در موردش از او سوال کنم؟
|
من با شری موافقم که در یک رابطه صمیمی و نزدیک، شما حق دارید در مورد رابطه او با افراد مهم سوال بپرسید. این سوالات به زوجها کمک میکند تا ارتباط و اعتماد بیشتری برقرار کنند. این ایده بر این اساس استوار است که اگر به هر دلیلی (حمایت، گشادهرویی، درک، همدلی) با او ارتباط برقرار کنید، میتوانید روی او حساب کنید و انتظار داشته باشید که پاسخگو باشد. نحوه پاسخ او به سوال شما، به شما ایدهای میدهد که آیا او به شما کمک میکند تا از نظر عاطفی احساس امنیت بیشتری کنید و اعتماد بسازید یا اینکه احساس میکنید نمیتوانید با او صمیمی باشید. اگر شریک زندگی شما به شیوهای باز و قابل درک پاسخ دهد، معمولاً نشان میدهد که او به احساسات شما اهمیت میدهد و ارزش شما را درک میکند. اگر او به صورت تدافعی پاسخ دهد، ممکن است به این معنی باشد که از زیر سوال بردن اعتماد شما ناراحت است یا چیزی برای پنهان کردن دارد. در هر صورت، ممکن است بخواهید توضیح دهید که ساختن اعتماد برای شما در یک رابطه بسیار مهم است و گفتگو با او میتواند به تقویت آن کمک کند. اگر او همچنان به صورت تدافعی یا طفرهرو پاسخ دهد، ممکن است مسائل بزرگتری در میان باشد و شما دو نفر از مشاوره زوجها یا گفتگو درباره ارزشهایی که برای شما در رابطه مهم است، بهرهمند شوید و اینکه چگونه میتوانید با اقداماتی از آن ارزشها حمایت کنید. ویرجینیا چو www.PsychologyResource.ca
|
null |
We've been in a long distance relationship for two and a half years. I recently saw his phone and saw the people he texts the most and one of them was a female coworker. I don't know how to approach this situation. How do I ask him about it?.
|
I think honesty is the right approach in this situation. Share with him that you looked at his phone, as well as sharing with him any fears or concerns that you're having about the long distance relationship. Trust is the foundation of any successful relationship and when doubt & distrust creep into a relationship it can undermine the long term health of the relationship. Hopefully, he will understand your concerns and appreciate your honesty. This also might be a good time to seek couples counseling to work on relationship & communication skills.
|
ما دو سال و نیم است که در یک رابطه از راه دور هستیم. اخیراً تلفن او را دیدم و اشخاصی را که او بیشتر با آنها پیامک میزند مشاهده کردم، یکی از آنها یک همکار زن بود. نمیدانم چگونه باید به این موضوع بپردازم. چگونه میتوانم این مسئله را از او بپرسم؟
|
من فکر میکنم صداقت در این شرایط رویکرد مناسبی است. با او در میان بگذارید که به تلفن او نگاهی انداختهاید و همچنین هر نگرانی یا ترسی که درباره رابطه از راه دور دارید را با او به اشتراک بگذارید. اعتماد پایه و اساس هر رابطه موفقی است و زمانی که شک و بیاعتمادی به یک رابطه نفوذ کند، میتواند به سلامت بلندمدت آن آسیب بزند. امیدوارم او نگرانیهای شما را درک کند و از صداقت شما قدردانی کند. این همچنین میتواند زمان مناسبی برای جستجوی مشاوره زوجین باشد تا روی مهارتهای رابطه و ارتباط کار کنید.
|
null |
We've been in a long distance relationship for two and a half years. I recently saw his phone and saw the people he texts the most and one of them was a female coworker. I don't know how to approach this situation. How do I ask him about it?.
|
The best way to get an answer is to just ask. I would defintely let him know you are asking out of concern and not to judge or criticize. Allow him to explain his answer and see how you feel about it. Try to ask him when you both are already discussing other topics and just say, "Can I ask you something?" Earl Lewiswww.RelationshipsGoneRight.com
|
ما دو سال و نیم است که در یک رابطه از راه دور هستیم. به تازگی تلفن او را دیدم و متوجه شدم که بیشتر با چه کسانی پیامک میزند و یکی از آنها یک همکار زن است. نمیدانم چگونه باید به این موضوع بپردازم. چگونه میتوانم در مورد آن از او سوال کنم؟
|
بهترین راه برای دریافت پاسخ این است که فقط بپرسید. من قطعاً به او یادآوری میکنم که شما از روی نگرانی میپرسید و نه برای قضاوت یا انتقاد. به او اجازه دهید پاسخ خود را توضیح دهد و ببینید در مورد آن چه احساسی دارید. سعی کنید از او بپرسید زمانی که هر دو در حال بحث درباره موضوعات دیگر هستید و فقط بگویید: "میتوانم چیزی از شما بپرسم؟" ارل لوئیس www.RelationshipsGoneRight.com
|
null |
We've been in a long distance relationship for two and a half years. I recently saw his phone and saw the people he texts the most and one of them was a female coworker. I don't know how to approach this situation. How do I ask him about it?.
|
Just ask him.I'm not sure how you saw his phone if you're in a long distance relationship, because long distance means you live far apart from each other and don't get to see each other in person. Therefore, I think we may have a different understanding of the definition of "long distance relationship" which makes it hard for me to adequately answer this question for you.I don't know how old you are, but if you're an adult, after two and a half years, I don't think it's unreasonable to have an open and honest talk with each other about where the relationship is going and what you both want and expect. Long distance relationships are difficult to keep alive because you don't ever see each other in person. Talking, texting, and video chatting isn't enough, and the longer the physical distance remains, the more difficult it becomes to keep an emotional closeness. It may be time to evaluate the situation, figure out when (if ever) the two of you will be able to be together in person, and if you can and want to wait that long. Do you both want the same things out of life? If one of you wants to take the relationship to the next level but the other doesn't, then it doesn't matter if it's long distance or not - if you aren't on the same page with the relationship, it is going to be difficult to make it work.Trust is important. Issues with trust, insecurity, jealousy, lying and/or hiding things from each other, being afraid to speak up and have an honest conversation - these things can ruin relationships if not addressed. I know confrontation of any sort can be hard for some people, but it is necessary at times. Evaluate your true feelings for him. Are you with him for reasons other than love, such as being afraid to be alone or thinking you wouldn't be able to find someone else? Has he ever given you reason to be suspicious of his female coworkers or friends before? Some people, unfortunately, develop a track record of indiscretions and give their significant others ample reason for distrusting them. However, if this is not the case, you may be unfairly judging his texting through the eyes of your own insecurities. It may be time for you both to take an honest assessment of your own reasons for being in the relationship, figure out what you want, and make a decision. This may result in bringing the two of you closer and taking the relationship to the next level. Or, it could lead to a decision to end things. I know that can be difficult, but you both deserve to be happy and to be allowed to make the decisions that will lead to your personal happiness.
|
ما دو سال و نیم است که در یک رابطه از راه دور هستیم. اخیراً تلفنش را چک کردم و متوجه شدم که با چه کسانی بیشتر پیامک میزند و یکی از آنها یک همکار زن بود. نمیدانم چگونه باید به این موضوع بپردازم. چگونه میتوانم از او در این مورد سوال کنم؟
|
فقط از او بپرسید. مطمئن نیستم که چگونه در یک رابطه از راه دور توانستید تلفنش را ببینید، زیرا "فاصله طولانی" به این معنی است که شما دور از هم زندگی میکنید و نمیتوانید یکدیگر را از نزدیک ببینید. بنابراین، ممکن است ما درک متفاوتی از مفهوم "رابطه از راه دور" داشته باشیم که من را در پاسخدهی به این سوال دچار مشکل میکند. نمیدانم چند ساله هستید، اما اگر بزرگسال هستید، پس از دو سال و نیم، به نظر معقول میرسد که یک گفتوگوی آزاد و صادقانه درباره اینکه رابطه به کجا میرود و هر یک از شما چه میخواهد، داشته باشید. حفظ ارتباطات از راه دور دشوار است، زیرا همیشه نمیتوانید یکدیگر را ببینید. گفتوگو، پیامک و چت ویدیویی کافی نیست و هرچه فاصله فیزیکی بیشتر باشد، نگهداشتن نزدیکی عاطفی دشوارتر میشود. ممکن است زمان آن رسیده باشد که وضعیت را ارزیابی کنید، بفهمید چه زمانی (اگر اصلاً) میتوانید حضوری با هم باشید، و آیا توانایی و تمایل به انتظار برای آن را دارید. آیا هر دو شما چیزهای مشابهی از زندگی میخواهید؟ اگر یکی از شما میخواهد رابطه را به سطح بعدی برساند و دیگری نمیخواهد، در این صورت مهم نیست که ارتباط به صورت دور باشد یا نه - اگر در یک جهت نیستید، سخت خواهد بود که این رابطه را پیش ببرید. اعتماد از اهمیت بالایی برخوردار است. مشکلاتی از قبیل عدم اعتماد، ناامنی، حسادت، دروغ گفتن یا پنهان کردن چیزها از یکدیگر و ترس از بیان احساسات واقعی میتوانند رابطهها را تضعیف کنند اگر به آنها رسیدگی نشود. میدانم که رویارویی با این مسائل ممکن است برای برخی افراد دشوار باشد، اما در مواقعی ضروری است. احساسات واقعی خود را نسبت به او بررسی کنید. آیا به دلایلی غیر از عشق با او هستید، مثل ترس از تنهایی یا فکر کردن به اینکه نمیتوانید شخص دیگری پیدا کنید؟ آیا او هرگز دلیلی برای مشکوک شدن به دوستان یا همکاران زن خود به شما داده است؟ متاسفانه برخی افراد سابقهای از بیوفایی دارند و به شریک زندگی خود دلایلی برای بیاعتمادی به آنها میدهند. با این حال، اگر چنین نیست، ممکن است شما بهطور ناعادلانه رفتارهای او را از دریچه ناامنیهای خود قضاوت کنید. ممکن است زمان آن رسیده باشد که هر دو شما بهطور صادقانه دلایل خود برای بودن در این رابطه را بررسی کنید، بفهمید چه میخواهید و تصمیم بگیرید. این ممکن است به نزدیکتر شدن شما و ارتقاء رابطه به سطح بعدی منجر شود، یا ممکن است به تصمیمی برای پایان دادن به رابطه بینجامد. میدانم که این میتواند سخت باشد، اما شما هر دو سزاوار شادی هستید و حق دارید تصمیماتی بگیرید که به خوشبختی شما منجر شود.
|
null |
We've been in a long distance relationship for two and a half years. I recently saw his phone and saw the people he texts the most and one of them was a female coworker. I don't know how to approach this situation. How do I ask him about it?.
|
If you'd like to ask a question, then go ahead and ask!Boyfriend/girlfriend is a close relationship and it is usually understood as an exclusive relationship. You're definitely entitled to know if your wishes to not have him texting another woman, are being respected.Often people are afraid to ask because they fear the truth will hurt them.In the short term this is definitely true.In the long term, knowing you are getting what you want and at the very least stating your expectations to your boyfriend, will clarify for him, what is meaningful in your relationship.
|
ما دو سال و نیم است که در یک رابطه از راه دور هستیم. اخیراً تلفن او را دیدم و افرادی را که او بیشتر با آنها پیامک میزند مشاهده کردم و یکی از آنها یک همکار زن است. نمیدانم چگونه باید به این موضوع نزدیک شوم. چگونه میتوانم از او در این مورد بپرسم؟
|
اگر میخواهید سوالی بپرسید، ادامه دهید و بپرسید! دوستپسر یا دوستدختر رابطهای نزدیک است و معمولاً به عنوان یک رابطه انحصاری فهمیده میشود. شما قطعاً حق دارید بدانید که آیا خواستههای شما مبنی بر اینکه او به زن دیگری پیامک نمیدهد، رعایت میشود یا خیر. اغلب مردم از پرسیدن میترسند زیرا نگرانند حقیقت آنها را آزار دهد. در کوتاهمدت، این مطلب قطعاً درست است. اما در درازمدت، دانستن اینکه به خواستههای خود میرسید و حداقل انتظاراتتان را به دوستپسرتان گوشزد میکنید، برای او روشن میکند که چه چیزی در رابطهتان معنا دارد.
|
null |
We weren't long distance until he joined the military. I love him and I know he loves, me but it's complicated. He said he's not going to find someone else, but I'm afraid. How do I keep our relationship going?
|
Hello. You are asking a very good question about how to sustain a long-distance relationship. Although maintaining a long-distance relationship has its challenges, with the proper communication, commitment, and understanding, many long-distance couples are able to thrive and maintain a close connection. Without knowing more about the "complicated" nature of your relationship, I wonder whether your boyfriend has given you reason not to trust him that makes afraid that he will find someone else. Has he cheated on you in the past and has shown romantic interest to another person that made you fear losing him? Or, is your thought just a fear but not based on evidence? Knowing that distinction is important because if it is the latter, you may benefit from refocusing on the wonderful qualities about your partner that makes you feel good about him and the relationship rather than focusing on the unknown or uncertainty of the future. The more you focus on "what if" situations, the more you may feel anxious about a reality that is not accurate and make you act in ways that are insecure. However, if there is reason for you to question his fidelity, you may have to speak to your boyfriend about how to build trust in the context of a long-distance relationship. To help the conversation, you may need to consider what you may need to experience or receive as support to feel safe in the relationship to build trust. Is that you wish him to contact you regularly, or to include you more in his life, or to make a clear commitment? For many of my clients in my private practice, that may include talking to their partner often and using a variety of modalities including text, phone, and Skype. It's hard to believe in a relationship when you never talk to your partner, and it's hard to build a relationship when you don't know what's going on in your partner's life. Other times, it is Making sure they talk often to their long-distance partner so that they can participate in each others lives and to feel their presence.. Regular communication, understanding and caring is the key to sustaining any relationship, but this is especially true for long-distance ones. Dr. Virginia Chowwww.PsychologyResource.ca
|
فاصله زیادی بین ما وجود نداشت تا اینکه او به خدمت سربازی رفت. من او را دوست دارم و میدانم که او هم مرا دوست دارد، اما اوضاع پیچیده است. او گفت که قرار نیست کسی دیگر را پیدا کند، اما من نگرانم. چگونه میتوانم رابطهامان را ادامه دهم؟
|
سلام. شما سوال بسیار خوبی در مورد چگونگی حفظ یک رابطه از راه دور میپرسید. اگرچه حفظ یک رابطه از راه دور چالشهای خاص خود را دارد، اما با برقراری ارتباط مناسب، تعهد و درک متقابل، بسیاری از زوجهای دور از هم میتوانند رابطهای نزدیک و پایدار را حفظ کنند. بدون اینکه بیشتر در مورد ماهیت "پیچیده" رابطه شما بدانم، نمیدانم آیا دوست پسر شما دلیلی برای عدم اعتماد به او و ترس از پیدا کردن شخص دیگری به شما داده است. آیا او در گذشته به شما خیانت کرده یا به شخص دیگری علاقهمندی نشان داده که شما را از دست دادن او میترساند؟ یا آیا این ترس شما تنها یک احساس بدون شواهد است؟ درک این تمایز مهم است، زیرا اگر فقط ترس باشد، ممکن است مفید باشد که دوباره بر ویژگیهای مثبت شریک زندگیتان که شما را به او و رابطهتان نزدیکتر میکند، تمرکز کنید، به جای اینکه بر ناشناختهها یا عدم قطعیت آینده تمرکز کنید. هر چه بیشتر بر موقعیتهای "چه میشد" تمرکز کنید، احساس اضطراب بیشتری خواهید داشت درباره واقعیتی که درست نیست و ممکن است به شیوههایی ناامن رفتار کنید. با این حال، اگر دلیلی برای شک کردن به وفاداری او دارید، باید با دوست پسر خود درباره چگونگی ایجاد اعتماد در یک رابطه از راه دور صحبت کنید. برای پیشبرد این گفتگو، ممکن است لازم باشد به این فکر کنید که چه حمایتهایی برای احساس امنیت در رابطه نیاز دارید تا اعتماد ایجاد کنید. آیا خواستار این هستید که او مرتباً با شما تماس بگیرد، شما را بیشتر در زندگی خود بگنجاند یا تعهد واضحتری بدهد؟ برای بسیاری از مشتریان در مطب خصوصیام، این شامل برقراری ارتباط مکرر با شریک زندگیشان و استفاده از روشهای مختلف مانند پیامک، تماس تلفنی و اسکایپ است. سخت است که به یک رابطه اعتماد کنید وقتی هرگز با شریکتان صحبت نمیکنید و برقراری رابطه دشوار است وقتی نمیدانید در زندگی او چه میگذرد. در موارد دیگر، اطمینان از ارتباط مداوم با شریک زندگیشان، به آنها کمک میکند تا در زندگی یکدیگر شرکت کنند و حضور همدیگر را احساس کنند. ارتباط منظم، درک و محبت کلید پایداری هر رابطهای است، و این بهویژه در مورد روابط از راه دور صادق است.
دکتر ویرجینیا چو
www.PsychologyResource.ca
|
null |
We weren't long distance until he joined the military. I love him and I know he loves, me but it's complicated. He said he's not going to find someone else, but I'm afraid. How do I keep our relationship going?
|
Loving someone in the military is hard. My husband and I joined the USAF two months after we got married! How long do you expect to be apart? Do you have access to Skype or something similar? How far away from each other are you? Can you meet half way periodically? I have a number of military friends who have dates over the miles with facebook live. They pick a restaurant, order, and talk about their day. It's super cute and sweet. What are some things that you have tried?
|
فاصله زیادی نداشتیم تا زمانی که او به سربازی پیوست. من او را دوست دارم و میدانم که او هم مرا دوست دارد، اما شرایط پیچیده است. او گفت که قصد ندارد فرد دیگری را پیدا کند، اما من نگران هستم. چگونه میتوانم رابطهام را ادامه دهم؟
|
دوست داشتن یک نفر در ارتش دشوار است. من و شوهرم دو ماه پس از ازدواجمان به نیروی هوایی ایالات متحده (USAF) پیوستیم! انتظار دارید چه مدت از هم دور باشید؟ آیا به اسکایپ یا خدمات مشابه دسترسی دارید؟ چقدر از هم دور هستید؟ آیا میتوانید به صورت دورهای در میانهٔ راه ملاقات کنید؟ من تعدادی دوست نظامی دارم که از طریق فیسبوک لایو قرار ملاقاتهایی با هم دارند. آنها یک رستوران را انتخاب میکنند، سفارش میدهند و دربارهٔ روزشان صحبت میکنند. این خیلی زیبا و دلنشین است. شما چه کارهایی را امتحان کردهاید؟
|
null |
We weren't long distance until he joined the military. I love him and I know he loves, me but it's complicated. He said he's not going to find someone else, but I'm afraid. How do I keep our relationship going?
|
You're wise to be aware of possible changes to your relationship once your bf is away from you for extended time periods.All you both can do is state your intentions and wishes, keep in contact as much as possible, and wait to see how your relationship unfolds.To a large degree, each of you is relying on faith that if the relationship is meant to last for a while, then it will. The military may add stress.This doesn't necessarily mean the stress will dissolve the relationship.Sometimes all anyone is able to do, is try.
|
فاصله زیادی نداشتیم تا اینکه او به سربازی رفت. من او را دوست دارم و میدانم که او هم مرا دوست دارد، اما وضعیت پیچیده است. او گفت که قصد ندارد شخص دیگری پیدا کند، اما من نگران هستم. چگونه میتوانم رابطهمان را ادامه دهم؟
|
شما عاقلانه عمل میکنید که از تغییرات احتمالی در رابطهتان آگاه باشید، زمانی که دوستپسر شما برای مدت طولانی از شما دور است. تنها کاری که هر دوی شما میتوانید انجام دهید این است که نیتها و خواستههای خود را بیان کنید، تا حد امکان در تماس باشید و منتظر بمانید تا ببینید رابطهتان چگونه پیش میرود. تا حد زیادی، هر یک از شما به این ایمان متکی هستید که اگر قرار است این رابطه برای مدتی دوام بیاورد، چنین خواهد شد. ممکن است نظامی بودن استرس بیشتری به همراه داشته باشد، اما این لزوماً به معنی پایان رابطه نیست. گاهی اوقات، تنها کاری که میتوان انجام داد تلاش کردن است.
|
null |
We weren't long distance until he joined the military. I love him and I know he loves, me but it's complicated. He said he's not going to find someone else, but I'm afraid. How do I keep our relationship going?
|
You're right that long-distance relationships can be complicated. If he loves you and you love him, that's a great start. I wonder if you would be able or willing to have a discussion about what you love about each other and what makes each of you feel loved, valued, special, and appreciated.When having important discussions, consider the following:Make sure it is a good time to have a discussion (and if you're doing it in writing because of the distance, you could type something in the top of the message about not reading any further if the person who is reading doesn't have 10 minutes or something like that)Try to listen as though you are an investigative reporter trying to find out information about each other. Asking more questions in this manner can be a helpful way to be less defensive during difficult or emotional conversations.When having discussions face-to-face, I often recommend using timeout when things become very emotional and saying that you agree to go back to the conversation in 15 minutes or one hour or some short duration of time that allows for some of the immediate emotions to dissipate so it is easier to also talk about them. As for how that translates to distance, maybe each of you would say that you are working on figuring out how best to explain it and will answer the next time you have access to the Internet (or, if possible, use some kind of timeframe).Consider what questions you would like answers to. For example, are you wondering:What should I do if I miss you or want to talk to you more? I don't want to make you feel guilty, but I also don't want to hide my feelings. Can I share them with you?If you have days or weeks when we cannot be in contact directly, can I keep sending you messages or is that overwhelming?How will you ask for support from me?Some couples really want to protect each other. In doing so, instead of hiding our emotions, can we share them and work through them together?Whatever else comes to mind.Gary Chapman is famous for his books about the 5 Love Languages. He has one specifically for military families: The 5 Love Languages Military Edition: The Secret to Love That Lasts.Here's a list of books related to loving from a distance: http://www.longdistancerelationships.net/bookstor.htmI have not read these books myself, but I have read other works by a lot of the authors.One final tip: Consider making a list of times when you work together and both feeling calm, safe, and comfortable. These memories could be helpful to you during difficult moments.Best wishes to you. Remember that you could each see therapists in your respective locations if that would be helpful to you.
|
فاصله زیادی نداشتیم تا اینکه به خدمت سربازی رفت. من او را دوست دارم و میدانم که او هم عاشق من است، اما وضعیت پیچیدهای داریم. او گفت که قرار نیست کسی دیگری را پیدا کند، اما من نگرانم. چگونه میتوانم رابطهامان را ادامه دهم؟
|
حق با شماست که روابط از راه دور میتواند پیچیده باشد. اگر او شما را دوست دارد و شما او را دوست دارید، این آغاز خوبی است. میخواهم بدانم آیا میتوانید یا مایل هستید درباره آنچه که در مورد یکدیگر دوست دارید و چه چیزی باعث میشود هر یک از شما احساس عشق، ارزش، خاص بودن و قدردانی کند، بحث کنید. هنگام بحثهای مهم، به نکات زیر توجه کنید: مطمئن شوید که زمان مناسبی برای گفتگو وجود دارد (و اگر به دلیل فاصله این بحث را به صورت مکتوب انجام میدهید، میتوانید در بالای پیام چیزی بنویسید که اگر خواننده ده دقیقه یا زمان بیشتری ندارد، از ادامه خواندن خودداری کند). سعی کنید طوری گوش کنید که انگار یک خبرنگار تحقیقی هستید که به دنبال کسب اطلاعات از یکدیگر است. پرسیدن سوالات بیشتر در این فضا میتواند به شما کمک کند که در طول مکالمات دشوار یا احساسی کمتر حالت تدافعی به خود بگیرید. در مکالمات رودررو، من اغلب توصیه میکنم در مواقعی که همه چیز بسیار احساسی میشود، از یک زمان مهلتی استفاده کنید و بگویید که توافق کردهاید در ۱۵ دقیقه یا یک ساعت به گفتگو بازگردید تا اجازه دهید احساسات فوری کمی کاسته شود و صحبت درباره آنها آسانتر شود. درباره چگونگی این موضوع در شرایط دوری، شاید هر کدام از شما بتوانید بگویید که در حال تلاش برای یافتن بهترین روش برای توضیح این مسائل هستید و در دفعه بعد که به اینترنت دسترسی پیدا کردید به آن پاسخ خواهید داد (یا در صورت امکان، از یک چارچوب زمانی استفاده کنید). به سوالاتی که میخواهید به آنها پاسخ دهید فکر کنید. به عنوان مثال، آیا از خود میپرسید: اگر دلم برایت تنگ شود یا بخواهم بیشتر با تو صحبت کنم، باید چه کار کنم؟ نمیخواهم به تو احساس گناه کنم، اما همچنین نمیخواهم احساساتم را پنهان کنم. آیا میتوانم آنها را با تو به اشتراک بگذارم؟ اگر روزها یا هفتههایی وجود داشته باشد که نتوانیم بهطور مستقیم در ارتباط باشیم، آیا میتوانم به تو پیام بفرستم یا این برایت زیاد است؟ چگونه میخواهی از من حمایت بخواهی؟ برخی از زوجها واقعاً میخواهند از یکدیگر محافظت کنند. آیا میتوانیم به جای پنهان کردن احساسات، آنها را به اشتراک بگذاریم و با هم پردازش کنیم؟ هر چیز دیگری که به ذهنت میرسد. گری چاپمن برای کتابهایش درباره ۵ زبان عشق معروف است. او یک کتاب مخصوص خانوادههای نظامی دارد: «نسخه نظامی ۵ زبان عشق: راز عشق ماندگار». در اینجا فهرستی از کتابهای مربوط به عشق از راه دور آورده شده است: http://www.longdistancerelationships.net/bookstor.htm من این کتابها را نخواندهام، اما آثار دیگر نویسندگان زیادی را مطالعه کردهام. یک نکته آخر: فهرستی از زمانی که با هم کار میکنید و هر دو احساس آرامش، امنیت و راحتی میکنید تهیه کنید. این خاطرات میتواند در لحظات دشوار به شما کمک کند. برایتان بهترینها را آرزو میکنم. به یاد داشته باشید که اگر برای شما مفید باشد، هر کدام میتوانید درمانگرانی در محل خود ملاقات کنید.
|
null |
When I ask him who he is talking to, he tells me no one. But, it sounds like he is holding a conversation with someone. I have even accused him of having a secret cell phone. I ask so much, I feel like I am losing it. Is he trying to make me question my sanity, or is he talking to himself?
|
A rare topic & likely extremely troublesome for you... I would need to have more background information on the two of you before beginning to offer any insight. Feel free to email me.I would also like to add that aside from the reality of whether or not these conversations are actually occurring, as your partner, he should be just as concerned about something that is disturbing you to this level. Partners need each others' trust and support, no matter who is right or wrong.
|
وقتی از او میپرسم با چه کسی صحبت میکند، به من میگوید هیچکس. اما به نظر میرسد که او با کسی گفتگو میکند. من حتی او را متهم کردهام که یک تلفن همراه مخفی دارد. به اندازهای سوال میکنم که احساس میکنم دارم دیوانه میشوم. آیا او سعی دارد مرا وادار به شک کردن به عقل خود کند یا با خودش صحبت میکند؟
|
موضوعی نادر و احتمالاً بسیار دردسرساز برای شماست... قبل از اینکه بخواهم نظری ارائه دهم، به اطلاعات بیشتری در مورد شما دو نفر نیاز دارم. لطفاً به راحتی به من ایمیل بزنید. همچنین میخواهم اضافه کنم که جدا از واقعیت اینکه آیا این مکالمات واقعاً در حال وقوع هستند یا نه، به عنوان شریک شما، او باید به همان اندازه نگران موضوعی باشد که شما را تا این حد آزار میدهد. partners نیاز به اعتماد و حمایت یکدیگر دارند، صرف نظر از اینکه چه کسی درست یا نادرست است.
|
null |
Over a year ago I had a female friend. She turned out to be kind of crazy so I decided to stop talking to her. When she would call me I wouldn't answer the phone. This made my girlfriend really suspicious. She would ask me why I wouldn't ever answer that phone number. I told my girlfriend that I don't want to be friends with that other woman, but I don't think she believes me. How can I get my girlfriend to understand?
|
We women really do tend to struggle with the comparison game. And Hollywood culture hasn't helped with romantic comedies and song lyrics telling us that when a man appears evasive, there's something to worry about. It's been my clinical experience though that most women value transparency and security in their relationships. So you might try sharing a little bit more about your history with this woman. For example:Where did you meet her?How long were you friends before you decided to call it quits? Why don't you want to be friends with her (i.e., what do you mean by "kind of crazy")? I promise this tends to matter to women.Were you ever intimately involved with or even attracted to her?If your girlfriend can truly see that you view her as the filet mignon to the other woman's hamburger, and that she is your favorite person on the planet and has NOTHING to worry about, she may start to come around.Now, IF she's more concerned that you might be taking this woman's calls behind your back, while I'm not typically a huge fan of sharing passwords or phone records, you might print them off and highlight this female's number and show your girlfriend that you absolutely are telling the truth.And if you really want to step it up, I would be intentional about doing all the little things that you know your girlfriend loves that helped make her fall in love with you in the first place (e.g., little love notes for her to find or sweet text messages, buy a rose or her favorite flower, have her car detailed, do the laundry...date nights...you get the idea). Bottom line - show your girlfriend why out of all the women on the planet that you could be with, you CHOSE HER. And would continue to do so all over again. AND why you love HER as a person. This will help her trust what you're saying. Best of luck to you! Tamara Powell, LMHC
|
بیش از یک سال پیش یک دوست زن داشتم. او که معلوم شد رفتاری غیرعادی دارد، بنابراین تصمیم گرفتم دیگر با او صحبت نکنم. وقتی او با من تماس میگرفت، به تلفن پاسخ نمیدادم. این موضوع باعث شد دوست دخترم به شدت مشکوک شود. او از من میپرسید چرا هرگز به آن شماره تلفن پاسخ نمیدهم. به او گفتم که نمیخواهم با آن زن دیگر دوست شوم، اما فکر نمیکنم او مرا باور کند. چگونه میتوانم دوست دخترم را قانع کنم؟
|
ما زنان واقعاً تمایل داریم که با مقایسه خودمان با دیگران دست و پنجه نرم کنیم. فرهنگ هالیوود نیز با کمدیهای رمانتیک و متن ترانههایی که به ما میگویند وقتی مردی طفره میرود، جای نگرانی وجود دارد، کمکی نکرده است. اما تجربه بالینی من نشان میدهد که اکثر زنان برای شفافیت و امنیت در روابط خود ارزش قائل هستند. بنابراین، بهتر است کمی بیشتر درباره تاریخچهتان با این زن به اشتراک بگذارید. برای مثال: کجا او را ملاقات کردید؟ چقدر قبل از اینکه تصمیم به قطع رابطه بگیرید، با هم دوست بودید؟ چرا نمیخواهید با او دوست باشید (یعنی منظور شما از "نوعی دیوانه" چیست)؟ قول میدهم که این مسائل برای زنان اهمیت دارد. آیا هرگز با او رابطه نزدیک داشتهاید یا حتی به او جذب شدهاید؟ اگر دوست دختر شما واقعاً بتواند ببیند که شما او را به عنوان بهترین انتخاب در مقابل آن زن میدانید و او تنها شخص محبوب شما روی زمین است و هیچ نگرانیای ندارد، ممکن است نظرش تغییر کند. حالا، اگر او بیشتر نگران این است که ممکن است تماسهای این زن را بدون اطلاع او پاسخ دهید، در حالی که من معمولاً طرفدار اشتراکگذاری رمزهای عبور یا سوابق تماس نیستم، میتوانید آنها را چاپ کرده و شماره این زن را هایلایت کرده و به دوست دخترتان نشان دهید که شما کاملاً صادق هستید. و اگر واقعاً میخواهید به او اثبات کنید، عمداً اقدام به انجام تمامی کارهای کوچک کنید که میدانید دوست دختر شما را خوشحال میکند و به همین خاطر به شما عشق ورزیده است (به عنوان مثال: یادداشتهای عاشقانه کوچک برای او بگذارید، پیامهای متنی شیرین بفرستید، برایش گل رز یا گل مورد علاقهاش بخرید، ماشینش را تمیز کنید، لباسها را بشویید... شبهای قرار ملاقات... خودتان ایدهاش را میگیرید). در نهایت، به دوست دختر خود نشان دهید که چرا از بین تمام زنان جهان، شما او را انتخاب کردهاید و چرا همچنان او را دوست دارید. این به او کمک میکند به آنچه میگویید اعتماد کند. با آرزوی موفقیت برای شما! تامارا پاول، LMHC
|
null |
Over a year ago I had a female friend. She turned out to be kind of crazy so I decided to stop talking to her. When she would call me I wouldn't answer the phone. This made my girlfriend really suspicious. She would ask me why I wouldn't ever answer that phone number. I told my girlfriend that I don't want to be friends with that other woman, but I don't think she believes me. How can I get my girlfriend to understand?
