Unnamed: 0
float64 | Patient
stringlengths 1
2.7k
⌀ | Therapist
stringlengths 1
32.7k
⌀ | Translated Patient
stringlengths 1
2.63k
⌀ | Translated Therapist
stringlengths 3
7.25k
|
---|---|---|---|---|
null |
I have been having horrendous nightmares this whole month.
|
Are you facing any type of overwhelming situation in your waking life?Dreams and nightmares are the non-logical ways in which we make emotional sense of what goes on in our everyday waking world.Besides having some type of relaxing bedtime routine to set a peaceful mood for your sleep, and avoiding viewing violent films and video games as entertainment, maybe even avoiding news stories which sometimes have similar themes of violence, the content of our dreams and nightmares is out of our direct control.Your nightmares may offer useful clues as to what you're trying to resolve in your life. Pay attention to the story of your nightmare because it reflects how you feel in waking life.If you feel helpless and silenced in your nightmare, or taken advantage of, or whatever dreadful situation goes on during your nightmare, then look for where in waking life, you may feel similar.In this way, you'll become clearer about stressors in your life that you may not have realized existed were it not for the stress of nightmares.
|
من در تمام این ماه خوابهای وحشتناک زیادی دیدهام.
|
آیا در زندگی بیداری خود با هر نوع موقعیت طاقتفرسایی مواجه هستید؟ رویاها و کابوسها روشهای غیرمنطقی هستند که از طریق آنها ما تلاش میکنیم تا احساسات خود را نسبت به آنچه در دنیای روزمرهمان میگذرد، درک کنیم. علاوه بر ایجاد یک روال آرامشبخش قبل از خواب برای ایجاد حال و هوای مناسب خواب، و اجتناب از تماشای فیلمها و بازیهای ویدیویی خشونتآمیز به عنوان سرگرمی و حتی دوری از اخبار که گاهی مضامین مشابهی از خشونت دارند، محتوای رویاها و کابوسهای ما از کنترل مستقیم ما خارج است. کابوسهای شما ممکن است سرنخهای مفیدی ارائه دهند درباره آنچه در زندگیتان سعی در حل آن دارید. به داستان کابوس خود توجه کنید زیرا منعکسکننده احساسات شما در زندگی بیداری است. اگر در کابوس خود احساس ناتوانی و سکوت میکنید یا فکر میکنید مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاید یا هر وضعیت وحشتناکی که در کابوستان رخ میدهد، به دنبال این باشید که در زندگی بیداریتان کجا احساس مشابهی دارید. با این کار، نسبت به عوامل استرسزای زندگیتان که ممکن است وجود آنها را بدون تأثیر استرس ناشی از کابوسها متوجه نشده باشید، روشنگری بیشتری پیدا خواهید کرد.
|
null |
I get an uncontrollable swallowing that is repetitive and then somewhat out of body feeling that lasts no more than a minute or two. It usually happens in bed at night, but I occasionally experience this during the day. I have a benign brain tumor, but the doctor said it is not associated with this.
|
I'm not entirely sure whether this relates to something in the mental health realm or if there is something else happening. I know you said that your doctor said it is not related to your physical condition, but have you tried speaking with your primary care physician? I've seen people with many different symptoms that end up being related to acid reflux or something of that nature. As far as the out of body experience, there are different stages of sleep, so if this is happening in the middle of the night and you are waking up from a dream, you may not be fully awake when it's going on. These are just some thoughts, but I think talking to your primary care physician would be a great place to start.
|
بلع غیرقابل کنترلی دارم که تکرار میشود و بعد احساسی شبیه به خارج از بدن پیدا میکنم که بیش از یک یا دو دقیقه طول نمیکشد. معمولاً در شب در رختخواب اتفاق میافتد، اما بهطور گاهبهگاه در طول روز نیز این را تجربه میکنم. من یک تومور مغزی خوشخیم دارم، اما پزشک گفت که این موضوع مرتبط نیست.
|
من کاملاً مطمئن نیستم که آیا این موضوع به حوزه روانشناسی مرتبط است یا اینکه چیز دیگری در حال وقوع است. میدانم شما گفتید که پزشکتان تأکید کرده که این مسئله به وضعیت جسمانیتان مربوط نیست، اما آیا تا به حال با پزشک مراقبتهای اولیهتان صحبت کردهاید؟ من افرادی را دیدهام که با علائم مختلفی مواجه بودهاند و در نهایت این علائم به ریفلاکس اسید یا مسائلی مشابه برمیگردد. در مورد تجربه خارج از بدن، مراحل مختلف خواب وجود دارد، بنابراین اگر این اتفاق در نیمه شب روی میدهد و شما از خوابی بیدار میشوید، ممکن است به طور کامل بیدار نباشید. اینها فقط چند نکته هستند، اما من فکر میکنم صحبت با پزشک مراقبتهای اولیه، شروع خوبی خواهد بود.
|
null |
I'm a teenage girl, and my dad is an alcoholic. I hate being at home with him because he just stresses me out. He can be picking me up from basketball practice or piano lessons, and half of the time, I don't even know if he's sober or not. I refuse to get into the vehicle with him and walk home sometimes. I've either been barely sleeping or I over sleep, so I'm always tired. I live in a small town, so there's no one I can really talk to because I'm not really that close with my family.
|
Hello, and thank you for your question. You are clearly a
resourceful young person to reach out like this to find help. Good for you. I
have a few ideas and perhaps some other counselors will add some thoughts, too.
First, good for you for taking care of yourself and making
really good decisions – such as not getting into the car with dad when he is
intoxicated. It is really important that you consider your safety above all
else.
To answer your heading question, yes, it is quite common for
people to blame themselves for other people’s actions. There are various
reasons why we do this. For one thing, someone may tell us that their behaviors are our fault. And depending on things like our relationship to that
person, past experiences, and our self-esteem, we may actually start to believe
it. What is important to remember is that your parents have the responsibility
to be sure that you are safe and
cared for, not the other way around.
As for the other things you mentioned, I am concerned about both
your physical and emotional safety and well-being. It sounds like your father
has an alcohol abuse problem, and living with someone who is struggling with
addiction can be hard for anyone, let alone a teenager who is also trying to
deal with things like school.
You may want to see if your school has a counselor or
someone you can talk to about what is going on. I will tell you that in some
states, what you have told me may be something that a counselor would have to
report to child protection services, but not necessarily. If you are concerned
about that, ask the counselor what they are obligated to report.
If you don’t know a counselor, think about any other adult
that you would feel comfortable talking to. They may have some ideas.
Sometimes individual states have non-profit chat lines or
hotlines for teens to call if they are struggling with things. You may be able
to find something like that in your state. I do warn your about doing random
searches, not every website is good, so be careful.
This is clearly a tough spot for you to be in, so one of the
things that I encourage you to do while searching for support is to focus on
taking care of yourself. Sometimes things like this can really bring us down and
we stop doing the things we enjoy. Try really hard not to let that happen. If
you have interests, do them. If you catch yourself thinking too hard about
things, try to find something fun to do to distract yourself. Try to take care
of yourself in other ways, such as eating well. Exercise can really help when
we get stressed.
I hope some of this was helpful. Good luck.
Robin J. Landwehr, DBH, LPC, NCC
|
من یک دختر نوجوان هستم و پدرم الکلی است. از بودن در خانه با او متنفرم چون فقط به من استرس میدهد. او ممکن است مرا از تمرین بسکتبال یا کلاس پیانو بیاورد و نیمی از مواقع حتی نمیدانم آیا هوشیار است یا نه. من از سوار شدن به ماشین او اجتناب میکنم و بعضی اوقات به سمت خانه پیاده میروم. یا به سختی میخوابم یا بیش از حد میخوابم، بنابراین همیشه خستهام. در یک شهر کوچک زندگی میکنم، بنابراین هیچ کسی نیست که بتوانم واقعاً با او صحبت کنم، چون با خانوادهام چندان نزدیک نیستم.
|
با سلام و تشکر از سوال شما. شما به وضوح یک جوان باهوش هستید که برای یافتن کمک اینگونه اقدام کردهاید. این قابل تحسین است. من چند ایده دارم و شاید برخی از مشاوران دیگر نیز نظراتی را اضافه کنند.
نخست، از شما به خاطر مراقبت از خود و اتخاذ تصمیمات صحیح قدردانی میکنم – مانند سوار نشدن به ماشین با پدرتان در زمانی که او مست است. اهمیت ایمنی شما از هر چیزی مهمتر است.
برای پاسخ به سوال اصلی شما، بله، بسیار رایج است که افراد خود را به خاطر رفتارهای دیگران سرزنش کنند. دلایل مختلفی برای این کار وجود دارد. برای مثال، ممکن است کسی به ما بگوید که رفتارهایش تقصیر ماست. و بسته به عواملی همچون نوع رابطه ما با آن فرد، تجربیات گذشته و عزت نفس ما، ممکن است واقعاً شروع به باور این موضوع کنیم. آنچه اهمیت دارد این است که والدین شما مسئولیت دارند تا مطمئن شوند شما در امان و تحت مراقبت هستید، نه برعکس.
در مورد سایر مسائلی که اشاره کردید، من نگران امنیت و سلامت جسمی و روحی شما هستم. به نظر میرسد پدرتان مشکل سوء مصرف الکل دارد و زندگی با کسی که با اعتیاد دست و پنجه نرم میکند، برای هر کسی میتواند چالشبرانگیز باشد، به ویژه برای یک نوجوان که همچنین در حال مواجهه با چالشهایی مانند مدرسه است.
شاید بخواهید ببینید آیا مدرسه شما مشاور یا فردی دارد که بتوانید با او در مورد وضعیت فعلیتان صحبت کنید. باید به شما بگویم که در برخی ایالتها، آنچه به من گفتهاید ممکن است چیزی باشد که یک مشاور موظف به گزارش آن به خدمات حمایت از کودکان است، اما این موضوع همیشه صدق نمیکند. اگر نگران این مسأله هستید، از مشاور بپرسید که چه مواردی را موظف به گزارش دادن هستند.
اگر مشاوری نمیشناسید، به فکر پیدا کردن هر بزرگسال دیگری باشید که با او احساس راحتی میکنید. آنها ممکن است راهکارهایی داشته باشند. گاهی اوقات ایالتها دارای خطوط چت یا خطهای تلفنی غیر انتفاعی برای نوجوانان هستند که میتوانند در مواقع سختی به آنها تماس بگیرند. شما ممکن است بتوانید چنین منابعی را در ایالت خود پیدا کنید. باید به شما هشدار دهم که در جستجوی تصادفی به وبسایتها توجه داشته باشید؛ نه هر وبسایتی مناسب و مفید است، بنابراین احتیاط کنید.
این وضعیت به وضوح برای شما دشوار است، بنابراین یکی از چیزهایی که من شما را تشویق میکنم در حین جستجوی حمایت انجام دهید، تمرکز روی مراقبت از خودتان است. گاهی اوقات مسائل اینگونه میتوانند ما را دچار افسردگی کنند و ممکن است از انجام فعالیتهایی که از آنها لذت میبریم دست بکشیم. سعی کنید از این اتفاق جلوگیری کنید. اگر به فعالیتهای خاصی علاقه دارید، به آنها بپردازید. اگر متوجه شدید که بیش از حد به مسائل فکر میکنید، سعی کنید فعالیت سرگرمکنندهای پیدا کنید تا حواستان پرت شود. همچنین سعی کنید به راههای دیگر از خودتان مراقبت کنید، مانند خوردن غذاهای سالم. ورزش میتواند به ویژه زمانی که تحت استرس هستیم، مفید باشد.
امیدوارم برخی از این نکات برایتان مفید باشد. موفق باشید.
Robin J. Landwehr، DBH، LPC، NCC
|
null |
It takes me a long time to fall asleep; I’d estimate about two hours. I often have nightmares, starting with being eaten by a monster, and I often wake up frightened and unable to breathe. I believe I started losing sleep after breaking up with a girlfriend of 8 years. Also, my father’s business went bankrupt and my mother has a chronic condition. I was under a lot of stress, and life lost meaning. After improving my life and developing a habit of running and exercise to release stress, my symptoms improved. However in the past couple months, I started losing sleep again and having nightmares without warning. How can I solve this issue?
|
You’re noticing that as you lie down to go to sleep, there
is quite a bit going on, which may be anxiety related. It sounds like the
dreams and difficulty sleeping are reminiscent of previous experiences you had
around the time of your break up, the difficulty with your father’s business,
and your mother’s health issues. These connections to past events may be
important insights to continue exploring in addition to finding out more about
what your dreams may be trying to tell you. There is no exact science to
dreams, but many people find it fruitful to explore the content as it relates to
significant themes in their lives. I think that exploring these issues further with
a therapist could help you resolve whatever is causing you the stress, trouble sleeping, and frightening dreams.
|
مدت زیادی طول میکشد تا بخوابم؛ حدود دو ساعت تخمین میزنم. غالباً کابوس میبینم که با خوردن یک هیولا شروع میشود و اغلب با ترس بیدار میشوم و نمیتوانم نفس بکشم. فکر میکنم بعد از جدایی از دوستم که هشت سال بود با هم بودیم، شروع به از دست دادن خواب کردم. همچنین، کسبوکار پدرم ورشکسته شد و مادرم به یک بیماری مزمن مبتلا است. تحت استرس زیادی بودم و زندگیام معنایش را از دست داد. پس از بهبود شرایط زندگیام و ایجاد عادت دویدن و تمرین برای کاهش استرس، علائمی که داشتم بهتر شد. با این حال، در چند ماه گذشته دوباره شروع به از دست دادن خواب کردهام و بدون هیچ هشداری کابوس میبینم. چگونه میتوانم این مشکل را حل کنم؟
|
متوجه میشوید که وقتی دراز میکشید تا بخوابید، افکار و احساسات زیادی در حال پیچیدن هستند که ممکن است به اضطراب مربوط باشند. به نظر میرسد رویاها و مشکلات خواب شما یادآور تجربیات قبلیتان در زمان جدایی، چالشهای مرتبط با کسبوکار پدرتان و مشکلات سلامتی مادرتان باشد. این ارتباطات با رویدادهای گذشته ممکن است بینشهای مهمی باشند که باید بیشتر به آنها توجه کنید تا علاوه بر آنچه رویاها ممکن است به شما بگویند، بیشتر در مورد آنها آگاه شوید. علم دقیقی درباره رویاها وجود ندارد، اما بسیاری از افراد بررسی محتوای آنها را مرتبط با تمهای مهم زندگیشان مفید میدانند. به نظر میرسد که بررسی عمیقتر این مسائل با یک درمانگر میتواند به شما کمک کند تا دلایل استرس، مشکلات خواب و رویاهای ترسناکتان را حل کنید.
|
null |
It takes me a long time to fall asleep; I’d estimate about two hours. I often have nightmares, starting with being eaten by a monster, and I often wake up frightened and unable to breathe. I believe I started losing sleep after breaking up with a girlfriend of 8 years. Also, my father’s business went bankrupt and my mother has a chronic condition. I was under a lot of stress, and life lost meaning. After improving my life and developing a habit of running and exercise to release stress, my symptoms improved. However in the past couple months, I started losing sleep again and having nightmares without warning. How can I solve this issue?