|
Do you know why your girlfriend doesn't believe you?It is strange that your girlfriend prefers you to take the phone call of another woman.Have you blocked the unwelcome phone calls?Has your girlfriend said she doesn't believe you or is this your interpretation?Find out the answer and then ask your girlfriend to tell you her reasons behind her thoughts.It is much easier to help someone understand a situation if the person is engaged in a conversation.Whether or not she understands is up to her.All you can be responsible to do is to offer your explanation, which sounds like you've already substantially offered.Keep or reintroduce the topic for the two of you to talk about again.
|
بیش از یک سال پیش یک دوست دختر داشتم. او به نوعی دیوانه بود، بنابراین تصمیم گرفتم دیگر با او صحبت نکنم. وقتی او به من زنگ میزد، به تلفن جواب نمیدادم. این موضوع باعث شد دوست دخترم واقعاً مشکوک شود. او از من میپرسید که چرا هرگز به آن شماره تلفن پاسخ نمیدهم. به او گفتم که نمیخواهم با آن زن دیگر دوست شوم، اما فکر نمیکنم او به من اعتماد کند. چگونه میتوانم به دوست دخترم بفهمانم؟
|
هل میدانی چرا دوست دخترت به حرفهایت اعتماد ندارد؟ عجیب است که او ترجیح میدهد تو با یک زن دیگر تماس بگیری. آیا تماسهای ناخواسته را مسدود کردهای؟ آیا دوست دخترت به طور صریح گفته که به تو اعتماد ندارد یا این تنها تفسیر توست؟ جواب این سوال را پیدا کن و سپس از دوست دخترت بخواه که دلایلش را درباره افکارش با تو در میان بگذارد. کمک به درک یک موقعیت وقتی که فردی درگیر مکالمه باشد، بسیار راحتتر است. اینکه او بفهمد یا نه، به خودش بستگی دارد. تنها چیزی که میتوانی انجام دهی این است که توضیحاتت را ارائه دهی، که به نظر میرسد قبلاً به طور قابل توجهی انجام دادهای. موضوع را حفظ کن یا دوباره آن را مطرح کن تا دوباره با هم دربارهاش صحبت کنید.
|
null |
Over a year ago I had a female friend. She turned out to be kind of crazy so I decided to stop talking to her. When she would call me I wouldn't answer the phone. This made my girlfriend really suspicious. She would ask me why I wouldn't ever answer that phone number. I told my girlfriend that I don't want to be friends with that other woman, but I don't think she believes me. How can I get my girlfriend to understand?
|
Open and honest communication can go a long way in situations like yours. Your girlfriend may be suspicious if you don't give her enough information. Answer her questions fully. Ask for her suggestions as to how to handle this female friend. Ask for your girlfriend for help in getting the female friend to understand that you are not interested in continuing the friendship. If you are honest with your friend, your girlfriend will probably feel like you are being honest with her.
|
بیش از یک سال پیش یک دوست زن داشتم. او به نوعی دیوانه به نظر رسید، بنابراین تصمیم گرفتم دیگر با او صحبت نکنم. وقتی او به من زنگ میزد، من به تلفن پاسخ نمیدادم. این موضوع باعث شد دوست دخترم واقعاً مشکوک شود. او از من میپرسید که چرا هرگز به آن شماره تلفن پاسخ نمیدهم. به او گفتم که نمیخواهم با آن زن دیگر دوستی داشته باشم، اما فکر نمیکنم که او مرا باور کند. چگونه میتوانم به دوست دخترم بفهمانم؟
|
ارتباط باز و صادقانه میتواند در شرایطی مانند وضعیت شما بسیار مؤثر باشد. اگر اطلاعات کافی به او ندهید، ممکن است دوست دخترتان مشکوک شود. به سوالات او به طور کامل پاسخ دهید. از او بخواهید که در مورد نحوه برخورد با این دوست زن، پیشنهاداتی مطرح کند. از دوست دخترتان کمک بگیرید تا به دوست زن بفهماند شما علاقهای به ادامه دوستی ندارید. اگر با دوست خود صادق باشید، احتمالاً دوست دخترتان احساس میکند که با او نیز صادق هستید.
|
null |
My boyfriend and I have a toxic relationship due to his emotional and verbal abuse but he makes me feel like I could never find someone better, and that I can't be happy without him.
How do I get away from this relationship?
|
I'm glad you recognize your own best interest and that your life will be much better without verbal and emotional abuse.One of the terrible results of being abused in a relationship which is expected to be loving, safe and supportive, is that the one who is being abused, starts to question their own judgement, rights, opinions, overall way of thinking.This happens because partners who are intimately involved with one another are very meaningful. Regardless of how irrational, wrong, mean, selfish, intimidating, thoughtless, a partner is to the other, the person on the receiving side gradually starts questioning whether they are wrong for not accepting these sorts of interactions.Stick with what your own intuition tells you.There is a part within each of us which knows the truth of what is going on.Leaving a relationship is always difficult to some degree. People are in familiar patterns of daily behavior, no one wants to suddenly "be alone", even if this only means showing up as a physical body, not as a truly loving partner, no one wants to start telling others about a breakup, answer questions about it, feel blamed, worry what others think.These are secondary matters to following the truth in your own heart.Listen to yourself about leaving this guy. Your inner self does not lie to you.
|
من و دوست پسرم به دلیل آزار عاطفی و کلامی او رابطهای سمی داریم، اما او به من احساس میدهد که هرگز نمیتوانم کسی بهتر پیدا کنم و بدون او نمیتوانم خوشحال باشم.
چگونه میتوانم از این رابطه خارج شوم؟
|
خوشحالم که شما بهترین نفع خود را میشناسید و زندگیتان بدون آزار کلامی و احساسی بسیار بهتر خواهد بود. یکی از نتایج وحشتناک سوءاستفاده در رابطهای که انتظار میرود محبتآمیز، ایمن و حمایتکننده باشد، این است که فرد مورد آزار، شروع به زیر سوال بردن قضاوت، حقوق، نظرات و حتی کل طرز تفکر خود میکند. صرفنظر از اینکه یک شریک چقدر غیرمنطقی، نادرست، بیرحم، خودخواه، ترساننده یا بیفکر باشد، فردی که تحتتاثیر قرار گرفته به تدریج شروع میکند به این فکر کند که آیا برای نپذیرفتن این نوع تعاملات اشتباه میکند یا نه. به آنچه که درونتان میگوید گوش کنید. درون هر یک از ما بخشی وجود دارد که حقیقت اتفاقات را میداند. ترک یک رابطه همیشه به نوعی دشوار است. افراد در الگوهای رفتاری آشنا و روزمره غوطهور هستند و هیچکس نمیخواهد ناگهان "تنها" شود، حتی اگر این تنها به معنای حضور فیزیکی در کنار کسی باشد و نه به عنوان یک شریک واقعی و دوست داشتنی. هیچکس نمیخواهد درباره جدایی خود با دیگران صحبت کند، به سوالات پاسخ دهد، احساس سرزنش کند یا نگران نظر دیگران باشد. اینها مسایل فرعی هستند در مقایسه با پیروی از حقیقت درون قلب خود. به خودتان درباره ترک این فرد گوش دهید. صدای درون شما به شما دروغ نمیگوید.
|
null |
We had great chemistry, but then he became distant. I had the feeling that I can't be without him. As soon as I felt the difference, I was scared to lose him. I started freaking out if he did not answer, thinking that something bad happened.
|
People often care deeply for those whom they love. I don't know how long you have been together. It is also common to want to be very closely connected to people who are important to you.It may be helpful to have a conversation about talking more or talking about how you feel when he is not there and how he feels about answering you right away. It may be helpful for both of you to listen to each other and what you are feeling and experiencing so that you can look at what may work for both of you. For example, maybe you could remind yourself that he will answer you when he is not busy or as soon as he can.Sometimes just talking about these feelings can be helpful so that you can both have open discussions about whether the amount or type of communication is too much or in a style that is not working for both of you. You could also consider leaving text messages or something that does not require an immediate response so that when he is busy, you have the ability to write a message, and he has the ability to answer when he can.I also wonder where you are getting the idea that something bad happened. I don't know whether something happen with this person in the past or perhaps at another time in your life.Some people benefit from ideas such as not going to bed angry, but this is difficult for others.I would suggest considering what makes each of you feel loved, valued, appreciated, or special.Also think about what styles of communication you both like and what is and is not okay in the context of an argument.It may be difficult to talk about what has related to him being distant and it may be helpful to talk about ways to communicate about this first (such as taking a 10 minute timeout if it becomes overwhelming).Perhaps talking with a therapist who specializes in couples would be helpful if talking about this between you is confusing or if you do not both feel heard by the other person. Remember that feeling heard does not mean that you have to agree with one another.
|
ما شیمی فوقالعادهای داشتیم، اما بعد او از من فاصله گرفت. این احساس را داشتم که نمیتوانم بدون او زندگی کنم. به محض اینکه تغییر را احساس کردم، ترسیدم که او را از دست بدهم. اگر او به تماسهایم پاسخ نمیداد، دچار استرس میشدم و فکر میکردم که اتفاق بدی افتاده است.
|
مردم اغلب به کسانی که دوستشان دارند عمیقاً اهمیت میدهند. نمیدانم که چند وقت است با هم هستید، اما طبیعی است که بخواهید ارتباط نزدیکی با افراد مهم زندگیتان برقرار کنید. ممکن است گفتگو دربارهی نیاز به صحبت بیشتر یا بیان احساساتتان در زمانی که او آنجا نیست و همچنین احساس او نسبت به پاسخگویی سریع به شما، مفید باشد. شنیدن حرفهای یکدیگر و درک احساسات و تجربیاتتان میتواند به هر دوی شما کمک کند تا ببینید چه چیزی برایتان مناسب است. به عنوان مثال، شاید به خودتان یادآوری کنید که او وقتی مشغول نیست یا در اولین فرصت به شما جواب میدهد. گاهی اوقات صحبت کردن دربارهی این احساسات میتواند مفید باشد، زیرا به شما اجازه میدهد دربارهی میزان یا نوع ارتباط خود بحث کنید و ببینید که آیا وضعیت کنونی برای هر دوی شما مطلوب نیست یا خیر. همچنین میتوانید پیامک بفرستید یا متنی بگذارید که نیازی به پاسخ فوری ندارد، بنابراین وقتی او سرش شلوغ است، شما میتوانید پیام بگذارید و او هم میتواند وقتی وقت داشت پاسخ دهد. همچنین جای سوال است که از کجا به این نتیجه رسیدهاید که اتفاق بدی افتاده است. نمیدانم آیا در گذشته مشکلی برای این فرد پیش آمده یا اینکه شاید در مقطع دیگری از زندگیتان این احساس را تجربه کردهاید. برخی افراد از اصولی مانند "به رختخواب عصبانی نروید" بهرهمند میشوند، اما این برای برخی دیگر دشوار است. پیشنهاد میکنم در نظر بگیرید که چه چیزهایی باعث میشود هر کدامتان احساس دوست داشتن، ارزشمند بودن، قدردانی یا خاص بودن کنید. همچنین به این فکر کنید که چه سبکهای ارتباطی را دوست دارید و چه مواردی در چارچوب یک مشاجره مناسب یا نامناسب است. ممکن است صحبتکردن دربارهی دلایل دوری او دشوار باشد و بهتر است ابتدا دربارهی روشهایی برای ارتباط در این زمینه گفتگو کنید (مانند اختصاص دادن ۱۰ دقیقه به استراحت اگر اوضاع خیلی طاقتفرسا شد). اگر گفتگو دربارهی این مسائل بین شما مبهم است یا احساس میکنید که هر کدام از شما شنیده نمیشود، شاید مشاوره با یک درمانگر متخصص در روابط زوجها مفید باشد. به یاد داشته باشید که احساس شنیده شدن به این معنا نیست که شما باید با یکدیگر موافق باشید.
|
null |
We had great chemistry, but then he became distant. I had the feeling that I can't be without him. As soon as I felt the difference, I was scared to lose him. I started freaking out if he did not answer, thinking that something bad happened.
|
The simplest answer is that love feels good, obsessions don't.Love deepens a sense of peacefulness and security.Obsessions give anxiety and worry of feeling abandoned.One suggestion is to study more about yourself and why you'd feel so ill at ease when you aren't w this person.
|
ما شیمی فوقالعادهای داشتیم، اما بعد او از من دور شد. این احساس را داشتم که نمیتوانم بدون او زندگی کنم. به محض اینکه تفاوت را حس کردم، ترسیدم که او را از دست بدهم. اگر او پاسخ نمیداد، وحشتزده میشدم و فکر میکردم بلایی بر سرش آمده است.
|
سادهترین پاسخ این است که عشق احساس خوبی دارد، در حالی که وسواسها اینطور نیستند. عشق احساس آرامش و امنیت را عمیقتر میکند، اما وسواس موجب اضطراب و نگرانی از احساس رها شدن میشود. یک پیشنهاد این است که بیشتر در مورد خودتان مطالعه کنید و درباره اینکه چرا وقتی این فرد را در کنار ندارید، اینقدر احساس ناراحتی میکنید.
|
null |
I’m in my early 20s. My ex’s parents are friends with them and have told them bad things about me. I left my ex due to an abusive situation, and they are making me look like I was the bad one.
|
Maybe you can talk with your partner about this first look at the different elements of a possible conversation in the future. If you are at a place where you are willing or able to disclose the reason that you left your ex, that could be one element of the discussion, but it doesn't have to be.I don't know how long we have been together with your current partner, but perhaps his or her parents would see you for who you are and make their own opinions over time. That may be a discussion to have with them as well.Hopefully your partner will be a good sounding board before these conversations.
|
من در اوایل دهه بیست سالگی هستم. والدین سابقم با آنها دوست هستند و چیزهای بدی درباره من به آنها گفتهاند. من به دلیل یک وضعیت آزاردهنده، رابطهام را با سابقم قطع کردم و آنها مرا به عنوان فردی بد معرفی میکنند.
|
شاید بتوانید با شریک عاطفی خود درباره این نگاه اولیه به عناصر مختلف یک گفتگوی احتمالی در آینده صحبت کنید. اگر در موقعیتی هستید که مایلید یا قادر به بیان دلیل جدا شدن از شریک قبلیتان هستید، این میتواند یکی از جنبههای بحث باشد، اما الزامی نیست. نمیدانم چقدر با شریک فعلیتان هستید، اما شاید والدین او بتوانند شما را همانطور که هستید ببینند و نظرات خود را به تدریج شکل دهند. این نیز ممکن است موضوعی برای گفتگو با آنها باشد. امیدوارم شریک شما قبل از این گفتگوها به عنوان شنونده خوبی عمل کند.
|
null |
I try to do everything right just so we won't argue, and it doesn't help the only time he is calm is when he is drinking alcohol. I get anxiety over having fights with him.
|
Because of the way that you say your boyfriend is only calm when he is drinking and you have concerns about flights, it would probably be most helpful for you to speak with a local therapist so you can have specific conversations about what happens during these fights.When you do "everything right," are you saying that you don't argue? It sounds a bit as though you are trying to read each other's mind without being able to communicate effectively. I recommend working on this with a therapist, though (even if you end up going without your boyfriend to sessions), so that you can talk about specific strategies and what you can do when he is not calm.
|
من سعی میکنم همهچیز را به درستی انجام دهم تا بحثی بینمان پیش نیاید، اما تنها زمانی که او آرام است، زمانی است که الکل مینوشد و این کمکی نمیکند. من از اینکه با او دعوا کنم، دچار اضطراب میشوم.
|
از آنجایی که میگویید دوست پسرتان تنها زمانی که مشغول نوشیدن الکل است آرام است و شما نگرانیهایی درباره پرواز دارید، احتمالاً بهترین کار برای شما این است که با یک درمانگر محلی صحبت کنید تا بتوانید درباره آنچه در طول این دعواها اتفاق میافتد، بحث کنید. وقتی میگویید "همه چیز را درست انجام میدهید"، آیا منظور شما این است که اصلاً بحث نمیکنید؟ به نظر میرسد شما در تلاشید تا ذهن یکدیگر را بخوانید بدون اینکه بتوانید بهطور مؤثر ارتباط برقرار کنید. به شما توصیه میکنم که با یک درمانگر روی این موضوع کار کنید (حتی اگر در نهایت بدون دوست پسرتان به جلسات بروید)، تا بتوانید درباره استراتژیهای خاص و اقداماتی که میتوانید هنگام عدم آرامش او انجام دهید، صحبت کنید.
|
null |
Ever since I was little, I loved the idea of loving someone and spending my whole life with them. I treated everyone nice. For girls I liked, I would spend every second with them. It always ends the same way: “I like you as a friend,” or “I love your attention but not you.”
|
Attention is often something that is both wanted and sometimes not wanted all the time. Maybe when you're in a relationship with someone you can discuss the amount of attention that you are both comfortable with and/or what you are both looking for as far as amount of connection.
|
از زمانی که کوچک بودم، آرزوی عشق ورزیدن به کسی و گذراندن تمام عمرم با او را داشتم. با همه خوب رفتار میکردم و برای دخترانی که دوستشان داشتم، هر لحظه را در کنار آنها میگذراندم. اما همیشه نتیجه یکی بود: "من تو را به عنوان یک دوست میپسندم" یا "من توجه تو را دوست دارم، اما خودت را نه."
|
توجه اغلب چیزی است که هم خواسته میشود و هم گاهی اوقات ناخواسته است. شاید وقتی با کسی در رابطه هستید، بتوانید درباره میزان توجهی که هردو با آن راحت هستید و یا آنچه که هر دو به دنبال آن هستید، به ویژه در مورد عمق ارتباطتان، گفتگو کنید.
|
null |
I'm dating a guy I really love. We have our problems, but I could see myself with him long term. But there's this other guy who I've had feelings for for awhile now. He gives me butterflies when we talk, and my heart beats fast when I see he's texted me, which i never felt with my current boyfriend.
|
There are different types of attraction. You said that you've never felt this sort of feeling of your heart beating faster with your current boyfriend. Depending on how long you've been together and if you're looking at different ways of making a life together and getting to know each other on a deeper level, that's a different stage in a relationship and sometimes it feels different. Some people look at it as a difference between levels of passion and compassion, but there are many different terms to try to talk about it.Perhaps with this guy that you really love, you could talk about ways to keep things new and different in the relationship. Maybe you can leave notes for each other during the day or have a small surprise at random intervals (maybe an invitation to a picnic, for example).As for the other guy who makes your heart beat faster, what do you see in him? You said you really love the other guy, which is why I'm asking.What do you look for in the person who you want to be with long-term (whoever that is)?
|
من با پسری قرار میگذارم که واقعاً دوستش دارم. ما مشکلاتی داریم، اما میتوانم خودم را برای درازمدت با او تجسم کنم. اما یک مرد دیگر وجود دارد که مدتی است به او احساساتی دارم. وقتی با هم صحبت میکنیم احساس شادی میکنم و وقتی میبینم به من پیام داده، قلبم تندتر میزند که این را هرگز با دوست پسر فعلیام حس نکردهام.
|
جاذبهها انواع مختلفی دارند. گفتی که هرگز این احساس تند زدن ضربان قلب را با دوستپسر فعلیات تجربه نکردهای. بسته به مدت زمانی که با هم بودهاید و اینکه آیا به روشهای مختلف برای ساختن زندگی مشترک و شناخت عمیقتر از یکدیگر نگاه میکنید یا نه، این مرحلهای متفاوت از یک رابطه است و گاهی احساسات متفاوتی را به دنبال دارد. برخی افراد این را بهعنوان تفاوت بین سطوح اشتیاق و شفقت میبینند، اما اصطلاحات متعددی برای بیان آن وجود دارد. شاید با این مردی که واقعاً دوستش داری، بتوانی درباره راههای حفظ تازگی و تنوع در رابطه صحبت کنی. ممکن است بتوانید در طول روز برای یکدیگر یادداشت بگذارید یا بهطور تصادفی یک سورپرایز کوچک ترتیب دهید (مثلاً دعوت به یک پیکنیک). اما در مورد آن مردی که باعث تند زدن قلبت میشود، چه چیزی در او میبینی؟ گفتی که واقعاً طرف مقابل را دوست داری، به همین دلیل است که میپرسم. در شخصی که میخواهی بهطور طولانیمدت با او باشید (هرکسی که باشد)، به دنبال چه ویژگیهایی هستی؟
|
null |
My ex-boyfriend and I have been back and forth for over a year now. He's in his late 20s, divorced for like five years now with two kids. He has a lot of narcissistic behaviors. He lies and cheats, but I love him. I've tried to date other people, but I always go back to him.
|
There are a lot of pieces to the decision of whether to stay or leave. Can you have open conversations about your concerns? Is he able to listen to that? I'm not sure how you know for sure that he lies and cheats, but does he recognize these things as problems? Which part of you is bigger: the part of you that wants to stay or the part of you that wants to leave? Can you consider what you want, wish for, and desire while also considering the same for him? Can he do that for you?
|
من و دوستپسر سابقم بیش از یک سال است که مدام با هم در رفت و آمدیم. او در اواخر دهه بیست زندگیاش است و حدود پنج سال پیش به همراه دو فرزندش طلاق گرفته است. او رفتارهای خودشیفته زیادی دارد. او دروغ میگوید و خیانت میکند، اما من او را دوست دارم. سعی کردهام با افراد دیگری ملاقات کنم، اما همیشه به او برمیگردم.
|
تعداد زیادی عامل در تصمیمگیری برای ماندن یا رفتن وجود دارد. آیا میتوانید درباره نگرانیهای خود بهطور آزادانه صحبت کنید؟ آیا او قادر به شنیدن این صحبتها هست؟ من مطمئن نیستم که شما چگونه میدانید که او دروغ میگوید و خیانت میکند، اما آیا او این مسائل را بهعنوان مشکلات شناسایی میکند؟ کدام بخش شما بزرگتر است: بخشی که میخواهد بماند یا بخشی که میخواهد برود؟ آیا میتوانید آنچه را که میخواهید، آرزو میکنید و desire دارید در نظر بگیرید و در عین حال نیازهای او را نیز مد نظر قرار دهید؟ آیا او میتواند برای شما این کار را انجام دهد؟
|
null |
I'm in a relationship, but I feel like I'm always putting more into it and not getting reciprocated. My ex told me that I will never find anyone else, and that's lingering in the back of my mind.
|
The most crucial key to any relationship is that mutual feeling you hold between you both: that you matter. Sounds like you are stuck in a cycle of hearing your ex say you don't matter. That's why it didn't work with him btw. He wasn't reflecting to you that you mattered. However it ended, clearly though that's the sentiment that's lingering with you. So here you are hanging around a new man why is telling you the same message. Move on. You aren't unworthy, you just haven't found a man who is worthy of you! To be worthy of you, he must see your worth. Often though before anyone else can see your worth, you have to believe it.
|
من در یک رابطه هستم، اما احساس میکنم همیشه بیشتر از طرف خودم تلاش میکنم و در عوض چیزی دریافت نمیکنم. سابقم به من گفت که هرگز کسی دیگری را نخواهم یافت و این حرف در ذهنم باقی مانده است.
|
مهمترین کلید هر رابطه، احساس متقابلی است که بین شما وجود دارد: اینکه شما مهم هستید. به نظر میرسد در چرخهای گیر کردهاید که در آن همسر سابق شما میگوید شما مهم نیستید. به همین دلیل ارتباط شما با او نتیجهبخش نبود. او به شما احساس نمیکرد که مهم هستید. با این حال، به پایان رسید و واضح است که این احساس هنوز در شما باقی مانده است. حال شما در کنار یک مرد جدید هستید که همان پیام را به شما میدهد. حرکت کنید. شما بیارزش نیستید، فقط مردی را پیدا نکردهاید که لایق شما باشد! برای اینکه او لایق شما باشد، باید ارزش شما را ببیند. اغلب، پیش از آنکه دیگران بتوانند ارزش شما را ببینند، شما باید آن را در خود باور کنید.
|
null |
I blame my past relationship for it. I know it is bad to be this way. I want to get past it.
|
We humans are social beings. We learn how to BE in relationship as children. The caregiving you received (or didn't receive) set the stage for how you show up in all your adult relationships. Insecurity in relationships often has much to do with feeling unheard or unseen, perhaps feeling like you don't matter. There are many ways to rewire these relational patterns, the first step of which is taking pause and noticing that you are feeling insecure - so congrats on that because clearly you are already there! Next I'd suggest finding a relationship therapist to help you sort through your insecurities, either as a couple or individually.
|
من رابطه گذشتهام را برای این موضوع مقصر میدانم. میدانم که اینطور بودن بد است. میخواهم از آن عبور کنم.
|
ما انسانها موجوداتی اجتماعی هستیم. ما یاد میگیریم که چگونه در کودکی در روابط باشیم. مراقبتی که دریافت کردید (یا دریافت نکردید) زمینهساز نحوه حضور شما در تمام روابط بزرگسالیتان است. ناامنی در روابط اغلب به احساس ناشنیده شدن یا دیده نشدن مربوط میشود و ممکن است احساس کنید که برای دیگران مهم نیستید. راههای زیادی برای بازسازی این الگوهای رابطهای وجود دارد و اولین قدم آن مکث کردن و توجه به این است که احساس ناامنی میکنید - پس به شما تبریک میگویم، زیرا clearly شما قبلاً به این مرحله رسیدهاید! در مرحله بعد، پیشنهاد میکنم یک درمانگر رابطه پیدا کنید تا به شما کمک کند ناامنیهای خود را چه بهعنوان یک زوج و چه بهصورت فردی، بررسی کنید.
|
null |
I blame my past relationship for it. I know it is bad to be this way. I want to get past it.
|
How did you come to the conclusion that you are acting needy?Is this what your partner told you or are you feeling this way about yourself?The difference is that what you'd like from a relationship may be very reasonable, only that your partner is not someone who wants to meet your needs.One way of evaluating whether you're actually needy is whether you feel that you give yourself love, take good care of yourself when you're in situations that are not connected to being part of a couple.If being by yourself feels uneasy most of the time, then probably practicing self-love, consciously treating yourself with consideration and thoughtfulness, may help you feel less needy of others.This way, when you're with a partner, the time together will be in enjoying the partner, not getting love because of not figuring out a way of giving love to yourself.
|
من رابطه گذشتهام را برای این موضوع مقصر میدانم. میدانم که اینطور بودن بد است. میخواهم از آن عبور کنم.
|
چگونه به این نتیجه رسیدید که به شدت نیازمند هستید؟ آیا این چیزی است که شریک زندگیتان به شما گفته است یا این حس را خودتان دارید؟ این تفاوت وجود دارد که آنچه شما از یک رابطه میخواهید ممکن است کاملاً منطقی باشد، اما شریکتان کسی نیست که بخواهد نیازهای شما را برآورده کند. یکی از راههای ارزیابی اینکه آیا واقعاً نیازمندید، این است که ببینید آیا احساس میکنید به خودتان عشق میورزید و در موقعیتهایی که به عنوان یک فرد مستقل هستید، خوب از خود مراقبت میکنید یا نه. اگر بودن در تنهایی برایتان اکثراً ناخوشایند است، احتمالاً تمرین عشق به خود و رفتار با دقت و توجه به خود، میتواند به شما کمک کند کمتر به دیگران نیاز داشته باشید. بدین ترتیب، وقتی با شریک زندگیتان هستید، زمانتان صرف لذت بردن از یکدیگر خواهد شد، نه اینکه به دنبال عشق باشید چون نتوانستهاید راهی برای عشق ورزیدن به خود پیدا کنید.
|
null |
I am currently suffering from erectile dysfunction and have tried Viagra, Cialis, etc. Nothing seemed to work. My girlfriend of 3 years is very sexually frustrated. I told her that it is okay for her to have sex with other men. Is that really okay?
|
Hi, First and foremost, I want to acknowledge your efforts to gain (your) ideal erectile function. If the medications are not working and you have taken them as prescribed, I would encourage you to seek the help of a sex therapist as the dysfunction may be due to a psychological and/or relational issue rather than a physical/medical one. As for your question, only you can answer this. Is it OK? Are you OK with her sleeping with others? Have you thought through what this may look like, feel like, become for you and her? Opening up a relationship is a choice only the people in the relationship can answer. Even then, the answer may change at any point by either of you. I encourage you to also determine what the intention is underneath your telling your girlfriend she could sleep with others. Be clear with the intention and then together have continuous conversations about the expectations of opening up (i.e.: are there any kinds of sex that is off limits, areas of the body where touch or intimacy is not allowed, are uses of safer sex required or not, do you want to know the details or not, so forth). An excellent resource would be the book "Opening Up" by Tristan Taormino. I wish you the best of luck!Dr. Lily Zehner, MFT-C
|
من در حال حاضر از اختلال نعوظ رنج میبرم و ویاگرا، سیالیس و غیره را امتحان کردهام. دوست دختر ۳ سالهام از نظر جنسی بسیار ناامید است. به او گفتم که اشکالی ندارد با مردان دیگر رابطه جنسی داشته باشد. آیا واقعاً این کار مناسب است؟
|
سلام، قبل از هر چیز، میخواهم از تلاشهای شما برای دستیابی به عملکرد نعوظ ایدهآلتان قدردانی کنم. اگر داروها مؤثر نیستند و شما آنها را طبق دستور مصرف کردهاید، پیشنهاد میکنم که از یک درمانگر جنسی کمک بگیرید؛ زیرا این اختلال ممکن است ناشی از یک مشکل روانی و/یا رابطهای باشد و نه صرفاً جسمی یا پزشکی. در مورد سوال شما، پاسخ تنها در دستان شماست. آیا اوکی هستید؟ آیا با خوابیدن او با دیگران مشکلی دارید؟ آیا دربارهی اینکه این وضعیت برای شما و او چه احساسی ایجاد میکند، فکر کردهاید؟ باز کردن یک رابطه یک انتخاب است که تنها افراد درگیر در آن میتوانند به آن پاسخ دهند. حتی در این صورت، هر یک از شما ممکن است هر زمان که بخواهد نظرش را تغییر دهد. من همچنین شما را تشویق میکنم که هدفتان از گفتن به دوست دخترتان که میتواند با دیگران بخوابد را مشخص کنید. با نیت روشن باشید و سپس به طور مستمر دربارهی انتظارات از باز کردن رابطه بحث کنید (مثلاً: آیا روابط خاصی ممنوع است، مناطقی از بدن که لمس یا صمیمیت در آنها مجاز نیست، آیا استفاده از روشهای ایمن جنسی الزامی است یا خیر، آیا میخواهید جزئیات را بدانید یا نه و غیره). یک منبع عالی میتواند کتاب "Opening Up" اثر تریستان تائورمینو باشد. برای شما آرزوی موفقیت دارم! لیلی زهنر، MFT-C
|
null |
I am currently suffering from erectile dysfunction and have tried Viagra, Cialis, etc. Nothing seemed to work. My girlfriend of 3 years is very sexually frustrated. I told her that it is okay for her to have sex with other men. Is that really okay?