|
First of all, exercise is always beneficial for your physical and emotional health. That's great that you have added this in your routine. Have you also considered altering your diet? Certain foods are linked with poor sleep. For example, alcohol, caffeine, nicotine and high fat content foods do not bode well with quality sleep, especially right before bed time. On the other hand, warm milk and foods high in carbohydrates have actually shown to positively impact sleep.Additionally, at bed time it's important to keep your room dim, cool and without distractions (i.e. TV, IPad, Phone). Stick to a sleep routine and avoid any activities close to bed time that demand a lot of attention and energy.As far as your nightmares, there could be many causes contributing to them. Certain foods (many of the ones mentioned) or medications could be the culprit. Doing a bit of research into the ones you are consuming may help you eliminate the offender. You may also benefit from talk therapy with a qualified therapist to discuss any underlying issues you are experiencing. Oftentimes, depression and anxiety can manifest themselves during sleep, causing nightmares. Finally, Yoga has shown to be very beneficial for quality sleep. There are many instructional videos available that can introduce you to the practice if you'd rather not join a class right away. Best of luck to you and I sincerely hope you are able to catch up on some well deserved Z's!
|
مدت زیادی طول میکشد تا بخوابم؛ حدود دو ساعت تخمین میزنم. من اغلب کابوس میبینم که با خوردن توسط یک هیولا آغاز میشود و معمولاً با ترس از خواب بیدار میشوم و نمیتوانم نفس بکشم. فکر میکنم بعد از جدایی از یک دوست دختر ۸ سالهام، شروع به از دست دادن خواب کردم. همچنین، کسب و کار پدرم ورشکسته شد و مادرم بیماری مزمنی دارد. تحت فشار زیادی بودم و زندگیام معنایش را از دست داد. پس از بهبود وضعیت زندگیام و ایجاد عادت دویدن و ورزش برای کاهش استرس، علائمم بهبود یافت. با این حال، در چند ماه گذشته دوباره با مشکل بیخوابی و کابوسهای ناگهانی مواجه شدم. چگونه میتوانم این مشکل را حل کنم؟
|
اول از همه، ورزش همیشه برای سلامت جسمی و روحی شما مفید است. خیلی خوب است که این را به روالش اضافه کردهاید. آیا به تغییر رژیم غذایی خود نیز فکر کردهاید؟ برخی غذاها با خواب نامناسب مرتبط هستند. به عنوان مثال، الکل، کافئین، نیکوتین و غذاهای پرچرب تأثیر منفی بر کیفیت خواب، به ویژه درست قبل از خواب دارند. از سوی دیگر، شیر گرم و غذاهای سرشار از کربوهیدرات در واقع تأثیر مثبتی بر خواب دارند. همچنین، هنگام خواب مهم است که اتاق خود را تاریک، خنک و بدون حواسپرتی (مانند تلویزیون، آیپد، یا تلفن) نگه دارید. به یک روال خواب پایبند باشید و از هر گونه فعالیتی که نیاز به توجه و انرژی زیادی دارد نزدیک به زمان خواب اجتناب کنید. در مورد کابوسهای شما، ممکن است دلایل زیادی در ایجاد آنها نقش داشته باشد. برخی غذاها (بسیاری از موارد ذکر شده) یا داروها میتوانند مقصر باشند. انجام کمی تحقیق در مورد آنچه مصرف میکنید ممکن است به شما در شناسایی عامل اصلی کمک کند. همچنین ممکن است از گفتار درمانی با یک درمانگر واجد شرایط برای در میان گذاشتن هر گونه مشکلاتی که دارید بهرهمند شوید. اغلب اوقات، افسردگی و اضطراب میتوانند در خواب خود را نشان دهند و باعث بروز کابوس شوند. در نهایت، یوگا ثابت کرده است که برای خواب با کیفیت بسیار مفید است. ویدیوهای آموزشی زیادی وجود دارند که میتوانند شما را با این تمرین آشنا کنند اگر نمیخواهید فوراً به کلاس بپیوندید. برای شما آرزوی موفقیت دارم و صمیمانه امیدوارم بتوانید خوابهای شایستهای داشته باشید!
|
null |
Sometimes 3 times a night.
|
Perhaps more dreaming means that you are making use of your mind to solve problems. I find that change states, while sometimes difficult, are very exciting. They give you opportunity to grow more rapidly. So I say: "congratulations!" ~Mark (www.MarkMorrisLCSW.com and www.LivingYes.org)
|
گاهی اوقات ۳ بار در شب.
|
شاید خواب دیدن بیشتر به این معنی باشد که شما از ذهن خود برای حل مشکلات بهره میگیرید. من متوجه میشوم که تغییر وضعیتها، هرچند گاهی دشوار، بسیار هیجانانگیز هستند. این تغییرات به شما فرصتی میدهند تا سریعتر رشد کنید. بنابراین میگویم: "تبریک!" ~مارک (www.MarkMorrisLCSW.com و www.LivingYes.org)
|
null |
Sometimes 3 times a night.
|
Dreams are our chance to make sense of our waking lives.If you've got a lot going on in your life then your dreams are your assistants in understanding these happenings and dynamics.
|
گاهی اوقات 3 بار در شب.
|
رویاها فرصتی هستند برای درک زندگی بیداریمان. اگر در زندگیتان اتفاقات زیادی در حال وقوع است، رویاها به شما کمک میکنند تا این وقایع و دینامیکها را بهتر بفهمید.
|
null |
Sometimes 3 times a night.
|
As a depth therapist (aka "psychodynamic practitioner"), I do a lot of dream work with clients; and they gain great insights from our explorations.We remember dreams, I believe, because dreams are messages (always in code) from the unconscious, communicating the crux of unresolved conflict between who we are and who we think we are supposed to be. You might be remembering so many dreams because your conscious mind is ready to hear these messages...and make some internal changes in response.Write them down! You'll be glad you did. A broad cross-section of these these messages will help your therapist help you interpret the meanings of these communications from you to you, and possibly chart your best path forward toward to resolve the cause of psychological symptoms you might be experiencing.
|
گاهی اوقات ۳ بار در شب.
|
به عنوان یک درمانگر عمق (معروف به "پزشک روانپویایی")، من در کار با رویاها با مشتریانم فعالیتهای زیادی انجام میدهم و آنها از کاوشهای ما بینشهای ارزشمندی به دست میآورند. به نظر من، ما رویاها را به خاطر میآوریم زیرا رویاها پیامهایی هستند (همواره به صورت رمزی) از ناخودآگاه که به موضوع اصلی تضادهای حلنشده میان آنچه که هستیم و آنچه که فکر میکنیم باید باشیم، اشاره دارند. شما ممکن است رویاهای زیادی را به خاطر بسپارید زیرا ذهن خودآگاهتان آماده شنیدن این پیامهاست... و در پاسخ به آنها تغییرات داخلی را ایجاد میکند. آنها را یادداشت کنید! از این کار خوشحال خواهید شد. مجموعهای وسیع از این پیامها به درمانگر شما کمک میکند تا معانی این ارتباطات را از شما به خودتان تفسیر کند و احتمالاً بهترین مسیری را برای حلوفصل علل علائم روانشناختی که ممکن است تجربه کنید، ترسیم کند.
|
null |
Sometimes 3 times a night.
|
That's a difficult question to answer. Dreaming is a normal (and healthy) part of the sleep cycle. The current thought is that we all generally
experience roughly the same number of dreams - the difference often is just
whether we remember the dreams or not.An increase in the number or frequency of distressing dreams
(or nightmares) can be a symptom of stress, anxiety, or PTSD. If the dreams are disturbing to you, talking to a local
counselor could help. If the dreams themselves
are not troubling, you may just be remembering them more than most people do.
|
گاهی سه بار در شب.
|
پاسخ دادن به این سؤال دشوار است. رویا دیدن بخشی طبیعی (و سالم) از چرخه خواب است. نظر فعلی این است که همه ما به طور کلی تقریباً همان تعداد رویا را تجربه میکنیم؛ تفاوت عمدتاً در این است که آیا ما رویاها را به خاطر میآوریم یا نه. افزایش تعداد یا فراوانی رویاهای ناراحتکننده (یا کابوس) میتواند نشانهای از استرس، اضطراب یا PTSD باشد. اگر رویاها برای شما آزاردهندهاند، صحبت با یک مشاور محلی میتواند کمککننده باشد. اگر خود رویاها نگرانکننده نیستند، ممکن است شما فقط بیشتر از بسیاری از مردم آنها را به یاد بیاورید.
|
null |
I've pretty much been on my own since day one, I'm a middle child of five, and I can't seem to put my trust in anyone. It took me four years to finally open up a little to my best friend. Every time I realize that I have feelings for someone, I freak out and never talk to them again. I really want some help.
|
One way to concentrate is that if your mind starts to wonder then remind yourself to bring your attention back.Start with short time spans of expecting yourself to concentrate. You'll more likely succeed with concentrating with small time spans than longer ones.Once you start seeing your success, this will motivate you to try increasing the length to expect yourself to concentrate.The task of self-reminding is the same, whether for long or short time periods.Also, before starting this exercise ask your medical doctor if the problem can be related to a physical health problem.If there is, then have the possibility ruled out that your difficulty concentrating comes from the mental ability to concentrate, and not some medical reason preventing this.Before someone can engage their psychological will there must be a clean medical body and mind with which to work.
|
من از روز اول تقریباً تنها بودم، من فرزند وسط از بین پنج فرزند هستم و نمیتوانم به هیچکس اعتماد کنم. چهار سال طول کشید تا بالاخره کمی به بهترین دوستم اعتماد کنم. هر بار که متوجه میشوم به کسی احساس دارم، دچار ترس میشوم و دیگر با او صحبت نمیکنم. واقعاً به کمک نیاز دارم.
|
یک راه برای تمرکز این است که اگر ذهنتان شروع به پریشانی کرد، به خود یادآوری کنید که توجهتان را به حالت اول برگردانید. با بازههای زمانی کوتاه شروع کنید و از خود انتظار تمرکز داشته باشید. شما با تمرکز در بازههای کوتاه به احتمال بیشتری موفق خواهید شد تا در بازههای طولانی. هنگامی که موفقیتهای خود را مشاهده کردید، این موضوع به شما انگیزه میدهد تا مدت زمان تمرکز را افزایش دهید. وظیفه یادآوری خود، چه برای بازههای زمانی طولانی و چه کوتاه، یکسان است. همچنین، قبل از شروع این تمرین، از پزشک خود بپرسید که آیا مشکل شما ممکن است به یک مشکل سلامت جسمی مرتبط باشد یا خیر. اگر چنین باشد، باید امکان این که دشواری شما در تمرکز ناشی از دلایل پزشکی باشد را رد کنید. قبل از اینکه کسی بتواند اراده روانی خود را به کار گیرد، باید بدن و ذهنی سالم و پاک داشته باشد.
|
null |
I have been married for 11 years. Within the past 2 years we have drifted far apart. We coexist together but there is very little personal interest in each other. I often feel that my husband has "friends" at work that he is more emotional invested in than me. I feel very alone and just uncared for. Is there anything I can do to feel reconnected?
|
Your question highlights your pain very clearly. What you are describing is one of the most common scenarios I see in my practice with couples: One partner feels terribly lonely and unimportant in response to the other partner either turning towards other people and activities or being withdrawn and turning inward. My mind immediately goes to a question for you: What happens when you are feeling alone and uncared for? What do you say to yourself about you, about your spouse, and about your relationship? What do you do in response to these feelings? Do you ask for what you need? Does this lead to arguments? Do you stay silent or withdraw?Very often, couples enter into negative patterns where one partner feels afraid of rejection by the other partner and so withdraws from the relationship (and is often seen as "cold and aloof" towards the relationship), and the other partner feels afraid of abandonment by the withdrawing partner and so pursues the other (and is often seen as "critical and nagging"). Regardless of "who started it," these patterns can turn into infinity loops that take on a gravity of their own, and ultimately cause both partners to withdraw and dissolve the relationship. If both partners want to work on saving and improving the relationship, the way out of this is to learn about your emotions and patterns together so that you can slow down the pattern and stay in touch with the emotions that pull people together. As the patterns slow down, partners are better able to get more deeply in touch with their vulnerabilities, needs and longings, and ask for them to be met in such a way that doesn't leave the other partner feeling criticized, threatened, abandoned, or uncared for.Some couples can do this without the help of a therapist. The book "Hold Me Tight: 7 Conversations for a LIfetime of Love" by Sue Johnson is a self-help book based on Emotionally Focused Therapy (the most scientifically validated couples therapy that currently exists), and has been helpful to many couples that I see. When a therapist is needed to help partners reconnect or overcome betrayals, I recommend seeking couples therapists who are trained in a scientifically tested model of couples therapy (such as Emotionally Focused Therapy. You can learn more about EFT or find an EFT therapist here: http://www.iceeft.com).To summarize:Your pain is understandable and valid. It's telling you what you are missing and what you want.Reconnection comes when we can listen to what our feelings are telling us, express those feelings in a safe way, and assert our wants/needs, while remaining open to the vulnerabilities and needs of our partner.If you can do that on your own, and your relationship is responsive, that's fantastic! If you encounter challenges in resolving this yourself, consider therapy with a trained couples therapist using a model that is scientifically validated. Pain means this is important! You and your marriage are worth the effort!