|
Hello, and thank you for your question. I completely agree with Dr. Zehner. Many couples are in open-type or polyamorous relationships where one or both partners engage in sexual relationships with others. The key thing about this is that it really does have to be something that both people are okay with. Now, as Dr. Zehner indicated, what may be okay today may not feel okay tomorrow, so good communication is essential. The truth is, even in polyamorous relationships where partners are in agreement, jealousy does sometimes happen. Here is a good article about polyamorous relationships and the issue of jealousy: http://everydayfeminism.com/2016/02/polyamorous-dealing-jealousy/This site has many other articles about polyamory. If you type in "polyamory" in their search box, you will find some good information. I wish you well,Robin J. Landwehr, DBH, LPC, NCC
|
من در حال حاضر از اختلال نعوظ رنج میبرم و ویاگرا، سیالیس و غیره را امتحان کردهام. دوست دختر ۳ سالهام از نظر جنسی بسیار ناامید است. به او گفتم که اشکالی ندارد با مردان دیگر رابطه جنسی داشته باشد. آیا واقعاً این امر جایز است؟
|
با سلام و تشکر از سوال شما. من کاملاً با دکتر زهنر موافقم. بسیاری از زوجها در روابط باز یا چندعشقی هستند که در آن یک یا هر دو طرف با دیگران روابط جنسی برقرار میکنند. نکته کلیدی این است که باید این نوع روابط چیزی باشد که هر دو نفر با آن موافق باشند. همانطور که دکتر زهنر اشاره کرد، آنچه امروز ممکن است قابل قبول باشد، ممکن است فردا احساس رضایت نکند، بنابراین ارتباط مؤثر بسیار ضروری است. واقعیت این است که حتی در روابط چندعشقی که شرکا بر سر آن توافق دارند، حسادت گاهی به وجود میآید. در اینجا یک مقاله خوب درباره روابط چندعشقی و مشکل حسادت آورده شده است: http://everydayfeminism.com/2016/02/polyamorous-dealing-jealousy/ این سایت همچنین مقالات زیادی درباره چندعشقی دارد. اگر کلمه "polyamory" را در کادر جستجوی آنها تایپ کنید، اطلاعات مفیدی پیدا خواهید کرد. برای شما آرزوی موفقیت دارم، رابین جی. لندور، DBH، LPC، NCC
|
null |
i was addicted to porn since the second grade. I'm in my early 40s and overcame my addiction during my separation from my wife of 15 years.
|
The person who can answer this question is the person you want to rebuild that trust with. They are the only one who can tell you what it will take for them to trust you again. What they tell you may seem hard or impossible but unfortunately that is what THEY need. It is up to you if you feel and know you can provide what they request.
|
من از دوم ابتدایی به پورن معتاد بودم. اکنون در اوایل دهه 40 زندگیام هستم و در طول 15 سال جدایی از همسرم بر اعتیادم غلبه کردم.
|
شخصی که میتواند به این سؤال پاسخ دهد، همان فردی است که میخواهید اعتماد را با او دوباره برقرار کنید. آنها تنها کسانی هستند که میتوانند به شما بگویند برای بازسازی اعتماد دوباره به شما چه چیزهایی لازم است. آنچه آنها به شما میگویند ممکن است دشوار یا غیرممکن به نظر برسد، اما متأسفانه این همان چیزی است که آنها به آن نیاز دارند. این به شما بستگی دارد که آیا احساس میکنید و میدانید که میتوانید آنچه را که آنها درخواست میکنند، ارائه دهید.
|
null |
He isn't violent, but he has anger issues and deep insecurities. He's working on them and has improved. We started counseling, and he participated in one or two individual sessions, but we broke up again shortly thereafter. Now his constant questions and accusations are getting really draining.
|
From what you write, you're not too happy with how your boyfriend treats you and how he handles his own life.What keeps you feeling connected to him in positive ways?If you're truly not happy most of the time in this relationship, then you're at the time of asking why you'd want to remain in a relationship which is draining.
|
او خشن نیست، اما مسائل خشم و ناامنی عمیقی دارد. او روی این مسائل کار میکند و پیشرفت کرده است. ما مشاوره را شروع کردیم و او در یک یا دو جلسه فردی شرکت کرد، اما مدت کوتاهی بعد دوباره از هم جدا شدیم. حالا سوالات و اتهامات مداوم او واقعاً خستهکننده است.
|
با توجه به آنچه مینویسید، از نحوه رفتار دوست پسرتان با شما و چگونگی مدیریت زندگیاش چندان راضی نیستید. چه چیزهایی باعث میشود که از جنبههای مثبت با او احساس ارتباط کنید؟ اگر واقعاً در بیشتر مواقع در این رابطه خوشحال نیستید، باید از خود بپرسید چرا میخواهید در ارتباطی بمانید که موجب خستگیتان میشود.
|
null |
He isn't violent, but he has anger issues and deep insecurities. He's working on them and has improved. We started counseling, and he participated in one or two individual sessions, but we broke up again shortly thereafter. Now his constant questions and accusations are getting really draining.
|
Sometimes relationships just do not work. Don't feel that the first, second, or even third relationship is the relationship you are suppose to be in for life. The one that is meant for you will require work but should be be draining and a constant roller coaster of breaking up. It is good you all went to counseling, but one or two sessions may not be enough to make and see a change in behavior. It takes times and it takes both working toward the same goal. I would suggest doing you...meaning focusing on your own growth at the time. If he wants to grow with you, he will make the necessary steps. If he doesn't...wish him well.
|
او خشن نیست، اما مشکلات خشم و ناامنی عمیقی دارد. او بر روی آنها کار میکند و پیشرفت کرده است. ما مشاوره را آغاز کردیم و او در یکی دو جلسه فردی شرکت کرد، اما بهسرعت دوباره از هم جدا شدیم. حالا سوالات و اتهامات مداوم او واقعاً خستهکننده شده است.
|
گاهی اوقات روابط کار نمیکنند. احساس نکنید که رابطه اول، دوم یا حتی سوم، رابطهای است که قرار است در تمام عمرتان در آن باشید. رابطهای که برای شما طراحی شده نیاز به تلاش دارد، اما نباید شما را خسته کند یا تبدیل به یک ترن هوایی دائمی برای جدایی شود. خوب است که شما همه به مشاوره رفتهاید، اما ممکن است یک یا دو جلسه برای ایجاد و مشاهده تغییر در رفتار کافی نباشد. این پروسه زمانبر است و نیازمند همکاری هر دو طرف برای رسیدن به یک هدف مشترک است. پیشنهاد میکنم بر روی خودتان تمرکز کنید و به رشد شخصیتان اهمیت بدهید. اگر او بخواهد با شما رشد کند، اقدامهای لازم را انجام خواهد داد. اگر نخواهد، برایش آرزوی موفقیت کنید.
|
null |
He isn't violent, but he has anger issues and deep insecurities. He's working on them and has improved. We started counseling, and he participated in one or two individual sessions, but we broke up again shortly thereafter. Now his constant questions and accusations are getting really draining.
|
Hello and thank you for your question. I worked for a number of years with people who have been both abused in their relationships and those who have been abusive. Being involved in a relationship with a partner who does the behaviors you describe can be incredibly difficult, and many would argue is even harder than overcoming actual physical violence. I was a little confused about whether you're are still broken up with this person or if you are still thinking about it. I am going to assume you are still undecided. Some of the things you are describing sound like emotional abuse. Even without physical abuse, being emotionally abused can still be traumatizing. When partners question and accuse, they are often trying to exercise power and control over their partners by hurting them with unfounded accusations. The accusations serve to make someone feel guilty and to manipulate them. For example, if your partner accuses you of cheating when you go out bowling with friends, you may elect not to go bowling just to satisfy your partner and prevent a fight from occurring. The person being accused or questioned often tries to prove over and over again that they have done nothing wrong, but it doesn't matter. And that brings me to the point of what some people who experience these behaviors do in order to start feeling like they have some power again. Here are just a few things:1. They realize there is no right answer. Trying to be logical with someone who doesn't want to be logical doesn't work. Many people simply stop trying to defend themselves against false accusations because there was no answer that would satisfy their partner anyway. In addition, the rules of the relationship seem to change on a daily basis, and what may be okay with your partner one day may make them angry the next. And this can leave people constantly feeling like they are on eggshells. 2. The find support. Finding a support group or a group of people who remind you on a daily basis that you are a decent person is always a good idea. One of the things that can happen when we are with someone who does emotionally abusive things is begin to have a negative concept of ourselves. Surrounding yourself with people who remind you that you are a good person is a great idea. 3. They reinvest in themselves. Try to find some time for yourself. This couldn't possibly sound more cliché, but it is actually true. Whether that is taking up a new hobby or doing an old one. One thing that can happen when emotional abuse takes place in a relationship is the person being abused can begin to isolate and not do the things that make them enjoy life. Taking some time for the self can sometimes bring things into perspective.I don't know if you are still in counseling, but if you are and you are getting what you need then that is great. If not, there are others you can try. It's important to find the right fit. As for the question of whether or not you should leave your partner, that is a question that can only be answered by you. But you could ask yourself some questions like these to help you decide:1. What are some of my values about relationships? Do I want Trust? Honesty? Ask yourself if you have these things in your relationship.2. Do I feel like this relationship brings out the best in me, or does it seem to bring me down?3. If I want to stay in this relationship, what are some specific things that need to change? Hope some of these suggestions help. Good luck to you. Be well.Robin Landwehr, DBH, LPC, NCC
|
او خشن نیست، اما مشکلاتی در زمینه خشم و ناامنی عمیق دارد. او در حال کار روی این مسائل است و پیشرفت کرده است. ما مشاوره را آغاز کردیم و او در یکی یا دو جلسه فردی شرکت کرد، اما خیلی زود دوباره از هم جدا شدیم. اکنون سوالات و اتهامات مکرر او واقعاً خستهکننده است.
|
با سلام و تشکر از سوال شما. من چندین سال با افرادی کار کردهام که هم مورد آزار در روابطشان قرار گرفتهاند و هم کسانی که آزارگر بودهاند. درگیر شدن در رابطه با شریکی که رفتارهای توصیفشده را انجام میدهد، میتواند بسیار دشوار باشد و بسیاری بر این باورند که حتی از غلبه بر خشونت فیزیکی واقعی نیز سختتر است. کمی گیج شدم که آیا هنوز از این شخص جدا هستید یا هنوز به آن فکر میکنید. فرض میکنم که شما هنوز تصمیمگیری نکردهاید. برخی از مواردی که توصیف میکنید، به نظر میرسد نشانههایی از آزار عاطفی باشد. حتی بدون وجود آزار جسمی، آزار عاطفی میتواند به شدت آسیبزا باشد. وقتی شرکای عاطفی سوال میکنند یا شما را به اشتباه متهم میکنند، اغلب در تلاشند که با اتهامات بیپایه قدرت و کنترل خود را بر شریک خود اعمال کنند. این اتهامات باعث میشود که فرد احساس گناه کند و به نوعی دستکاری شود. برای مثال، اگر شریک زندگیتان وقتی با دوستانتان بیرون میروید، شما را به خیانت متهم کند، ممکن است تصمیم بگیرید که فقط برای رضایت او و جلوگیری از بروز دعوا، به بولینگ نروید. فرد متهم یا مورد سوال اغلب سعی میکند بارها ثابت کند که هیچ اشتباهی نکرده است، اما این موضوع اهمیتی ندارد. این ما را به این نکته میرساند که برخی از افرادی که این رفتارها را تجربه میکنند، چه میکنند تا دوباره احساس قدرت کنند. در اینجا چند نکته آمده است: 1. آنها متوجه میشوند که هیچ پاسخ درستی وجود ندارد. تلاش برای منطقی بودن با فردی که نمیخواهد منطقی باشد، بیفایده است. بسیاری از مردم به سادگی از تلاش برای دفاع در برابر اتهامات نادرست دست میکشند، زیرا هیچ پاسخی وجود ندارد که شریکشان را راضی کند. علاوه بر این، به نظر میرسد قوانین رابطه به طور روزانه تغییر میکند و آنچه یک روز مورد قبول است، ممکن است روز بعد شریک را عصبانی کند. این وضعیت باعث میشود که افراد دائماً احساس کنند که روی لبه تیغ راه میروند. 2. پیدا کردن حمایت. پیدا کردن یک گروه پشتیبانی یا دوستانی که به طور روزانه به شما یادآوری کنند که فردی شایسته هستید، همیشه ایده خوبی است. یکی از عواقب بودن با فردی که به طور عاطفی آزار میدهد، این است که نسبت به خودمان دیدگاه منفی پیدا میکنیم. احاطه کردن خود با افرادی که به شما یادآوری میکنند که فرد خوبی هستید، بسیار مفید است. 3. آنها دوباره روی خود سرمایهگذاری میکنند. سعی کنید برای خود وقت بگذارید. این ممکن است به نظر کلیشهای بیاید، اما حقیقت دارد. چه از طریق شروع یک سرگرمی جدید باشد و چه از طریق ادامه یک سرگرمی قدیمی. یکی از عواقب آزار عاطفی در یک رابطه این است که فرد مورد آزار میتواند منزوی شود و از انجام کارهایی که به آنها لذت میبرد، محروم بماند. اختصاص دادن زمان به خود گاهی میتواند دیدگاهها را تغییر دهد. نمیدانم آیا هنوز در حال دریافت مشاوره هستید یا خیر، اما اگر هستید و نیازهای شما تامین میشود، بسیار خوب است. اگر نه، گزینههای دیگری وجود دارند که میتوانید امتحان کنید. مهم است که به دنبال گزینهای باشید که مناسب شما باشد. در مورد این که آیا باید از شریک زندگیتان جدا شوید یا نه، این سوالی است که تنها شما میتوانید به آن پاسخ بدهید. اما میتوانید چند سوال از خود بپرسید که در تصمیمگیری کمک کند: 1. ارزشهای من درباره روابط چیست؟ آیا اعتماد و صداقت برای من مهم است؟ از خود بپرسید آیا این ویژگیها را در رابطهتان دارید یا نه. 2. آیا احساس میکنم این رابطه بهترینها را در من به ارمغان میآورد یا باعث افسردگیام شده است؟ 3. اگر بخواهم در این رابطه بمانم، چه تغییرات مشخصی باید صورت گیرد؟ امیدوارم این پیشنهادات برای شما مفید باشند. برایتان آرزوی موفقیت میکنم. خوب باشید. رابین لندور، DBH، LPC، NCC
|
null |
I have had a crush on this guy for years. I last talked to him a few years ago when we graduated from high school. We left off on a good note. Should I message him and see how he is doing, or is it too late?
|
You'll only find out whether or not it is "too late", by following through with wanting to message him.Regardless of whether the response you receive is what you'd hoped to hear, including not hearing back from him, you will have done yourself a great honor and respect by following through on a wish and curiosity you've had for some time.
|
من سالهاست که به این پسر علاقهمندم. آخرین بار چند سال پیش که از دبیرستان فارغالتحصیل شدیم با او صحبت کردم. ما بر سر یک یادداشت خوب جدا شدیم. آیا باید به او پیام بدهم و ببینم حالش چطور است، یا اینکه خیلی دیر شده؟
|
شما فقط با اقدام به ارسال پیام به او متوجه خواهید شد که آیا "خیلی دیر شده" یا نه. صرفنظر از اینکه پاسخی که دریافت میکنید مطابق با انتظاراتتان است یا نه، از جمله عدم دریافت پاسخ، با دنبال کردن آرزوها و کنجکاویهایی که مدتی در دل دارید، برای خود احترام و افتخار زیادی کسب کردهاید.
|
null |
I have had a crush on this guy for years. I last talked to him a few years ago when we graduated from high school. We left off on a good note. Should I message him and see how he is doing, or is it too late?
|
It's never to late to let a person know how you feel. You never know where it will take you. You don't want to hold this regret of not letting your feelings known and wondering "what if" for the rest of your life. That can be torturous. Now prepare for whatever..if his feelings are the same or if they are not. If they are the same...great. If they are not, feel good that at least you let a person know they hold a special place in your life and wish him love, peace and happiness in his life.
|
من سالهاست که به این پسر علاقهمند هستم. آخرین بار چند سال پیش، زمانی که از دبیرستان فارغالتحصیل شدیم، با او صحبت کردم. ما در شرایط خوبی از هم جدا شدیم. آیا باید به او پیام بزنم تا ببینم حالش چطور است، یا اینکه خیلی دیر شده؟
|
هیچ وقت دیر نیست که به کسی بگویید چه احساسی دارید. هرگز نمیدانید که این اقدام شما به کجا خواهد برد. نمیخواهید تا پایان عمر با پشیمانی از اینکه احساساتتان را بیان نکردهاید و سؤال "چه میشد اگر" در ذهنتان نقش ببندد، زندگی کنید. این میتواند عذابآور باشد. حالا خودتان را برای هر نتیجهای آماده کنید؛ چه احساسات او همانند شما باشد و چه نباشد. اگر احساساتش مشابه باشد... عالی است. اگر نباشد، احساس خوبی داشته باشید که حداقل به او اجازه دادهاید بداند که در زندگیتان جایگاه ویژهای دارد و برای او عشق، آرامش و خوشبختی آرزو کنید.
|
null |
I've been with him for a couple months. We will talk everyday and he will get mad over something I will say and not talk to me. We have our great moments, but I just need to focus on my personal situations, and I feel he is slowing me down with that. I still wanna be with him, but not now.
|
It sounds like you're pulling away instead of being honest. If you really want to be with him, why not now? If you don't have time for a relationship, why are you dating at all?I don't understand the whole "phasing out" thing that people do these days (or "ghosting", where you just stop talking and disappear!). I get the sense that this relationship isn't working for you, but for some reason you're stopping yourself from being honest with yourself and him and just ending it. In the early stage of a relationship (the first year), if it doesn't feel fabulous, it's a good idea to move on. It's not personal. You don't owe this person anything. They deserve someone who's totally into them (and so do you) and you're doing him no favors by hanging on to something that's not amazing or giving him hope that it might work better in the future sometime. You don't have to slowly bow out. It actually creates more hurt than gentle honesty. Maybe people don't know how to say it?"I've decided not to continue with this. I wish you the best." Life is too short!
|
من چند ماهی با او هستم. هر روز با هم صحبت میکنیم و او به خاطر چیزی که میگویم عصبانی میشود و با من صحبت نمیکند. لحظات فوقالعادهای با هم داریم، اما من فقط باید بر روی مسائل شخصیام تمرکز کنم و احساس میکنم او مرا عقب میاندازد. هنوز میخواهم با او باشم، اما نه در حال حاضر.
|
به نظر میرسد به جای اینکه صادق باشید، از رابطه دور میشوید. اگر واقعاً میخواهید با او باشید، چرا الان نه؟ اگر برای یک رابطه وقت ندارید، اصلاً چرا در حال قرار گذاشتن هستید؟ من نمیفهمم که چرا این روزها مردم "خروج تدریجی" یا "شبحسازی" را انتخاب میکنند؛ جایی که فقط صحبت نمیکنند و ناپدید میشوند! احساس میکنم این رابطه برای شما مناسب نیست، اما به دلایلی از صادق بودن با خود و او جلوگیری میکنید و فقط به آن پایان نمیدهید. در مراحل اولیه یک رابطه (سال اول)، اگر احساس فوقالعادهای وجود ندارد، بهتر است به جلو بروید. این موضوع شخصی نیست. شما به این فرد هیچ چیز مدیون نیستید. آنها لیاقت کسی را دارند که واقعاً به آنها علاقه داشته باشد (و شما نیز همینطور) و با ماندن در رابطهای که فوقالعاده نیست یا دادن امید به او برای آینده، به او هیچ لطفی نمیکنید. لازم نیست به آرامی کنار بروید؛ این فقط بیشتر آسیب میزند تا اینکه به آرامی صادق باشید. شاید مردم نمیدانند چگونه آن را بگویند: "من تصمیم گرفتم ادامه ندهم. برای تو بهترینها را آرزو میکنم." زندگی خیلی کوتاه است!
|
null |
I've been with him for a couple months. We will talk everyday and he will get mad over something I will say and not talk to me. We have our great moments, but I just need to focus on my personal situations, and I feel he is slowing me down with that. I still wanna be with him, but not now.
|
I have learned that the best approach is to say that you need the time to get yourself together, mature, learn, outside of a intimate relationship but just in a friend to friend relationship...don't blame him or point fingers at him.... most likely if you did that it would not go well. If you make it about you and that you want the best for him while you work on self, it would be taken better.
|
من چند ماه است که با او هستم. ما هر روز صحبت میکنیم و او به خاطر چیزی که میگویم عصبانی میشود و دیگر با من حرف نمیزند. ما لحظات فوقالعادهای با هم داریم، اما باید روی مسائل شخصیام تمرکز کنم و احساس میکنم او در این زمینه مرا متوقف میکند. هنوز هم میخواهم با او باشم، اما نه در حال حاضر.
|
من آموختهام که بهترین رویکرد این است که بگویید به زمان نیاز دارید تا خود را جمع و جور کنید، بالغ شوید و بیاموزید، خارج از یک رابطه صمیمی و فقط در یک رابطه دوستانه... او را سرزنش نکنید و به او اشاره نکنید. به احتمال زیاد اگر این کار را انجام دهید نتیجه خوبی نخواهد داشت. اگر بر روی خودتان تمرکز کنید و نشان دهید که در حین کار بر روی خود، بهترینها را برای او میخواهید، این صحبت بهتر پذیرفته خواهد شد.
|
null |
I've been with him for a couple months. We will talk everyday and he will get mad over something I will say and not talk to me. We have our great moments, but I just need to focus on my personal situations, and I feel he is slowing me down with that. I still wanna be with him, but not now.
|
Why don't you just tell him everything that you just wrote here?You're clear in your mind as to what you would like.Unless you have a whole either side to the way you feel, everything you wrote here explains your position very well.Good luck in having your conversation!
|
من چند ماهی هست که با او هستم. ما هر روز صحبت میکنیم و او به خاطر چیزی که میگویم عصبانی میشود و با من صحبت نمیکند. لحظات فوقالعادهای داریم، اما من فقط باید بر روی مسائل شخصیام تمرکز کنم و احساس میکنم او باعث تأخیر من در این زمینه میشود. هنوز هم میخواهم با او باشم، اما نه در حال حاضر.
|
چرا همه چیزهایی را که اینجا نوشتید به او نمیگویید؟ شما کاملاً در ذهن خود مشخص هستید که چه چیزی میخواهید. مگر اینکه احساس شما به طور کامل در دو طرف موضوع باشد، آنچه نوشتید به خوبی موضع شما را توضیح میدهد. برای گفتگویتان آرزوی موفقیت دارم!
|
null |
I found out my boyfriend takes anti-depression medicine. Lately he's been saying he has a lot on his mind, and he needs time to think about us. We've only been dating 3 weeks but I like him a lot.
|
Give him the time and space he needs. Obviously something is going on with him that he needs time to process, think about, and work through. Respect that most men are not talkers but more thinkers. If and when he is ready to talk, he will. When and if he does talk, be a comforting listener and put yourself in his shoes the best you can to be the support he needs. Don't take it personal because you just been dating 3 weeks and his depression maybe something that been going on for a while. If you do like him...showing him by being patient and supportive at this time.
|
فهمیدم دوست پسرم داروی ضد افسردگی مصرف میکند. اخیراً او میگوید که در ذهنش افکار زیادی دارد و به زمان نیاز دارد تا دربارهی ما فکر کند. ما فقط ۳ هفته است که با هم هستیم، اما من او را خیلی دوست دارم.
|
زمان و فضای مورد نیازش را به او بدهید. بدیهی است که چیزی در حال روی دادن برای اوست که نیاز به زمان برای پردازش، فکر کردن و حل و فصل دارد. به این نکته احترام بگذارید که بیشتر مردان سخنگو نیستند و بیشتر متفکر هستند. اگر و زمانی که او آماده صحبت کردن باشد، این کار را خواهد کرد. وقتی صحبت میکند و اگر صحبت کند، به عنوان یک شنونده آرامشبخش، خود را به بهترین شکل در جای او قرار دهید تا بتوانید حمایتی که او به آن نیاز دارد را فراهم کنید. آن را شخصی نگیرید، زیرا شما تنها سه هفته است که در حال ملاقات با او هستید و افسردگیاش ممکن است چیزی باشد که مدتی طولانی ادامه داشته است. اگر واقعاً او را دوست دارید، با صبوری و حمایت در این زمان به او نشان دهید.
|
null |
I found out my boyfriend takes anti-depression medicine. Lately he's been saying he has a lot on his mind, and he needs time to think about us. We've only been dating 3 weeks but I like him a lot.
|
Your boyfriend may like you a lot as well.People have different styles of reflecting on their lives, one of which is to retreat the way you describe your boyfriend doing.One point you can consider is asking for a time frame of when he'd be ready to discuss his thoughts on your relationship.He's entitled to retreat, as much as you're entitled to talk.Cooperating with the other person's way of handling themselves is one aspect of relating.Since the anti-depressants are a concern for you, consider bringing up this topic when the two of you do talk.
|
فهمیدم دوست پسرم دارویی برای درمان افسردگی مصرف میکند. اخیراً او میگوید که افکار زیادی در سر دارد و به زمان نیاز دارد تا در مورد رابطهمان فکر کند. ما تنها ۳ هفته است که با هم در رابطه هستیم، اما من خیلی به او علاقهمند هستم.
|
ممکن است دوستپسر شما نیز به شما خیلی علاقه داشته باشد. افراد سبکهای متفاوتی در انعکاس زندگی خود دارند، که یکی از آنها عقبنشینی است، همانطور که شما توصیف کردید. نکتهای که میتوانید در نظر بگیرید این است که از او بپرسید چه زمانی آماده است تا در مورد افکارش درباره رابطهتان صحبت کند. او حق دارد که عقبنشینی کند، همانطور که شما حق دارید صحبت کنید. همکاری با نحوهی رفتار دیگری یکی از جنبههای ارتباط است. چون داروهای ضدافسردگی برای شما نگرانکننده است، میتوانید این موضوع را زمانی که شما دو نفر صحبت میکنید، مطرح کنید.
|
null |
I found out my boyfriend takes anti-depression medicine. Lately he's been saying he has a lot on his mind, and he needs time to think about us. We've only been dating 3 weeks but I like him a lot.
|
This seems like two questions. The first is what may have happened to prompt him to back off. The second is what it means to you to have a boyfriend who takes anti-depression medication who says he has "a lot on his mind." Both give you opportunity to look at yourself. Having expectations can be a huge trap. I write about this extensively in the first chapter of my book Living Yes (www.LivingYes.org). Is there any way that you can enjoy your time together without expecting anything down the road? Are there wonderful lessons for you to take from the relationship - even if it only lasts three weeks? Can you create a mindset of gratitude for what is and let the future expectations (and future demands) go? Are there new ways to communicate that might bring you together? What are the lessons for you about allowing the relationship to develop its own course on its own time? Again, let go of all expectations, and see what happens. That's what "Living Yes" requires.I am sure this will work out well for you - either with him or without him. ~Mark (www.MarkMorrisLCSW.com and www.LivingYes.org)
|
متوجه شدم که دوست پسرم داروی ضدافسردگی مصرف میکند. اخیراً میگوید که ذهنش مشغول است و به زمان نیاز دارد تا در مورد ما فکر کند. ما فقط ۳ هفته است که با هم در رابطه هستیم، اما من او را خیلی دوست دارم.
|
به نظر میرسد این دو سوال وجود دارد. اولین سوال این است که چه چیزی ممکن است باعث شده باشد او از ارتباط فاصله بگیرد. دومین سوال این است که داشتن یک دوست پسر که داروهای ضدافسردگی مصرف میکند و میگوید "خیلی چیزها در ذهنش است" چه معنایی برای شما دارد. هر دو سوال به شما فرصتی میدهند تا به خود نگاهی بیندازید. داشتن انتظارات میتواند یک دام بزرگ باشد. من در فصل اول کتابم با عنوان "زندگی بله" (www.LivingYes.org) به طور گسترده در این مورد صحبت کردهام. آیا راهی وجود دارد که بتوانید از زمانهایی که با هم هستید لذت ببرید بدون اینکه انتظاری برای آینده داشته باشید؟ آیا درسهای ارزشمندی برای شما وجود دارد که از این رابطه بگیرید، حتی اگر فقط سه هفته طول بکشد؟ آیا میتوانید یک ذهنیت قدردانی از آنچه که هست ایجاد کرده و انتظارات (و خواستههای) آینده را کنار بگذارید؟ آیا راههای جدیدی برای ارتباط وجود دارد که ممکن است شما را به هم نزدیکتر کند؟ چه درسهایی میتوانید از اجازه دادن به رابطه برای رشد در زمان خودش بیاموزید؟ دوباره، تمام انتظارات را کنار بگذارید و ببینید چه اتفاقی میافتد. این همان چیزی است که "زندگی بله" به آن نیاز دارد. من مطمئن هستم که این برای شما نتیجه خوبی خواهد داشت - چه با او و چه بدون او. ~مارک (www.MarkMorrisLCSW.com و www.LivingYes.org)
|
null |
Me and the father of my child have been dating for a year. We had a big argument and at first he wanted to work it out. But with time he started asking others and they told him to leave me. Now he wants me to wait on him to mature. He wants to talk to other people. Then come back in four years. He doesn't want to deal with me while I'm pregnant. He doesn't take me to the doctor or anything. I feel alone. How do I handle this situation?
|
Well, as far as your boyfriend, sounds like he has received advice from others that is not wise advice. Leaving is not the answer after a "big argument" as you mentioned. However this is not surprising to me based on his possible age and maturity level. Having a baby is a lifetime responsibility and there are very few who handle this or who realizes that it requires one to step their game up. This is something that he has to realize and be encouraged by his parents or a mature adult to do. Hopefully, someone who has better (wise) advice will talk to him and he will listen.As for you, how do you handle this situation is your question....you do what you have to do to prepare for your baby, with or without him. A lot can happen in four years and you don't have time, are not required, and can't wait to see what will happen with him. You have a LIFE to prepare for, to feed, to protect, and to love. Can you tell your baby to wait; I don't want to deal with you now; I need to mature; I will be back to see you later; Hope you will be fine? Nope!!! As I always say, you are not alone because there is someone somewhere going through the same or similar thing. Develop healthy friendships...whether with family, friends or new people who may enter your life. Your support system will grow and life will go on...with or with him. Stay focus on you and your baby...
|
من و پدر فرزندم یک سال است که با هم دیده میشویم. دعوای بزرگی بین ما رخ داد و در ابتدا او میخواست که این مشکل را حل کند. اما با گذشت زمان، او شروع به مشاوره با دیگران کرد و آنها به او گفتند که من را ترک کند. حالا او از من میخواهد که منتظر بمانم تا به بلوغ برسد. او قصد دارد با افراد دیگر صحبت کند و سپس پس از چهار سال به من بازگردد. او نمیخواهد در دوران بارداریم با من رابطهای داشته باشد. نه من را به دکتر میبرد و نه به چیز دیگری رسیدگی میکند. احساس تنهایی میکنم. چگونه باید با این وضعیت کنار بیایم؟
|
خوب، تا آنجا که به دوست پسر شما مربوط میشود، به نظر میرسد که او از دیگران توصیههایی دریافت کرده که عاقلانه نیستند. همانطور که اشاره کردید، ترک کردن بعد از یک "جدال بزرگ" راهحل نیست. با این حال، این موضوع با توجه به سن و سطح بلوغ احتمالی او برای من تعجبآور نیست. بچهدار شدن یک مسئولیت مادامالعمر است و تعداد کمی از افراد میتوانند از عهده آن برآیند و متوجه شوند که این مسئله نیاز به افزایش کیفیت و مسئولیتپذیری دارد. این چیزی است که او باید متوجه شود و نیاز به تشویق توسط والدین یا یک بزرگسال بالغ دارد. امیدوارم کسی با مشورتهای بهتری با او صحبت کند و او به حرفهایش گوش دهد.