|
من ۱۱ سال است که ازدواج کردم. در طی دو سال گذشته، ما بسیار از هم فاصله گرفتهایم. ما با هم زندگی میکنیم، اما علاقه شخصی بسیار کمی به یکدیگر داریم. اغلب احساس میکنم شوهرم در محل کار "دوستانی" دارد که بیشتر از من به آنها احساسی سرمایهگذاری کرده است. احساس تنهایی و بیتوجهی زیادی میکنم. آیا کاری هست که بتوانم انجام دهم تا دوباره احساس ارتباط کنم؟
|
سوال شما درد شما را به وضوح نشان میدهد. آنچه شما توصیف میکنید یکی از رایجترین سناریوهایی است که من در کار خود با زوجها میبینم: یکی از طرفین در پاسخ به اینکه طرف دیگر به سمت افراد و فعالیتهای دیگر گرایش پیدا میکند یا منزوی میشود، به شدت احساس تنهایی و بیاهمیتی میکند. ذهن من بلافاصله به یک سوال برای شما میرسد: وقتی احساس تنهایی و بیتوجهی میکنید چه اتفاقی میافتد؟ درباره خود، همسرتان و رابطهتان به خودتان چه میگویید؟ در پاسخ به این احساسات چه میکنید؟ آیا خواستههایتان را مطرح میکنید؟ آیا این منجر به مشاجره میشود؟ آیا سکوت میکنید یا از رابطه کنارهگیری میکنید؟ اغلب، زوجها وارد الگوهای منفی میشوند که در آن، یکی از طرفین از ترس طرد شدن از طرف دیگر عقبنشینی میکند (و معمولاً به عنوان "سرد و بیتفاوت" به رابطه دیده میشود) و طرف دیگر به دلیل ترس از رها شدن، به سوی شریک خود میرود (و غالباً به عنوان "منتقد و آزاردهنده" تلقی میشود). صرفنظر از «اینکه چه کسی آغازگر بوده»، این الگوها میتوانند به حلقههای معیوبی تبدیل شوند که نیروی خود را میگیرند و در نهایت باعث میشوند هر دو طرف از رابطه کنارهگیری کنند و آن را از بین ببرند. اگر هر دو طرف میخواهند برای نجات و بهبود رابطه کار کنند، راه خروج از این وضعیت این است که احساسات و الگوهای خود را با هم بررسی کنید تا بتوانید سرعت الگو را کاهش دهید و با احساساتی که افراد را به هم نزدیک میکند در ارتباط باشید. با آرامتر شدن این الگوها، شرکا بهتر میتوانند با آسیبپذیریها، نیازها و خواستههای خود ارتباط عمیقتری برقرار کنند و از یکدیگر درخواست کنند که این نیازها به گونهای برآورده شوند که احساس انتقاد، تهدید، رها شدن یا بیتوجهی نکنند. برخی از زوجها میتوانند این کار را بدون کمک درمانگر انجام دهند. کتاب "مرا محکم نگهدار: 7 مکالمه برای یک عمر عشق" نوشته سو جانسون یک کتاب خودیاری است که بر اساس درمان متمرکز بر عواطف (که معتبرترین درمان برای زوجها از نظر علمی است) نوشته شده و برای بسیاری از زوجهایی که من میبینم مفید بوده است. وقتی به کمک درمانگر برای برقراری ارتباط مجدد یا غلبه بر خيانت نياز است، توصیه میکنم به دنبال زوجدرمانگرانی باشید که در مدلهای علمی آزمایششده تخصص دارند (مانند درمان متمرکز بر عواطف). اطلاعات بیشتری درباره EFT میتوانید پیدا کنید یا درمانگر EFT را از اینجا بیابید: http://www.iceeft.com. به طور خلاصه: درد شما قابل درک و معتبر است. این به شما میگوید که چه چیزی را از دست میدهید و چه میخواهید. برقراری ارتباط مجدد زمانی اتفاق میافتد که بتوانیم به آنچه احساساتمان به ما میگویند گوش دهیم، این احساسات را به صورت ایمن بیان کنیم و خواستهها و نیازهایمان را ابراز کنیم، در حالی که در برابر آسیبپذیریها و نیازهای شریکمان باز باشیم. اگر میتوانید این کار را به تنهایی انجام دهید و رابطهتان پاسخگو باشد، عالی است! اگر در حل این مشکل به چالش برخوردید، به درمانگاهی با کمک یک زوجدرمانگر آموزشدیده با استفاده از مدلی که از نظر علمی معتبر است، فکر کنید. درد یعنی این مهم است! شما و ازدواجتان ارزش تلاش را دارید!
|
null |
I have been married for 11 years. Within the past 2 years we have drifted far apart. We coexist together but there is very little personal interest in each other. I often feel that my husband has "friends" at work that he is more emotional invested in than me. I feel very alone and just uncared for. Is there anything I can do to feel reconnected?
|
Piggybacking on the other respondent's suggestions, I also agree that most couples could use more frequent and more bonding communication in their relationships, and this is a GREAT place to get the ball rolling towards reconnecting.Surveying the demographical data on long-term relationships, it's pretty common for couples to start to struggle around the 7-10 year mark and in fact, that's often when first time divorces happen. And for lots of reasons...most of them having something to do with beginning to take one another for granted and no longer doing the little things that nourish the relationship and light our partners up. Seems like you've encountered this in your own relationship...where he appears to be neglecting your need for emotional connection with him.Doesn't have to be this way though. And from my own personal clinical experience, I can tell you that when even ONE partner is willing to make some small but powerful changes, they can often ripple outward to the other partner and bring about miraculous outcomes! So my encouragement to you is this - if you're still in love with him...even a little bit...and you're down to try something new, there's hope! As hard as it may be, I would ask you to try and focus on YOUR own side of the street when approaching him. Use an open and curious approach with him. Ask him what he thinks he needs in a marriage. What is it about you he fell in love with? What helps him feel more fulfilled as a man and as a husband? What little things that you have done over the years does he appreciate? Like Sherry said, if you can get him talking, there'll be plenty to work with. We only need a spark to kindle a fire. If he can give you a list, you'll have a blueprint for getting him to reconnect with you and it opens the door for you to offer him little suggestions as well.By the time a couple reaches the point where you're at, there's usually very little fun going on. We've stopped enjoying one another's company. Try and think creatively about some shared experiences he might be willing to do. A picnic? Happy hour? Concerts, museums, cooking class, new sexual behaviors...the list is as infinite as you want it to be! Some of my favorite suggestions for couples looking to understand how they got here and how to build their way out are:"The Secret to Desire in a Long-Term Relationship" (Ted Talk) by Esther Perel"Getting Together & Staying Together: Solving the Mystery of Marriage" by William & Carleen Glasser"Divorce Busting - A Step By Step Approach to Making Your Marriage Loving Again" by Michelle Weiner-Davis"The Relationship Cure: a 5 step Guide to Strengthening your Marriage, Family, and Friendships" by John Gottman & Joan DeClaire"The Seven Principles for Making Marriage Work" by John Gottman & Nan Silver"The Five Love Languages" by Gary ChapmanAnd of course, I'd be remiss if I didn't suggest that if you're open to the idea, maybe some individual and/ or couples counseling could be helpful too.My very warmest regards to you,Tamara Powell, LMHC
|
من 11 ساله ازدواج کردهام. در طی 2 سال گذشته، ما خیلی از هم دور شدهایم. ما در کنار هم زندگی میکنیم، اما علاقه شخصی بسیار کمی به یکدیگر داریم. من اغلب احساس میکنم که شوهرم در محل کار "دوستانی" دارد که بیشتر از من به آنها عاطفی وابسته است. من احساس تنهایی و بیتوجهی میکنم. آیا کاری هست که بتوانم انجام دهم تا دوباره احساس ارتباط کنم؟
|
با توجه به پیشنهادهای پاسخدهنده دیگر، من نیز موافقم که اکثر زوجها میتوانند از ارتباطات مکرر و پیوند عاطفی بیشتری در روابط خود بهرهمند شوند و این مکان عالی برای شروع دوباره ارتباط است. بررسی دادههای دموگرافیک در مورد روابط طولانیمدت نشان میدهد که عموماً زوجها در حوالی سالهای ۷ تا ۱۰ دچار چالش میشوند و در واقع، این دوره اغلب زمانی است که طلاقهای اولیه رخ میدهند. و دلایل زیادی برای این موضوع وجود دارد... بیشتر آنها به این امر مربوط میشود که چگونه افراد شروع به بدیهی گرفتن یکدیگر میکنند و دیگر آن کارهای کوچک مورد نیاز برای تغذیهٔ رابطه و شاد کردن شریکشان را انجام نمیدهند. به نظر میرسد شما نیز در رابطهتان با این مسئله مواجه شدهاید، جایی که او به نظر میرسد نیاز شما به ارتباط عاطفی را نادیده میگیرد. اما لازم نیست اینگونه باشد. از تجربهٔ بالینی شخصیام میتوانم بگویم که وقتی حتی یک شریک مایل به ایجاد تغییرات کوچک اما مؤثر باشد، این تغییرات میتوانند بهصورت موجی به شریک دیگر منتقل شوند و نتایج معجزهآسا به همراه داشته باشند! بنابراین تشویق من به شما این است: اگر هنوز به او علاقه دارید... حتی بهاندازهٔ کمی... و مایل به امتحان چیزهای جدید هستید، امیدی وجود دارد! هرچند که ممکن است سخت باشد، از شما میخواهم که وقتی به او نزدیک میشوید، تمرکز خود را به سمت جنبههای خودتان معطوف کنید. از یک رویکرد باز و کنجکاو با او استفاده کنید. از او بپرسید که بهعنوان یک همسر در ازدواج به چه چیزهایی نیاز دارد. چه چیزی در مورد شما او را به عشق انداخته است؟ چه چیزهایی به او کمک میکند تا بهعنوان یک مرد و شوهر احساس رضایت بیشتری داشته باشد؟ او از چه کارهای کوچک و ماندگاری که در این سالها انجام دادهاید قدردانی میکند؟ همانطور که شری گفت، اگر بتوانید با او صحبت کنید، چیزهای زیادی برای بررسی وجود دارد. ما فقط به یک جرقه برای شعلهور کردن آتش نیاز داریم. اگر او بتواند لیستی به شما بدهد، شما یک نقشه برای برقراری دوباره ارتباط با او خواهید داشت و این فرصتی برای شما فراهم میکند تا پیشنهادات کوچکتری نیز به او بدهید. بهطور معمول، زمانی که یک زوج به این نقطه میرسند، معمولاً سرگرمی چندانی در رابطه وجود ندارد. ما دیگر از همراهی یکدیگر لذت نمیبریم. سعی کنید بهطور خلاقانه در مورد تجربیات مشترکی که او ممکن است مایل به انجام آنها باشد فکر کنید. یک پیکنیک؟ ساعت خوش؟ کنسرتها، موزهها، کلاسهای آشپزی، رفتارهای جنسی جدید... فهرست به همان اندازه که بخواهید بینهایت است! برخی از پیشنهادات مورد علاقه من برای زوجهایی که به دنبال درک چگونگی رسیدن به اینجا هستند و چگونه میتوانند از این وضعیت خارج شوند، عبارتند از: "راز آرزو در یک رابطهٔ بلندمدت" (تد تاک) توسط استر پرل، "با هم بودن و با هم ماندن: حل کردن رمز و راز ازدواج" توسط ویلیام و کارلین گلاسر، "طلاق شکنی: یک رویکرد گامبهگام برای ایجاد دوباره عشق در ازدواج" توسط میشل وینر-دیویس، "درمان رابطه: یک راهنمای ۵ مرحلهای برای تقویت ازدواج، خانواده و دوستیها" توسط جان گاتمن و جوآن دیکلر، "هفت اصل برای موفقیت در ازدواج" توسط جان گاتمن و نان سیلور، و "پنج زبان عشق" توسط گری چپمن. و البته، اگر به این ایده باز هستید، ممکن است مشاورههای فردی یا زوجی نیز مفید باشد. صمیمانهترین احترامات من به شما، تامارا پاول، LMHC
|
null |
I have been married for 11 years. Within the past 2 years we have drifted far apart. We coexist together but there is very little personal interest in each other. I often feel that my husband has "friends" at work that he is more emotional invested in than me. I feel very alone and just uncared for. Is there anything I can do to feel reconnected?
|
I'm sure you've tried to talk to your husband, but if not, could you? Have a conversation with him about him and his life, his work, etc. See if he relaxes and opens up to you, even a little bit. Don't try to have a heavy conversation or even unburden yourself to him during this first conversation - just try to be light-hearted and focus on hearing him. It's the first step towards getting your needs met too, and ending any emotional standoff that might have come about between you.
|
من ۱۱ ساله ازدواج کردهام. در دو سال گذشته، ما به شدت از هم دور شدهایم. ما با هم زندگی میکنیم، اما علاقه شخصی بسیار کمی به یکدیگر داریم. اغلب احساس میکنم که شوهرم در محل کار دوستانی دارد که بیشتر از من به آنها احساس وابستگی میکند. احساس تنهایی میکنم و از جانب او بیتوجهی را احساس میکنم. آیا کاری هست که بتوانم انجام دهم تا دوباره احساس ارتباط کنم؟
|
مطمئنم که سعی کردهای با شوهرت صحبت کنی، اما اگر هنوز این کار را نکردهای، آیا میتوانی؟ با او درباره خودش، زندگیاش، کارش و موارد دیگر صحبت کن. ببین آیا او آرام میشود و حتی کمی با تو باز میشود یا نه. در این اولین مکالمه، سعی نکن که گفتگویی سنگین داشته باشی یا بار سنگینی را از دوش خود برداری — فقط سعی کن خوشبرخورد باشی و تمرکزت بر روی شنیدن او باشد. این اولین قدم برای برآورده شدن نیازهایت و پایان دادن به هر بنبست احساسی است که ممکن است بین شما ایجاد شده باشد.
|
null |
I have been married for 11 years. Within the past 2 years we have drifted far apart. We coexist together but there is very little personal interest in each other. I often feel that my husband has "friends" at work that he is more emotional invested in than me. I feel very alone and just uncared for. Is there anything I can do to feel reconnected?
|
I'm sorry for how you're feeling in your marriage lately. Are you and your husband able to talk directly about your feelings? The way two people connect is usually by talking with each other to understand what each one cares about and thinks.Your current emotional suffering is the natural result of being married to someone who shows no interest in doing this.If your husband wants to start talking with you, then there is a chance the two of you can reconnect. If he doesn't want to participate in the relationship with you, then start to think if its possible and for how long, to get emotional support from friends and family who do care for you.Also a question for the future is to understand what the value of your marriage is to you besides having a connection to your husband.
|
من ۱۱ ساله ازدواج کردهام. در طی ۲ سال گذشته ما بسیار از هم فاصله گرفتهایم. ما کنار هم زندگی میکنیم اما علاقه شخصی بسیار کمی به یکدیگر داریم. من اغلب احساس میکنم که شوهرم در محل کار "دوستانی" دارد که بیشتر به آنها از من وابسته است. من بسیار احساس تنهایی میکنم و احساس میکنم که به من توجهی نمیشود. آیا کاری هست که بتوانم انجام دهم تا دوباره احساس ارتباط کنم؟
|
متاسفم که اخیراً در زندگی مشترکتان چنین احساسی دارید. آیا شما و همسرتان میتوانید بهطور مستقیم در مورد احساساتتان صحبت کنید؟ پیوند دو نفر معمولاً از طریق گفتوگو و درک آنچه هر یک به آن اهمیت میدهد و چه احساسی دارد، شکل میگیرد. رنج عاطفی فعلی شما نتیجه طبیعی ازدواج با کسی است که هیچ علاقهای به این ارتباط ندارد. اگر شوهرتان مایل به گفتوگو باشد، ممکن است فرصتی برای تجدید ارتباط شما وجود داشته باشد. اما اگر او نخواهد در رابطه با شما مشارکت کند، بهتر است فکر کنید که آیا میتوانید و به چه مدتی از دوستان و خانوادهای که برای شما ارزش قائلند، حمایت عاطفی دریافت کنید. همچنین، یک سوال برای آینده این است که بدانید ارزش ازدواج برای شما علاوه بر ارتباط با شوهرتان چیست.
|
null |
I have been married for 11 years. Within the past 2 years we have drifted far apart. We coexist together but there is very little personal interest in each other. I often feel that my husband has "friends" at work that he is more emotional invested in than me. I feel very alone and just uncared for. Is there anything I can do to feel reconnected?
|
Communication opens up what is called "cognitive space" for your partner, and allows them to do the same for you. The more you know about each other, especially your everyday lives, creates a bond between the two of you. Much like the saying goes in the military, the same is true for a couple; "Complacency Kills". It is important for both of you to invest in each other on a regular basis. I regularly recommend that both of you take the 5 Love Languages Assessment and start using each other's top love languages to help show each other the positive affection that you feel (or at least want to feel) for one another. Start asking about your husband's day, trying to learn about all the interactions that he has at work, and feel free to ask questions so that he knows you really want to know about him, and know him intimately again.
|
من 11 سال است که ازدواج کردهام. در دو سال گذشته، ما بسیار از هم فاصله گرفتهایم. ما در کنار هم زندگی میکنیم، اما علاقه شخصی کمی به یکدیگر داریم. اغلب احساس میکنم که شوهرم در محل کار "دوستانی" دارد که بیشتر از من به آنها وابسته است. من خیلی احساس تنهایی و بیتوجهی میکنم. آیا کاری هست که بتوانم انجام دهم تا دوباره احساس ارتباط کنم؟
|
ارتباطات فضایی را که «فضای شناختی» نامیده میشود برای شریک زندگی شما باز میکند و به او اجازه میدهد همین کار را برای شما انجام دهد. هر چه بیشتر درباره یکدیگر، به ویژه زندگی روزمرهتان بدانید، پیوندی عمیقتر بین شما دو نفر ایجاد میشود. همانطور که مثل معروفی در ارتش میگوید، درباره زن و شوهر نیز همینطور است: «خودرضایی میکشد». برای هر دوی شما مهم است که بهطور منظم روی یکدیگر سرمایهگذاری کنید. من معمولاً توصیه میکنم که هر دوی شما در ارزیابی ۵ زبان عشق شرکت کنید و شروع به استفاده از زبانهای عشق اول یکدیگر کنید تا محبت مثبتی را که نسبت به هم دارید (یا حداقل میخواهید احساس کنید) به یکدیگر نشان دهید. شروع کنید به پرسیدن در مورد روز شوهر خود، سعی کنید درباره تمام تعاملاتی که او در محل کار دارد اطلاعاتی کسب کنید و با خیال راحت سوالاتی بپرسید تا او بفهمد که واقعاً میخواهید دربارهاش بدانید و مجدداً او را بهخوبی بشناسید.
|
null |
I have been married for 11 years. Within the past 2 years we have drifted far apart. We coexist together but there is very little personal interest in each other. I often feel that my husband has "friends" at work that he is more emotional invested in than me. I feel very alone and just uncared for. Is there anything I can do to feel reconnected?
|
Feeling alone in your marriage is one of the most painful feelings. Wanting connection with your spouse yet feeling the all too familiar distance that's keeping you apart can be so hurtful. But, change is possible. You might be able to move closer toward each other on your own but since there has been two years of distance, I would suggest looking into couples therapy with a trained couples therapist. They are trained in helping couples begin to examine what's been happening that has caused a drift in your marriage. I'm also curious if there was a significant event that occurred around the time you started feeling distant. If there was something that occurred during this time that is hard for you both to talk about, couples therapy can help with this also. It can provide a safe and supportive space for you both.
|
من 11 ساله ازدواج کردهام. در طی 2 سال گذشته، ما بسیار از هم دور شدهایم. ما کنار هم زندگی میکنیم، اما علاقه شخصی بسیار کمی به یکدیگر داریم. اغلب احساس میکنم شوهرم در محل کار "دوستانی" دارد که بیشتر از من به آنها سرمایهگذاری عاطفی کرده است. احساس تنهایی و بیتوجهی میکنم. آیا کاری هست که بتوانم انجام دهم تا دوباره احساس ارتباط کنم؟
|
احساس تنهایی در زندگی زناشویی یکی از دردناکترین احساسات است. تمایل به ارتباط با همسرتان و در عین حال تجربه فاصلهای آشنا که شما را از یکدیگر دور میکند، میتواند بسیار آزاردهنده باشد. اما، تغییر ممکن است. شما ممکن است بتوانید به تنهایی به یکدیگر نزدیکتر شوید، اما با توجه به وجود دو سال فاصله، پیشنهاد میکنم به زوجدرمانی با یک درمانگر متخصص مراجعه کنید. آنها آموزش دیدهاند تا به زوجها کمک کنند تا بررسی کنند که چه عواملی باعث ایجاد فاصله در ازدواج شما شده است. همچنین کنجکاوم بدانم آیا در زمانی که شروع به احساس فاصله کردید، رویداد مهمی رخ داده است. اگر موضوعی وجود دارد که صحبت در مورد آن برای هر دوی شما دشوار است، زوجدرمانی میتواند به این موضوع نیز کمک کند. این روش میتواند فضای امن و حمایتی را برای هر دوی شما فراهم کند.
|
null |
I have been married for 11 years. Within the past 2 years we have drifted far apart. We coexist together but there is very little personal interest in each other. I often feel that my husband has "friends" at work that he is more emotional invested in than me. I feel very alone and just uncared for. Is there anything I can do to feel reconnected?
|
Absolutely. Your question shows that you are going through a lot of pain and I'm sorry for that. Many couples go through this disconnect and hope to come to reconnect before things get to a breaking point. What I think can help is the following: 1.) Understand what his primary concern is2.) Understand what your primary concern is3.) What would you like to see different?4.) What would he like to see different? 5.) Be honest about your concern with him having friends (Be ready for honesty)6.) Help him understand you feel alone without him feeling guilty.7.) Let him know how committed you are to making this relationship despite the two of you drifting apart.8.) Sometimes if you just acknowledge the elephant in the room.9.) Couples/Marriage Therapy
|
من 11 ساله که ازدواج کردهام. در دو سال گذشته، ما بسیار از هم دور شدهایم. ما در کنار هم زندگی میکنیم، اما علاقه شخصی بسیار کمی به یکدیگر داریم. اغلب احساس میکنم که شوهرم در محل کار "دوستانی" دارد که بیشتر از من به آنها عاطفی وابسته است. خیلی احساس تنهایی میکنم و احساس میکنم که به من توجهی نمیشود. آیا کاری هست که بتوانم انجام دهم تا دوباره احساس ارتباط کنم؟
|
کاملاً. سوال شما نشان میدهد که دردهای زیادی را متحمل میشوید و من از این بابت متأسفم. بسیاری از زوجها این قطع ارتباط را تجربه میکنند و امیدوارند قبل از اینکه اوضاع به نقطهٔ شکست برسد، دوباره به هم وصل شوند. آنچه فکر میکنم میتواند کمک کند، موارد زیر است: 1.) درک کنید که نگرانی اصلی او چیست. 2.) درک کنید که نگرانی اصلی شما چیست. 3.) چه تغییراتی را میخواهید ببینید؟ 4.) او چه تغییراتی را میخواهد ببیند؟ 5.) در مورد نگرانی خود از بابت دوستیهای او صادق باشید (برای شنیدن راستهای تلخ آماده باشید). 6.) به او کمک کنید بفهمد که بدون او احساس تنهایی میکنید، بدون اینکه او احساس گناه کند. 7.) به او اطلاع دهید که چقدر به این رابطه متعهد هستید، حتی اگر شما از هم فاصله گرفتهاید. 8.) گاهی اوقات تنها با پذیرش مسألهای که در اتاق وجود دارد، میتوانید به پیشرفت برسید. 9.) تراپی برای زوجها/ازدواج.
|
null |
I have been married for 11 years. Within the past 2 years we have drifted far apart. We coexist together but there is very little personal interest in each other. I often feel that my husband has "friends" at work that he is more emotional invested in than me. I feel very alone and just uncared for. Is there anything I can do to feel reconnected?
|
What you are describing is something I often refer to as "living with your roommate" phenomenon. This is the idea that you feel like you are living with a roommate and no your partner or spouse . It is not uncommon for members of a couple to report to feel both physical and/or emotional distance. When we don't feel connected within relationships, this can be isolating and lonely. The emotional distance often makes us wonder: am I important to the other? These types of feelings need to be better understood in the context of your own background and upbringing I.e., who you are and also better understood in the context of your couple. Feeling reconnected can occur-- but there is not a "one size fits all" solutoon. As a first step, do you or your partner have any ideas of how to feel reconnected? Have you considering talking to your partner about the emotional void? Or how about discussing solutions , together, that might help-- from individual therapy to couple therapy to a weekly date night to inquiring about one another's personal interest to starting off the conversation of what both of you want and can do to re-establish feelings of connectiveness. If this is too frightening I.e., to address the lack of connection between you and your spouse. a fist meeting with a couple therapist can likely help unpack what the possible solutions for your couple.
|
من ۱۱ سال است که ازدواج کردهام. در دو سال گذشته، ما به شدت از هم دور شدهایم. ما کنار هم زندگی میکنیم اما علاقه شخصی بسیار کمی به یکدیگر داریم. اغلب احساس میکنم که شوهرم "دوستانی" در محل کار دارد که بیشتر از من نسبت به آنها عاطفی سرمایهگذاری کرده است. من احساس تنهایی و بیتوجهی میکنم. آیا کاری هست که بتوانم انجام دهم تا دوباره احساس ارتباط کنم؟
|
آنچه شما توصیف میکنید چیزی است که من اغلب آن را "پدیده زندگی با هماتاقی" مینامم. این ایده این است که شما احساس میکنید با یک هماتاقی زندگی میکنید و نه با شریک یا همسرتان. غیرمعمول نیست که اعضای یک زوج احساس فاصله فیزیکی و یا احساسی را گزارش دهند. زمانی که در روابط خود احساس ارتباط نمیکنیم، این میتواند باعث تنهایی و انزوا شود. فاصله عاطفی اغلب ما را وادار به پرسش میکند: آیا من برای دیگری مهم هستم؟ این نوع احساسات نیاز به درک بهتر در زمینه پیشینه و تربیت شما دارند، یعنی اینکه چه کسی هستید و همچنین باید در زمینه رابطه زناشویی شما بهتر فهمیده شوند. احساس بازگشت به ارتباط ممکن است اتفاق بیفتد، اما راهحل "یک اندازه برای همه" وجود ندارد. به عنوان اولین گام، آیا شما یا شریکتان ایدهای در مورد چگونگی احساس دوباره ارتباط دارید؟ آیا به این فکر کردهاید که با شریک زندگیتان درباره خلأ عاطفی صحبت کنید؟ یا اینکه درباره راهحلهایی که ممکن است مفید باشند، با هم بحث کنید - از درمان فردی، زوج درمانی، و شبهای قرار هفتگی گرفته تا پرس و جو درباره علایق یکدیگر و آغاز گفتگو درباره اینکه هر دو چه میخواهید و چه کارهایی میتوانید برای دوباره برقرار کردن احساس ارتباط انجام دهید. اگر این موضوع برای شما بسیار ترسناک است، یعنی برای پردهبرداری از فقدان ارتباط بین شما و همسرتان، یک ملاقات اولیه با یک زوج درمانگر میتواند به شما در کشف راهحلهای ممکن برای رابطهتان کمک کند.
|
null |
I have been married for 11 years. Within the past 2 years we have drifted far apart. We coexist together but there is very little personal interest in each other. I often feel that my husband has "friends" at work that he is more emotional invested in than me. I feel very alone and just uncared for. Is there anything I can do to feel reconnected?
|
I can think of several things that may help you to reconnect. I don't know how much time you actually spend together, but one thing you could try is to spend 15 minutes a week together talking about common interests or other things that make you feel connected.Have you considered a date night or anything (doesn't have to cost a lot of money, but could make each of you feel special)?Something else you could try is to consider talking to each other in a way where you summarize what you are hearing and reflect back to make sure that you got it right rather than just assuming so. Communicating this way can feel awkward at times, but it could reconnect how you are listening and deeply connecting with your partner. Also, you may discover that you are on two different pages about things on which you thought you understood what each other felt, wanted, or desired.Consider what makes your partner feel loved, valued, appreciated, or special. Can you name a few things and get them right according to your partner when you check in? Can he do the same for you?You could also try doing two things every day that would be appreciated by your partner without either of you having to ask for it. There is some more information here, although what you do for one another does not necessarily need to be on this list: http://www.couplesinstitute.com/tracking-success-by-doing-the-daily-double/Reconnecting is a bit of a process. Try to praise yourself and your partner for attempts that you make and recognize that you're not going to get it right 100% of the time. You may also find this book to be helpful (or there are other similar ones by the same author): https://smile.amazon.com/Love-Languages-Secret-that-Lasts/dp/080241270X/ref=sr_1_1?ie=UTF8&qid=1471479801&sr=8-1&keywords=Love+languagesIf this still seems difficult, consider seeing a local mental health professional. As one more thought, recall that this relationship involves both of you. If you are both committing to change your level of connection, change will likely not be a steady uphill climb (there could be plateaus or even some dips back in a negative direction) and each of you may change at a different rate.Best wishes in your quest for connection!
|
من 11 ساله ازدواج کردهام. در طی 2 سال گذشته، ما به شدت از یکدیگر فاصله گرفتهایم. ما در کنار هم زندگی میکنیم، اما علاقه شخصی بسیار کمی به هم داریم. اغلب احساس میکنم که شوهرم در محل کار "دوستانی" دارد که بیشتر از من به آنها عاطفی سرمایهگذاری میکند. احساس تنهایی زیادی میکنم و احساس میکنم به من توجهی نمیشود. آیا راهی وجود دارد که بتوانم دوباره احساس ارتباط کنم؟
|
من میتوانم به چندین چیز فکر کنم که ممکن است به شما در برقراری دوباره ارتباط کمک کند. نمیدانم واقعاً چقدر با هم وقت میگذرانید، اما یکی از کارهایی که میتوانید امتحان کنید، اختصاص 15 دقیقه در هفته به صحبت درباره علایق مشترک یا هر چیزی است که به شما احساس نزدیکی میدهد. آیا به برگزاری یک شب مخصوص برای خود فکر کردهاید؟ (این لزوماً نیاز به هزینه زیادی ندارد اما میتواند باعث شود هر یک از شما احساس خاصی داشته باشید.) همچنین میتوانید سعی کنید با یکدیگر به گونهای صحبت کنید که آنچه را شنیدهاید خلاصه کنید و تأمل کنید تا مطمئن شوید که درست متوجه شدهاید، به جای این که فرض کنید درست فهمیدهاید. برقراری ارتباط به این شیوه ممکن است گاهی احساس ناخوشایندی داشته باشد، اما میتواند به نحوه گوش دادن و ارتباط عمیقتری با شریک زندگیتان کمک کند. همچنین ممکن است متوجه شوید که در مورد مسائلی که فکر میکردید درک مشترکی دارید، در واقع دو نظر متفاوت دارید. به آنچه باعث میشود شریک زندگیتان احساس دوستداشتن، ارزشمندی، قدردانی یا خاص بودن کند، فکر کنید. آیا میتوانید چند مورد از این احساسات را نام ببرید و در هنگام بررسی، آنها را طبق نظر شریک زندگیتان صحیح بیان کنید؟ آیا او میتواند همین کار را برای شما انجام دهد؟ همچنین میتوانید سعی کنید هر روز دو کار انجام دهید که شریک زندگیتان از آنها قدردانی کند، بدون اینکه یکی از شما نیاز به درخواست داشته باشد. اطلاعات بیشتری در اینجا وجود دارد، اگرچه آنچه برای یکدیگر انجام میدهید لزوماً نیازی به بازتاب این لیست ندارد: http://www.couplesinstitute.com/tracking-success-by-doing-the-daily-double/ برقراری مجدد ارتباط کمی فرآیند است. سعی کنید برای تلاشهایی که انجام میدهید خود و شریک زندگیتان را تحسین کنید و به خاطر داشته باشید که نمیتوانید همیشه 100 درصد درست عمل کنید. همچنین ممکن است این کتاب برای شما مفید باشد (یا کتابهای دیگری از همان نویسنده وجود دارد): https://smile.amazon.com/Love-Languages-Secret-that-Lasts/dp/080241270X/ref=sr_1_1?ie=UTF8&qid=1471479801&sr=8-1&keywords=Love+languages اگر این مسائل هنوز هم دشوار به نظر میرسد، به یک متخصص سلامت روان محلی مراجعه کنید. به یاد داشته باشید که این رابطه شامل هر دوی شماست. اگر هر دوی شما به تغییر در سطح ارتباطتان متعهد هستید، تغییر احتمالاً یک روند پیوسته نخواهد بود و ممکن است فواصل یا حتی افتهایی به سمت وضعیت منفی نیز وجود داشته باشد و هر یک از شما با سرعت متفاوتی تغییر کند. بهترین آرزوها در تلاشهای شما برای برقراری ارتباط!
|
null |
For some reason I feel very uncomfortable with my girlfriend showing off her body in certain poses on social media. I know she is proud of her body and I respect that, but I dont feel comfortable with her openly showing off her body the way she does.