در مورد شما، سوال این است که چگونه با این وضعیت کنار بیایید... شما باید برای آمادهسازی برای نوزادتان هر آنچه لازم است انجام دهید، صرفنظر از اینکه او در کنار شما باشد یا نه. در چهار سال آینده خیلی چیزها ممکن است اتفاق بیفتد و شما وقت ندارید، نیازی به معطلی نیست و نمیتوانید منتظر بمانید تا ببینید چه بر سر او خواهد آمد. شما مسئول زندگی هستید که باید برای آن آماده شوید، به آن غذا بدهید، از آن محافظت کنید و آن را دوست داشته باشید. آیا میتوانید به کودکتان بگویید که صبر کند؟ آیا میتوانید به او بگویید: «من الان نمیخواهم با تو سر و کار داشته باشم، باید بالغتر شوم؛ بعداً پیشات برمیگردم، امیدوارم خوبی؟» خیر!!!
همانطور که همیشه میگویم، شما تنها نیستید، زیرا کسی در جایی دیگر تجربه مشابهی را پشت سر میگذارد. روابط سالمی را ایجاد کنید... چه با خانواده، دوستان یا افراد جدیدی که ممکن است وارد زندگیتان شوند. سیستم پشتیبانی شما گسترش خواهد یافت و زندگی ادامه خواهد یافت... چه او باشد چه نباشد. روی خودتان و کودکتان تمرکز کنید...
|
null |
I have several issues like I don't like people. They make me sick. I have issues with talking to people. I feel like they are talking about me and making fun of me. I have felt this way for years. When I look people in the eyes I have voices that tell me to hurt them and if I don't stop looking at who I am talking to it gets so loud I can't hear what they are saying. I just stay away from people to avoid this. I look at people and think how I could hurt them. I feel like I am worthless and would be better off not in this world where I don't fit in. Every day I wake up it's like another day. Any info would be good.
|
Sounds like you are dealing with a lot within your self which is causing you great pain. I would suggest that first you get a full physical evaluation to make sure that you are ok physically. Then getting a mental evaluation as well from a psychiatrist. Seeing both would help rule out any physically or psychologically causes to your symptoms. After getting these evaluations, your physician should be able to help guide you on what treatments would be the best to help with your everyday challenges your are facing. Whether treatment includes medication and/or psychotherapist would be discussed. Please consider doing both immediately so you can have the live you want everyday you wake up.
|
من چندین مشکل دارم، مثل اینکه از مردم خوشم نمیآید. آنها مرا بیمار میکنند. من در صحبت کردن با مردم مشکل دارم. احساس میکنم که در مورد من صحبت میکنند و مرا مسخره میکنند. سالهاست که این احساس را دارم. وقتی به چشمان مردم نگاه میکنم، صداهایی دارم که به من میگویند به آنها آسیب برسانم و اگر از نگاه کردن به کسی که با او صحبت میکنم دست نکشم، آنقدر صداها بلند میشوند که نمیتوانم صدای آنها را بشنوم. فقط از مردم دوری میکنم تا از این وضعیت جلوگیری کنم. به مردم نگاه میکنم و فکر میکنم چگونه میتوانم به آنها صدمه بزنم. احساس میکنم بیارزش هستم و بهتر است که در این دنیایی نباشم که در آن جا نمیشوم. هر روز که از خواب بیدار میشوم، مثل یک روز دیگر است. هر اطلاعاتی که ارائه شود، خوب خواهد بود.
|
به نظر میرسد شما با مسائل زیادی در درون خود دست و پنجه نرم میکنید که باعث درد زیادی برای شما شده است. پیشنهاد میکنم ابتدا یک ارزیابی کامل فیزیکی انجام دهید تا از نظر جسمی مطمئن شوید که مشکلی ندارید. سپس یک ارزیابی روانی نیز از یک روانپزشک دریافت کنید. مراجعه به هر دو متخصص میتواند به شناسایی و حذف هر گونه علت فیزیکی یا روانی برای علائم شما کمک کند. پس از این ارزیابیها، پزشک شما باید بتواند در تعیین بهترین درمانها برای چالشهای روزمرهتان به شما کمک کند. موضوع اینکه آیا درمان شامل دارو و/یا رواندرمانی باشد، مورد بحث قرار خواهد گرفت. لطفاً هر چه سریعتر به انجام این دو مورد اقدام کنید تا بتوانید زندگی موردنظرتان را هر روز که از خواب بیدار میشوید تجربه کنید.
|
null |
Now that the other girl is out of the picture, our sex life isn't the same. Is it because he is still thinking about the other girl?
|
Or...better yet... Is it you still thinking about the other girl? I am sure his cheating hurt you emotionally and may have affected your sexual performance as well. Make sure the other girl is out the picture on your end as well. Sounds like something the both of you need to have a calm and adult conversation about.
|
حالاکه دختر دیگر از صحنه کنار رفته است، زندگی جنسی ما دیگر مانند قبل نیست. آیا به این دلیل است که او هنوز به آن دختر فکر میکند؟
|
یا ... بهتر است ... آیا هنوز به آن دختر دیگر فکر میکنید؟ من مطمئن هستم که خیانت او از نظر عاطفی به شما آسیب زده و ممکن است بر عملکرد جنسی شما نیز تأثیر گذاشته باشد. اطمینان حاصل کنید که آن دختر دیگر از زندگی شما نیز خارج شده است. به نظر میرسد که شما به یک مکالمه آرام و بالغانه نیاز دارید.
|
null |
I was in a relationship with him for three years. My mom doesn't like it because she thinks I'm making a mistake. He got married a few months after we broke up, and now he is divorced. I forgave him for what he did in the past, and he says he’s sorry and he really loves me. I love him too, but is it bad that I'm giving him a second chance again?
|
Hey, it might be mistake in the end but this is a risk you want to take and you get to make your own mistakes. Your mom wants to protect you; I get that. Maybe she is worried you'll be hurt again. Were you hurt in some way by him? Can you understand where she's coming from? Sometimes when we're mad at our partner and we complain about them to mom, it's hard to know how to repair mom's relationship with the partner when things are better and we reunite. Can you help your mom understand that you take responsibility for your part in how it went wrong; that the picture you may have painted of him isn't the total picture? She might need help there. Thank your mom for her love and care, and you can also let her know clearly that you and your boyfriend are the only ones who get to decide whether you're together or not, that it's a risk you are going to take, and that you really need her support. :)
|
من سه سال با او رابطه داشتم. مادرم از این موضوع خوشنود نیست چون فکر میکند دارم اشتباه میکنم. چند ماه بعد از جداییمان ازدواج کرد و حالا طلاق گرفته است. من او را به خاطر کارهایی که در گذشته انجام داده بخشیدم و او میگوید که واقعاً متأسف است و هنوز مرا دوست دارد. من هم او را دوست دارم، اما آیا بد است که دوباره به او فرصت بدهم؟
|
سلام، ممکن است در نهایت این اشتباه باشد، اما این ریسکی است که میخواهید بپذیرید و حق دارید اشتباه کنید. مادرت میخواهد از تو محافظت کند؛ من این را درک میکنم. شاید او نگران است که دوباره آسیب ببینی. آیا به نوعی از او آسیب دیدهای؟ آیا میتوانی بفهمی نگرانی او از چه جا ناشی میشود؟ گاهی اوقات وقتی از شریکمان عصبانیم و در مورد او با مادر شکایت میکنیم، بعد از بهتر شدن اوضاع و بازگشت به رابطه، سخت است که بدانیم چگونه رابطه مادر با شریکمان را ترمیم کنیم. آیا میتوانی به مادرت کمک کنی تا بفهمد که تو مسئولیت نقش خود را در اشتباهاتی که پیش آمده به عهده میگیری و اینکه تصویری که ممکن است از او ارائه دادهای، کل واقعیت نیست؟ او ممکن است در این زمینه نیاز به کمک داشته باشد. از مادرت بابت محبت و مراقبتش تشکر کن و همچنین بهوضوح به او بگو که فقط تو و دوست پسرتان هستید که میتوانید تصمیم بگیرید که آیا با هم هستید یا نه؛ این ریسکی است که میخواهید به جان بخرید و واقعاً به حمایت او نیاز دارید. :)
|
null |
I am currently living in a hotel and I don’t have a family. I met a guy a month ago. He is a bisexual. He has a lot of gay friends on social networking sites. He would not help pay for the room. When I asked for the TV remote control, he threw it elsewhere and asked me to get it. I slapped him and asked him to leave my room. We recently just got back together. One time I was sick. He came to visit and feed me but left no money. Then he texts me and brags about his house and car knowing that I have struggles living at a hotel. He says that he has a whole house where he can put me in and orders me to text him whenever I need someone to have sex with. He left his bath soap so he could come and get it. I think that he is trying to find a way to come back. Please help me. What’s going on? I am a good, loyal woman. Why is he treating me like this?
|
I am less concerned about this man as bisexual and having gay friends, than about how you feel is treating you. You are in a vulnerable position because of social isolation. If you have friends to talk to, please reach out. While this man has money, it is not his job to take care of you financially unless the two of you have decided that together. It sounds like he sometimes cares for you and other times you feel disrespected. I would suggest you look for a man that is consistent in his love and care. This is not your fault. But you are in control of removing him from you life or choosing not to because he meets some of your needs. Take care.
|
من در حال حاضر در هتل زندگی میکنم و خانوادهای ندارم. یک ماه پیش با پسری آشنا شدم که دوجنسه است. او دوستان همجنسگرای زیادی در شبکههای اجتماعی دارد. او در پرداخت هزینه اتاق کمکی نکرد. وقتی ریموت کنترل تلویزیون را خواستم، آن را به سمت دیگری پرت کرد و از من خواست که آن را بردارم. من به او سیلی زدم و از او خواستم اتاقم را ترک کند. به تازگی دوباره با هم آشتی کردهایم. یک بار که مریض بودم، او به دیدنم آمد و به من غذا داد، اما پولی به جا نگذاشت. سپس به من پیام میدهد و درباره خانه و ماشینش لاف میزند، با علم به اینکه من در هتل با مشکلاتی مواجه هستم. او میگوید که یک خانه کامل دارد که میتواند من را در آنجا بگذارد و به من دستور میدهد هر وقت نیاز به رابطه جنسی داشتم، به او پیامک بدهم. او صابون حمامش را جا گذاشته تا دوباره به خانهام بیاید. فکر میکنم او در تلاش است راهی برای بازگشت پیدا کند. لطفاً کمکم کنید. چه اتفاقی دارد میافتد؟ من یک زن خوب و وفادار هستم. چرا او با من اینطور رفتار میکند؟
|
من کمتر نگران این مرد به عنوان دوجنسه و داشتن دوستان همجنسگرا هستم تا اینکه چگونه با شما رفتار میکند. شما به دلیل انزوای اجتماعی در یک موقعیت آسیبپذیر قرار دارید. اگر دوستانی برای گفتگو دارید، لطفاً با آنها تماس بگیرید. با اینکه این مرد پول دارد، مسئولیت او نیست که از نظر مالی از شما حمایت کند، مگر اینکه شما دو نفر بهطور مشترک بر سر این موضوع توافق کنید. به نظر میرسد که او گاهی اوقات به شما اهمیت میدهد و در سایر مواقع شما احساس بیاحترامی میکنید. پیشنهاد میکنم به دنبال مردی باشید که در عشق و مراقبتش ثابتقدم باشد. این تقصیر شما نیست، اما شما در کنترل هستید که او را از زندگیتان حذف کنید یا بهخاطر برآورده کردن بعضی از نیازهایتان، او را انتخاب نکنید. مراقب خودتان باشید.
|
null |
About two and a half months ago, I met a woman on a dating site. We went out on two dates, and then despite her original plans on how to pace and conduct the relationship, I ended up at her house on a the Friday night one week after our first date. We respectfully tried not to have sex, but after hours of trying to resist each other, we gave in and we had sex. After that, I slept at her house every night for almost two weeks. Then one day, she went to her family’s house on Thanksgiving and everything changed. Within the short time we were together, we got so close and serious really fast. We had finally found each other. We told each other that we loved each other all the time, even while we were making love. A few days after Thanksgiving, she told me that we would have to go back to her original plans of seeing each other much less frequently. I was very hurt and didn’t understand. Then another week later, she told me she couldn’t do it at all anymore. I was crushed!
A few days later, she tells me how much she’s missing me and “let’s get together for lunch” or something like that. Then about two weeks later, we finally get together one night and we were so hot for each other (in love, not just sex), but she confessed that the reason for the sudden distance was that the father of her very young child told her he wants to get back together and this totally messed with her. So for her child’s sake, she is now considering the possibility of allowing that to happen. She had told me all about him previously, and it is definite that she has little to no attraction to him, but she would do this putting herself in misery again for her child. Our love for each other is fully established and acknowledged, but she is torn and confused. She doesn’t even think it would work between them as she had to kick him out before for not fulfilling his role properly. I know she needs time, and all I can do is take care of myself. We have agreed to remain friends, and if this doesn’t work out for her, we will try again. I’m completely in love with her, and I’m in extreme pain.
|
That sounds really heartbreaking. It is tough falling in love and not being able to dive fully because of complications on the other side. It sounds to me that you are doing exactly what you need to be doing by taking "care of myself" while the rest sorts itself out. While I admire your desire and courage to stay friends - the "extreme pain" that you mentioned may make this too challenging and at odds with your taking care of yourself. Since there is no commitment on her end to give it a shot with you I would make sure that you really honour your own feelings about what feels right to you so that you don't end up feeling strung along or resentful. Make sure that you lean on friends and family at this time - we need all the support that we can get when we are heartbroken.
|
حدود دو ماه و نیم پیش با زنی در یک سایت همسریابی آشنا شدم. ما دو بار همدیگر را دیدیم و سپس، علیرغم برنامههای اولیهاش در مورد نحوه اداره رابطه، یک هفته بعد از اولین قرارمان در شب جمعه به خانهاش رفتم. ما با احترام تلاش کردیم که رابطه جنسی نداشته باشیم، اما بعد از ساعتها مقاومت در برابر یکدیگر تسلیم شدیم و رابطه جنسی داشتیم. بعد از آن، تقریباً به مدت دو هفته هر شب در خانهاش میخوابیدم. سپس یک روز، او در روز شکرگزاری به خانه خانوادهاش رفت و همهچیز تغییر کرد. در مدت کوتاهی که با هم بودیم، خیلی سریع به هم نزدیک و جدی شدیم. بالاخره همدیگر را پیدا کرده بودیم. ما دائماً به هم میگفتیم که یکدیگر را دوست داریم، حتی زمانی که در حال عشقورزی بودیم. چند روز بعد از روز شکرگزاری، او به من گفت که باید به برنامهها و رویکرد اولیهاش برای دیدار کمتر از همدیگر بازگردیم. خیلی ناراحت شدم و متوجه نشدم. سپس یک هفته بعد، او گفت که دیگر نمیتواند ادامه دهد. واقعاً شکسته شدم!
چند روز بعد او به من گفت چقدر دلتنگ من است و "بیا برای ناهار همدیگر را ببینیم" یا چیزی شبیه به آن. سپس حدود دو هفته بعد، بالاخره یک شب دور هم جمع شدیم و خیلی نسبت به هم احساس گرمی داشتیم (عاشقانه، نه فقط جنسی)، اما او اعتراف کرد که دلیل این فاصله ناگهانی این است که پدر فرزند کوچکاش به او گفته است که میخواهد دوباره با هم باشند و این موضوع همهچیز را به هم ریخته است. بنابراین برای خاطر فرزندش، او اکنون در حال بررسی اجازه دادن به این اتفاق است. او قبلاً همه چیز را درباره او به من گفته بود و واضح است که به او علاقهای ندارد، اما او حاضر است برای خاطر فرزندش دوباره خود را به زحمت بیندازد. عشق ما به یکدیگر کاملاً درک شده و مورد تأیید است، اما او در حال دودلی و سردرگمی است. او حتی فکر نمیکند که این رابطه برایشان موفق باشد، زیرا قبلاً مجبور شده او را به خاطر عدم ایفای درست نقشهایش، بیرون کند. میدانم که او به زمان نیاز دارد و تنها کاری که میتوانم انجام دهم این است که از خودم مراقبت کنم. ما موافقت کردهایم که دوستان بمانیم و اگر او به این نتیجه نرسید که باید به رابطه بازگردد، دوباره تلاش میکنیم. من کاملاً عاشق او هستم و درد بسیار زیادی را تحمل میکنم.
|
به نظر میرسد واقعاً دلخراش است. عاشق شدن و ناتوانی در غرق شدن کامل به دلیل پیچیدگیهای طرف مقابل، سخت است. به نظر میرسد شما دقیقاً همان کاری را انجام میدهید که باید انجام دهید و به "مراقبت از خود" میپردازید در حالی که بقیه مسائل به تدریج حل میشوند. در حالی که من تمایل و شجاعت شما برای حفظ دوستی را تحسین میکنم، اما "درد شدید" که اشاره کردید ممکن است این کار را بسیار چالشبرانگیز کند و با مراقبت از خودتان در تضاد باشد. از آنجایی که او هیچ تعهدی برای تلاش با شما ندارد، مطمئن باشید که به احساسات خود احترام میگذارید و آنچه برای شما درست است را در نظر میگیرید تا در نهایت احساس ماندن یا رنجش نکنید. در این زمان، حتماً به دوستان و خانوادهتان تکیه کنید؛ ما به تمام حمایتهایی که میتوانیم در زمان دلشکستگی دریافت کنیم نیاز داریم.
|
null |
About two and a half months ago, I met a woman on a dating site. We went out on two dates, and then despite her original plans on how to pace and conduct the relationship, I ended up at her house on a the Friday night one week after our first date. We respectfully tried not to have sex, but after hours of trying to resist each other, we gave in and we had sex. After that, I slept at her house every night for almost two weeks. Then one day, she went to her family’s house on Thanksgiving and everything changed. Within the short time we were together, we got so close and serious really fast. We had finally found each other. We told each other that we loved each other all the time, even while we were making love. A few days after Thanksgiving, she told me that we would have to go back to her original plans of seeing each other much less frequently. I was very hurt and didn’t understand. Then another week later, she told me she couldn’t do it at all anymore. I was crushed!
A few days later, she tells me how much she’s missing me and “let’s get together for lunch” or something like that. Then about two weeks later, we finally get together one night and we were so hot for each other (in love, not just sex), but she confessed that the reason for the sudden distance was that the father of her very young child told her he wants to get back together and this totally messed with her. So for her child’s sake, she is now considering the possibility of allowing that to happen. She had told me all about him previously, and it is definite that she has little to no attraction to him, but she would do this putting herself in misery again for her child. Our love for each other is fully established and acknowledged, but she is torn and confused. She doesn’t even think it would work between them as she had to kick him out before for not fulfilling his role properly. I know she needs time, and all I can do is take care of myself. We have agreed to remain friends, and if this doesn’t work out for her, we will try again. I’m completely in love with her, and I’m in extreme pain.
|
Love doesn't hurt.Your description of the relationship so far, is that you are feeling a lot of emotional pain, alongside a deep attraction for this woman.In some relationships, the benefit of what draws us together with someone, is being able to learn more about our own deep sense of who we are, what we value and care about.This sounds more descriptive of your relationship than that it is a loving one. Your descriptions are of the woman's life, parenting and relationship dilemmas, not about how much of an effort she is willing to make in her life so that the two of you are able to be together for the long term.Try distinguishing your wishes to be loved by this woman with what actually is taking place in everyday life.Being aware of how much love you'd like to give and receive, is valuable self-knowledge.Your ongoing emotional wear and tear of all decisions about the relationship that affect you, being the result of the woman's choices, sounds like the opposite of love.The relationship is very useful as an access in self-understanding of your needs and wishes. It sounds like this is its main value in your life, not that it is sustainable in reality.Good luck!
|
حدود دو ماه و نیم پیش با زنی در یک سایت همسریابی آشنا شدم. ما دو بار به قرار ملاقات رفتیم و سپس، علیرغم برنامههای ابتدایی او برای مدیریت رابطه، یک هفته پس از اولین قرارمان در شب جمعه به خانهاش رفتم. ما با احترام تلاش کردیم که رابطه جنسی نداشته باشیم، اما بعد از ساعتها مقاومت در برابر یکدیگر، تسلیم شدیم و رابطه جنسی برقرار کردیم. بعد از آن، تقریباً به مدت دو هفته هر شب در خانهاش میخوابیدم. سپس یک روز، او روز شکرگزاری به خانه خانوادهاش رفت و همه چیز تغییر کرد. در مدت کوتاهی که با هم بودیم، خیلی سریع به هم نزدیک و جدی شدیم و بالاخره یکدیگر را پیدا کرده بودیم. ما به یکدیگر میگفتیم که همیشه همدیگر را دوست داریم، حتی زمانی که مشغول عشقورزی بودیم. چند روز بعد از روز شکرگزاری، او به من گفت که باید به برنامههای قبلیاش برگردیم و کمتر یکدیگر را ببینیم. این موضوع خیلی مرا آزار داد و برایم قابل درک نبود. سپس یک هفته بعد، او به من گفت که دیگر نمیتواند ادامه دهد. این خبر مرا به شدت آسیبدیده کرد!
چند روز بعد، او به من میگوید که چقدر دلش برایم تنگ شده و میخواهد برای ناهار همدیگر را ببینیم یا چیزی شبیه به آن. سپس حدود دو هفته بعد، بالاخره یک شب همدیگر را دیدیم و احساس جذابیتی شدید نسبت به هم داشتیم (عاشقانه، نه فقط جنسی)، اما او اعتراف کرد که دلیل این دوری ناگهانی این است که پدر فرزند کوچکش به او گفته میخواهد دوباره با هم باشند و این موضوع برایش خیلی سخت بوده است. بنابراین، به خاطر فرزندش، او در حال بررسی این امکان است که به او اجازه دهد برگردد. او قبلاً همه چیز را درباره او به من گفته بود و به وضوح هیچ جذابیتی برای او ندارد، اما برای فرزندش آماده است دوباره به آن وضعیت ناراحتکننده برگردد. عشق ما به یکدیگر کاملاً تأیید و مشخص است، اما او متزلزل و گیج است. او حتی فکر نمیکند که بین آنها کار کند، چون قبلاً مجبور شده بود او را به خاطر عدم انجام درست وظایفش از زندگیاش حذف کند. میدانم که او به زمان نیاز دارد و تنها کاری که میتوانم بکنم این است که از خودم مراقبت کنم. ما توافق کردهایم که دوستان بمانیم و اگر این برای او نتیجه نداد، دوباره تلاش کنیم. من به شدت عاشق او هستم و درد عظیمی را تجربه میکنم.
|
عشق صدمه نمیزند. توصیف شما از رابطهتان تا کنون، حاکی از این است که درد عاطفی زیادی را در کنار جذابیت عمیق برای این زن احساس میکنید. در برخی از روابط، فایدهای که ما را به یکدیگر نزدیک میکند، توانایی یادگیری بیشتر در مورد احساس عمیق خودمان از اینکه چه کسانی هستیم و چه چیزهایی برایمان ارزشمند است، میباشد. توصیفات شما در مورد زندگی، چالشهای والدگری و مشکلات رابطه این زن است و نه درباره اینکه او چقدر مایل است برای اینکه شما دو نفر بتوانید درازمدت با هم باشید، تلاش کند. سعی کنید خواستههای خود را برای عشق ورزیدن به این زن از آنچه در واقعیت روزمره اتفاق میافتد، متمایز کنید. آگاهی از میزان عشقهایی که میخواهید بدهید و دریافت کنید، خودشناسی ارزشمندی است. فرسودگی عاطفی مداوم شما ناشی از تصمیماتی که در رابطه بر شما تأثیر میگذارد و نتیجه انتخابهای این زن است، به نظر خلاف عشق میآید. این رابطه به عنوان ابزاری برای درک نیازها و خواستههای شما بسیار مفید است. به نظر میرسد این، ارزش اصلی آن در زندگی شماست و نه اینکه در واقعیت پایدار باشد. موفق باشید!
|
null |
I got involved with my best friend who is married but has been very unhappy for the last five years. We both fell in love and have been together for eight months. He left the house and filed for divorce. He decided to tell her about our relationship, and she is willing to forgive and work on things. This shook him. They have two kids together. He decided to put the divorce on hold. He left town for a month to get clarity on the situation and see a therapist.
|
Hi Miami, I feel your sadness; you might have planned a future with your best friend. We live in a world where we are constantly exposed and connected to people who intrigue us and to whom we might feel a connection. I believe that our ability to protect our relationships from the risks involved here has not developed fast enough. Your friend came face to face with what leaving the marriage meant...huge changes and many intense emotions. He is wise to consider his choices carefully; especially if you have children, there is good reason to work at a relationship that is less than fulfilling. Therapy can help.So you fell in love with a man who was in an unstable place. He's taking the steps to create some stability for himself and that leaves you "on hold", not knowing what his decision will be. I love that you seem willing to give him the space he needs to figure it all out. This decision is his. For yourself, you can accept that being "best friends" with a man might not be a wise thing. Many marriages don't fair well when friendships like that exist. You flirted with danger; both of you. You fell in love but he wasn't free, really. I'm sure his love for you is real and powerful, but it's not a competition. It's one man choosing his life path. You can focus on thoughts like this:He has the right to choose his life.We flirted with danger by being best friends.I know he does love me; this is not a reflection on my worth.I can feel really good about giving him patience and the space he needs.I feel proud of his honesty.I feel proud if he's willing to fight for his marriage; lucky her...lucky kids.Acknowledge and allow yourself to feel that sadness, that grief. It's real.If you have told anyone about the affair, seek the support of that trusted person and know you have to grieve this in silence because it was born in silence. I wish you well, and for the record, I'm proud of the maturity you show in this situation. :)
|
من با بهترین دوستم که متاهل است اما در پنج سال گذشته بسیار ناراضی بوده، درگیر شدم. ما هر دو عاشق هم شدیم و هشت ماه است که با هم هستیم. او خانه را ترک کرد و درخواست طلاق داد. او تصمیم گرفت در مورد رابطهامان با همسرش صحبت کند و او حاضر است که ببخشد و روی مسائل کار کند. این موضوع او را تحت تأثیر قرار داد. آنها دو فرزند دارند. او تصمیم گرفت طلاق را به تعویق بیندازد. او به مدت یک ماه شهر را ترک کرد تا دربارهٔ وضعیت روشنتر شود و به یک درمانگر مراجعه کند.
|
سلام میامی، غم شما را درک میکنم؛ ممکن است آیندهای را با بهترین دوستتان برنامهریزی کرده باشید. ما در جهانی زندگی میکنیم که دائماً در معرض افراد جالب هستیم و ممکن است به آنها احساس نزدیکی کنیم. به نظر میرسد که توانایی ما در محافظت از روابطمان در برابر خطراتی که وجود دارد، به اندازه کافی سریع رشد نکرده است. دوست شما با معنای ترک ازدواج مواجه شده است... تغییرات بزرگ و احساسات شدید زیادی. او عاقلانه است که انتخابهایش را با دقت در نظر بگیرد؛ بهویژه اگر شما بچه دارید، دلایل خوبی برای تلاش در رابطهای که کمتر از رضایت است وجود دارد. درمان میتواند کمک کند. بنابراین، شما عاشق مردی شدید که در شرایط ناپایداری قرار داشت. او در حال اقدام برای ایجاد ثبات برای خود است و این شما را در وضعیت نامشخصی قرار میدهد، در حالی که نمیدانید تصمیم او چه خواهد بود. خوشحالم که به نظر میرسد شما مایلید به او فضایی بدهید تا همه چیز را درک کند. این تصمیم مال اوست.
برای خودتان، میتوانید بپذیرید که «دوست صمیمی» بودن با یک مرد ممکن است انتخاب عاقلانهای نباشد. بسیاری از ازدواجها هنگامی که چنین دوستیهایی وجود دارد، دچار مشکلاتی میشوند. شما هر دو با خطر معاشقه کردهاید؛ عشق شما واقعی است اما او واقعاً آزاد نبوده است. من مطمئنم که عشق او به شما عمیق و واقعی است، اما این یک رقابت نیست. این یک مرد است که مسیر زندگیاش را انتخاب میکند. شما میتوانید روی افکاری اینچنینی تمرکز کنید: او حق دارد زندگیاش را انتخاب کند. ما با دوستیامان با خطر معاشقه کردیم. این عدم پذیرش من نیست. میتوانم با ارائه صبر و فضایی که او نیاز دارد احساس خوبی داشته باشم. به صداقت او افتخار میکنم. اگر او مایل باشد برای زندگیاش بجنگد، به او افتخار میکنم؛ خوششانس او... بچههای خوششانس. احساس غم و اندوه را تصدیق کنید و به خودتان اجازه دهید که آن را احساس کنید. این احساس واقعی است. اگر به کسی در مورد این رابطه گفتهاید، از آن شخص مورد اعتماد کمک بگیرید و بدانید که باید در سکوت grieving کنید زیرا این رابطه در سکوت آغاز شده است. برای شما آرزوی خوب میکنم و به خاطر بلوغی که در این شرایط نشان میدهید، به خود افتخار میکنم. :)
|
null |
I have been dating my boyfriend for a month, and we want a baby. We don't work or drive, and we haven't talked to our parents. What should we do?
|
Hi Athens, When a teenager wants to have a baby, it's usually for a specific, and not healthy, reason. Do you maybe hope that a baby will cement your relationship? It doesn't work that way. Do you yearn for a person who will love you deeply? Babies don't give to us; we give endlessly to them. I urge you to talk to someone you trust about why you want to speed up your life by being a parent before you are fully grown emotionally. A relationship that is one month old is not stable enough to support a change like this. You're only starting to get to know each other. I wish you well and hope you talk to someone.
|
من یک ماه است که با دوستپسرم در حال معاشرت هستم و ما میخواهیم بچهدار شویم. نه کار میکنیم و نه رانندگی میکنیم و همچنین با والدینمان صحبت نکردهایم. چه کاری باید انجام دهیم؟
|
سلام آتن، وقتی یک نوجوان میخواهد بچهدار شود، معمولاً دلایل خاص و غیرسالمی دارد. آیا ممکن است امیدوار باشید که یک بچه رابطهتان را محکمتر کند؟ اینطور نیست که چنین چیزی کار کند. آیا آرزو دارید کسی باشد که شما را عمیقاً دوست داشته باشد؟ نوزادان چیزی به ما نمیدهند؛ ما بیپایان به آنها عشق میورزیم. از شما تقاضا میکنم قبل از اینکه بهطور کامل از نظر عاطفی رشد کنید، با کسی که به او اعتماد دارید در مورد دلیل سرعت بخشیدن به زندگیتان از طریق والدین بودن صحبت کنید. یک رابطه که فقط یک ماه از شروعش گذشته، به اندازه کافی پایدار نیست که بتواند چنین تغییری را تحمل کند. شما هنوز در حال آشنا شدن با یکدیگر هستید. برای شما آرزوی بهترینها را دارم و امیدوارم با کسی صحبت کنید.
|
null |
I was hanging out with my close guy friend. We started kissing, but afterwards, he said that we should just stay friends because he doesn't want to ruin anything. We both just got out of relationships. His was very sexual. I'm not a sexual person, and he knows that. I want to be with him, but I'm not ready for another relationship, and I don't know if he ever will want to be more than friends.
|
Given that both you and your friend recently ended your respective romantic relationships, kissing each other sounds like each of you satisfied a very natural need which for right now does not has a natural source of satisfaction.Suddenly being without a partner is difficult because a relationship absorbs and offers much of a person's energy. Stay focused on what you know about yourself, which is that you're not ready for another relationship.From what you describe about your friend, similar to you, he does not feel ready for a new relationship.If and when you feel ready to enter a new relationship and your friend seems attractive, then you'll be in a position to find out, either by approaching your friend as a potential partner, or by asking your question of his interest in you.Who knows?It is possible your friend will feel ready for a new relationship, approach you, and depending on your personal wishes to be or not be with who he has become, accept his offer.Good luck with Step One, becoming familiar with your new state of single hood, and sorting through the good news and bad news of your most recent relationship.
|
دارم با دوست نزدیکم وقت میگذرانم. ما شروع به بوسیدن کردیم، اما بعد از آن او گفت که بهتر است فقط دوست بمانیم زیرا نمیخواهد چیزی را خراب کند. هر دوی ما به تازگی از یک رابطه خارج شدهایم. رابطه او خیلی جنسی بود. من فردی جنسی نیستم و او این را میداند. میخواهم با او باشم، اما برای یک رابطه دیگر آماده نیستم و نمیدانم که آیا او روزی خواهان بیشتر از دوستی خواهد بود یا خیر.
|
با توجه به اینکه هم شما و هم دوستتان اخیراً روابط عاشقانهی خود را پایان دادهاید، بوسیدن یکدیگر به نظر میرسد که هر یک از شما نیاز طبیعی بسیار مهمی را برآورده میکند که در حال حاضر منبع طبیعی برای رضایت آن وجود ندارد. ناگهان بدون شریک بودن دشوار است، زیرا یک رابطه انرژی زیادی از فرد را جذب میکند و در عوض به او میدهد. بر روی آنچه در مورد خودتان میدانید متمرکز بمانید، یعنی اینکه برای ورود به یک رابطهی جدید آماده نیستید. از آنچه در مورد دوستتان توصیف میکنید، به نظر میرسد او نیز مانند شما احساس نمیکند که برای یک رابطهی جدید آماده باشد. اگر و زمانی که شما احساس کنید که برای ورود به یک رابطهی جدید آمادهاید و دوستتان برایتان جذاب به نظر میرسد، در آن صورت در موقعیتی خواهید بود که میتوانید یا به عنوان یک شریک بالقوه به او نزدیک شوید یا از او دربارهی علاقهاش نسبت به خودتان بپرسید. چه کسی میداند؟ ممکن است دوستتان احساس کند که برای یک رابطهی جدید آماده است و به شما نزدیک شود و بسته به اینکه شما بخواهید با او باشید یا نه، پیشنهادش را بپذیرید. موفق باشید در مرحلهی اول، با وضعیت جدید خود در قراری مجردی آشنا شوید و اخبار خوب و بد آخرین رابطهتان را مرتب کنید.
|
null |
My partner seems to always get depressed over the fact that his kids have to see and go through the divorce process. It’s especially when the mother of his kids keeps making him feel bad and using the kids as an excuse to get back at him. I feel like just telling him to go back with his family and forget about me.
|
Hold on, Sanger! You know, I meet with a lot of people who are so sick of the crap that their ex puts them through in the divorce process that yes, they wonder if it's best to go back. I don't think so.If your ex is using the children to manipulate, or is generally controlling the separation process, that's confirmation that getting out was the right decision.Your partner feels powerless to change the current situation. Of course he does, because there are many things that are beyond his control (his ex's behaviours, for one). Accept the powerlessness. Lean into it. It's okay, because there are many things he does have power over, and that's where he can focus. He has the power to give his children a happy dad. That's HUGE. That's why he left, I'd guess. I bet the main barrier to him being happy is the guilt he feels. That's his ex's voice...that's what she wants him to feel...to give into that is letting her win. Ending a marriage in order to be happy is his right. He has not intentionally harmed his children. Hopefully he's aware that the separation has affected them and he's working to create peace and balance in their lives, but he's can let go of the shame she wants him to feel; it's crippling him.He has the power to separate emotionally from his ex. He's not doing that when he lets her words control his emotions. He's still reacting to her. He hasn't completely left yet.A good therapist can help your partner regulate his emotions, combat shame, create emotional distance from his ex and erect proper boundaries. He needs your support in moving forwards, not going backwards. I wish you the best.
|
به نظر میرسد شریک من همیشه به خاطر این که فرزندانش مجبورند روند طلاق را ببینند و تحمل کنند، دچار افسردگی میشود. بهویژه زمانی که مادر بچهها مرتب او را سرزنش میکند و از بچهها به عنوان بهانهای برای انتقامگیری استفاده میکند. احساس میکنم فقط باید به او بگویم که به خانوادهاش برگردد و من را فراموش کند.
|
دست نگهدار، سنگر! میدانی، من با افراد زیادی ملاقات میکنم که از رفتارهای همسر سابقشان در پروسه طلاق به شدت خسته شدهاند و به همین دلیل به این فکر میکنند که آیا بهتر است به گذشته برگردند. اما من این را درست نمیدانم. اگر همسرت سابق از بچهها برای manipulation استفاده میکند یا به طور کلی فرآیند جدایی را کنترل میکند، این نشانهای است که تصمیم برای جدایی درست بوده است. شریک زندگیات احساس ناتوانی در تغییر وضعیت فعلی دارد. این موضوع طبیعی است، زیرا چیزهای زیادی وجود دارد که از کنترل او خارج است (مثل رفتارهای همسر سابقش). باید ناتوانی را بپذیرد و به آن بپردازد. اشکالی ندارد، زیرا او بر روی بسیاری از چیزها قدرت دارد، و باید بر روی آنها تمرکز کند. او میتواند برای فرزندانش پدری شاد باشد. این بسیار مهم است. به احتمال زیاد به همین دلیل از همسرش جدا شده است. مطمئناً مانع اصلی خوشبختیاش احساس گناهی است که میکند. این صدای همسر سابقش است... این همان احساسی است که او میخواهد او داشته باشد... تسلیم شدن در برابر این احساس، به او اجازه میدهد برنده شود. پایان دادن به یک ازدواج برای یافتن خوشبختی حق اوست. او عمداً به فرزندانش آسیبی نزده است. امیدوارم او بداند جدایی بر روی فرزندانشان تأثیر گذاشته و در تلاش است تا آرامش و تعادل را در زندگی آنها ایجاد کند، اما میتواند شرمی را که همسرش میخواهد او احساس کند، کنار بگذارد؛ این احساس او را فلج میکند. او قدرت تصمیمگیری عاطفی از همسر سابقش را دارد. وقتی به کلمات او اجازه میدهد که احساساتش را کنترل کند، او واقعاً از این قدرت استفاده نمیکند. او هنوز هم به او واکنش نشان میدهد. او هنوز بهطور کامل خداحافظی نکرده است. یک درمانگر خوب میتواند به شریک زندگیات کمک کند تا احساساتش را مدیریت کند، با احساس شرم مقابله کند، فاصله عاطفی با همسرش ایجاد کند و مرزهای سالمی بگذارد. او به حمایت تو برای پیشرفت به جلو و نه حرکت به عقب نیاز دارد. بهترینها را برایت آرزو میکنم.
|
null |
My girlfriend broke up with me five months ago because I said awful things to her one night for no reason of hers. I have been trying to get her back, but it isn’t easy. She is in her 50s and I am in my 40s. She is the one I want for my life, and this is killing me. Every day, I cry, and I am desperate for help.
|
New York, what would it mean about you if you got her back? Is that the only way you can like or forgive yourself...if she forgives you and takes you back? Your self respect doesn't need to rely on this working with her. She simply doesn't want to be with you, and every day that you refuse to honour her decision is another day that you hurt her all over again. Move on and heal, perhaps with the help of a therapist.
|
دوست دخترم پنج ماه پیش از من جدا شد زیرا یک شب بدون دلیل به او حرفهای بدی زدم. سعی کردهام او را به زندگیام برگردانم، اما این کار آسان نیست. او در پنجاهسالگی و من در چهلسالگی هستم. او کسی است که من برای زندگیام میخواهم و این موضوع مرا آزار میدهد. هر روز گریه میکنم و desperate for help هستم.
|
نیویورک، اگر او را به دست آورید، این چه چیزی درباره شما میگوید؟ آیا این تنها راهی است که میتوانید خودتان را دوست داشته باشید یا ببخشید... اگر او شما را ببخشد و دوباره با شما باشد؟ احترام به خود شما نباید به این وابسته باشد که او با شما باشد. او به سادگی نمیخواهد با شما باشد، و هر روزی که از احترام به تصمیم او خودداری میکنید، روز دیگری است که دوباره به او آسیب میزنید. پیش بروید و به بهبود خود بپردازید، شاید با کمک یک درمانگر.
|
null |
I'm a female freshman in high school, and this question is for my male best friend. At the start of freshman year, we dated for about a week before his parents ended it because they said he is too young to date. He has been dating a really sweet senior girl for a month or two. I have nothing against her except for the fact that she has Tim's heart. He is convinced that they are in love, and maybe they are, but I don't really believe him. Lately, Tim had been expressing concern about what is going to happen when Sally leaves for college at the end of term this year. He's been asking me to help him with Sally and what girls like to show her how much he loves her. But he's also been thinking about breaking up with her just so they won't have to deal with it when she leaves. He seems really torn up about it, and I want to know what to say to him and how to help him once she leaves. He knows that I still crush on him. He doesn't rub it in my face. He's a good guy, but I want to actually help him out and recover before we think about maybe another relationship between us. How do I do that when the time comes? How do I support him and show him that I'm here without wanting to hook up? How do I make him feel better? He is convinced he's never going to be able to love anyone ever again, which I think is ridiculous.
|
First off, I think it is great that you are willing and able to help out your friend with issues regarding his current relationship, despite the fact that you have feelings for him. I think that the best thing you can do is let him know that you are there for him if he wants to talk about things. You can also help by presenting options that he has and help him weigh out the pros and cons of his decision, but ultimately he has to decide what to do. Know that you won't be able to heal the pain he feels when his girlfriend leaves but you can be a friend to him by simply listening, validating his feelings, and understanding. Regarding your question about being there for him without wanting to hook up....I'm not sure if that is possible. If you care for him on more than a friendship level, then that desire will likey be there for you no matter what. Be careful that you take care of yourself and don't jeopardize your own happiness while trying to help him with his issues. Good luck to you!
|
من یک دختر سال اول دبیرستان هستم و این سوال برای بهترین دوست پسرم است. در آغاز سال اول، ما حدود یک هفته با هم بودیم تا اینکه والدینش رابطهامان را تمام کردند، زیرا گفتند که او برای داشتن رابطه عاشقانه خیلی کوچک است. او یکی دو ماه است که با یک دختر سال最後ی واقعاً مهربان قرار دارد. من هیچ مشکلی با او ندارم به جز این که قلب تیم را دارد. او متقاعد شده است که آنها عاشق یکدیگر هستند و شاید هم باشند، اما من واقعاً او را باور نمیکنم.
اخیراً تیم نگرانیاش را درباره اینکه هنگام رفتن سالی به دانشگاه در پایان ترم امسال چه اتفاقی خواهد افتاد، ابراز کرده است. او از من میخواهد تا به او کمک کنم تا به سالی نشان دهد چقدر او را دوست دارد و اینکه دختران چه چیزهایی را دوست دارند. اما او همچنین به جدایی از او فکر میکند تا قبل از رفتن سالی مجبور نباشند با این موضوع روبرو شوند. به نظر میرسد که او واقعاً از این موضوع دلشکسته است و من میخواهم بدانم بعد از رفتن او چه به او بگویم و چگونه به او کمک کنم.
او میداند که من هنوز به او علاقهمندم. او این را به رویم نمیآورد. او پسر خوبی است، اما میخواهم قبل از اینکه درباره یک رابطه جدید بین خودمان فکر کنیم، به او کمک کنم و بهبودی یابد. وقتی زمانش فرا رسید چگونه این کار را انجام دهم؟ چگونه از او حمایت کنم و به او نشان دهم که اینجا هستم بدون اینکه بخواهم با او رابطه برقرار کنم؟ چگونه حال او را بهتر کنم؟ او متقاعد شده است که هرگز نمیتواند دوباره کسی را دوست داشته باشد، که به نظر من سخافتبار است.
|
اول از همه، فکر میکنم خیلی خوب است که شما میخواهید و میتوانید به دوستتان در مورد مسائل مربوط به رابطه فعلیاش کمک کنید، با وجود این که به او احساس دارید. بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که به او بفهمانید اگر بخواهد درباره مسائل صحبت کند، در کنار او هستید. همچنین میتوانید با ارائه گزینههایی که او دارد و کمک به او در سنجش جوانب مثبت و منفی تصمیماتش، او را یاری کنید، اما در نهایت این اوست که باید تصمیم بگیرد چه کاری انجام دهد. بدانید که نمیتوانید دردی را که او با رفتن دوستدخترش احساس میکند درمان کنید، اما میتوانید با گوش دادن، تأیید احساساتش و درک او، برایش یک دوست باشید. درباره سوال شما در مورد اینکه چطور میتوانید برای او باشد بدون اینکه بخواهید رابطهای برقرار کنید... مطمئن نیستم آیا این امکانپذیر است یا خیر. اگر بیش از سطح دوستی به او اهمیت میدهید، این تمایل برای شما هرگز نخواهد رفت. مواظب خودتان باشید و از تلاش برای کمک به او، خوشبختی خود را به خطر نیندازید. برای شما آرزوی موفقیت دارم!
|
null |
I have been seeing this guy for a little over a year. Back in August, he asked for us to step back for now. Since then, he has still been in contact with me every day. We spent some time together over the holidays, but then I was gone for New Years with family. I came to find out that he put himself on a dating site. When I found out, I asked him about it, and he responded with this: “My apologies if I got my signals crossed, or if I wasn’t honest with you. You have helped me tons this past year and I am glad you are in my life. I didn’t realize you were still interested in dating. Again, my apologies.” Also, is it better to say that I want him in my life or that I want him as part of my life?
|
It sounds like there is a bit of confusion regarding how you two feel about each other. Do you know what type of relationship you want with him? A friendship only, casual dating, or an exclusive relationship? I would encourage you to first figure that out and then communicate to him how you are feeling. Ask him to be honest with you about how he feels and what he wants from your relationship as well. Be mentally prepared for a variety of responses from him so that there are no major surprises. By clearing the air and learning what your own and each other's desires are, you can then move forward with a plan. Without that clarification, there will likely be false assumptions, unanswered questions, and confusion.
|
من کمی بیشتر از یک سال است که این پسر را میبینم. در ماه اوت، او از ما خواست که فعلاً فاصله بگیریم. از آن زمان، او همچنان هر روز با من در ارتباط است. ما در طول تعطیلات مدت زمانی را با هم گذراندیم، اما بعد از آن برای سال نو با خانوادهام رفتم. متوجه شدم که او خود را در یک سایت دوستیابی ثبتنام کرده است. هنگامی که متوجه شدم، از او در این مورد پرسیدم و او اینگونه پاسخ داد: «اگر سیگنالهایم را اشتباه متوجه شدم یا اگر با شما صادق نبودم، عذرخواهی میکنم. شما در این سال گذشته خیلی به من کمک کردهاید و خوشحال هستم که در زندگیام هستید. متوجه نشده بودم که هنوز به رابطه علاقه دارید. دوباره عذرخواهی میکنم.» همچنین بهتر است بگویم که او را در زندگیام میخواهم یا او را بخشی از زندگیام میخواهم؟
|
به نظر میرسد کمی سردرگمی دربارهی احساسات شما دو نفر نسبت به یکدیگر وجود دارد. آیا میدانید چه نوع رابطهای با او میخواهید؟ آیا فقط یک دوستی، قرار ملاقات غیررسمی، یا یک رابطهی انحصاری در نظر دارید؟ من به شما توصیه میکنم ابتدا این را مشخص کنید و سپس احساستان را با او در میان بگذارید. از او بخواهید که با شما صادقانه در مورد احساساتش و آنچه از رابطهتان میخواهد صحبت کند. برای پاسخهای مختلف از سوی او ذهنی آماده باشید تا از شگفتیهای بزرگ جلوگیری شود. با روشن کردن اوضاع و دانستن خواستههای خود و یکدیگر، میتوانید با یک برنامهریزی جلو بروید. بدون این شفافسازی، احتمال وجود فرضیات غلط، سوالات بیپاسخ، و سردرگمی وجود دارد.
|
null |
My girlfriend and I have broken up and gotten back together numerous times in the past two years. We recently just broke up again last night on New Year’s Eve. When we break up, the very next day, she calls me and acts as if nothing has happened. She acts like everything is alright. This has been going on for two years. I do love her and care about her and her children a lot, but she seems really demanding as far as what she deserves from a man. She is always telling me that she deserves this and that from a man. It makes me feel like crap because I cannot give her everything that she wants. She told me one time that she wants a man who is going to be afraid to lose her. Is that a normal thing that women want, or should I just move on already? I am in my 30s and she is in her 40s.
|
Love is not enough to keep a relationship together.The people need to get along happily too.Let's start with knowing more about your happiness in being with your partner.The frequent break ups happen for a reason. Try understanding more of why you go back together again.You state a few very clear reasons to not continue this relationship, such as "feeling like crap" and not liking that your girlfriend hopes her partner will feel afraid to leave her.Trust your intuition telling you that these feelings matter.Sometimes men aren't sure whether following their instinct is a right action to take.It is.Also, hoping a partner will fear losing them, shows a wish to control a person.Control has nothing to do with love and trust, and these are basics of a relationship.Good luck!
|
من و دوست دخترم در دو سال گذشته بارها از هم جدا شده و دوباره به هم برگشتهایم. اخیراً شب گذشته در شب سال نو دوباره از هم جدا شدیم. وقتی از هم جدا میشویم، درست روز بعد او با من تماس میگیرد و طوری رفتار میکند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. او مثل این است که همه چیز درست و خوب است. این وضعیت دو سال است که ادامه دارد. من او را دوست دارم و به او و فرزندانش بسیار اهمیت میدهم، اما به نظر میرسد او توقعات زیادی از یک مرد دارد. او همیشه به من میگوید که از یک مرد لیاقت این و آن را دارد. این موضوع باعث میشود که من احساس بیارزشی کنم زیرا نمیتوانم همه چیزهایی را که او میخواهد به او بدهم. او یک بار به من گفت که میخواهد مردی باشد که از دست دادن او بترسد. آیا این خواستهای طبیعی میان زنان است یا باید همین حالا این رابطه را ترک کنم؟ من در دهه سی زندگیام هستم و او در دهه چهل.
|
عشق برای حفظ یک رابطه کافی نیست. مردم همچنین باید با خوشحالی کنار بیایند. بیایید با شناخت بیشتر از شادی شما در کنار شریک زندگیتان شروع کنیم. جداییهای مکرر به دلایلی اتفاق میافتند. سعی کنید بیشتر درک کنید که چرا دوباره به هم برمیگردید. شما چند دلیل بسیار واضح برای ادامه ندادن این رابطه بیان میکنید، مانند "احساس بد بودن" و نگران بودن از اینکه دوست دختر شما امید دارد که شریکش از ترک او بترسد. به حس درونی خود اعتماد کنید چرا که این احساسات مهم هستند. گاهی اوقات مردان از درست بودن پیروی از غریزه خود مطمئن نیستند، اما باید بدانند که این کار درست است. همچنین، امید داشتن به اینکه یک شریک از دست دادن آنها بترسد، نشاندهنده تمایل به کنترل فرد دیگر است. کنترل هیچ ارتباطی با عشق و اعتماد ندارد و اینها اصول اساسی یک رابطه هستند. موفق باشید!
|
null |
I broke up with him three weeks ago because I felt that he needed to be more respectful. He has since had a rebound relationship. He says he loves and misses me but refuses to see me. He says it's going to be too difficult to see me. Every time we talk, it feels like I'm being pushy to see him. He used to be so madly in love with me, but now, it seems like he couldn’t care less. I think I'm running him away.
|
Hi Kansas,I think your first instinct was good; you broke up with him. You deserve respect, but right now you're not acting as if you deserve it when you push to see him as he's moving on with a new relationship. It's appropriate now for you to respect that relationship and listen to what he says he wants, which is space. Do you think he's going to be any different with her? This a common, unfounded fear we have. I wonder if maybe you miss the feeling of being in love and having a partner more than you miss him. The bottom line is you can't make someone love you, and you can't make someone be loving towards you, because how someone treats you (and the choices they make) has everything to do with who they are, and nothing to do with who you are. I hope you gather support from others and move on in hope and strength for your own future.
|
من سه هفته پیش از او جدا شدم زیرا احساس میکردم که او باید بیشتر احترام بگذارد. از آن زمان او یک رابطه جدید داشته است. او میگوید که دوستم دارد و دلتنگ من است، اما حاضر نیست مرا ببیند. او میگوید دیدن من خیلی سخت خواهد بود. هر بار که صحبت میکنیم، احساس میکنم که دارم فشار میآورم تا او را ببینم. او قبلاً دیوانه وار عاشق من بود، اما اکنون به نظر میرسد که اهمیتی نمیدهد. فکر میکنم دارم او را از خودم دور میکنم.
|
سلام کانزاس، فکر میکنم اولین غریزهات درست بود؛ تو از او جدا شدی. تو سزاوار احترام هستی، اما در حال حاضر به گونهای رفتار میکنی که گویی لیاقتش را نداری، وقتی که برای دیدن او تلاش میکنی در حالی که او در حال پیشبرد یک رابطه جدید است. اکنون مناسب است که به آن رابطه احترام بگذاری و به آنچه او میگوید، یعنی نیاز به فضا، گوش دهی. آیا فکر میکنی او با او متفاوت خواهد بود؟ این یک ترس رایج و بیاساس است که ما داریم. به نظرم شاید تو بیشتر دلت برای احساس عاشق بودن و داشتن یک شریک زندگی تنگ شده تا دلت برای او. حقیقت این است که نمیتوانی کسی را مجبور به دوست داشتن کنی، و نمیتوانی کسی را وادار کنی که نسبت به تو محبت کند، زیرا نحوه رفتار کسی با تو (و انتخابهایی که انجام میدهد) به شخصیت او مربوط میشود و هیچ ارتباطی با تو ندارد. امیدوارم از دیگران حمایت بگیری و با امید و قدرت برای آیندهات پیش بروی.
|
null |
I'm an early 20 something year-old virgin, and my boyfriend is in his early 20s with kids. He's cheated on me twice: once in the beginning and then four months ago. He wasn't use to dating a virgin and broke up with me three times because he wasn't sure. We both work at the same job (where we met) and it’s with the girl that works with us. I've been trying to get over it, but now my confidence and self-esteem are low, and sometimes I feel like he’ll do it again or that he's not ready to be with me. I think about it all over again when I see her. He says he's in love with me, and with the last time he cheated, it didn't feel right, and that's when he knew he had to stop because his feelings were for me. He's contacted her and told her he will not communicate with her because he's in a relationship with me.
How do I gain confidence? Should I let him go? If I let him go, I don't want to be sad about it being that we work together. I try to tell myself I'm beautiful every day, and I think I am a pretty attractive female with a great personality, but I don't like the fact that she works there.
|
Sorry to hear about all the stress in the relationship.You're on the right track by knowing and sticking with your own standards of what qualifies as acceptable behavior by your boyfriend.Since he was the one who broke your trust, he is one in the position of earning back your trust.This is always a basic formula for couple's therapy in which there has been infidelity.Understand within yourself whether you'd like being with your boyfriend and what you'd like him to do so that you start feeling more secure in the relationship.If yes, then tell him what you now know about yourself as partner in the relationship.For example, some people who are getting over being cheated on, would like knowing details about the affair person, some people want to see the phone of the one who cheated.Recuperating after a cheating incident takes many months.If he tells you he'd like earning back your trust, give him some time to see if there is progress in this area.As results unfold, you will feel clearer on the direction your relationship is naturally taking.About the girl at work, she will feel less meaningful to you as you work together with your boyfriend on securing the relationship.She has her greatest meaning right now because you are at the beginning stage of knowing what direction to take.As you go along this road, more than likely, you'll be more at ease in naturally finding a way of relating to her that feels ok to you.
|
من یک باکره در اوایل بیست سالگی هستم و دوست پسرم نیز در اوایل بیست سالگی و دارای فرزند است. او دو بار به من خیانت کرده: یک بار در ابتدای رابطه و بار دیگر چهار ماه پیش. او به قرار گذاشتن با یک باکره عادت نداشت و سه بار از من جدا شد چون مطمئن نبود. ما هر دو در یک محل کار (جایی که با هم آشنا شدیم) مشغول به کار هستیم و او با دختری که در همانجا کار میکند، در ارتباط است. من سعی کردهام بر این موضوع غلبه کنم، اما حالا اعتماد به نفس و عزت نفسم پایین آمده و گاهی احساس میکنم که او ممکن است دوباره خیانت کند یا هنوز آماده بودن با من نیست. هر بار که او را میبینم دوباره به آن فکر میکنم. او میگوید که عاشق من است و پس از آخرین خیانتش، احساس درستی نداشت و آن زمان بود که فهمید باید این کار را متوقف کند چون احساساتش متعلق به من است. او با او تماس گرفته و به او گفته که به دلیل رابطهاش با من دیگر با او ارتباطی نخواهد داشت.