Anytime I bring it up to her she thinks Im calling her a whore. How can I deal with my girlfriend showing off her body on social media and not hurt her feelings?
|
Ask her to consider your feelings not only her own defensiveness that she is called a whore by you.Clearly since you're writing on a site which offers psychological and emotional support and guidance, you do not consider your gf to be a whore.She may not realize or considered that you are somewhat protective of who sees her body. In the end she may not want the privacy over her body which you are encouraging her to have.At least you will have the satisfaction to know you stated your actual reasons for your request, and did not rely on the ones she imagined you have.
|
به دلایلی احساس ناراحتی میکنم از اینکه دوست دخترم بدنش را در ژستهای خاصی در شبکههای اجتماعی به نمایش میگذارد. میدانم که او به بدنش افتخار میکند و به آن احترام میگذارم، اما با نمایش بدنش به این شکل احساس راحتی نمیکنم.
هر بار که این موضوع را با او در میان میگذارم، فکر میکند که من او را فاحشه خطاب میکنم. چگونه میتوانم با دوست دخترم که بدنش را در شبکههای اجتماعی نشان میدهد کنار بیایم بدون اینکه احساساتش را جریحهدار کنم؟
|
از او بخواهید که احساسات شما را در نظر بگیرد نه تنها حالت تدافعیاش به خاطر نامگذاری شما بر او بهعنوان فاحشه. واضح است که از آنجایی که شما در سایتی مینویسید که حمایت و راهنمایی روانی و عاطفی ارائه میدهد، gf شما را فاحشه نمیدانید. او ممکن است متوجه یا در نظر نگرفته باشد که شما نسبت به کسانی که بدن او را میبیند، بهنوعی محافظتکننده هستید. در نهایت، ممکن است او نخواهد که حریم خصوصی را که شما او را به حفظ آن تشویق میکنید، داشته باشد. حداقل شما از این موضوع راضی خواهید بود که دلایل واقعی درخواست خود را بیان کردهاید و به دلایلی که او تصور میکرده، تکیه نکردهاید.
|
null |
My husband and I had our first threesome recently. Everyone was drinking and he was on her more then me. He and I talked about it afterwards and it made me feel better, and now I'm craving more of it. But before it gets close to happening I get this empty feeling. Why am I feeling this way?
|
As someone who specializes in sexuality and polyamory, I can tell you that your experience is incredibly common. It can be helpful to keep in mind that alcohol lowers our inhibitions, and for first time threesomes or any new sexual behavior really, we humans tend to enjoy a little extra oomph to our courage levels. That being said, it also lowers our ability to make well thought-out decisions. This combined with the brain rewarding novelty (new lover, new experience with our partner etc.) and maybe even some over-zealousness and performance anxiety could likely explain why your husband was on her more than you. My encouragement to you is to try not to overthink it at this stage. Now, IF you two choose to bring her or someone else into the bedroom again and a similar thing keeps happening, I would definitely push the issue and see what's up from his perspective.The empty feeling could be any number of things including:Fear that "you're not enough for him"Fear that "she's better than you" in some wayFear that "if we keep doing this thing, he will need it and what happens if I no longer want it?"Opposite fear of "what if I now want her more than him" or "if I want the threesomes and he doesn't?"Fear of "does this mean our sex life isn't good enough as it is?"...."do we have to always add a little spice to keep it hot?"Or like Robin alluded to, preconceived notions about what culture, religion, family and friends etc. say about what marriage and sex "should" look like. I also agree with her encouragement to explore the empty feeling further and see what nuances of other feelings are in there...jealousy? insecurity? shame? regret? longing? When you can identify and name them, they are easier handled. Some of the resources I recommend poly/ sexually open couples are:“Love in Abundance: a Counselor’s Advice on Open Relationships” by Kathy Labriola“The Jealousy Workbook: Exercises and Insights for Managing Open Relationships” by Kathy Labriola“Rewriting the Rules: an Integrative Guide to Love, Sex, and Relationships” by Meg Barker“More Than Two: a Practical Guide to Ethical Polyamory” by Franklin Veaux & Eve Rickert“The Game Changer: a Memoir of Disruptive Love” by Franklin Veaux“The Ethical Slut: a Practical Guide to Polyamory, Open Relationships, and Other Adventures” by Dossie Easton & Janet Hardy“Opening Up: a Guide to Creating and Sustaining Open Relationships” by Tristan Taormino“Open All the Way: Confessions From my Open Marriage” by Sadie Smythe“Henry and June: From ‘A Journal of Love’ – The Unexpurgated Diary of Anais Nin (1931-1932)“Personally, I find your cravings to be healthy and quite normal. The key is to make them work well for you and your partner(s). Robin's also right about communication being key. Some of the suggested resources above can help get those conversations started. And if you need further assistance, absolutely I would find a sex-positive, poly-positive counselor to chat with.Best of luck to you!Tamara Powell, LMHC
|
من و شوهرم اخیراً اولین تجربه سهنفرهمان را داشتیم. همه مشروب مینوشیدند و او بیشتر از من به او توجه داشت. بعداً دربارهاش صحبت کردیم و این باعث شد احساس بهتری پیدا کنم، و حالا بیشتر هوس آن را دارم. اما قبل از اینکه به وقوع بپیوندد، این احساس خالی بودن را دارم. چرا اینطور احساس میکنم؟
|
بهعنوان فردی که در زمینههای جنسی و پلیآموری تخصص دارد، میتوانم به شما بگویم که تجربه شما بسیار رایج است. در نظر داشته باشید که الکل مهارهای ما را کاهش میدهد و در تجربههای سهنفره یا هر رفتار جنسی جدیدی، ما انسانها تمایل داریم سطح شجاعت بیشتری را احساس کنیم. با این حال، الکل همچنین توانایی ما را برای اتخاذ تصمیمات سنجیده کاهش میدهد. این موضوع بهعلاوه، با پاداشدهی مغز به نوآوری (عاشق جدید، تجربه جدید با شریک زندگیمان و غیره) و ممکن است کمی بیش از حد شگفتزدگی و اضطراب عملکرد، توضیحدهنده این باشد که چرا شوهرتان بیشتر به او توجه میکند. تشویق من به شما این است که در این مرحله بیش از حد به آن فکر نکنید. حال، اگر شما و شوهرتان تصمیم بگیرید او یا شخص دیگری را دوباره به اتاق خواب بیاورید و چنین وضعیتی دوباره پیش بیاید، حتماً باید موضوع را روشن کنید و از دیدگاه او مطلع شوید. احساس خالی بودن ممکن است به دلیل ترسهای مختلفی باشد، از جمله: ترس از اینکه "شما برای او کافی نیستید"، ترس از اینکه "او به نوعی از شما بهتر است"، ترس از اینکه "اگر به این کار ادامه دهیم، او به آن نیاز خواهد داشت و اگر من دیگر آن را نخواهم چه اتفاقی میافتد؟"، ترس متضاد از اینکه "اگر من اکنون او را بیشتر از شوهرتان بخواهم" یا "اگر من به سهنفرهها تمایل داشته باشم و او نداشته باشد؟"، ترس از اینکه "آیا این بدان معناست که زندگی جنسی ما به اندازه کافی مطلوب نیست؟" یا "آیا باید همیشه کمی ادویه به آن اضافه کنیم تا آن را هیجانانگیز نگه داریم؟" همچنین، مانند چیزی که رابین اشاره کرد، تصورات پیشفرض درباره فرهنگ، مذهب، خانواده و دوستان درباره اینکه ازدواج و رابطه جنسی چه شکلی باید داشته باشد. من همچنین با تشویق او برای کاوش بیشتر در احساس خالی موافقم و این احساسات را بررسی کنم: حسادت؟ ناامنی؟ شرم؟ پشیمانی؟ اشتیاق؟ وقتی بتوانید این احساسات را شناسایی و نام ببرید، مدیریت آنها آسانتر میشود. برخی از منابعی که به زوجهای پلی/جنسباز توصیه میکنم عبارتند از: «عشق فراوان: توصیههای مشاور در مورد روابط باز» نوشته کتی لابریولا، «کتاب کار حسادت: تمرینها و بینشهایی برای مدیریت روابط باز» نوشته کتی لابریولا، «بازنویسی قوانین: راهنمای یکپارچه برای عشق، سکس و روابط» نوشته مگ بارکر، «بیش از دو: راهنمای عملی برای چندهمسری اخلاقی» اثر فرانکلین وو و ایو ریکرت، «تغییر بازی: خاطرات عشق مخل» اثر فرانکلین ووکس، «شلخت اخلاقی: راهنمای عملی برای پولیاموری، روابط باز، و ماجراهای دیگر» نوشته دوسی ایستون و جانت هاردی، «باز کردن: راهنمای ایجاد و حفظ روابط باز» نوشته تریستان تائورمینو، «همه راه باز: اعترافات از ازدواج باز من» نوشته سادی اسمیت، «هنری و جون: از «ژورنال عشق» - خاطرات بدون سانسور آنایس نین (1931-1932). از نظر من، دغدغههای شما سالم و کاملاً طبیعی است. نکته کلیدی این است که آنها را بهخوبی برای شما و شریک یا شرکای زندگیتان تنظیم کنید. رابین همچنین به درستی بر اهمیت ارتباط تأکید میکند. برخی از منابع پیشنهادی میتوانند به آغاز این گفتگوها کمک کنند. و اگر به کمک بیشتری نیاز دارید، مطمئناً به شما توصیه میکنم با یک مشاور جنسی مثبت و چندمحوری صحبت کنید. برایتان آرزوی موفقیت دارم! تامارا پاول، LMHC
|
null |
My husband and I had our first threesome recently. Everyone was drinking and he was on her more then me. He and I talked about it afterwards and it made me feel better, and now I'm craving more of it. But before it gets close to happening I get this empty feeling. Why am I feeling this way?
|
Because the acrobatics and excitement of sex has nothing to do with the meaning of deeper emotional attachment to another person with whom we are in a relationship.Try to distinguish between your feelings of excitement from the novel sexual arrangement and what you feel is necessary in order to feel emotionally close and attached to your husband.
|
من و شوهرم اخیراً اولین تجربه سه نفرهمان را داشتیم. همه در حال نوشیدن بودند و او بیشتر از من روی او بود. ما بعداً دربارهاش صحبت کردیم و این باعث شد احساس بهتری پیدا کنم و حالا بیشتر هوس آن را دارم. اما قبل از اینکه این تجربه نزدیک شود، این احساس خلا را دارم. چرا این احساس را دارم؟
|
زیرا حرکات آکروباتیک و هیجان جنسی هیچ ارتباطی با معنای وابستگی عاطفی عمیقتری به شخص دیگری که در ارتباط هستیم ندارد. سعی کنید بین احساسات هیجانزای خود از چیدمان جدید جنسی و آنچه که برای احساس نزدیکی و وابستگی عاطفی به همسرتان لازم است تمایز قائل شوید.
|
null |
My husband and I had our first threesome recently. Everyone was drinking and he was on her more then me. He and I talked about it afterwards and it made me feel better, and now I'm craving more of it. But before it gets close to happening I get this empty feeling. Why am I feeling this way?
|
You need to have an honest conversation with each other about WHY you both want a threesome. Evaluate the status of your relationship with each other. Are you having issues? Fighting? Not feeling satisfied with each other? How has your sex life been with each other? If there are any problems, insecurities, issues, introducing something like this may only make your relationship worse. Open relationships and threesomes rarely work out well. Sure, there are some who successfully live this lifestyle, but it only works when both people are completely secure in their relationship with each other, harbor no jealousies or insecurities, and aren't looking to someone else to satisfy needs that aren't getting met by their spouse. Let me say that again: This is not likely to work out well for you if either of you are insecure, jealous, or looking to have needs met by this other person that you aren't getting from your spouse. That empty feeling you're having - listen to it. Dig deep to find out where it is coming from. What thoughts are going through your head when you feel that way? You'll get the answer.The other thing that helps make something like this work is for both of you to listen and respect each other. If you don't like it that he paid more attention to the other girl, he needs to know that, and he needs to respect that. If you're going to do it again, he needs to know what you're comfortable with and what you want. Set the limits before you're in the moment, before it's too late to take an action back. Turn it around and ask him what he would be comfortable with if it were a man instead of a woman.It is perfectly natural to be curious and want to experiment. A lot of people get that out of the way before settling down in a monogamous relationship. People who marry young and/or inexperienced may still feel that curiosity about things like that and want to experience them, but don't want to hurt their spouse. The REASON you are both doing this matters a lot. If there are problems in your relationship, this is likely to only make things worse.