چطور میتوانم اعتماد به نفس پیدا کنم؟ آیا باید او را رها کنم؟ اگر او را رها کنم، نمیخواهم بخاطر اینکه با هم کار میکنیم ناراحت باشم. هر روز به خودم میگویم زیبا هستم و فکر میکنم یک زن بسیار جذاب با شخصیتی فوقالعاده هستم، اما از این که او در آنجا کار میکند، احساس خوبی ندارم.
|
متاسفم که از تمام استرسی که در رابطهتان وجود دارد مطلع میشوم. شما با آگاهی از استانداردهای خود و پایبندی به آنها نسبت به رفتارهای قابل قبول دوست پسرتان در مسیر درستی قرار دارید. چون او کسی است که اعتماد شما را شکسته، او در موقعیتی است که باید اعتماد شما را دوباره به دست آورد. این همیشه یک فرمول اساسی برای درمان زوجهاست زمانی که خیانت وجود داشته است. در درون خود ببینید که آیا میخواهید با دوست پسرتان باشید و او چه اقداماتی باید انجام دهد تا احساس امنیت بیشتری در رابطه کنید. اگر پاسخ مثبت است، به او بگویید که اکنون درباره خودتان به عنوان شریک چه میدانید. برای مثال، برخی از کسانی که خیانت را تحمل میکنند، دوست دارند جزئیات مربوط به طرف خیانتکار را بدانند و برخی دیگر میخواهند تلفن کسی که خیانت کرده را ببینند. بهبودی پس از یک حادثه خیانت ممکن است ماهها طول بکشد. اگر او به شما گفت که میخواهد اعتماد شما را دوباره جلب کند، به او کمی زمان دهید تا ببیند آیا در این زمینه پیشرفتی حاصل میشود یا خیر. با پیشرفت اوضاع، شما احساس واضحتری در مورد مسیری که رابطهتان به طور طبیعی در حال طی کردن است، خواهید داشت. درباره دختری که در محل کار هست، زمانی که با دوست پسرتان در تلاش برای تقویت رابطهتان همکاری میکنید، او برای شما کمتر معنیدار خواهد بود. او در حال حاضر به خاطر این که شما در مرحله ابتدایی تصمیمگیری درباره رابطهتان هستید، اهمیت بیشتری خواهد داشت. در طول این مسیر، احتمالاً به طور طبیعی راهی برای برقراری ارتباط با او پیدا خواهید کرد که برایتان قابل قبول باشد.
|
null |
I find that I imagine things sexually, and I hate it because it puts strain on my relationship. I feel helpless and guilty. I want it to go away, and I want to make my woman happy again.
|
It is completely understandable that you would like to find a way to make these intrusive thoughts go away, however, your feeling that you can't control having these thoughts is accurate. It's also understandable that you would feel helpless and guilty, given that you see how these thoughts are effecting your relationship, though I would encourage you to go easy on yourself and remember that you aren't choosing to have these thoughts. I'm sure that if there was a switch to turn them off, you would flip it.There is no magic technique or pill that can guarantee these thoughts will go away, however, therapy may still have a lot to offer. In working with a competent therapist, you may be able to gain insight into where these thoughts are coming from and develop new ways of relating to them so that they do not leave you feeling as helpless and guilty and can be more present with your partner. Though there is no guarantee that the thoughts will go away, this may also be a result of work with a therapist. Either way, you may be able to find a way to deal with the thoughts and show up in your relationship in a way that will be satisfying to you and your partner.
|
من متوجه میشوم که به طور جنسی چیزهایی را تصور میکنم و از آن متنفرم زیرا به رابطهام فشار میآورد. احساس ناتوانی و گناه میکنم. میخواهم این وضعیت برطرف شود و میخواهم دوباره همسرم را خوشحال کنم.
|
کاملاً قابل درک است که شما دوست دارید راهی برای از بین بردن این افکار مزاحم پیدا کنید. با این حال، احساس شما که نمیتوانید این افکار را کنترل کنید، کاملاً دقیق است. همچنین طبیعی است که با توجه به تأثیری که این افکار بر روابط شما دارند، احساس ناتوانی و گناه کنید، اما توصیه میکنم با خودتان مهربان باشید و به یاد داشته باشید که شما این افکار را انتخاب نمیکنید. مطمئن هستم که اگر راهی برای خاموش کردن آنها وجود داشت، حتماً آن را امتحان میکردید. هیچ تکنیک یا قرص جادویی وجود ندارد که ضمانت کند این افکار از بین میروند، اما درمان میتواند هنوز چیزهای زیادی برای ارائه داشته باشد. با همکاری با یک درمانگر کارآمد، ممکن است بتوانید درک بهتری از منبع این افکار پیدا کنید و روشهای جدیدی برای مواجهه با آنها بیابید تا احساس ناتوانی و گناه نکنید و بتوانید بیشتر در کنار شریک زندگی خود حضور داشته باشید. اگرچه هیچ تضمینی وجود ندارد که این افکار کاملاً از بین بروند، اما این ممکن است نتیجهی کار با یک درمانگر باشد. در هر صورت، شما میتوانید راهی برای مقابله با این افکار پیدا کنید و در رابطهتان به شکلی حاضر شوید که برای شما و شریک زندگیتان رضایتبخش باشد.
|
null |
My boyfriend moved in with me a few months ago. I love him, but his dog is wrecking my house. Every day we get home, there is a huge mess on the floor, and several things will be ripped up (including the couch). He's slowly eating all of the doors, and there will be food and poop everywhere. Even though I come home during all of my breaks to take him out, he still poops and pees in the house every chance. I can't financially afford to have the dog wrecking my house. I've tried talking to my boyfriend about the dog to try and come up with a solution, but it never ends well. The dog is the only thing we fight about because I want him out of the house and my boyfriend doesn't want to see him go. It’s not the dog fault though; I understand that. The dog is only a year old, and he isn't a bad dog. He's just too big of a dog for where he is; he should be a farm dog instead of a town dog. I don't hate the dog, but I just can't afford to continue having my house torn to pieces.
|
Every living creature needs time and support to adjust to a new situation.The dog is in a new place without the ability to understand the reason. This may explain what sounds like the dog's agitation. Have you spoken with your boyfriend on his opinion on how to address the dog behavior problems?Finding an answer together would be a good way of making your relationship stronger. A lot of being a couple who live together is talking, listening and deciding together on how to handle major situations.If it is affordable, then a dog behaviorist may be of great help. The person would guide you in working with the dog to become calmer.
|
دوست پسرم چند ماه پیش با من زندگی کرد. من او را دوست دارم، اما سگش خانهام را خراب میکند. هر روز که به خانه میرسیم، یک به هم ریختگی بزرگ روی زمین وجود دارد و چندین چیز (از جمله مبل) پاره شده است. او به آرامی تمام درها را میخورد و غذا و مدفوع در همه جا پخش است. حتی با وجود اینکه در تمام وقتم به خانه میآیم تا او را بیرون ببرم، باز هم در هر فرصتی در خانه مدفوع و ادرار میکند. از نظر مالی نمیتوانم تحمل کنم که سگ خانهام را خراب کند. من سعی کردهام با دوست پسرم درباره سگ صحبت کنم تا راه حلی پیدا کنیم، اما هرگز نتیجه خوبی ندارد. تنها موضوعی که ما در مورد آن دعوا میکنیم، سگ است؛ چون من میخواهم او از خانه خارج شود و دوست پسرم نمیخواهد او را ترک کند. البته، این تقصیر سگ نیست؛ من این را درک میکنم. سگ فقط یک سال دارد و سگ بدی نیست. او برای این مکان خیلی بزرگ است و باید بهجای یک سگ شهری، یک سگ مزرعه باشد. من از سگ متنفر نیستم، اما نمیتوانم به تخریب خانهام ادامه دهم.
|
هر موجود زندهای برای سازگاری با یک موقعیت جدید به زمان و حمایت نیاز دارد. سگ در جایی جدید قرار دارد و نمیتواند دلیل را درک کند. این ممکن است توضیحدهنده چیزی باشد که به نظر میرسد آشفتگی سگ است. آیا با دوست پسرتان دربارهی نظر او در مورد چگونگی رسیدگی به مشکلات رفتاری سگ صحبت کردهاید؟ یافتن پاسخ مشترک میتواند راهی خوب برای تقویت رابطهتان باشد. بسیاری از زوجهایی که با هم زندگی میکنند، با هم گفتوگو میکنند، گوش میدهند و در مورد نحوهی برخورد با موقعیتهای دشوار تصمیم میگیرند. اگر از نظر مالی قابلتحمل است، یک رفتاردرمانگر سگ میتواند کمک زیادی باشد. او شما را در فرآیند کار با سگ برای آرامتر شدن راهنمایی خواهد کرد.
|
null |
I had to go to the emergency room today to get an X-ray of my spine. My boyfriend didn't want to sit there and wait with me. Instead, he wanted to go do things for his friends while I waited. When I was done, he was twenty minutes late in picking me up. He doesn't understand why I'm mad, and we keep bickering at each other over the smallest things. He thinks I don't have a reason to be mad, but I believe that I do.
|
It is extremely frustrating when our significant other doesn't understand our points of view. Often times, arguments are not the best opportunities to try and make a point, as strong emotions can get in the way of understanding others' perspectives. Try having a discussion with him about what is bothering you during a time when neither if you are upset or arguing. Communicate how you feel without placing blame and without yelling. Addionally, give him ideas of what he can do differently so that he understands what your expectations are. Lastly, consider seeing a couple's therapist who can assist with teaching more effective communication techniques. Best of luck.
|
امروز مجبور شدم به اورژانس بروم تا از ستون فقراتم رادیوگرافی بگیرم. دوستپسرم نمیخواست در آنجا بنشیند و با من منتظر بماند. در عوض، او میخواست در حینی که من منتظر بودم، برای دوستانش کارهایی انجام دهد. وقتی کارم تمام شد، او بیست دقیقه دیرتر از موعد برای گرفتم آمد. او نمیفهمد که چرا عصبانیام و ما همچنان سر کوچکترین مسائل با هم بگومگو میکنیم. او فکر میکند که دلیلی برای عصبانیت من وجود ندارد، اما من معتقدم که دارم.
|
زمانی که شریک زندگیمان نقطه نظرات ما را درک نمیکند، بسیار ناامیدکننده است. اغلب مشاجرهها بهترین زمان برای بیان یک نقطه نظر نیستند، زیرا احساسات شدید میتوانند مانع از درک دیدگاههای دیگران شوند. سعی کنید در زمانهایی که هیچکدام از شما ناراحت یا در حال بحث نیستید، درباره آنچه شما را آزار میدهد با او صحبت کنید. احساسات خود را بدون سرزنش و بدون بلند کردن صدا بیان کنید. همچنین به او ایدههایی ارائه دهید که چه کارهایی میتواند به طور متفاوت انجام دهد تا انتظارات شما را بهتر درک کند. در نهایت، در نظر داشته باشید که به یک زوجدرمانگر مراجعه کنید که میتواند به یادگیری تکنیکهای ارتباطی مؤثرتر کمک کند. با آرزوی موفقیت.
|
null |
I had to go to the emergency room today to get an X-ray of my spine. My boyfriend didn't want to sit there and wait with me. Instead, he wanted to go do things for his friends while I waited. When I was done, he was twenty minutes late in picking me up. He doesn't understand why I'm mad, and we keep bickering at each other over the smallest things. He thinks I don't have a reason to be mad, but I believe that I do.
|
Hi Moore, Underneath all your anger is a lot of hurt. The hurt is there because you are being disrespected. Your boyfriend (unless you've only told me a small, disproportionate part of the bigger picture) doesn't tend to treat you like you're important and he dismisses your emotions. This is happening because this is the level of ability (disability?) he has right now in a relationship. You can expect more of this behaviour (because that's who he is; it has nothing to do with you), and I hope you think carefully about whether it's working for you to be in this. You could try telling him that you are hurt, because people tend to listen more to hurt than to anger, but my guess is with him it might not make a difference. I hope you talk to someone who knows and supports you about how you're feeling in this relationship.
|
امروز مجبور شدم به اورژانس بروم تا از ستون فقراتم عکسبرداری کنم. دوست پسرم نمیخواست در آنجا بماند و با من منتظر بماند. در عوض، او میخواست در حین انتظار من، کارهایی برای دوستانش انجام دهد. وقتی کارم تمام شد، بیست دقیقه دیرتر آمد تا مرا بردارد. او نمیفهمد چرا عصبانی هستم و ما همچنان به خاطر کوچکترین مسائل با هم بگومگو میکنیم. او فکر میکند که من دلیلی برای عصبانیت ندارم، اما من معتقدم که دارم.
|
سلام مور، زیر تمام خشم شما، آسیب زیادی نهفته است. این آسیب وجود دارد زیرا به شما بیاحترامی شده است. دوست پسرتان (مگر اینکه فقط بخشی کوچک و نامتناسب از ماجرا را به من گفته باشید) تمایلی به این ندارد که شما را مهم بشمارد و احساسات شما را نادیده میگیرد. این وضعیت به دلیل سطح توانایی (یا ناتوانی؟) او در حال حاضر در یک رابطه است. میتوانید انتظار ادامه این رفتار را داشته باشید (چون او اینگونه است؛ و این به شما ربطی ندارد)، و امیدوارم که با دقت فکر کنید که آیا بودن در این رابطه برای شما مفید است یا خیر. میتوانید سعی کنید به او بگویید که آسیبدیدهاید، زیرا مردم بیشتر به آسیب توجه میکنند تا به خشم، اما حدس من این است که این ممکن است در مورد او تفاوتی نداشته باشد. امیدوارم با کسی که شما را میشناسد و از شما حمایت میکند، در مورد احساساتتان در این رابطه صحبت کنید.
|
null |
My fiancé doesn't think I trust him because I was cheated on before. However, he hides his phone and has been texting his ex-girlfriend, who he has two kids with. What should I do?
|
Oh Chino, I only have half the picture here so I will be cautious. There's a chicken and an egg, and I don't know which came first. One thing I see clearly is that your fiance will always have to have communications with his ex, because they have children. Can you accept that? When suspicion and insecurity come along, your job is to look at the big picture and the real picture. Is there any real evidence that he is cheating? Remember that texting his ex is not evidence alone if the communications are about the kids. Has he earned your trust? If so, then it's not fair to punish him for the betrayals of others. He's not your ex. Reassure your heart that you are his priority if the larger evidence supports that. At the same time, you can let him know what your triggers are. For example, hiding his phone doesn't send you a good message, right? See, this is the chicken and the egg...is he hiding the phone because you've been overreacting when he gets a text? So let him know you won't blow up about him getting a text if he doesn't conceal or password his phone. Transparency helps build trust. You have sensitivities, and it helps you a lot if he's aware of them and willing to try not to do things that trigger fear. Let him know when you get scared, and hopefully he'll give you the openness and security you need in order to trust him and act as if you trust him. :)
|
نامزدم فکر میکند که به او اعتماد ندارم زیرا قبلاً به من خیانت شده است. اما او تلفن خود را پنهان میکند و به دوستدختر سابقش که دو فرزند دارد پیام میفرستد. چه کاری باید انجام دهم؟
|
اوه چینو، من فقط نیمی از تصویر را اینجا دارم، بنابراین محتاط خواهم بود. یک مرغ و یک تخم مرغ وجود دارد و نمیدانم کدام یک ابتدا آمده است. یک نکتهای که به وضوح میبینم این است که نامزد شما همیشه باید با همسر سابقش ارتباط داشته باشد، زیرا آنها بچه دارند. آیا میتوانید این را بپذیرید؟ وقتی که شک و ناامنی به وجود میآید، وظیفه شما این است که به تصویر کلی و واقعی نگاه کنید. آیا شواهد واقعی مبنی بر خیانت او وجود دارد؟ به یاد داشته باشید که اگر ارتباطات فقط درباره بچهها باشد، پیامک زدن به همسر سابق او به تنهایی دلیل نخواهد بود. آیا او اعتماد شما را جلب کرده است؟ اگر چنین است، پس عادلانه نیست که به خاطر خیانتهای دیگران او را مجازات کنید. او سابق شما نیست. به قلب خود اطمینان دهید که شما اولویت او هستید، اگر شواهد بزرگتر این را تایید میکند. در عین حال، میتوانید به او بگویید که محرکهای شما چیست. به عنوان مثال، پنهان کردن تلفنش برای شما پیام خوبی نمیفرستد، درست است؟ ببینید، این مورد هم مانند مرغ و تخم مرغ است... آیا او تلفن را پنهان کرده است چون وقتی او پیامکی دریافت میکند، شما بیش از حد واکنش نشان میدهید؟ بنابراین به او بگویید که اگر تلفنش را پنهان یا رمزنگاری نکند، شما هم از دریافت پیامکها عصبانی نخواهید شد. شفافیت به ایجاد اعتماد کمک میکند. شما حساسیتهایی دارید و اگر او از آنها آگاه باشد و بخواهد در تلاشتان برای دوری از چیزهایی که موجب ترس میشود، به شما کمک کند، بسیار موثر خواهد بود. وقتی ترس دارید، به او اطلاع دهید و امیدوارم که او صراحت و امنیت لازم را به شما بدهد تا بتوانید به او اعتماد کنید و طوری رفتار کنید که گویی به او اعتماد دارید. :)
|
null |
My long-distance girlfriend is in a sorority, and it's changing her. I feel like I'm becoming less important to her and it hurts. She just wants me to support the sorority, but it's so hard. I try every day to show her she's the most important thing to me, but she can't even stay relatively sober at a fraternity party for me so that I won't worry about her doing anything regretful. We love each other, but we're in a rough patch.
|
You may already be doing as much as possible for your relationship.Each of you are 50% of the relationship.Is the 50% which your GF contributes to your relationship, based on the same understanding of the couple's problem, as you have?Maybe a good starting place for the two of you to talk about is defining what problem the two of you have as a couple.This way, each of you will be able to know if you have similar values and definitions of your reasons for being together.Depending on what you each expect from your partnership, you each will clearly know whether, and then how, to accommodate the other person.These discussions stir a lot of emotions in each person, so that sometimes staying clear minded becomes very difficult. You both will likely feel like talking about these matters more than one time.Consider utilizing a professional, credentialed and licensed therapist who would help the two of you stay on track with examine your emotional connections in a fair and safe way.Good luck with understanding and appreciating your relationship!
|
دوست دختر راه دور من در یک گروه اجتماعی است و این موضوع او را تغییر میدهد. احساس میکنم که برای او کمتر اهمیت دارم و این برایم دردناک است. او فقط از من میخواهد که از این گروه حمایت کنم، اما این کار برایم خیلی سخت است. هر روز تلاش میکنم به او نشان دهم که او برایم از همه چیز مهمتر است، اما او حتی نمیتواند در یک مهمانی برادری نسبتاً هوشیار بماند تا من نگران انجام کاری که بعداً پشیمان شود، نباشم. ما همدیگر را دوست داریم، اما در یک دوره دشوار قرار داریم.
|
شاید در حال حاضر تمام تلاشتان را برای رابطهتان انجام میدهید. هر یک از شما ۵۰ درصد از رابطه را تشکیل میدهد. آیا ۵۰ درصدی که دوست دختر شما به رابطهتان میآورد، بر اساس همان درک شما از مشکلات زوجین است؟ ممکن است نقطه شروع خوبی برای گفتوگو بین شما این باشد که مشخص کنید چه مشکلی به عنوان یک زوج دارید. به این ترتیب، هر یک از شما میتوانید بفهمید که آیا ارزشها و تعاریف مشابهی از دلایل با هم بودنتان دارید یا خیر. بسته به اینکه هر یک از شما از شراکتتان چه انتظاری دارید، به وضوح خواهید دانست که آیا و چگونه میتوانید با طرف مقابلتان کنار بیایید. این بحثها میتواند احساسات زیادی را در هر فرد برانگیزد و گاهی اوقات حفظ آرامش و شفافیت ذهنی را دشوار میکند. احتمالاً هر دوی شما تمایل دارید بیش از یک بار در مورد این مسائل صحبت کنید. میتوانید از یک درمانگر حرفهای، معتبر و دارای مجوز کمک بگیرید تا به شما در بررسی عواطفتان به شکلی منصفانه و امن کمک کند. با آرزوی موفقیت در درک و قدردانی بیشتر از رابطهتان!
|
null |
Every once and a while, I think about my ex-boyfriend from four years ago, and my current friend. It’s like I can't get past it, and I need some kind of closure. I keep thinking about how we had something, but it got cut off due to parental intervention. Nothing was ever wrong with it. Now we've become friends, but there's this huge sexual tension between us, or at least I feel it when we're physically in the same place.
Two summers ago, we saw each other casually for a while, but we never had sex then or while we were dating, which was only for two months three years ago. I'm now in my 20s, and my current boyfriend is amazing and in his 30s. Despite the age difference, I know we're a really good match. We've never really fought and are able to make compromises and talk everything out. I tell him everything. Also, my ex-boyfriend has a girlfriend now as well. He’s been seeing her on and off for the past two and a half years, besides when they broke up and we had our casual thing. That summer, I told him I didn't want anything serious and broke it off. Only a week later, he had gotten back together with his girlfriend. His girlfriend is kind of mean spirited. I'm sure she may be different around him, but I worry about him committing to her in the long run. They're supposed to move in together soon. But still, I feel this connection with my ex-boyfriend, and I feel like he does too. I don't know what to do. I need some closure or I'm not going to be able to move on from this. I don't know what it is, but it's driving me crazy. I’m so happy with my current boyfriend, and I know he will do everything in his power to make my life beautiful and fulfilling. He’s such a good person. I also know my ex-boyfriend smokes marijuana and does other things, but I can't get it out of my head. I'm trying to take a nap right now between classes, but I can't sleep because my mind is racing. I've never been so hung up on something for this long ever.
I want to just talk it out with my ex-boyfriend, but I don't know if that's a good idea because of the possibility that it could blow up in my face. If he told his girlfriend, everything could go wrong because she hates me. If my current boyfriend knew, he would be crushed. On one hand, I want my ex-boyfriend to say no to having feelings for me, but I would be terrified of what to do if he said he has feelings too. Where would I go from there? On the other hand, I feel like I can't move forward in my relationship with my current boyfriend without closure from this. Sometimes I wish I could just cut off everything that had to do with my ex, but I don't want to.
Please help me, because I really have no idea what to do.
|
If you're in a relationship and you're having strong thoughts about someone else, it's important to pay attention to that. Although you say you're happy, I'd suggest looking really carefully at the relationship you have and whether you're getting everything you need. Is there a physical connection with your ex that you don't have with your current boyfriend? It could be that your boyfriend is marvelous in many areas, but that you just don't feel excited about him for some reason. That's a pretty important element to be missing.It may be that, even if you are happy with your current boyfriend, you still hold something special for your ex. If you feel the need to see what is possible there, I think you have to tell your boyfriend about that and end it with him first. You can't have everything.If you truly feel that you want to be with your current boyfriend, you will do well to stop thinking about and focusing on your ex, because thoughts of him will interfere with the growth of your current relationship. The grass isn't greener... A therapist can help you to focus your energies and thoughts on the present, rather than an imagined version of the past or future.
|
هر از چند گاهی به دوستپسر سابقم از چهار سال پیش و دوستم فکر میکنم. احساس میکنم نمیتوانم از این موضوع عبور کنم و به نوعی نیاز به بسته شدن دارم. مدام به این فکر میکنم که چطور چیزی داشتیم، اما به دلیل دخالت والدین قطع شد. هیچگاه مشکلی در رابطهمان وجود نداشت. حالا که با هم دوستان شدهایم، تنش جنسی زیادی بین ما وجود دارد، حداقل من این را وقتی که در یک مکان فیزیکی هستیم احساس میکنم.
دو تابستان پیش مدتی بهطور غیررسمی همدیگر را دیدیم، اما نه در آن زمان و نه وقتی که برای فقط دو ماه سه سال پیش با هم قرار داشتیم، هرگز رابطه جنسی نداشتیم. اکنون در دهه بیست زندگیام هستم و دوستپسر فعلیام فوقالعاده است و در دهه سی. علیرغم اختلاف سنی، میدانم که ما واقعاً با هم تناسب داریم. ما هرگز واقعاً با هم دعوا نکردهایم و میتوانیم به راحتی با هم صحبت کنیم و مسائل را حل کنیم. من همه چیز را به او میگویم. همچنین، دوستپسر سابقم اکنون یک دوستدختر دارد. او بهطور مقطعی در دو سال و نیم گذشته با او بوده و بعد از جدایی بهطور غیررسمی با من بود. آن تابستان به او گفتم که نمیخواهم چیز جدی باشد و رابطه را قطع کردم. تنها یک هفته بعد دوباره با دوستدخترش جمع شده بود. دوستدخترش کمی به نظر بدجنس میآید. مطمئن هستم که ممکن است اطراف او متفاوت باشد، اما نگران هستم که او در آینده به او متعهد شود. آنها قرار است به زودی با هم زندگی کنند. با این حال، هنوز هم این ارتباط را با دوستپسر سابقم احساس میکنم و فکر میکنم او نیز همینطور باشد.
نمیدانم چه کاری باید انجام دهم. به بسته شدن نیاز دارم وگرنه نمیتوانم از این وضعیت عبور کنم. نمیدانم چه چیزی باعث این احساس میشود، اما دیوانهام کرده است. من از دوستپسر فعلیام بسیار خوشحالم و میدانم که او تمام تلاشش را میکند تا زندگیام زیبا و رضایتبخش باشد. او آدم بسیار خوبی است. همچنین میدانم که دوستپسر سابقم ماریجوانا میکشد و چیزهای دیگری نیز میکند، اما نمیتوانم این موضوع را از ذهنم بیرون کنم. سعی میکنم همین حالا بین کلاسها چرت بزنم، اما نمیتوانم بخوابم زیرا ذهنم در حال تپیدن است. هرگز به این مدت طولانی به چیزی اینقدر متمرکز نشده بودم.
میخواهم فقط با دوستپسر سابقم صحبت کنم، اما نمیدانم آیا این ایده خوبی است یا نه، زیرا ممکن است عواقب منفی برایم داشته باشد. اگر او به دوستدخترش بگوید، همهچیز ممکن است خراب شود زیرا او از من متنفر است. اگر دوستپسر فعلیام میدانست، او دچار آسیب عاطفی میشود. از یک طرف، میخواهم دوستپسر سابقم بگوید که احساسی نسبت به من ندارد، اما از طرف دیگر، اگر او بگوید که احساساتش مشابه است، نمیدانم چه باید بکنم. به کجا میتوانم بروم از آنجا؟ از سوی دیگر، احساس میکنم نمیتوانم رابطهام با دوستپسر فعلیام را بدون گرفتن بسته شدن از این موضوع پیش ببرم. گاهی اوقات آرزو میکنم که ای کاش میتوانستم همه ارتباطاتم با دوستپسر سابقم را قطع کنم، اما نمیخواهم این کار را بکنم.
لطفاً کمکم کنید زیرا واقعاً نمیدانم چه کاری باید انجام دهم.
|
اگر در یک رابطه هستید و به شخص دیگری شدیداً فکر میکنید، مهم است که به این موضوع توجه کنید. با اینکه میگویید خوشحال هستید، اما پیشنهاد میکنم به رابطهای که دارید با دقت نگاه کنید و بررسی کنید که آیا همه نیازهای شما برآورده میشود یا خیر. آیا ارتباط فیزیکی با شریک قبلی خود دارید که با دوست پسر فعلیتان ندارید؟ ممکن است دوست پسر شما در بسیاری از زمینهها فوقالعاده باشد، اما به دلایلی نسبت به او احساس هیجان نمیکنید. این یک عنصر بسیار مهم است که نباید نادیده گرفته شود. شاید حتی اگر از رابطهتان با دوست پسر فعلی راضی باشید، هنوز حسی خاص نسبت به همسرتان قبلی دارید. اگر احساس میکنید باید ببینید چه چیزی ممکن است در آنجا وجود داشته باشد، به نظرم باید این موضوع را با دوست پسر فعلیتان در میان بگذارید و ابتدا رابطهتان را با او تمام کنید. نمیتوانید همه چیز را داشته باشید. اگر واقعاً احساس میکنید که میخواهید با دوست پسر فعلیتان بمانید، بهتر است از فکر کردن و تمرکز روی همسرتان قبلی دست بکشید، زیرا این افکار ممکن است بر رشد رابطه کنونیتان تأثیر منفی بگذارد. چمن همیشه سبزتر نیست... یک درمانگر میتواند به شما کمک کند تا انرژیها و افکار خود را به جای یک نسخه خیالی از گذشته یا آینده، بر حال متمرکز کنید.
|
null |
After 25 years, I fell in love for the first time. The person acted for a week and left me without even saying goodbye. My heart is burning, and I can't take this pain.
|
Ouch. Losing someone you love hurts so much. We all long to be loved and to love and to have that experience and then lose it is awful. While it is easy to feel angry or start doubting yourself under these circumstances, I would encourage you to recognize the agony of what you are experiencing as an indication of how much you value loving relationships and how much you want to make this happen in your life. When we are going through this kind of loss it is really helpful to have the support of friends and family. While no one is going to be able to make it better, we don't have to be alone with our pain. If you are not comfortable with going to those in your life it may be a good time to see a counsellor to help you cope with your distress and learn how to move past this and find the love that you are looking for.
|
بعد از ۲۵ سال، برای اولین بار عاشق شدم. آن فرد یک هفته با من بود و بدون اینکه حتی خداحافظی کند مرا ترک کرد. قلبم میسوزد و نمیتوانم این درد را تحمل کنم.
|
اوه، از دست دادن کسی که دوستش داری بسیار دردآور است. همه ما آرزوی دوست داشته شدن و دوست داشتن را داریم و تجربه کردن آن و سپس از دست دادناش وحشتناک است. در حالی که تحت این شرایط احساس عصبانیت یا شک کردن به خود آسان است، من شما را تشویق میکنم که درد و رنجی را که تجربه میکنید به عنوان نشانهای از ارزش قائل شدن برای روابط عاشقانه و تمایل شما به داشتن آن در زندگیتان در نظر بگیرید. هنگامی که با این نوع از دست دادن مواجه هستیم، حمایت دوستان و خانواده واقعاً مؤثر است. هرچند هیچکس نمیتواند درد ما را تسکین دهد، اما نیازی نیست که با این درد تنها باشیم. اگر احساس راحتی نمیکنید که به نزدیکان خود مراجعه کنید، شاید زمان مناسبی باشد که به یک مشاور مراجعه کنید تا به شما کمک کند با ناراحتیتان کنار بیایید و بیاموزید چگونه از این مرحله عبور کنید و عشق مورد نظر خود را بیابید.
|
null |
After 25 years, I fell in love for the first time. The person acted for a week and left me without even saying goodbye. My heart is burning, and I can't take this pain.
|
Hi, San Diego. I'm sad that this was your first experience (in 25 years) with feeling in love. You deserve better. My understanding of today's (western?) social cultural norms is that it is somehow acceptable to abruptly stop communicating with someone you've been seeing, without explanation. I don't get it. It's rude. You're better off without this person around. There are still people who operate with respect, but this person isn't one of them.If I'm reading this right, you knew this person for a week? In my humble opinion, much heartache and many poor relationships come from attaching too soon. It takes years to get to know someone deeply. I know it's hard to keep yourself from falling in love, but you owe it to your heart to take these things more slowly, because everyone puts their best self forward at the beginning and it takes time for that to relax and for you to see who they are when times are tougher and real stuff happens.If I was your therapist, I'd be curious about how this is the first time you've fallen in love? Or is it that you were in love 25 years ago? Was your heart broken then, or did something encourage your heart to close? What has kept you from either meeting people or letting yourself fall in love until now? Is there a danger that you will decide love isn't worth the risk? This is a crucial time for you to potentially seek professional support from a therapist in order to understand yourself and not shut down, if that's what happened before. :)
|
بعد از 25 سال برای اولین بار عاشق شدم. آن شخص یک هفته به من توجه نشان داد و سپس بدون اینکه حتی خداحافظی کند مرا ترک کرد. قلبم میسوزد و نمیتوانم این درد را تحمل کنم.
|
سلام، سن دیگو. متأسفم که این اولین تجربه شما (پس از ۲۵ سال) از احساسی به نام عشق بود. شما لایق بهتر از این هستید. درک من از هنجارهای اجتماعی و فرهنگی امروزی (غربی؟) این است که به نوعی، قطع ناگهانی ارتباط با کسی که با او رابطه داشتید، بدون هیچ توضیحی، قابل قبول تلقی میشود. این برایم قابل درک نیست. بیادبی است. شما بدون این شخص بهتر هستید. هنوز افرادی وجود دارند که با احترام رفتار میکنند، اما این شخص یکی از آنها نیست. اگر درست متوجه شدهام، شما تنها یک هفته این شخص را میشناختید؟ به نظر من، بسیاری از غمها و روابط ناکارآمد ناشی از وابستگی زودرس است. عمیقاً شناختن یک فرد سالها زمان میبرد. میدانم که جلوگیری از عاشق شدن کار دشواری است، اما شما این بدهی را به قلبتان دارید که آرامتر پیش بروید؛ زیرا همه در ابتدای رابطه بهترین خود را نشان میدهند و زمان میبرد تا واقعیتهایشان را در زمانهای سختتر ببینید. اگر من درمانگر شما بودم، کنجکاو میشدم بدانم چگونه این اولین بار است که عاشق شدهاید؟ یا شاید ۲۵ سال پیش عاشق بودید؟ آیا آن زمان دل شما شکسته شد یا چیزی باعث شد که قلبتان بسته بماند؟ چه چیزی شما را از ملاقات با افراد دیگر یا اجازه دادن به خود برای عاشق شدن تا حالا بازداشته است؟ آیا این خطر وجود دارد که تصمیم بگیرید عشق ارزش ریسک کردن ندارد؟ این زمان بسیار مهمی است که شما به احتمال زیاد به دنبال حمایت حرفهای از یک درمانگر باشید تا خودتان را درک کنید و دچار رکود نشوید، اگر این همان چیزی است که قبلاً اتفاق افتاده است. :)
|
null |
My ex-boyfriend and I met over a year ago. We hit it off and fell in love pretty quick. However, he has trust issues and assumed I was cheating. When I found out I was pregnant, we had just broken up. Five months later, I lost the baby, and we did not speak for a few weeks. Now we are talking, and he says he loves me but is afraid I will hurt him "again." I just want to know where to go with this because I love him so much, and I want to get back to us being happy and a family.
|
I'm truly sorry to hear that your relationship is causing you such distress at this time. When we are in relationships, trust is so integral to our satisfaction within the relationship. Often, when we feel we are required to prove ourselves, feelings of resentment can replace those feelings of wanting to be supportive. In situations like this, I often recommend being open and honest in your communication with your partner. Your fears about his response are valid, as he made an assumption which you cannot disprove because you cannot battle against a shadow fact. If you feel comfortable doing so, you can always ask him why he is so concerned you are unable to remain faithful and challenge those beliefs with the facts that disclaim them. You can also ask your partner what it is that he needs from you to help you to help him trust in your responses. In the end, these are issues that you cannot conquer for him - you can only guide him and show him the path towards trust. You may suggest couples counselling or that he seek out a professional to talk to, as well. But in terms of your question, only you can decide whether you feel you can remain in a relationship in which you defend yourself against an uncommitted offense.
|
من و دوستپسر سابقم بیش از یک سال پیش با هم آشنا شدیم. ما خیلی سریع با هم خوب شدیم و عاشق هم شدیم. با این حال، او مشکلاتی در زمینه اعتماد دارد و فرض میکند که من به او خیانت کردهام. وقتی فهمیدم باردارم، تازه از هم جدا شده بودیم. پنج ماه بعد، بچهام را از دست دادم و برای چند هفته صحبت نکردیم. حالا داریم صحبت میکنیم و او میگوید که من را دوست دارد اما میترسد که "دوباره" به او آسیب بزنم. من فقط میخواهم بدانم باید به کجا بروم چون او را خیلی دوست دارم و میخواهم دوباره با هم خوشبخت و یک خانواده شویم.
|
من واقعاً متأسفم که میشنوم رابطه شما در این زمان باعث ناراحتی شما شده است. وقتی که ما در یک رابطه هستیم، اعتماد برای رضایتمندی ما بسیار حیاتی است. اغلب، زمانی که احساس میکنیم باید خود را ثابت کنیم، احساس نارضایتی میتواند جایگزین احساسات حمایتی شود. در چنین موقعیتهایی، من معمولاً توصیه میکنم که در ارتباط با شریک زندگیتان باز و صادق باشید. ترس شما از واکنش او کاملاً منطقی است، زیرا او فرضی را مطرح کرده که شما نمیتوانید آن را رد کنید، چرا که نمیتوانید با یک واقعیت غیابدار مبارزه کنید. اگر احساس راحتی میکنید، میتوانید از او بپرسید که چرا آنقدر نگران است که نمیتوانید وفادار بمانید و آن باورها را با حقایق مخالف به چالش بکشید. همچنین میتوانید از شریک خود بپرسید که برای اعتماد به پاسخهای شما به چه چیزی نیاز دارد. در نهایت، این مسائل را شما نمیتوانید بهتنهایی برای او حل کنید - شما فقط میتوانید او را راهنمایی کنید و مسیر اعتماد را به او نشان دهید. همچنین میتوانید مشاوره زوجها را پیشنهاد دهید یا از او بخواهید که به دنبال یک متخصص برای صحبت کردن باشد. اما در رابطه با سوال شما، تنها خودتان میتوانید تصمیم بگیرید که آیا احساس میکنید که میتوانید در رابطهای بمانید که در آن مجبورید از خود در برابر اتهامی غیرمستند دفاع کنید.
|
null |
My ex-boyfriend and I met over a year ago. We hit it off and fell in love pretty quick. However, he has trust issues and assumed I was cheating. When I found out I was pregnant, we had just broken up. Five months later, I lost the baby, and we did not speak for a few weeks. Now we are talking, and he says he loves me but is afraid I will hurt him "again." I just want to know where to go with this because I love him so much, and I want to get back to us being happy and a family.
|
Trust is essential in romantic relationships and it is common to have trust issues - because the stakes are so high. If both of you are committed and willing to be fully honest with each other, trust can be repaired and become stronger than ever. I would encourage you to seek out professional help as it easy to get derailed by fear when trying to work things out in the absence of trust. When fear takes over - we tend to become defensive and act in ways that makes it harder to trust one another. In addition to getting professional support I would encourage you to learn more about building trust in relationships and deepening connection through accessing various online resources on relationships.
|
من و دوست پسر سابقم بیش از یک سال پیش با هم آشنا شدیم. ما خیلی سریع با هم صمیمی شدیم و عاشق یکدیگر شدیم. اما او مشکلاتی در زمینه اعتماد دارد و فرض میکند که من خیانت کردهام. وقتی متوجه شدم باردار هستم، تازه از هم جدا شده بودیم. پنج ماه بعد، نوزاد را از دست دادم و برای چند هفته با هم صحبت نکردیم. حالا دوباره داریم صحبت میکنیم و او میگوید که من را دوست دارد، اما میترسد "دوباره" به او آسیب برسانم. من فقط میخواهم بدانم چگونه ادامه دهم، چون من او را خیلی دوست دارم و میخواهم دوباره به خوشحالی و خانوادهمان برگردیم.
|
اعتماد در روابط عاشقانه ضروری است و مسائل مربوط به اعتماد معمولاً وجود دارد - زیرا خطرات بسیار بالا است. اگر هر دوی شما متعهد باشید و بخواهید کاملاً با یکدیگر صادق باشید، اعتماد میتواند ترمیم شده و قویتر از همیشه شود. من شما را به جستجوی کمک حرفهای تشویق میکنم، زیرا در غیاب اعتماد، ممکن است به آسانی با ترس از مسیر خارج شوید. زمانی که ترس بر ما حاکم میشود، تمایل داریم حالت تدافعی به خود بگیریم و به گونهای عمل کنیم که اعتماد میان یکدیگر را سختتر کند. علاوه بر دریافت حمایت حرفهای، من شما را تشویق میکنم که دربارهی ایجاد اعتماد در روابط و تعمیق ارتباط، از طریق دسترسی به منابع آنلاین مختلف دربارهی روابط، اطلاعات بیشتری کسب کنید.
|
null |
My ex-boyfriend, will not stop harassing and stalking me. We work together. I honestly think he needs help to move on. His accusations are angry lies. But I think he may believe them to be true.
|
The specific laws about this will vary from state to state. Generally, the only way to "force" someone to get mental health care is if they pose an imminent theft of harm to themself or someone else, or if they are unable to care for themself. More importantly, is dealing with your safety. Most states have laws that make stalking a crime. You might want to think about filing a police report and obtaining a restraining order against him. You could also think about contacting a local counselor. While you can't force him to get help with moving on from the relationship, counseling could help you to deal with what is going on.
|
دوست پسر سابق من دست از آزار و تعقیب من برنمیدارد. ما با هم کار میکنیم. من واقعاً فکر میکنم او برای ادامه زندگی به کمک نیاز دارد. اتهامات او دروغهایی ناشی از خشم هستند، اما من فکر میکنم او ممکن است آنها را حقیقتاً باور کند.
|
قوانین خاص در این زمینه از ایالت به ایالت متفاوت است. به طور کلی، تنها راه "اجبار" کسی به دریافت مراقبتهای بهداشت روانی در صورتی است که او تهدید جدی آسیب به خود یا دیگران باشد، یا نتواند از خود مراقبت کند. نکته مهمتر این است که به امنیت خود توجه کنید. اکثر ایالتها قوانینی دارند که تعقیب را جرم میشمارند. ممکن است بخواهید در مورد ثبت گزارش به پلیس و گرفتن دستور restraining بر علیه او فکر کنید. همچنین میتوانید به تماس با یک مشاور محلی فکر کنید. در حالی که نمیتوانید او را مجبور به دریافت کمک برای پیشرفت از رابطه کنید، مشاوره میتواند به شما در مدیریت وضعیت کمک کند.
|
null |
My boyfriend’s sneaky and puts his friends before me. He fights just to leave. One day, he's happy. The next, he's mean and blames me for everything. He can't admit faults. He thinks he's perfect and does no wrong.
|
Hi, Ontario. I live in the other Ontario; in Canada. I'll try to help you sort this out. You have a long list of complaints about your boyfriend! It sounds like he's maybe a bit immature and moody, and these things affect you, for sure. I get it. It's got me curious, and if I was working with you, I'd want to know a lot more about how long you've been together and what's actually working well between you two. I would also ask a lot of questions about the details of your description. What tells you he's 'sneaky'? Does he lie? How do you know he lies to you? Also, are you wanting to make things better with him, do you just want an ear to vent to, are you looking for validation, or do you hope someone will help you wake up to an unhappy situation? It helps me if I know what you want.Whenever I meet someone who has a lot of complaints about their partner or boyfriend, I encourage them first to look at the language they're using. Some of your words tell me that you think you know what he's thinking (that he wants to fight so he can leave, that he thinks he's perfect). It's always tricky when we assume what someone's thinking, and in an argument or dialogue, these kinds of statements tend to lead to defensiveness and an escalated argument. I'd encourage you to focus on his actual behaviours and how they affect you, rather than the motives or beliefs you think are behind the behaviours (because you really can't know what he's thinking unless he tells you). As a general rule, the "When you do X, I feel Y" sentence goes far in helping others understand what we feel.So, it's fair to say "when you lie to me, I can't trust you", or "when you end our date early to hang with your friends I feel like I'm not important to you", or "your mood swings are difficult for me", or "I don't seem to get apologies from you". Try to focus on his actual behaviour when you talk to him about this stuff. A relationship counsellor can help you each understand the other better beyond the surface behaviours if you want to improve the relationship.That said, I have to ask...if you haven't been with Mr. Not So Great for very long, is it maybe time to rethink the relationship? Unless there is a balance of really loving and positive behaviours that you're leaving out, you don't seem happy. A good therapist can help you understand why you are stuck in an unhappy relationship, if that is what's happening. There's a lot to sort out here...how to communicate about your needs, how to know when to call it quits if something doesn't feel good... I wish you the best as you continue to examine these questions with assistance from friends or professionals.
|
دوست پسرم خیلی زیرک است و دوستانش را به من ترجیح میدهد. او فقط برای ترک کردن دعوا میکند. یک روز خوشحال است و روز بعد بدجنس میشود و همه چیز را به من نسبت میدهد. او نمیتواند اشتباهاتش را بپذیرد و فکر میکند که کاملاً بینقص است و هیچ خطایی نمیکند.
|
سلام انتاریو، من در انتاریوی دیگری زندگی میکنم؛ در کانادا. سعی میکنم به شما کمک کنم تا این مسئله را حل کنید. شما لیستی طولانی از شکایات درباره دوست پسرتان دارید! به نظر میرسد که او ممکن است کمی نابالغ و بدخلق باشد و قطعاً این مسائل بر شما تأثیر میگذارند. من این را درک میکنم. این موضوع من را کنجکاو کرده و اگر با شما کار میکردم، میخواستم بیشتر بدانم که شما چه مدت با هم بودهاید و درواقع چه چیزهایی بین شما خوب پیش میرود. همچنین به جزئیات توصیف شما سؤالات زیادی میپرسیدم. چه چیزی به شما میگوید که او «دزد» است؟ آیا او دروغ میگوید؟ چگونه میدانید او به شما دروغ میگوید؟ همچنین، آیا میخواهید که اوضاع را با او بهتر کنید، آیا فقط به یک همدرد نیاز دارید، آیا به دنبال تأیید هستید یا امیدوارید کسی به شما کمک کند تا از یک وضعیت ناخوشایند بیدار شوید؟ دانستن اینکه شما چه میخواهید، برای من کمک میکند. هر زمان که با کسی ملاقات میکنم که از شریک یا دوست پسرش شکایت زیادی دارد، ابتدا به او توصیه میکنم که به زبانی که استفاده میکند توجه کند. برخی از واژههای شما به من میگویند که فکر میکنید میدانید او به چه فکر میکند (مثل اینکه میخواهد بجنگد تا بتواند برود یا فکر میکند که کاملاً بینقص است). فرض کردن درباره افکار دیگران همیشه دشوار است و در یک بحث یا گفتوگو، این نوع اظهارات معمولاً به حالت تدافعی و تشدید بحث منجر میشود. من شما را تشویق میکنم که به رفتارهای واقعی او و تأثیرشان بر خودتان تمرکز کنید، نه به انگیزهها یا باورهایی که فکر میکنید پشت این رفتارها هستند (زیرا شما واقعاً نمیتوانید بدانید او به چه چیزی فکر میکند، مگر اینکه او به شما بگوید). بهطور کلی، جمله «وقتی تو X را انجام میدهی، من احساس Y میکنم» به دیگران کمک میکند تا احساسات ما را درک کنند. بنابراین، گفتن اینکه «وقتی به من دروغ میگویی، نمیتوانم به تو اعتماد کنم» یا «وقتی قرار ما را زودتر تمام میکنی تا با دوستانت بروی، احساس میکنم برایت مهم نیستم» یا «نوسانات خلقی تو برای من دشوار است» یا «به نظر نمیرسد از تو عذرخواهی کنم»، عادلانه است. وقتی درباره این مسائل با او صحبت میکنید، سعی کنید بر رفتار واقعی او تمرکز کنید. اگر میخواهید رابطهتان را بهبود ببخشید، یک مشاور روابط میتواند به شما کمک کند تا فراتر از رفتارهای سطحی یکدیگر را بهتر درک کنید. حالا باید بپرسم... اگر برای مدت طولانی با آقای نه چندان عالی نبودهاید، آیا وقت آن نیست که درباره رابطهتان تجدید نظر کنید؟ مگر اینکه تعادلی از رفتارهای واقعاً محبتآمیز و مثبت که از آنها صرفنظر کردهاید وجود داشته باشد، به نظر نمیرسد خوشحال باشید. یک درمانگر خوب میتواند به شما کمک کند تا بفهمید چرا در یک رابطه ناخوشایند باقی ماندهاید، اگر این همان چیزی است که در حال وقوع است. مسائل زیادی وجود دارد که باید مرتب شوند... چگونه در مورد نیازهایمان ارتباط برقرار کنیم، و چه زمانی بفهمیم که اگر وضعیتی خوشایند نیست، زمان آن رسیده که آن را ترک کنیم... برای شما بهترینها را آرزو میکنم در ادامه این سؤالات با کمک دوستان یا متخصصان.
|
null |
My boyfriend says I'm nuts. I need to get help because I get an overwhelming feeling that he is cheating on me. Whenever I try to talk with him about it, he always turns it around on me by telling me what I'm doing wrong. I know that accusing him does not help. When his whole demeanor shifts towards me, I can't help but think that something is wrong. Am I wrong for feeling this way? I try to talk with him to make it better. I let him know when I am feeling down. But I am not confident in these things. Two weeks ago a girl texted his phone 3 times trying to hook up with him. He texted her back with "Sorry, I've been working. I just read your message." The girl was trying to get him to call her at a time when he was at home with me. He texted her back with "Don't text me anymore." I don't feel like I am way out of the line. But I can't talk with him if all that he will say is that I'm crazy and I need help. What should I do? How will I go about checking if there really is something wrong with me?
|
Trust your intuition that your boyfriend is involved with other people.You gave examples which strongly suggest this.Quite commonly, a person twist someone's words to convince then of having problems in seeing or understanding their own and other's behavior.Your intuition is again working quite well in telling you that your problem is having a boyfriend who manipulates you, not that you're seeing things incorrectly.One way to check if you're totally misreading him, is to examine whether you feel similarly in other relationships.If no one else who knows you tells you that you're crazy, then this strongly points to your boyfriend twisting words so that you feel wrong.Also, a consult with a therapist would clarify the dynamics between you and your boyfriend.A therapist session would also allow you to think out loud in a confidential discussion, what to do with your newfound clarity!
|
دوست پسرم میگوید که من دیوانهام. من باید کمک بگیرم چون احساس میکنم او به من خیانت میکند. هر بار که سعی میکنم درباره این موضوع با او صحبت کنم، او همیشه آن را به من برمیگرداند و میگوید چه کار اشتباهی انجام میدهم. میدانم که متهم کردن او فایدهای ندارد. وقتی رفتار او نسبت به من تغییر میکند، نمیتوانم جلوِ افکارم را بگیرم و فکر نمیکنم که چیزی اشتباه است. آیا احساساتم بیاساس است؟ سعی میکنم با او صحبت کنم تا اوضاع بهتر شود و وقتی ناراحت هستم به او اطلاع میدهم، اما در این موارد به خودم اطمینان ندارم. دو هفته پیش، دختری سه بار به تلفن او پیام داد و سعی کرد با او ارتباط برقرار کند. او پاسخ داد: "ببخشید، من کار میکردم. فقط پیام شما را خواندم." آن دختر تلاش میکرد در زمانی که او در خانه با من بود، از او خواسته که تماس بگیرد. او جواب داد: "دیگر به من پیام نده." من احساس نمیکنم که از حد و مرز خود فراتر رفتهام. اما نمیتوانم با او صحبت کنم، اگر او فقط بگوید که من دیوانهام و به کمک نیاز دارم. چه کاری باید انجام دهم؟ چگونه میتوانم بفهمم آیا واقعاً مشکلی در من وجود دارد؟
|
به شهود خود اعتماد کنید که دوست پسرتان با دیگران درگیر است. شما مثالهایی ارائه دادهاید که به شدت این موضوع را نشان میدهد. معمولاً، برخی افراد کلمات دیگران را تحریف میکنند تا آنها را متقاعد کنند که در درک رفتار خود و دیگران دچار مشکل هستند. شهود شما بار دیگر به درستی به شما میگوید که مشکل شما داشتن دوست پسری است که شما را دستکاری میکند، نه اینکه شما چیزها را اشتباه میبینید. یک راه برای بررسی اینکه آیا واقعاً او را اشتباه میخوانید، این است که ببینید آیا در سایر روابط نیز این احساس را دارید یا خیر. اگر هیچکس دیگری از کسانی که شما را میشناسند به شما نمیگوید که دیوانهاید، این به شدت به این نکته اشاره دارد که دوست پسر شما کلمات را تحریف میکند تا شما احساس اشتباه کنید. همچنین، مشاوره با یک درمانگر میتواند پویایی رابطه شما و دوست پسرتان را روشن کند. جلسه درمانی به شما این امکان را میدهد که در یک گفتگو محرمانه فکرهای خود را با صدای بلند بیان کنید و درباره آنچه میخواهید با روشنایی جدید خود انجام دهید، فکر کنید!
|
null |
I want us all to get along, but feel that I am not being respected. Of course I do have some insecurities because he was with his ex for 8 years. He wants to see his step daughter and ex makes it so he has to go there to see her, but she doesn't want me around. She has a boyfriend, but mine fixes their vehicles, goes over once a week and hangs out with the ex and does family things with her. Since he works nights, I only see him parts of Friday-Sunday and we live together. He won't let me use his phone when I forgot mine, says his ex used to mess with it. I don't think he's cheating, but he will lie about what time he actually left her place to come home or about going over early to be with them. I feel like the other woman. She has tried to mess with holiday plans by restricting when he can see the child. He only dated once person before her, so this could be why. I don't feel he has let go enough. He is a wonderful boyfriend other than this.
|
How much of your unhappiness with your boyfriend's way of handling himself regarding his ex, have you told him?The topics that upset you are the core of any intimate relationship.The good news is your own awareness of priorities and expectations from a partner.There may not be any bad news, depending on whether your boyfriend has the interest to adjust what he does regarding the ex.Talking the matters you list, may open a lot of emotion and become sidetracked very easily.A couples' therapist, whose focus is on the couple, not either of you as individuals, may be useful to you and your boyfriend so that you are able to complete your discussions without getting lost by the emotions raised.
|
من میخواهم همه ما با هم کنار بیاییم، اما احساس میکنم به من احترام نمیگذارند. البته من ناامنیهایی دارم چون او 8 سال با دوست دختر سابقش بوده است. او میخواهد دختر ناتنیاش را ببیند و دوست دختر سابقش طوری عمل میکند که او برای دیدن او مجبور است به آنجا برود، اما او نمیخواهد من در اطراف باشم. او یک دوست پسر دارد، اما دوست من وسایل نقلیه آنها را تعمیر میکند، هفتهای یک بار به آنجا میرود و با دوست دختر سابقش معاشرت میکند و کارهای خانوادگی با او انجام میدهد. از آنجایی که او شبها کار میکند، من فقط بخشی از روزهای جمعه تا یکشنبه را میبینم و با هم زندگی میکنیم. وقتی تلفنم را فراموش میکنم، اجازه نمیدهد از تلفنش استفاده کنم و میگوید که دوست دختر سابقش با آن کار میکرد. من فکر نمیکنم او خیانت میکند، اما او در مورد اینکه واقعاً چه ساعتی از خانه او خارج شده تا به خانه بیاید یا اینکه زودتر به آنجا رفته و با آنها باشد، دروغ میگوید. من احساس میکنم مانند زن دیگری هستم. او سعی کرده است با محدود کردن زمان دیدن کودک، برنامههای تعطیلات را به هم بزند. او فقط یک بار قبل از آن زن رابطه داشته است، بنابراین این میتواند دلیلش باشد. من احساس میکنم او به اندازه کافی از گذشتهاش فاصله نگرفته است. او به جز این موضوع، یک دوست پسر فوقالعاده است.
|
تا چه اندازه از رفتار دوست پسرتان در مورد همسر سابقش ناراضی هستید؟ موضوعاتی که شما را ناراحت میکند، هسته اصلی هر رابطه صمیمی هستند. خبر خوب این است که شما به اولویتها و انتظارات خود از شریک زندگیتان آگاه هستید. ممکن است خبر بدی وجود نداشته باشد، بسته به اینکه آیا دوست پسرتان مایل است در رفتار خود در رابطه با همسر سابقش تغییراتی ایجاد کند یا نه. صحبت کردن درباره موضوعاتی که شما یادداشت کردهاید، ممکن است احساسات زیادی را برانگیزد و به راحتی از موضوع منحرف شود. یک زوج درمانگر که بر روی رابطه شما به عنوان یک زوج تمرکز دارد، نه بر روی هر یک از شما به عنوان فرد، ممکن است برای شما و دوست پسرتان مفید باشد تا بتوانید بحثهای خود را بدون گم شدن در احساساتی که به وجود میآید، کامل کنید.
|
null |
Then turn right back around and say he loves me and needs me. This rollercoaster is crazy.
|
Your partners obviously very confused when it comes to love. Sometimes people shy away from good and positive relationships and companionship because their afraid. They know that it's something worth holding on to but most feel they can't handle it and can't meet up to their partners expectations. Your partner loves you but must have fear that keeps standing in his way. It could also mean their afraid of getting hurt or disapointed in the long run. Give your partner comfort and reassurance that they can come to you to confide in you about anything that may be bothering them.
|
سپس دوباره برگرد و بگو که او مرا دوست دارد و به من نیاز دارد. این ترن هوایی دیوانهکننده است.
|
شرکای شما به وضوح در مورد عشق بسیار گیج هستند. گاهی اوقات افراد به دلیل ترس از روابط خوب و مثبت و یاریگری از آنها فاصله میگیرند. آنها میدانند که این چیزی است که ارزش نگهداشتن دارد، اما بیشتر آنها احساس میکنند که نمیتوانند از عهده آن برآیند و نمیتوانند انتظارات شریک خود را برآورده کنند. شریک زندگی شما شما را دوست دارد، اما احتمالاً ترسی وجود دارد که مانع او میشود. این میتواند به معنای ترس از آسیبدیدگی یا ناامیدی در آینده باشد. به شریک زندگیتان آرامش و اطمینان دهید که میتواند به شما اعتماد کند و هر چیزی که او را آزار میدهد با شما در میان بگذارد.
|
null |
Then turn right back around and say he loves me and needs me. This rollercoaster is crazy.
|
Yes, I agree with your view about the "rollercoaster" sounding "crazy"!Concentrate on knowing what your reasons are for staying with this guy, given the broad facts that you state.What are you gaining from being together and are these gains outweighing how you feel when your companion says the opposite of what he just told you?Also, examine yourself for any fears of being alone.Very often, people stay in detrimental relationships because of a fear that being alone will feel worse.It may, initially feel this way after a breakup.This is from change itself.Eventually, stability and peace of mind return, and being alone with oneself is preferred to being taken on an emotional rollercoaster by a partner.
|
سپس دوباره به سمت راست برگرد و بگو که او مرا دوست دارد و به من نیاز دارد. این ترن هوایی دیوانهکننده است.
|
بله، من با نظر شما درباره "ترن هوایی" که "دیوانهکننده" به نظر میرسد، موافق هستم! با توجه به حقایق کلی که بیان کردهاید، بر روی دانستن دلایل خود برای ماندن با این مرد تمرکز کنید. چه چیزی از بودن در کنار هم به دست میآورید و آیا این دستاوردها بر احساس شما زمانی که همسرتان برعکس چیزی که قبلاً به شما گفته، عمل میکند، میچربد؟ همچنین، خود را از نظر هر گونه ترس از تنها بودن مورد بررسی قرار دهید. بسیار اوقات، افراد به دلیل ترس از اینکه تنها بودن بدتر خواهد بود، در روابط مضر باقی میمانند. ممکن است این احساس در ابتدا بعد از جدایی وجود داشته باشد. این ناشی از تغییر خود است. در نهایت، ثبات و آرامش خاطر بازمیگردد و بودن تنها با خود بر داشتن یک شریک عاطفی که شما را در یک ترن هوایی عاطفی قرار میدهد، ترجیح داده میشود.
|
null |
I have been with my best friend for over a year, and we have had a beautiful baby girl. We were in love, and I still love her dearly. I am in my late teens and so is she. She says she has lost her connection with me. She is talking to a random guy that she says is just someone to talk to. But she says she still loves me. I'm very hurt and confused.
|
Congrats on having your daughter!Have you told your partner about your feelings of "hurt and confused"?This is one possible way of opening a conversation about the different ways you each feel about one another and whether either of you would like changing or continuing to live together, in light of the change in emotional connection.The first step of having a dialogue about a relationship is being clear on what you are feeling, what you are willing to contribute to the relationship and what you would like having in return from your partner.Ask your partner if she is willing to have a conversation on these topics. Then, allow some time so each of you is clear about their own expectations and what is possible to offer the other.This is a fairly complex process and very often is difficult to keep on track without outside help to keep the discussion focused.It is normal for emotions to override our logic when discussing matters we care about deeply.If the conversations don't go very far, or if your partner has no interest in talking, stick with your own interest to more fully understand matters.Interview some therapists to find one whom you feel helps you clarify and find direction for yourself about this situation.
|
من بیش از یک سال است که با بهترین دوستم هستم و یک دختر زیبا داریم. ما عاشقیم و من هنوز هم او را به شدت دوست دارم. من در اواخر نوجوانی هستم و او هم همینطور. او میگوید که ارتباطش با من قطع شده است. او با یک مرد غریبه صحبت میکند که به گفتهاش فقط کسی است که با او حرف میزند. اما او میگوید که هنوز هم من را دوست دارد. من خیلی آسیب دیده و گیج هستم.
|
به خاطر به دنیا آمدن دخترتان تبریک میگویم! آیا در مورد احساسات «آسیبدیده و سردرگم» خود با شریک زندگیتان صحبت کردهاید؟ این یکی از راههای ممکن برای آغاز یک گفتگو درباره احساسات متفاوتی است که هر یک از شما نسبت به یکدیگر دارید و اینکه آیا هر کدام از شما تمایلی به تغییر یا ادامه زندگی مشترک دارید، با توجه به تغییر در ارتباط عاطفی. اولین گام در گفتگو درباره یک رابطه، روشنی در مورد احساسات خود، آنچه مایلید در رابطه ارائه دهید و چه چیزی در عوض از شریک زندگیتان میخواهید، است. از شریک زندگیتان بپرسید که آیا مایل به گفتگو درباره این موضوعات هست. سپس مدتی وقت بگذارید تا هر یک از شما در مورد انتظارات خود و آنچه ممکن است به یکدیگر ارائه دهند، شفاف باشد. طبیعی است که احساسات در هنگام بحث درباره موضوعات مورد علاقهمان از منطق ما پیشی بگیرند. اگر گفتگوها پیشرفت چندانی نداشتند یا اگر شریکتان علاقهای به صحبت کردن ندارد، به علاقه خود ادامه دهید تا مسائل را بهطور کامل درک کنید. با برخی از درمانگران مصاحبه کنید تا کسی را پیدا کنید که به شما کمک کند تا این وضعیت را بهتر درک کرده و جهتگیری مناسبی برای خود بیابید.
|
null |
Why am I attracted to older men?
|
What a wonderful question!Good for you on clearly knowing your priorities.If I was sitting with you now, I'd ask you to list your reasons.Start with whatever answers you do come up with and examine each of these a little further.If, for example, you feel you need a man because many of your friends are in relationships, then possibly you feel insecure about being your unique self, even when this sets you apart from your friends.If, you feel you need a man to protect you financially, then possibly you've lost faith in your ability to financially support yourself.If you'd like a man in your life to offer your love and are willing to contribute the work of relating intimately, then you've found the best reason for wanting a man in your life.This is far different than "need".
|
چرا به مردان مسن جذب میشوم؟
|
چه سوال فوقالعادهای! خوب است که اولویتهایتان را به روشنی میدانید. اگر الان با شما نشسته بودم، از شما میخواستم که دلایل تان را فهرست کنید. با هر پاسخی که به دست میآورید شروع کنید و هر یک را کمی بیشتر بررسی کنید. برای مثال، اگر احساس میکنید که به یک مرد نیاز دارید چون بسیاری از دوستانتان در روابط عاطفی هستند، شاید این بدان معنا باشد که در مورد منحصر به فرد بودن خود احساس ناامنی میکنید، حتی اگر این موضوع شما را از دوستانتان متمایز کند. اگر احساس میکنید به یک مرد نیاز دارید تا از شما از نظر مالی حمایت کند، احتمالاً به توانایی خود برای حمایت مالی از خود ایمان ندارید. اما اگر دوست دارید مردی در زندگیتان حضور داشته باشد تا عشقتان را دریافت کند و مایلید در برقراری ارتباط عاطفی سهیم شوید، در آن صورت بهترین دلیل برای خواستن یک مرد در زندگیتان را یافتهاید. این کاملاً متفاوت از "نیاز" است.
|
null |
I'm in a relationship with my fiancé and I currently found out that she's been cheating on me with a co-worker. I was very upset none the less. I understand what she did was wrong, but I want to spend the rest of my life with her. So I'm willing to forgive and move on. We have been together for a little over 9 years, and we have a son. At the beginning of our relationship, I was unfaithful and she caught me cheating. She forgave me for what I've done to her and since then I been completely faithful. I'm worried about our relationship and want to move forward but its been very unsettling. All I can think about is her with another man. I don't know what to do or where to go for advice?
|
What Makes Love Last? how to build trust and avoid betrayal by John Gottman is a great book for you both to start reading. You may also want to invest some time and energy in couples therapy. It sounds like there is a lack of trust in your relationship, likely a hangover from your beginnings, that would be helpful for you both to work through to truly be able to forgive and move forward.
|
من با نامزدم در رابطه هستم و به تازگی متوجه شدم که او با یکی از همکارانش به من خیانت کرده است. به هر حال، بسیار ناراحت شدم. میدانم که کار او اشتباه بوده، اما میخواهم بقیه عمرم را با او سپری کنم. بنابراین حاضرم او را ببخشم و ادامه دهم. ما کمی بیشتر از 9 سال است که با هم هستیم و یک پسر داریم. در ابتدای رابطهمان، من نیز خیانت کردم و او مرا در حال خیانت دید. او به خاطر کاری که با او کردهام مرا بخشید و از آن زمان من کاملاً وفادار بودهام. من نگران رابطهمان هستم و میخواهم به جلو برویم، اما این موضوع برایم بسیار آزاردهنده است. تنها چیزی که میتوانم به آن فکر کنم این است که او با مرد دیگری باشد. نمیدانم چه کنم یا کجا بروم برای مشاوره؟
|
چه چیزی عشق را ماندگار میکند؟ چگونه میتوان اعتماد ایجاد کرد و از خیانت جلوگیری کرد؟ کتاب جان گاتمن یک منبع عالی برای شروع خواندن برای هر دوی شماست. همچنین ممکن است بخواهید مقداری زمان و انرژی برای درمان زوجین صرف کنید. به نظر میرسد که در رابطه شما کمبود اعتماد وجود دارد، احتمالاً باقیماندهای از آغاز روابطتان، که کار کردن بر روی آن برای شما هر دو مفید خواهد بود تا واقعاً بتوانید ببخشید و به جلو بروید.