|
من و شوهرم به تازگی اولین تجربه سهنفرهمان را داشتیم. همه مشغول نوشیدن بودند و او بیشتر از من با او بود. بعد از آن، دربارهاش با یکدیگر صحبت کردیم و این به من احساس بهتری داد و حالا بیشتر دلم میخواهد دوباره این تجربه را تکرار کنم. اما قبل از اینکه به وقوع بپیوندد،احساس خلأ میکنم. چرا این احساس را دارم؟
|
شما باید با یکدیگر گفتگوی صادقانهای دربارهٔ دلایل تمایلتان به داشتن یک تجربه سهنفره داشته باشید. وضعیت رابطهتان را با یکدیگر ارزیابی کنید. آیا با مشکلاتی روبرو هستید؟ دعوا میکنید؟ از یکدیگر احساس رضایت نمیکنید؟ زندگی جنسیتان با هم چگونه بوده است؟ اگر هرگونه مشکل، ناامنی یا مسألهای وجود دارد، معرفی چنین تجربهای ممکن است رابطهتان را بدتر کند. روابط آزاد و سهنفره به ندرت به نتایج خوبی منجر میشود. البته، افرادی هستند که با موفقیت این سبک زندگی را دنبال میکنند، اما این تنها زمانی موفق است که هر دو نفر بهطور کامل در رابطهشان با یکدیگر احساس امنیت کنند و حسادت یا ناامنی نداشته باشند و به دنبال برآورده کردن نیازهایی نباشند که هنوز از سوی همسرشان برآورده نشدهاند. اجازه دهید دوباره این را بگویم: اگر هر یک از شما ناامن، حسود یا به دنبال برآورده شدن نیازهایی از سوی شخص دیگری باشید که از طرف همسرتان دریافت نمیکنید، احتمالاً این تجربه به خوبی پیش نخواهد رفت. آن احساس خالیبودن که دارید - به آن گوش کنید. به عمق آن بروید تا بفهمید منشا آن کجاست. چه افکاری در سرتان میگذرد وقتی که این احساس را دارید؟ شما پاسخ را خواهید یافت. یکی دیگر از نکات مهم در موفقیت یک چنین تجربهای این است که هر دو به یکدیگر گوش دهید و به یکدیگر احترام بگذارید. اگر از این که او بیشتر به دختر دیگر توجه کند ناراحت میشوید، او باید این را بداند و به آن احترام بگذارد. اگر میخواهید این تجربه را دوباره تکرار کنید، او باید بداند که شما با چه چیزی احساس راحتی میکنید و چه چیزی میخواهید. قبل از ورود به آن لحظه، و قبل از آنکه خیلی دیر شود، مرزهایتان را مشخص کنید. همچنین میتوانید از او بپرسید اگر این فرد یک مرد به جای یک زن بود، او با چه چیزهایی احساس راحتی میکرد. کنجکاوی و تمایل به آزمایش کاملاً طبیعی است. بسیاری از مردم قبل از ورود به یک رابطهی تکهمسری این نیازها را برطرف میکنند. افرادی که جوان یا بیتجربه ازدواج میکنند ممکن است هنوز نسبت به اینگونه تجربیات کنجکاو باشند و بخواهند آنها را تجربه کنند، اما در عین حال نمیخواهند به همسرشان آسیب بزنند. دلیل اینکه هر دوی شما این کار را انجام میدهید بسیار مهم است. اگر در رابطهتان مشکلاتی وجود دارد، احتمالاً این تجربه اوضاع را بدتر خواهد کرد.
|
null |
My husband and I had our first threesome recently. Everyone was drinking and he was on her more then me. He and I talked about it afterwards and it made me feel better, and now I'm craving more of it. But before it gets close to happening I get this empty feeling. Why am I feeling this way?
|
Hello there. As you have courageously explained your soulful dilemma. I can appreciate the complexity of this situation. You have identified some key factors that may be contributing to your sense of feeling "empty". One, is the ultimate goal here able to be acquired from this arrangement? Are you trying to have your fulfillment with another woman while in the presence of your husband but not with him 'on her' as much or at all? Are you trying to ask him to be more passive participant? Perhaps be careful of not drinking too heavily... In the whole event, how do you want to feel intimate or connected ? Were you craving all along, him to really be all over you along with her? These are questions that arise; maybe not solutions. Its always good to be very clear with oneself of what is the ultimate target here... And always measure the potential danger.. Peace - keith
|
من و شوهرم اخیراً اولین تجربه سه نفریمان را داشتیم. همه در حال نوشیدن الکل بودند و او بیشتر از من به او توجه میکرد. بعداً درباره آن صحبت کردیم و این موضوع به من احساس بهتری داد و حالا بیشتر به آن هوس میکنم. اما قبل از اینکه این موضوع نزدیک به وقوع بیفتد، یک احساس پوچی در من ایجاد میشود. چرا این احساس را دارم؟
|
سلام. همانطور که شما شجاعانه معضل روحی خود را توضیح دادهاید، من میتوانم پیچیدگی این وضعیت را درک کنم. شما برخی از عوامل کلیدی را شناسایی کردهاید که ممکن است به احساس «خالی بودن» شما کمک کند. اولین سوال این است که آیا هدف نهایی از این ترتیب به دست آمدنی است؟ آیا سعی میکنید در حضور همسرتان از خوشی با زن دیگری بهرهمند شوید، بدون اینکه به اندازه کافی با او «روی او» باشید؟ آیا میخواهید از او بخواهید که بیشتر به عنوان یک شرکتکننده منفعل عمل کند؟ شاید بهتر است مراقب باشید که بیش از حد مشروب نخورید... در نهایت، شما چگونه میخواهید احساس صمیمیت یا ارتباط کنید؟ آیا همیشه این احساس را داشتید که او واقعاً باید در کنار شما و او باشد؟ اینها سوالاتی هستند که به ذهن میرسند؛ شاید راه حلها نباشند. همیشه خوب است که با خودتان کاملاً واضح باشید که هدف نهایی چیست و همچنین خطرات احتمالی را بسنجید. صلح - کیت
|
null |
My husband and I had our first threesome recently. Everyone was drinking and he was on her more then me. He and I talked about it afterwards and it made me feel better, and now I'm craving more of it. But before it gets close to happening I get this empty feeling. Why am I feeling this way?
|
Hello, and thank you for your question. Nervousness, when doing something new, especially something sexual that can feel so personal, is very common. Indeed, despite the fact that nervousness can be uncomfortable, it is also part of the excitement of trying something new. Many people who engage in open, polyamorous, and/or other-type relationships, will tell you that difficult feelings, such as jealousy and anger, do show up sometimes. This doesn't prove that there is something wrong with the relationship, it just shows that you retain normal human emotions while in one. And many people who are in polyamorous relationships have written about the work it sometimes takes to make such relationships work. Of course, all relationships take work, so polyamorous and other types of relationships are simply not an exception. There could be several reasons why you are feeling the way you do. One reason could be that you are simply not as comfortable with the idea as you think you are. Some time and good communication with your husband may help you with this. Another reason this may be bothering you is because, on some level, you are aware of the messages society gives us about marriages. They are supposed to be monogamous, heterosexual, etc. etc. Just because you may not agree with these beliefs doesn't mean that you haven't been influenced by them. We all have. Another reason this may be upsetting you is because it may feel a little frightening. Perhaps there are a lot of "What ifs" going on in your mind. When you get the "empty" feeling, it may be helpful to try to really nail down the emotions that are attached to that feeling. One thing that I do think is very important is that you communicate these feelings to your husband. It may even be a good idea to talk about expectations or "ground rules", if you will. It is important that you are both on the same page about what this is, and why you are doing it. If you continue to struggle, I suggest finding a counselor who has experience in sex and sexuality. I wish you well.Robin J. Landwehr, DBH, LPCC, NCC
|
من و شوهرم اخیراً اولین تجربه سهنفرهمان را داشتیم. همه مشروب مینوشیدند و او بیشتر از من به او توجه میکرد. بعد از آن با هم در موردش صحبت کردیم و این باعث شد احساس بهتری داشته باشم و اکنون بیشتر هوس آن را دارم. اما قبل از اینکه به وقوع بپیوندد، این احساس خلأ را دارم. چرا اینطور احساس میکنم؟
|
با سلام و تشکر از سوال شما. احساس عصبی بودن هنگام انجام کار جدید، بهویژه کارهای جنسی که میتواند بسیار شخصی باشد، کاملاً طبیعی است. در واقع، اگرچه عصبی بودن ممکن است ناراحتکننده باشد، اما بخشی از هیجان تجربه چیزهای جدید است. بسیاری از افرادی که در روابط باز، چندعشقی و یا انواع دیگر روابط هستند، به شما خواهند گفت که احساسات دشواری نظیر حسادت و عصبانیت گاهی خود را نشان میدهند. این امر دلیلی بر وجود مشکل در رابطه نیست، بلکه نشاندهنده این است که شما در حین داشتن یک رابطه، احساسات انسانی طبیعی را تجربه میکنید. بسیاری از افرادی که در روابط چندعشقی قرار دارند، درباره چالشهایی که گاهی برای موفقیت در این نوع روابط باید پشت سر گذاشت، نوشتهاند. البته، تمام روابط نیازمند تلاش هستند و بنابراین، روابط چندعشقی و دیگر انواع روابط نیز از این قاعده مستثنی نیستند. ممکن است دلایل متعددی وجود داشته باشد که چرا شما این احساسات را تجربه میکنید. یکی از دلایل ممکن است این باشد که شما به اندازهای که فکر میکنید با این ایده راحت نیستید. گذراندن زمان بیشتر و برقراری ارتباط خوب با همسرتان میتواند در این زمینه کمککننده باشد. دلیل دیگر ممکن است این باشد که شما در سطحی از پیامهای جامعه در مورد ازدواج آگاهی دارید که انتظار میرود تکهمسر، دگرجنسگرا و غیره باشد. فقط به این دلیل که ممکن است با این باورها موافق نباشید، به این معنا نیست که تحت تأثیر آنها قرار نگرفتهاید. ما همه نسبت به این موضوعات تحت تأثیر قرار میگیریم. دلیل دیگری که ممکن است شما را ناراحت کند، میتواند ترس از ناشناختهها باشد. شاید در ذهن شما سوالات "چه میشد اگر" وجود داشته باشد. زمانی که احساس "خالی بودن" میکنید، ممکن است مفید باشد که به واقعیت احساسی که به این حالت مربوط میشود، توجه کنید. یکی از نکات مهم این است که شما این احساسات را با شوهرتان درمیان بگذارید. همچنین ممکن است ایده خوبی باشد که در مورد انتظارات یا "قوانین اصلی" صحبت کنید. مهم است که هر دوی شما در مورد این مسئله و دلیل انجام آن، همنظر باشید. اگر همچنان با این موضوع مشکلی دارید، پیشنهاد میکنم با یک مشاور مجرب در زمینه روابط جنسی و عاشقانه مشورت کنید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. رابین جی. لندور، DBH، LPCC، NCC
|
null |
I have cheated on my husband of five years roughly ten times. I pretend we aren't married at my work. Recently, he has caught on, but I lie to cover it. He use to talk to girls online, but I have caught myself constantly having a affair.
|
Whether to divorce or not depends on your reasoning to do so.Marriage is its own unique existence dependent on what the partners want from it.Examine your terms of satisfaction from the marriage.Maybe you have very clear reasons to continue the marriage.Maybe you don’t.Only you can decide if what you’re contributing and benefitting is satisfying enough to stay.
|
من تقریباً ده بار به شوهرم که پنج سال است با او هستم خیانت کردهام. در محل کارم وانمود میکنم که ازدواج نکردهایم. اخیراً او متوجه شده است، اما من دروغ میگویم تا آن را پنهان کنم. او قبلاً با دختران آنلاین صحبت میکرد، اما من خود را در حال خیانت مداوم مییابم.
|
اینکه آیا میخواهید طلاق بگیرید یا نه بستگی به دلایل شما برای انجام این کار دارد. ازدواج وجودی منحصر به فرد است که به خواستههای شرکای آن وابسته است. شرایط رضایت خود را از ازدواج بررسی کنید. شاید دلایل روشنی برای ادامه ازدواج داشته باشید و شاید هم نداشته باشید. تنها شما میتوانید تصمیم بگیرید که آیا چیزی که به آن کمک میکنید و از آن بهرهمند میشوید، به اندازه کافی راضی کننده است تا بمانید یا خیر.
|
null |
I have cheated on my husband of five years roughly ten times. I pretend we aren't married at my work. Recently, he has caught on, but I lie to cover it. He use to talk to girls online, but I have caught myself constantly having a affair.
|
Clearly you seem interested in being other people, and you are also concerned about your husband being unfaithful online. But it seems like there is something that keeps you with your husband. And I have so many questions for you: What are you looking for outside of your marriage? Are you willing to give that up if your husband is not able to provide it? Do you want to stay together and make it work? Do you want to open the lines of communication with your husband, so you could analyze the situation together?I suggest attending couple’s therapy or even couple’s mediation to assess and discuss where you want to go whit your relationship. It will also help to establish healthy lines of communication, where you could express the pros and cons of the relationship, analyze if you are willing to work to stay together, or have some closure and process a separation. I provide a combination of counseling and mediation in couple's therapy, you can call 787466-5478 to make an appointment.¿Deberé divorciarme?Le he sido infiel a mi esposo al menos diez veces en los últimos cinco años. En el trabajo pretendo que no soy casada. Recientemente se fijo, pero mentí para cubrirlo. El hablaba con mujeres por el internet, pero yo he tenido varias aventuras.Claramente tu estas interesada en ver a otras personas, y estas preocupada de que tu esposo haya sido infiel. Pero al parecer hay algo que aun sostiene la relación. Tengo varias preguntas para ti: ¿Que estas buscando fuera de tu matrimonio? ¿Estás dispuesta a dejar lo que encuentras fuera del matrimonio, si tu esposo no puede dártelo? ¿Quieres quedarte con él y hacerlo funcionar? ¿Te gustaría abrir las líneas de comunicación con tu esposo, para que puedan analizar su relación?Les sugiero hacer terapia de pareja o inclusive mediación, para asesar y discutir a donde quieres llegar con tu relación. También les ayudaría a re-establecer líneas de comunicación de manera que puedan expresar los pros y contras de estar juntos, ver si pueden trabajar para mejorar su matrimonio o partir amigablemente. En mi consultorio proveo una combinación de consejería de pareja y mediación, puede llamar al 787-466-5478 para una cita.
|
من تقریباً ده بار به همسرم که پنج سال است با او هستم خیانت کردهام. در محل کارم تظاهر میکنم که ازدواج نکردهایم. اخیراً او متوجه شده، اما من برای پوشاندن آن دروغ میگویم. او قبلاً با دختران آنلاین صحبت میکرد، اما من همواره در حال داشتن یک رابطه نامشروع هستم.