|
null |
I'm in a relationship with my fiancé and I currently found out that she's been cheating on me with a co-worker. I was very upset none the less. I understand what she did was wrong, but I want to spend the rest of my life with her. So I'm willing to forgive and move on. We have been together for a little over 9 years, and we have a son. At the beginning of our relationship, I was unfaithful and she caught me cheating. She forgave me for what I've done to her and since then I been completely faithful. I'm worried about our relationship and want to move forward but its been very unsettling. All I can think about is her with another man. I don't know what to do or where to go for advice?
|
I'm sorry for the stress and unhappiness stemming the problem you describe.Trust your instinct that there is more complexity to feeling good about being in a partnership than simply wanting this to happen.In any relationship, the complexities of each person combine. Often people accept when this feels good and are lost as to what to do when natural human complexity, doesn't match up with our partner in the way we'd like.A couples' therapist would be able to help each of you talk about the factors motivating the cheating, as well as clarify the reasons you each have for continuing to stay together. The unique advantage of couple's therapy is that each person is able to hear their partner talk out loud about themselves and their partner.This is sometimes enormously helpful since our inner thoughts are often hidden yet very dominant in how we direct ourselves in relationships.Sometimes the initial consult session offers enough new understanding that a second session wouldn't be necessary for a while.Good luck in finding your relationship happiness!
|
من با نامزدم در رابطه هستم و به تازگی متوجه شدم که او با یکی از همکارانش به من خیانت کرده است. به هر حال بسیار ناراحت شدم. میدانم که کار او اشتباه بوده است، اما میخواهم بقیه عمرم را با او بگذرانم. بنابراین حاضرم او را ببخشم و ادامه دهم. ما کمی بیش از 9 سال است که با هم هستیم و یک پسر داریم. در ابتدای رابطهمان، من هم خیانت کردم و او مرا در حال خیانت گرفت. او مرا بخاطر کارهایی که انجام داده بودم بخشید و از آن زمان من کاملاً وفادار بودهام. من نگران رابطهام هستم و میخواهم به جلو بروم، اما این موضوع بسیار دلآزار است. تنها چیزی که میتوانم به آن فکر کنم این است که او با مرد دیگری است. نمیدانم چه باید بکنم یا کجا بروم برای مشاوره؟
|
متاسفم که استرس و ناراحتی ناشی از مشکلی که توصیف کردید را تجربه میکنید. به غریزهتان اعتماد کنید که احساس خوب بودن در یک رابطه پیچیدگیهایی بیشتر از صرفاً تمایل به وقوع آن دارد. در هر رابطهای، پیچیدگیهای هر فرد ترکیب میشود. اغلب افراد زمانی که احساس خوبی دارند، پذیرای وضعیت هستند و در مواقعی که پیچیدگیهای طبیعی انسان، با انتظاراتمان از شریک زندگیمان مطابقت ندارد، گیج میشوند. یک درمانگر زوج میتواند به هر کدام از شما کمک کند تا درباره عواملی که موجب خیانت شده و همچنین دلایل هر یک از شما برای ادامه رابطه صحبت کنید. یکی از مزایای خاص درمان زوجها این است که هر فرد میتواند بشنود که شریکش درباره خود و او بهطور واضح صحبت میکند. این گاهی اوقات بهطور فوقالعادهای مفید است چرا که افکار درونی ما غالباً پنهان و در عین حال تأثیرگذار بر رفتار ما در روابط هستند. گاهی جلسه مشاوره اولیه به اندازه کافی درک جدیدی را ارائه میدهد که برگزاری جلسه دوم برای مدتی ضروری نخواهد بود. در پیدا کردن خوشبختی در رابطهتان موفق باشید!
|
null |
I'm in a relationship with my fiancé and I currently found out that she's been cheating on me with a co-worker. I was very upset none the less. I understand what she did was wrong, but I want to spend the rest of my life with her. So I'm willing to forgive and move on. We have been together for a little over 9 years, and we have a son. At the beginning of our relationship, I was unfaithful and she caught me cheating. She forgave me for what I've done to her and since then I been completely faithful. I'm worried about our relationship and want to move forward but its been very unsettling. All I can think about is her with another man. I don't know what to do or where to go for advice?
|
Hello, I know this is a tough situation your going through and it has you questioning everything but one thing is certain, and that is that you still love her, dealing with the hurt can be very challenging but after learning from your mistake you changed and became more faithful and loving and the comfort knowing she forgave you, is what made you love her more and less likely to hurt her once again. You live and you learn, she will soon realize her mistake and her outtake may be the same yours was. But marriage is a special bond in front of God, which means once you are officially married, cheating and lieing to eachother will only lead to an early divorce. Practice in your pre-marriage state with speaking to her and opening up to eachother about what you feel and what you look forward to in this marriage. It's possible she's seeking something from someone else because she is not receiving it in her own relationship, improve, grow and be strong. Learn from your mistakes
|
من با نامزدم رابطه دارم و اخیراً متوجه شدم که او با یکی از همکارانش به من خیانت کرده است. به هر حال، بسیار ناراحت شدم. میدانم که کار او اشتباه بوده است، اما میخواهم بقیه عمرم را با او بگذرانم. بنابراین، حاضرم او را ببخشم و به جلو بروم. ما کمی بیشتر از 9 سال است که با هم هستیم و یک پسر داریم. در ابتدای رابطهمان، من نیز خیانت کردم و او مرا در حال خیانت گرفت. او به خاطر کاری که با او کردم، مرا بخشید و از آن زمان، من کاملاً وفادار بودهام. من نگران رابطهام هستم و میخواهم به جلو بروم، اما این وضعیت بسیار ناامیدکننده است. تنها چیزی که میتوانم به آن فکر کنم این است که او با مرد دیگری باشد. نمیدانم چه باید بکنم یا برای مشاوره به کجا مراجعه کنم.
|
سلام، میدانم که این یک وضعیت سخت برای شماست و باعث میشود همه چیز را زیر سوال ببرید، اما یک چیز مسلم است و آن این است که هنوز او را دوست دارید. مقابله با درد میتواند بسیار دشوار باشد، اما بعد از آموختن از اشتباهتان تغییر کردهاید و وفادارتر و مهربانتر شدهاید، و احساس راحتی ناشی از اینکه او شما را بخشیده چیزی است که باعث شده او را بیشتر دوست داشته باشید و احتمال آسیب رساندن به او را کمتر کند. شما زندگی را تجربه میکنید و یاد میگیرید، او به زودی متوجه اشتباه خود خواهد شد و ممکن است احساساتش مشابه احساسات شما باشد. اما ازدواج یک پیوند ویژه در پیشگاه خداوند است، به این معنا که پس از رسمی شدن ازدواج، خیانت و دروغ گفتن به یکدیگر تنها به طلاق زودهنگام منجر خواهد شد. در مرحله پیش از ازدواج، با او صحبت کنید و درباره احساسات و انتظارات خود از این ازدواج گفتگو کنید. ممکن است او به دنبال چیزی از شخص دیگری باشد چون در رابطهاش آن را دریافت نمیکند، پس پیشرفت کنید، رشد کنید و قوی باشید. از اشتباهات خود درس بگیرید.
|
null |
I'm in a relationship with my fiancé and I currently found out that she's been cheating on me with a co-worker. I was very upset none the less. I understand what she did was wrong, but I want to spend the rest of my life with her. So I'm willing to forgive and move on. We have been together for a little over 9 years, and we have a son. At the beginning of our relationship, I was unfaithful and she caught me cheating. She forgave me for what I've done to her and since then I been completely faithful. I'm worried about our relationship and want to move forward but its been very unsettling. All I can think about is her with another man. I don't know what to do or where to go for advice?
|
My first question for you would be to see if you've talked with her about it yet? You mentioned you found out....and I know this can be so painful. It can also be frightening to bring up the experience when it hurts a lot, when you feel so unsettled as you mention. But you can look at this as a vital and important piece of information about what's happening in your relationship, and an invitation to get really honest and genuine with each other. You have a long history, being together 9 years, and a son, so you are very bonded no matter what changes happen in your relationship. It may be incredibly helpful to find a counselor you can both go talk with. Having a third party who is neutral and cares about your process and hers can be such a relief when you need to discuss things you feel scared about. Even just a few sessions can make a huge difference. If this doesn't feel possible for you right now.....ask your fiancee for time to set aside for a meaningful heart-to-heart talk. Say you'd like to set it up on the calendar, and make sure you have a babysitter for your son. Set aside at least 4 hours. Let her know that you'd like to hear her honest truth about what's going on, and share with her your truth as well. It's not a time for criticizing or condemning, and I don't sense that is your intention at all--you have a great deal of love for her. Speaking honestly and listening openly is an amazing gift, both for yourself and for your partner. You can do it.
|
من با نامزدم رابطهدارم و اخیراً متوجه شدم که او با یکی از همکارانش به من خیانت کرده است. به هر حال بسیار ناراحت شدم. میدانم که کار او اشتباه بوده، اما میخواهم بقیه عمرم را با او بگذرانم. بنابراین حاضرم او را ببخشم و به ادامه زندگیام با او فکر کنم. ما کمی بیش از ۹ سال است که با هم هستیم و یک پسر داریم. در ابتدای رابطهمان، من به او خیانت کردم و او مرا در حال خیانت گرفت. او از من گذشت و از آن زمان من کاملاً وفادار بودهام. نگران رابطهام هستم و میخواهم به جلو بروم، اما این موضوع برایم بسیار نگرانکننده است. تنها چیزی که میتوانم به آن فکر کنم این است که او با مرد دیگری است. نمیدانم چه کار کنم یا کجا برای مشاوره بروم؟
|
اولین سوال من از شما این است که آیا هنوز در مورد آن با او صحبت کردهاید؟ شما اشاره کردهاید که متوجه شدهاید... و میدانم که این میتواند بسیار دردناک باشد. همچنین ممکن است ترسناک باشد که در مورد تجربهای که به شدت آزاردهنده است صحبت کنید، زمانی که همانطور که اشاره میکنید احساس ناآرامی میکنید. اما میتوانید به این وضعیت به عنوان یک اطلاعات حیاتی و مهم در مورد آنچه در رابطهتان اتفاق میافتد نگاه کنید و این را فرصتی برای صادقانه و واقعی بودن با یکدیگر بدانید. شما سابقه طولانیمدت 9 ساله و یک پسر دارید، بنابراین حتی با وجود هر تغییری در رابطهتان، به شدت به هم پیوستهاید. پیدا کردن مشاوری که هر دو بتوانید با او صحبت کنید ممکن است بسیار مفید باشد. داشتن یک شخص ثالث بیطرف که به روند شما و او اهمیت میدهد، میتواند هنگام نیاز به بحث در مورد موضوعاتی که از آنها میترسید، بسیار آرامشبخش باشد. حتی صرف چند جلسه میتواند فرق زیادی ایجاد کند. اگر در حال حاضر این موضوع برای شما ممکن نیست، از نامزدتان بخواهید زمانی اختصاص دهید تا گفتگویی عمیق و صمیمی داشته باشید. بگویید که میخواهید زمانی را در تقویم تنظیم کنید و مطمئن شوید که برای پسرتان پرستار بچه دارید. حداقل 4 ساعت زمان در نظر بگیرید. به او بگویید که دوست دارید حقیقت صادقانه او را در مورد آنچه در حال وقوع است بشنوید و همچنین حقیقت خود را با او در میان بگذارید. این زمان برای انتقاد یا محکوم کردن نیست، و من احساس میکنم که این اصلاً هدف شما نیست – شما عشق زیادی به او دارید. صحبت کردن صادقانه و گوش کردن با دقت، هدیه شگفتانگیزی است، هم برای خودتان و هم برای شریک زندگیتان. شما میتوانید این کار را انجام دهید.
|
null |
We went out had great sex and I was really liking her. Then one day she says we should just be friends, but I can't stop thinking about her. She's always on mind and I want her back.
|
It can be really difficult when someone you care about doesn't feel the same about you. The most important thing to remember is that you can not make her feel a certain way. There is nothing you can do to force her to want to be in a relationship with you.In the end, if she "just wants to be friends" then she's probably not the right match for you.Remember, every relationship ends - until that last one that doesn't. And that is how it's supposed to be
|
ما بیرون رفتیم و رابطه جنسی فوقالعادهای داشتیم و من واقعاً او را دوست داشتم. سپس یک روز او گفت که باید فقط دوست باشیم، اما من نمیتوانم از فکر کردن به او دست بردارم. او همیشه در ذهنم است و من او را میخواهم برگردد.
|
وقتی کسی که به او اهمیت میدهید، احساس مشابهی نسبت به شما ندارد، میتواند واقعاً دشوار باشد. مهمترین نکتهای که باید به خاطر بسپارید این است که نمیتوانید احساس خاصی را در او ایجاد کنید. هیچ کاری نمیتوانید انجام دهید تا او را وادار کنید که بخواهد با شما در یک رابطه باشد. در نهایت، اگر او "فقط میخواهد دوست باشد"، احتمالاً انتخاب مناسبی برای شما نیست. به یاد داشته باشید، هر رابطهای به پایان میرسد - تا زمانی که به آن آخرین رابطه برسید که اینگونه نیست و این همان چیزی است که باید باشد.
|
null |
I know someone who is extremely sensitive to stress and very sensitive to a negative tone of voice. Sometimes during a disagreement he tells me that my communication is having a harmful impact on him. Once he believes I am being negative I can't seem to find a better way of communicating. In fact, it is often a self fulling prophesy because his accusatory manner becomes unbearably frustrating. What advice might you offer?
|
With any type of criticism, it is usually best to introduce the topic at a neutral time, ie: when both of you are relaxed, with no current stressors involved, having fun, etc. Begin with a non-judgmental reflective comment about a recent bothersome event, as if it were just then crossing your mind (therefore not something you've been consumed with ruminating over - eases the impulse for him to dive straight into defense mode).Then share how you felt at the time of the event. Just say when.... I felt kind of hurt / shocked (or whatever the feeling was). PERIOD. THATS ALL YOU SHOULD SAY. Wait for him to respond to your matter-of-fact statement.No matter what his response is, stick to your same message - don't get overwhelmed by trying to rephrase or explain your view as that will likely set you up for continued arguing. You can even add, "I agree I could have misunderstood it (event).... I just know it made me feel uneasy."Here you give him little wiggle room for a debate.Good luck & I'd love to hear how it goes!
|
من فردی را میشناسم که به شدت به استرس و به لحن منفی بسیار حساس است. گاهی در هنگام اختلاف به من میگوید که نحوهی ارتباط من تأثیر منفی بر او دارد. وقتی او بر این باور میشود که من منفی هستم، به نظر نمیرسد که بتوانم راه بهتری برای ارتباط برقرار کردن پیدا کنم. در واقع، این اغلب یک پیشگویی خودتحققبخش است، زیرا شیوهی متهم کردن او غیرقابل تحمل و خستهکننده میشود. چه توصیهای ممکن است ارائه دهید؟
|
با هر نوع انتقادی، معمولاً بهترین کار این است که موضوع را در یک زمان نوترال معرفی کنید، یعنی زمانی که هر دوی شما آرام هستید و در شرایطی بدون استرس و لذتبخش قرار دارید. ابتدا یک جمله غیرقضاوتی درباره یک واقعه آزاردهنده اخیر بگویید، طوری که انگار همینالان به ذهنتان رسیده است (بنابراین چیزی نیست که شما را درگیر فکر و خیال کرده باشد و این باعث میشود او به سرعت به حالت دفاعی نرود). سپس احساس خود را در زمان وقوع آن رویداد بیان کنید. کافی است بگویید: "مثلاً ... احساس کردم که نوعی آسیب دیدم / شوکه شدم" (یا هر احساسی که داشتید). تمام. همین اندازه کافی است. منتظر بمانید تا او به این اظهار نظر شما پاسخ دهد. مهم نیست او چه پاسخی میدهد، به پیام خود بچسبید – از تلاش برای بازنویسی یا توضیح دیدگاه خود بپرهیزید، زیرا این ممکن است شما را به ادامه مشاجره سوق دهد. میتوانید حتی اضافه کنید، "موافقم که ممکن است آن (رویداد) را اشتباه فهمیدهام... فقط میدانم که این موضوع باعث ناراحتی من شده بود." در اینجا، شما فضای کمتری برای بحث به او میدهید. موفق باشید و دوست دارم از نتیجه کارتان باخبر شوم!
|
null |
What do I do if I have been feeling like I could never be with anyone because no one would want me. Or I couldn't have many friends because of who I am. It's strange I want to be loved but I'd hate to be because I always lose.
|
As a relationship therapist I work with a lot of people who feel similar feelings to some degree or another and almost always find that the origin of these feelings point back towards childhood. How did you caregivers express (or not express) love towards you? How did they express (or not express) love towards one another. These early messages become your template for how you have learned to see yourself and what you expect from others. In his book Wired for Love, Stan Tatkin, PsyD writes “We learn to love ourselves precisely because we have experienced being loved by someone. We learn to take care of ourselves because somebody has taken care of us. Our self worth and self-esteem also develop because of other people.” This could be very fruitful to explore in individual therapy with a relationship therapist who really gets it, you may have to interview a few to find the right fit; that's OK. Maybe you'd even want to read that book I linked above. :) Noticing this pattern is HUGE, it's where transformation begins. And now that you have be kind with yourself, it begins there too.
|
چه کار کنم اگر احساس میکنم هرگز نمیتوانم با کسی باشم چون هیچکس مرا نمیخواهد؟ یا نتوانستهام دوستان زیادی داشته باشم به خاطر اینکه کیستم. عجیب است که میخواهم دوست داشته شوم اما از این موضوع متنفرم چون همیشه شکست میخورم.
|
به عنوان یک درمانگر رابطه، با افراد زیادی کار میکنم که تا حدودی احساسات مشابهی دارند و تقریباً همیشه متوجه میشوم که منشا این احساسات به دوران کودکی بازمیگردد. چگونه مراقبین شما ابراز محبت کردند (یا نکردند)؟ چگونه آنها نسبت به یکدیگر ابراز محبت کردند (یا نکردند)؟ این پیامهای اولیه به الگوی شما تبدیل میشوند که چطور خود را ببینید و چه انتظاراتی از دیگران داشته باشید. استن تاتکین، PsyD در کتابش Wired for Love مینویسد: «ما یاد میگیریم خود را دوست داشته باشیم به این دلیل که تجربه کردهایم کسی ما را دوست داشته است. ما یاد میگیریم که از خود مراقبت کنیم چون کسی از ما مراقبت کرده است. ارزش و عزت نفس ما نیز به دلیل وجود دیگران شکل میگیرد.» این میتواند بسیار ثمربخش باشد که در درمان فردی با یک درمانگر رابطهای که به طور واقعی این موضوع را درک میکند، به بررسی آن بپردازید؛ ممکن است مجبور شوید با چند نفر صحبت کنید تا مناسبترین را پیدا کنید که اشکالی ندارد. شاید حتی بخواهید آن کتابی را که پیوست کردهام بخوانید. :) توجه به این الگو بسیار حائز اهمیت است، جایی که تحول آغاز میشود. و از آنجا که با خود مهربان هستید، این نیز از همانجا شروع میشود.
|
null |
What do I do if I have been feeling like I could never be with anyone because no one would want me. Or I couldn't have many friends because of who I am. It's strange I want to be loved but I'd hate to be because I always lose.
|
I'm sorry you are feeling uncared for. I'm sure there are plenty of people that care and love for you that you are not taking into consideration. Sometimes when we get upset we may think irrationally and see the world as all or nothing. However, take a deep breath, relax and start focusing on the positive relationships you have with others, regardless of how small or insignificant they may seem. I think you will quickly realize there are people out there that care a great deal about you.I also think it would help for you to surround yourself among people who you can identify with and share common interests with. Maybe you can attend a religious service, join an interest group (i.e. reading club, sports group, etc.) or start a group of your own. Most importantly, you need to tap into your interests and surround yourself with things that are beneficial for your own mental and physical health. From this, relationships will start to immerse. You may also like to talk with a therapist regarding your feelings of being unloved. This is an unhealthy way to think of yourself and I think with a little help, you can see that you are more than deserving of a great relationship. Thanks for reaching out and I wish you the best of luck moving forward.
|
چه کار کنم اگر احساس میکنم هرگز نمیتوانم با کسی باشم چون هیچکس مرا نمیخواهد؟ یا نتوانستهام به خاطر شخصیتم دوستهای زیادی داشته باشم؟ عجیب است که میخواهم دوست داشته شوم اما از این که هستم متنفرم زیرا همیشه شکست میخورم.
|
متاسفم که احساس بیتوجهی میکنید. مطمئن هستم که افراد زیادی وجود دارند که به شما اهمیت میدهند و شما را دوست دارند، اما شاید از وجود آنها غافل هستید. گاهی وقتی ناراحت میشویم، ممکن است به شیوهای غیرمنطقی فکر کنیم و دنیا را همه یا هیچ ببینیم. با این حال، نفس عمیق بکشید، آرامش خود را حفظ کنید و بر روی روابط مثبتی که با دیگران دارید، هرچقدر هم کوچک یا بیاهمیت به نظر برسند، تمرکز کنید. باور دارم به زودی متوجه خواهید شد که افرادی هستند که واقعاً به شما اهمیت میدهند. همچنین فکر میکنم حضور در کنار افرادی که میتوانید با آنها همدلی کنید و علائق مشترکی دارید، به شما کمک خواهد کرد. شاید بخواهید در یک مراسم مذهبی شرکت کنید، به یک گروه علاقهمندی بپیوندید (مثل باشگاه کتابخوانی یا گروه ورزشی)، یا حتی گروهی را خودتان تأسیس کنید. مهمتر از همه، باید به علایق خود بپردازید و خود را با چیزهایی احاطه کنید که برای سلامت روحی و جسمیتان مفید هستند. از این طریق، روابط جدیدی شکل خواهند گرفت. همچنین ممکن است بخواهید با یک درمانگر درباره احساس عدم دوستداشتن خود صحبت کنید. این یک طرز فکر ناسالم درباره خودتان است و با اندکی کمک میتوانید متوجه شوید که شما بیش از هر کس دیگری شایسته یک رابطه عالی هستید. از اینکه با من در ارتباط بودید متشکرم و برایتان آرزوی موفقیت دارم.
|
null |
What do I do if I have been feeling like I could never be with anyone because no one would want me. Or I couldn't have many friends because of who I am. It's strange I want to be loved but I'd hate to be because I always lose.
|
What would make you feel no one wants to be with you?
|
چه کار کنم اگر احساس میکنم هرگز نمیتوانم با کسی باشم زیرا هیچکس مرا نمیخواهد؟ یا به خاطر شخصیت خود نتوانستهام دوستان زیادی داشته باشم. عجیب است که میخواهم دوست داشته شوم، اما از این که دوست داشته شوم متنفرم زیرا همیشه میبازم.
|
چه چیزی باعث میشود احساس کنید که هیچکس نمیخواهد با شما باشد؟
|
null |
He goes out with her to dinner/brunch/movies when we are not together (we live 2 hours apart).
|
Would you have the same desire to meet this friend if she were a he? If you are concerned that their friendship is a substitute for you when you aren't present, talk to him. It sounds like you are concerned that he is building an emotional intimacy with her and spending time doing the sort of things with her that you'd otherwise be doing with him. Help him understand why this bothers you but try to also be open to allowing him to make friends. Is the issue that he hasn't introduced you? Is there another reason you don't trust their friendship?
|
وقتی با هم نیستیم، او با او برای شام/ناهار/فیلم بیرون میرود (ما 2 ساعت فاصله داریم).
|
آیا اگر او جنسیتش تغییر میکرد، همان تمایل را برای ملاقات با این دوست داشتید؟ اگر نگرانید که دوستی آنها جایگزینی برای شما در زمانی که حضور ندارید باشد، با او صحبت کنید. به نظر میرسد نگران این هستید که او با او صمیمیت عاطفی ایجاد کند و وقتش را صرف انجام کارهایی با او کند که در غیر این صورت میخواستید با او انجام دهید. به او کمک کنید تا بفهمد چرا این موضوع شما را آزرده میکند، اما همچنین سعی کنید با این مسئله که او دوستانی داشته باشد، باز باشید. آیا موضوع این است که او شما را به او معرفی نکرده است؟ آیا دلیل دیگری وجود دارد که به دوستی آنها اعتماد ندارید؟
|
null |
We kissed and he grabbed my boobs and we exchanged some texts and a few calls. It went on for about 8 months. Just when we were all together and our spouses were out of the room. Once I met him for lunch to tell him that we needed to stop. We ended up kissing after lunch and then I sent him a few more texts that day telling him I was serious and that was the end of it. His wife (my good friend) saw us kiss once and told my husband. I told him a couple of things then and we got over it. A year later she told him a couple of other things. Same story. It's been about 3 years since. They are now divorced and my husband and I have been happy. A few weeks ago the wife called me and said that her now ex told her more stuff we did. I decided to just tell my husband everything. We are trying to work things out. But he is having a really hard time believing that he knows all of it. How can I help him believe me?
|
The issue at hand here is that you're betrayal broke his trust. In order to repair your relationship you will both need to confront the infidelity. And both of you will need to honor yourselves by communicating your feelings and ensuring that those feelings are heard and validated. It would be really helpful to do this work with a Gottman or Emotionally Focused Couples Therapist. Gottman's The Science of Trust and What Makes Love Last would both be helpful reference books to guide you along.
|
ما همدیگر را بوسیدیم و او سینههایم را گرفت و چند پیامک و چند تماس رد و بدل کردیم. این رابطه تقریباً ۸ ماه ادامه داشت. درست زمانی که همه با هم بودیم و همسرانمان بیرون از اتاق بودند. یک بار برای ناهار او را ملاقات کردم تا به او بگویم که باید این قضیه را تمام کنیم. بعد از ناهار، دوباره همدیگر را بوسیدیم و آن روز چند پیامک دیگر برایش فرستادم و به او گفتم که جدی هستم و این پایان کار بود. همسرش (دوست خوبی که دارم) یک بار ما را در حال بوسیدن دید و به شوهرم گفت. آن زمان چند نکته را به او گفتم و از آن گذشتیم. یک سال بعد همسرش چند چیز دیگر به او گفت. داستان همان بود. حالا حدود ۳ سال از آن زمان میگذرد. آنها ازدواجشان را پایان دادهاند و من و شوهرم خوشحالیم. چند هفته پیش همسرش با من تماس گرفت و گفت که او چیزهای بیشتری درباره ما به او گفته است. تصمیم گرفتم همه چیز را به شوهرم بگویم. ما تلاش میکنیم که مسائل را حل کنیم، اما او به شدت در این باور مشکل دارد که همه چیز را میداند. چگونه میتوانم به او کمک کنم که به من باور داشته باشد؟
|
مسئلهای که در اینجا مطرح است، این است که خیانت شما اعتماد او را از بین برده است. برای ترمیم رابطهتان، هر دو باید با موضوع خیانت رو در رو شوید. همچنین، هر دوی شما باید با بیان احساساتتان و اطمینان از اینکه این احساسات شنیده و تأیید میشوند، به خود احترام بگذارید. انجام این کار با کمک یک زوجدرمانگر گاتمن یا متمرکز بر عواطف بسیار مفید خواهد بود. کتابهای «علم اعتماد گاتمن» و «چه چیزی عشق را پایدار میکند» نیز میتوانند کتابهای مرجع مفیدی برای راهنمایی شما باشند.
|
null |
He is in his late thirties and I am in my mid twenties. We have been together for about 5 months. I really like him. He says he cares about me and is willing to fight to make things right. He has been very apologetic and expressed he did it out of fear. I don't know if it's worth giving him a second chance.
|
Cheating is often a sign that something is amiss in the relationship. His fear may be full of information. While it's possible to repair relationships after a betrayal it's also challenging to do, especially so early in your relationship. I can't tell you if you should/shouldn't give this relationship a second chance but I will tell you to tune into your own intuition (and follow your own fears in doing so, they often are incredibly informative when we don't push them away with denial).
|
او در اواخر سی سالگی است و من در اواسط بیست سالگی هستم. حدود ۵ ماه است که با هم هستیم. من واقعاً او را دوست دارم. او میگوید که به من اهمیت میدهد و آماده است برای اصلاح اوضاع تلاش کند. او بسیار عذرخواهی کرده و گفته که این کار را از روی ترس انجام داده است. نمیدانم آیا ارزشش را دارد که به او فرصتی دوباره بدهم.
|
خیانت اغلب نشانهای است که در رابطه مشکلی وجود دارد. ترس او ممکن است سرشار از اطلاعات باشد. اگرچه امکان ترمیم روابط پس از خیانت وجود دارد، انجام این کار به ویژه در مراحل اولیه رابطه چالشبرانگیز است. من نمیتوانم به شما بگویم که آیا باید یا نباید به این رابطه فرصت دیگری بدهید، اما توصیه میکنم به شهود خود گوش دهید (و ترسهایتان را در این مسیر دنبال کنید؛ زیرا آنها معمولاً بسیار آموزنده هستند، به شرطی که آنها را با انکار نادیده نگیرید).
|
null |
However, it seems as though he is really talking to someone other than himself. I have even accused him of having a secret phone. Is he trying to make me crazy on purpose, or is he really talking to himself?
|
Some people simply talk to themselves as a way of processing information. Have you checked in with your husband about this in a non-accusatory way? Something like "Hey babe (or whatever sweet name you typically use), I'm so curious what that's all about? Do you notice that you are talking out loud?" Chances are it's just how he thinks things through and is not at all about trying to make you crazy, it's just one of his quirks you'll grow to endear. Early married life is a time full of discovering one another's quirks!
|
با این حال، به نظر میرسد او واقعاً با کسی غیر از خودش صحبت میکند. حتی من او را به داشتن یک تلفن مخفی متهم کردهام. آیا او عمداً میخواهد مرا دیوانه کند یا واقعاً با خودش صحبت میکند؟
|
برخی افراد به سادگی با خود بهعنوان روشی برای پردازش اطلاعات صحبت میکنند. آیا در این مورد به شکلی غیر اتهامی با شوهرتان صحبت کردهاید؟ چیزی شبیه به: "هی عزیزم (یا هر لقبی که معمولاً استفاده میکنی)، خیلی کنجکاوم که این موضوع چیست؟ آیا متوجه شدهاید که با صدای بلند صحبت میکنید؟" احتمالاً این تنها روشی است که او برای فکر کردن به مسائل دارد و اصلاً به قصد دیوانه کردن شما نیست؛ بلکه این یکی از خصوصیات اوست که به زودی به آن علاقهمند خواهید شد. زندگی زناشویی در اوایل، زمانی پر از کشف خصوصیات یکدیگر است!
|
Subsets and Splits
No community queries yet
The top public SQL queries from the community will appear here once available.