|
به وضوح به نظر میرسد شما به ارتباط با دیگران علاقهمند هستید و همچنین نگران خیانت همسرتان در فضای آنلاین هستید. اما به نظر میرسد چیزی وجود دارد که شما را در کنار شوهرتان نگه داشته است. و من سوالات زیادی برای شما دارم: خارج از ازدواجتان به دنبال چه چیزی هستید؟ آیا حاضرید آنچه را که در خارج از ازدواج پیدا میکنید، رها کنید اگر شوهرتان نتواند آن را برای شما فراهم کند؟ آیا میخواهید با هم بمانید و بر سر مسائل کار کنید؟ آیا مایلید خطوط ارتباطی را با همسرتان باز کنید تا بتوانید با هم شرایط را تحلیل کنید؟ من پیشنهاد میکنم در جلسات مشاوره زوجها یا حتی میانجیگری زوجها شرکت کنید تا ارزیابی کنید و درباره اینکه به کجا میخواهید در رابطهتان برسید صحبت کنید. این همچنین به شما کمک میکند خطوط ارتباطی سالمی را ایجاد کنید که در آن میتوانید مزایا و معایب رابطه را بیان کنید، تجزیه و تحلیل کنید که آیا مایل به تلاش برای ماندن با هم هستید یا نیاز به فرآیند جدایی دارید. من ترکیبی از مشاوره و میانجیگری در درمان زوجها ارائه میدهم، میتوانید برای تعیین وقت با شماره 787-466-5478 تماس بگیرید. آیا باید جدا شوم؟ من در پنج سال گذشته حداقل ده بار به همسرم خیانت کردهام. در محل کار وانمود میکنم که متأهل نیستم. اخیراً او متوجه شد، اما برای پوشش آن دروغ گفتم. او با زنان در اینترنت صحبت میکرد، اما من چندین رابطه پنهانی داشتهام. واضح است که شما به ارتباط با دیگران علاقهمند هستید و نگران این هستید که همسرتان نیز خیانت کرده باشد. اما به نظر میرسد هنوز چیزی وجود دارد که رابطه شما را حفظ کند. سوالات زیادی از شما دارم: خارج از ازدواجتان به دنبال چه چیزی هستید؟ آیا حاضرید آنچه را که در بیرون از ازدواج پیدا میکنید، رها کنید اگر شوهرتان نتواند آن را برای شما فراهم کند؟ آیا میخواهید با او بمانید و بر روی رابطهتان کار کنید؟ آیا مایلید خطوط ارتباطی را با همسرتان باز کنید تا بتوانید رابطهتان را مورد بررسی قرار دهید؟ این همچنین به شما کمک میکند که خطوط ارتباطی را مجدداً برقرار کرده و بتوانید مزایا و معایب بودن با یکدیگر را بیان کنید، و اینکه آیا میتوانید برای بهبود ازدواجتان تلاش کنید یا به طور دوستانه جدا شوید. در مطب من، ترکیبی از مشاوره و میانجیگری برای زوجها ارائه میشود، و میتوانید برای تعیین وقت با شماره 787-466-5478 تماس بگیرید.
|
null |
I have cheated on my husband of five years roughly ten times. I pretend we aren't married at my work. Recently, he has caught on, but I lie to cover it. He use to talk to girls online, but I have caught myself constantly having a affair.
|
It may be helpful to have this emotionally impactful conversation in the context of couples therapy.Whether or not you should get a divorce is not the first question that comes to mind for me, but more along the lines of do you want to be together and what kind of relationship do you want to create?For some people, polyamorous relationships (those involving more than two people) are acceptable. This does not work for everyone, but if each of you agree that that is okay, it may work for you and your husband. If it is something that you are both open to, it is often beneficial to have more than one discussion about the details of what is acceptable for each of you.If you want to be devoted only to each other, what does that lifestyle look like for each of you? What can you start or stop doing right now to move your relationship in that direction?Neither of you can make the other partner change. That does not mean you cannot talk about what each of your goals are together and support each other in working toward those goals you have for yourselves.Sometime having discussions like these is easier when there is a structure and/or someone in the room (like a therapist) who can help keep the conversation on topic and work on having each of you communicate in a way that expresses your wants, wishes, and desires in a way that is not blaming of your partner.If either of you wants a divorce, that could be part of the discussion. Divorce is not the only choice here, depending upon what each of you wants and is willing to accept, learn, and grow from as it relates to yourself and your partner.
|
من تقریباً ده بار به شوهرم که پنج سال با هم هستیم خیانت کردم. در محل کارم وانمود میکنم که متأهل نیستم. اخیراً او به موضوع مشکوک شده، اما من برای پوشاندن آن دروغ میگویم. او قبلاً با دختران آنلاین صحبت میکرد، اما من خودم را درگیر رابطهای نامشروع کردهام.
|
ممکن است انجام این مکالمه تأثیرگذار عاطفی در چارچوب زوجدرمانی مفید باشد. اینکه آیا باید طلاق بگیرید یا نه، اولین سؤالی نیست که برای من مطرح میشود، بلکه بیشتر این است که آیا میخواهید با هم باشید و چه نوع رابطهای را میخواهید شکل دهید؟ برای برخی افراد، روابط چندهمسری (روابطی که شامل بیش از دو نفر است) قابل قبول است. این گزینه برای همه مناسب نیست، اما اگر هر یک از شما با این موضوع موافق هستید، ممکن است برای شما و شوهرتان کارآمد باشد. اگر این موضوع برای هر دوی شما قابل قبول است، معمولاً مفید است که بیش از یک بار درباره جزئیات آنچه برای هر کدام از شما قابل قبول است گفتگو کنید. اگر میخواهید فقط به یکدیگر اختصاص داشته باشید، این سبک زندگی برای هر یک از شما چگونه است؟ در حال حاضر چه اقداماتی میتوانید شروع یا متوقف کنید تا رابطهتان را به آن سمت هدایت کنید؟ هیچیک از شما نمیتوانید شریک دیگری را تغییر دهید. این به معنای عدم امکان گفتگو درباره اهداف هر یک از شما نیست و میتوانید از یکدیگر در راستای دستیابی به آن اهداف حمایت کنید. گاهی اوقات، داشتن ساختار و/یا حضور فردی در جلسه (مانند یک درمانگر) میتواند کمک کند تا این نوع مباحث راحتتر انجام شود و کمک کند تا هر یک از شما به گونهای ارتباط برقرار کند که خواستهها و آرزوهایش را به روشی بیان کند که همسرتان را مورد سرزنش قرار ندهد. اگر هر یک از شما تمایل به طلاق داشته باشید، این موضوع میتواند بخشی از گفتگو باشد. طلاق تنها گزینهای نیست که در اینجا مطرح است، بستگی به این دارد که هر یک از شما چه میخواهید و چه چیزهایی را مایل به پذیرفتن، یادگیری و رشد از آنها به عنوان فرد و به عنوان یک زوج هستید.
|
null |
My husband and I have been married for seven years, and in that time, we have only had sex four or five times. Others have told me that most men would have left me by now. Honestly, I think I have a low sex drive or neither one of us actually knows what we are doing. I want to be better connected with my husband.
|
There are many different ways that can be approached in your situation.1. I would recommend a complete medical examination including blood test. i would want to know if there are any medical issues in your low sex drive.2. Where is your husband in this situation? Is he resentful, accepting, demanding or neutral?3. What is your past sexual history? has this had an affect on your current issue?4.Has there been problems in your past with abuse of any kind?5. Understand that intimacy is more than sex. What other ways can you be close to your spouse?6. It sounds like there is some confusion about sexual intimacy from both of you.Couples counseling would be a great place to start. All of these areas need to be explored before any treatment goals can be established.You need to talk with a professional counselor to explore how to better connect with your spouse.
|
من و شوهرم هفت سال است که ازدواج کردهایم و در این مدت فقط چهار یا پنج بار سکس داشتهایم. دیگران به من گفتهاند که اکثر مردان تا الان باید من را ترک کرده باشند. به راستگوئی، فکر میکنم میل جنسی پایینی دارم یا این که هیچکدام از ما واقعاً نمیدانیم چه کار میکنیم. من میخواهم ارتباط بهتری با شوهرم داشته باشم.
|
راهها و رویکردهای مختلفی وجود دارد که میتوان در موقعیت شما به آنها نزدیک شد. 1. من پیشنهاد میکنم که یک معاینه پزشکی کامل از جمله آزمایش خون انجام دهید. من میخواهم بدانم آیا مشکلات پزشکی خاصی در کاهش میل جنسی شما وجود دارد یا خیر. 2. شوهرت در این وضعیت کجا قرار دارد؟ آیا او رنجیدهخاطر، پذیرنده، خواستار یا بیطرف است؟ 3. سابقه جنسی شما به چه صورت است؟ آیا این موضوع بر مشکل فعلی شما تأثیر گذاشته است؟ 4. آیا در گذشته مشکلاتی از جمله هر نوع سوءاستفاده وجود داشته است؟ 5. درک کنید که صمیمیت بیشتر از ارتباط جنسی است. چه روشهای دیگری برای نزدیک شدن به همسرتان دارید؟ 6. به نظر میرسد که هر دوی شما در مورد صمیمیت جنسی دچار سردرگمی هستید. مشاوره زوجین میتواند نقطه شروع مناسبی باشد. تمام این حوزهها باید قبل از تعیین اهداف درمانی بررسی شوند. شما نیاز دارید با یک مشاور حرفهای صحبت کنید تا راههای بهتری برای ارتباط با همسرتان کشف کنید.
|
null |
My husband and I have been married for seven years, and in that time, we have only had sex four or five times. Others have told me that most men would have left me by now. Honestly, I think I have a low sex drive or neither one of us actually knows what we are doing. I want to be better connected with my husband.
|
It's encouraging that you say you want "to be better connected with [your] husband," and since he hasn't left you, he must care about you and the relationship more than he does about just having sex. You don't say whether he complains or not, but even if he doesn't it seems there's a sense of something important missing for both of you.Most likely to connect better with him physically you'll need to become better connected with yourself and your body. Men often feel fulfilled by sex simply because it happened - the woman they want received them, allowed them to make love with her. For women that can sometimes be more complicated. A woman who loves sex most likely also loves her body, knows what pleasures her, and feels confident asking for what she wants. Self-pleasuring can be a way for you to discover more about your sexuality, and a classic resource is Betty Dodson's book Sex for One: The Joy of Selfloving. A good counselor or sex therapist can be very helpful with your whole relationship as well as the sexual part of it, but not all counselors are comfortable working with sexual issues. Shop around and be sure you find someone who can help you and your husband get better connected on all levels.
|
من و شوهرم هفت سال است که ازدواج کردهایم و در این مدت فقط چهار یا پنج بار رابطه جنسی داشتهایم. دیگران به من گفتهاند که اکثر مردان تا حالا من را ترک کردهاند. راستش را بخواهید، فکر میکنم که میل جنسی پایینی دارم یا هیچکدام از ما واقعاً نمیدانیم چهکار میکنیم. من میخواهم ارتباط بهتری با شوهرم داشته باشم.
|
این دلگرمکننده است که میگویید میخواهید "با شوهرتان ارتباط بهتری برقرار کنید" و از آنجا که او شما را ترک نکرده است، باید به شما و رابطهتان بیشتر از صرفاً داشتن رابطه جنسی اهمیت دهد. شما نمیگویید که آیا او شکایت میکند یا نه، اما حتی اگر اینطور نباشد، به نظر میرسد که هر دوی شما احساسی از فقدان چیزی مهم دارید. برای اینکه بتوانید بهتر با او از نظر فیزیکی ارتباط برقرار کنید، به احتمال زیاد باید ابتدا با خودتان و بدنتان ارتباط بهتری برقرار کنید. مردان معمولاً از رابطه جنسی احساس رضایت میکنند، صرفاً به این خاطر که این رابطه اتفاق افتاده است - زنی که میخواهند، آنها را پذیرفته و اجازه داده که با او عشقورزی کنند. برای زنان، این موضوع ممکن است کمی پیچیدهتر باشد. زنی که عاشق رابطه جنسی است، معمولاً بدن خود را دوست دارد، میداند چه چیزی او را خوشحال میکند و با اطمینان میتواند خواستههایش را بیان کند. لذتبردن از خود، میتواند روشی باشد برای کشف بیشتر در مورد تمایلات جنسیتان، و یک منبع کلاسیک، کتاب "Sex for One: The Joy of Selfloving" اثر بتی دادسون است. یک مشاور یا درمانگر جنسی خوب میتواند به کل رابطهتان و همچنین جنبههای جنسی آن بسیار کمک کند، اما همه مشاوران با مسائل جنسی راحت نیستند. بنابراین، بهتر است به دنبال فردی باشید که بتواند به شما و شوهرتان کمک کند تا در همه سطوح ارتباط بهتری برقرار کنید.
|
null |
My husband and I have been married for seven years, and in that time, we have only had sex four or five times. Others have told me that most men would have left me by now. Honestly, I think I have a low sex drive or neither one of us actually knows what we are doing. I want to be better connected with my husband.
|
The numbers you write are low compared to how much sex many other people would be satisfied having.The key is your and your husband's satisfaction with the amount of sex you are having.And, know if there are reasons besides low sex drive that possibly explain this.Knowing the other possibilities matter because a low sex life may mean one of you is being satisfied sexually outside the marriage or that one of you prefers sex with a same gendered partner.If you've ruled out these possibilities, and you are satisfied with your emotional and financial life in the relationship, then a low sex drive may simply be the norm for the two of you.
|
من و شوهرم هفت سال است که ازدواج کردهایم و در این مدت فقط چهار یا پنج بار رابطه جنسی داشتهایم. دیگران به من گفتهاند که اکثر مردان تا حالا باید من را ترک کرده باشند. راستش را بخواهید، فکر میکنم میل جنسی پایینی دارم یا هیچکدام از ما واقعاً نمیدانیم چه کار میکنیم. من میخواهم ارتباط بهتری با شوهرم برقرار کنم.
|
اعدادی که شما مینویسید در مقایسه با میزان رابطه جنسی که بسیاری از افراد دیگر از آن راضی هستند، پایین است. نکته کلیدی رضایت شما و همسرتان از میزان رابطه جنسیتان است. همچنین، باید توجه داشت که آیا دلایل دیگری به جز میل جنسی پایین وجود دارد که ممکن است این وضعیت را توضیح دهد. دانستن این احتمالات اهمیت دارد، زیرا یک زندگی جنسی کم ممکن است به این معنا باشد که یکی از شما بهصورت جنسی خارج از ازدواج راضی است یا یکی از شما ترجیح میدهد با شریک جنسی همجنس خود رابطه داشته باشد. اگر این احتمالات را رد کردهاید و از زندگی عاطفی و مالیتان در رابطه راضی هستید، آنگاه ممکن است که میل جنسی پایین به سادگی برای شما دو نفر طبیعی باشد.
|
null |
My husband and I have been married for seven years, and in that time, we have only had sex four or five times. Others have told me that most men would have left me by now. Honestly, I think I have a low sex drive or neither one of us actually knows what we are doing. I want to be better connected with my husband.
|
There are a lot of different things that could be playing a role here.First, different people have unique levels of sex drive, and sometimes there is a hormonal imbalance.Because you say both that there is a possibility that neither one of you "actually knows what you're doing," and you want to be better connected with your husband, consider having some time where you sit together and touch each other in nonsexual ways and communicate about what you like and don't like. One person would be doing the touching and the other would be communicating. Then the rules would switch. After you both become comfortable with that, you could try the same thing with touching that is sexual in nature.Dr. Tammy Nelson is a therapist who specializes in relationships and sexual issues and she has several books and lots of other resources on her website: https://www.drtammynelson.com/There are actually therapists who specialize in sex therapy and if you are interested in that, you would want a therapist who is a CSAT (certified sex addiction therapist). This does not mean that they only specialize in sexual addiction, but they do have special training in discussing sexual elements of relationships and their training is quite extensive.In addition to connecting sexually, you may consider discussing with your husband whether each of you are aware of things that make you feel valued, special, loved, and appreciated. It may be that making positive changes related to your sex life would also improve your relationship, and vice versa.
|
من و شوهرم هفت سال است که ازدواج کردهایم و در این مدت فقط چهار یا پنج بار رابطه جنسی داشتهایم. دیگران به من گفتهاند که اکثر مردان تا الان من را ترک کردهاند. راستش را بخواهید، فکر میکنم میل جنسی پایینی دارم یا هیچکدام از ما واقعاً نمیدانیم چه میکنیم. من میخواهم ارتباط بهتری با شوهرم برقرار کنم.
|
چیزهای مختلفی میتوانند در اینجا نقش داشته باشند. اول اینکه، افراد دارای سطوح منحصر به فردی از میل جنسی هستند و گاهی اوقات عدم تعادل هورمونی وجود دارد. چون شما هر دو میگویید ممکن است هیچ یک از شما "در واقع نمیدانید چه کار میکنید" و از طرفی میخواهید با شوهرتان ارتباط بهتری برقرار کنید، در نظر داشته باشید که مدتی را با هم بنشینید و به روشهای غیرجنسی یکدیگر را لمس کنید و درباره چیزهایی که دوست دارید و دوست ندارید، صحبت کنید. یک نفر لمس میکند و دیگری ارتباط برقرار میکند. سپس نوبتها عوض میشود. بعد از اینکه هردوی شما با این موضوع راحت شدید، میتوانید همان فرایند را با لمسهایی که ماهیت جنسی دارند، امتحان کنید. دکتر تامی نلسون یک درمانگر متخصص در روابط و مسائل جنسی است و چندین کتاب و منابع دیگری در وبسایت خود دارد: https://www.drtammynelson.com/. در واقع درمانگرانی وجود دارند که در درمان جنسی تخصص دارند و اگر به این موضوع علاقهمند هستید، باید به دنبال یک درمانگر باشید که یک CSAT (درمانگر تأیید شده اعتیاد جنسی) باشد. این بدان معنا نیست که آنها تنها در زمینه اعتیاد جنسی تخصص دارند، بلکه آنها آموزش ویژهای در بحث درباره عناصر جنسی روابط دارند و آموزشهایشان بسیار جامع است. علاوه بر ارتباط جنسی، ممکن است بخواهید با شوهرتان بحث کنید که هرکدام از شما از چیزهایی که به شما احساس ارزشمندی، خاص بودن، دوست داشتهشدن و قدردانی میدهد، آگاه هستید یا نه. ممکن است ایجاد تغییرات مثبت در زندگی جنسی شما به بهبود رابطهتان نیز کمک کند و بالعکس.
|
null |
My husband and I have been married for seven years, and in that time, we have only had sex four or five times. Others have told me that most men would have left me by now. Honestly, I think I have a low sex drive or neither one of us actually knows what we are doing. I want to be better connected with my husband.
|
When it comes to sex drive, we are talking adrenal function, and a little bit of kidney;The endocrine glands require a bit of pumping up to improve one's sense of desire, motivation, and joy;Consider herbal formulas centering around woman's reproductive function to improve desire;To improve his, there are herbs for the man's side as well :)
|
من و شوهرم هفت سال است که ازدواج کردهایم و در این مدت تنها چهار یا پنج بار رابطه جنسی داشتهایم. دیگران به من گفتهاند که اکثر مردان در این شرایط از من جدا میشدند. honestly, فکر میکنم میل جنسی پایینی دارم یا هیچکدام از ما واقعاً نمیدانیم چه کار میکنیم. من میخواهم ارتباط عمیقتری با شوهرم برقرار کنم.
|
وقتی صحبت از میل جنسی به میان میآید، در مورد عملکرد غدد فوق کلیوی و کمی نیز کلیه صحبت میکنیم؛ غدد درونریز برای بهبود حس میل، انگیزه و شادی فرد نیاز به تحریک دارند؛ فرمولهای گیاهی را در نظر بگیرید که بر عملکرد تولیدمثل زنان متمرکز هستند تا میل را افزایش دهند؛ برای بهبود میل مردان نیز گیاهان دارویی مناسبی وجود دارد :)
|
null |
My husband and I have been married for seven years, and in that time, we have only had sex four or five times. Others have told me that most men would have left me by now. Honestly, I think I have a low sex drive or neither one of us actually knows what we are doing. I want to be better connected with my husband.
|
In order to develop a better intimate connection with your husband, it's important to first cultivate a strong connection with yourself. I would take some time to explore your own body, notice what feels pleasurable, and play with different ways to achieve orgasm on your own. Explore your own willingness to be open emotionally, sexually, and to play and have fun.Once you've engaged in a process of self exploration, I would check in with yourself and be honest about why you're not enjoying sex. Are there specific reasons you're not enjoying sex with your husband? Sometimes the reasons might be of a sexual nature and other times there could be emotional blocks (or anxiety) or other reasons that prevent you from wanting to be fully open and let go with your partner. From a sexual perspective, I would explore what you can do to increase your own pleasure, learn ways to communicate your needs in a loving way, and focus on pleasure and play (rather than outcome and orgasm). Begin by taking the pressure off orgasm and enjoy a naked massage together-- focusing on exploring what feels pleasurable. Lastly, if you're wanting to learn new skills, check out a local sex workshop.
|
من و شوهرم هفت سال است که ازدواج کردهایم و در این مدت فقط چهار یا پنج بار رابطه جنسی داشتهایم. دیگران به من گفتهاند که اکثر مردان تا به حال من را ترک کردهاند. راستش را بخواهم بگویم، فکر میکنم میل جنسی پایینی دارم یا هیچکدام از ما نمیدانیم چه باید بکنیم. میخواهم ارتباط نزدیکی با شوهرم داشته باشم.
|
برای ایجاد ارتباط صمیمانه بهتر با همسرتان، مهم است که ابتدا یک ارتباط قوی با خودتان برقرار کنید. کمی وقت بگذارید تا بدن خود را کشف کنید، متوجه شوید چه چیزی برایتان لذتبخش است و با روشهای مختلف به تنهایی برای رسیدن به ارگاسم بازی کنید. تمایل خود را برای باز بودن از نظر عاطفی و جنسی، و نیز بازی و تفریح بررسی کنید. وقتی در فرآیند خودکاوشی مشغول شدید، با خودتان راستگو باشید و بررسی کنید که چرا از رابطه جنسی لذت نمیبرید. آیا دلایل خاصی وجود دارد که از رابطه جنسی با شوهرتان رضایت ندارید؟ گاهی اوقات ممکن است دلایل مربوط به جنسی بودن داشته باشد و گاهی ممکن است موانع عاطفی (یا اضطراب) یا دیگر دلایل شما را از باز بودن کامل و رها کردن با همسرتان باز دارد. از منظر جنسی، به بررسی راههایی بپردازید که میتوانید برای افزایش لذت خود انجام دهید، روشهایی برای بیان نیازهایتان به شیوهای محبتآمیز یاد بگیرید و بر لذت و بازی تمرکز کنید (به جای نتیجه و ارگاسم). با برداشتن فشار از روی ارگاسم شروع کنید و از یک ماساژ برهنه با هم لذت ببرید ـ بر کاوش آنچه که احساس لذت میکند، تمرکز کنید. در نهایت، اگر خواهان یادگیری مهارتهای جدید هستید، به یک کارگاه جنسی محلی مراجعه کنید.
|
null |
My husband and I have been married for seven years, and in that time, we have only had sex four or five times. Others have told me that most men would have left me by now. Honestly, I think I have a low sex drive or neither one of us actually knows what we are doing. I want to be better connected with my husband.
|
Hi there, Thank you for your openness about the challenge you are experiencing in your relationship. Sexual intimacy is an important part of many people's life, but how much importance is placed on it varies from couple to couple. The first step would be to have an open conversation with your husband. It's important you are both open about what you desire from sexual intimacy and how much intimacy each one of you wants. For example, asking your husband how often does he want to have sex/ week or /month. When having this conversation, it's important that you are both respectful and open with each other. The point of the conversation is to get to know each other and not to solve a problem, yet. There are couples who enjoy fulfilling platonic/friendship relationships with minimal or no sex because both partners are not interested in it. If you are both on the same page - lack of sex might not be a problem. If there is a difference in your sex drive and frequency of desire, I would recommend seeing a professional relationship & sex therapist as a couple to help you explore your current sexual dynamic, what's creating it, what's getting in a way of connecting sexually and to assist you and your husband in finding creative solutions.
|
من و شوهرم هفت سال است که ازدواج کرده ایم و در این مدت فقط چهار یا پنج بار رابطه جنسی داشته ایم. دیگران به من گفته اند که بیشتر مردان تا حالا من را ترک کرده اند. راستش را بخواهید، فکر می کنم که میل جنسی پایینی دارم یا هیچکدام از ما واقعاً نمیدانیم چه باید بکنیم. من می خواهم ارتباط بهتری با شوهرم برقرار کنم.
|
سلام، از صداقت شما در مورد چالشی که در رابطهتان با آن مواجه هستید، سپاسگزارم. صمیمیت جنسی بخش مهمی از زندگی بسیاری از افراد است، اما میزان اهمیتی که به آن داده میشود در هر زوج متفاوت است. اولین قدم این است که با همسرتان گفتگویی باز و صادقانه داشته باشید. باید هر دو در مورد آنچه از صمیمیت جنسی میخواهید و سطح صمیمیتی که هر کدام از شما میخواهد صحبت کنید. برای مثال، از شوهرتان بپرسید که چند بار در هفته یا ماه میل به رابطه جنسی دارد. در این مکالمه، احترام و صداقت نسبت به یکدیگر بسیار حائز اهمیت است. هدف این گفتوگو شناخت یکدیگر است و نه حل یک مشکل. برخی زوجها از داشتن روابط دوستانه و افلاطونی با حداقل یا بدون رابطه جنسی لذت میبرند، زیرا هر دو طرف به این موضوع علاقهای ندارند. اگر هر دو شما در این زمینه یکسان هستید، عدم رابطه جنسی ممکن است مشکلی نباشد. اگر در میل جنسی و فراوانی خواستههای شما تفاوت وجود دارد، توصیه میکنم به عنوان یک زوج به یک درمانگر حرفهای در زمینه روابط و صمیمیت جنسی مراجعه کنید تا به شما کمک کند پویایی جنسی فعلیتان را بررسی کنید، علل آن را شناسایی کنید و در یافتن راهحلهای خلاقانه به شما و همسرتان یاری رساند.
|
null |
My husband and I have been married for seven years, and in that time, we have only had sex four or five times. Others have told me that most men would have left me by now. Honestly, I think I have a low sex drive or neither one of us actually knows what we are doing. I want to be better connected with my husband.
|
I work with many couples that experience a wide range of sexual and relationship challenges. The one aspect I tell many folks that I work with, is this: Every person and relationship is different. There really isn't a "normal" amount of sex a person should have or want to have. If having sex 4 to 5 times in the course of your relationship is satisfying to you and your husband, there is nothing wrong with it. If you or your husband would like to have sex more often, I suggest talking with a counselor about this to find ways to engage in a sexual life in which you are both satisfied. The aspect of connectedness is an important one. While sex can be very connecting for many couples, it isn't the only way to connect. I find that communication about the matter of frequency of sex, checking in to see how you and your husband feel, as well as communicant about your needs for connection are an important start to fulfilling this need.
|
من و شوهرم هفت سال است که ازدواج کردهایم و در این مدت فقط چهار یا پنج بار رابطه جنسی داشتهایم. دیگران به من گفتهاند که بیشتر مردان تا حالا من را ترک کردهاند. راستش را بخواهم بگویم، فکر میکنم میل جنسی پایینی دارم یا هیچکدام از ما واقعاً نمیدانیم چه کار میکنیم. میخواهم ارتباط بهتری با شوهرم داشته باشم.
|
من با زوجهای زیادی کار میکنم که طیف وسیعی از چالشهای جنسی و روابط را تجربه میکنند. نکتهای که به بسیاری از افرادی که با آنها کار میکنم میگویم این است: هر فرد و رابطهای منحصر به فرد است. واقعاً مقدار "عادی" برای ارتباط جنسی وجود ندارد که یک فرد باید داشته باشد یا بخواهد داشته باشد. اگر انجام رابطه جنسی 4 تا 5 بار در طول رابطه برای شما و همسرتان رضایتبخش است، هیچ اشکالی ندارد. اگر شما یا شوهرتان تمایل به برقراری رابطه جنسی بیشتری دارید، پیشنهاد میکنم با یک مشاور صحبت کنید تا راههایی پیدا کنید که در آنها هر دو از زندگی جنسیتان راضی باشید. ارتباط یک جنبه مهم است. در حالی که رابطه جنسی میتواند برای بسیاری از زوجها احساس نزدیکی ایجاد کند، اما تنها راه برای ارتباط نیست. من متوجه شدم که گفتگو درباره تعداد دفعات رابطه جنسی، بررسی احساسات شما و همسرتان، و همچنین درمیان گذاشتن نیازهایتان برای ارتباط، آغاز مهمی برای برآورده کردن این نیاز است.
|
null |
My spouse visited the red light district a couple of years back in Amsterdam. After he got back from the trip he got me tested for stds. In the aftermath he has provided multiple versions of what happened, from having a total blackout to being touched by a prostitute. How do I know if he had sex?
|
Unfortunately, you will never know the true answer. This is really frustrating to hear, but you will never 100% be able to guarantee that he has given you the truth. So if you can, work on accepting that, breathing through that,He may not fully remember, he may have lied to you in the past or he is lying now. He may have been honest then or he may be honest not. As for options, you can talk to him and provide a safe space for him to tell you what happened. This could be a private conversation with you or at a counseling session. He would need to feel safe to tell you the truth. But remember, there are no guarantees. You would need to make a decision to trust him or not. And go from there. A couples counselor can help guide that conversation, and make sure that he is feeling safe to share. More important than if he actually had sex or not, I would evaluate your relationship. Do you trust him now? Were there trust issues before? Does he hide things now? Identifying your current trust levels will be important for having a healthy relationship now. Hope this helps, even if it is frustrating to not have guarantees.
|
همسرم چند سال پیش در آمستردام به منطقه چراغ قرمز رفت. بعد از بازگشت از سفر، از من آزمایش STD گرفت. پس از آن، او چندین روایت متفاوت از آنچه رخ داده ارائه کرده است، از بیهوشی کامل تا لمس شدن توسط یک فاحشه. چگونه میتوانم بفهمم که آیا او رابطه جنسی داشته است؟
|
متأسفانه، شما هرگز پاسخ واقعی را نخواهید فهمید. شنیدن این موضوع واقعاً ناامیدکننده است، اما هرگز نمیتوانید بهطور کامل تضمین کنید که او حقیقت را به شما گفته است. بنابراین اگر میتوانید، روی پذیرش این واقعیت کار کنید و آن را با تنفس عمیق پشت سر بگذارید. او ممکن است بهطور کامل چیزی را به یاد نداشته باشد، ممکن است در گذشته به شما دروغ گفته باشد یا اکنون در حال دروغ گفتن باشد. او ممکن است در آن زمان صادق بوده یا اکنون راست بگوید یا نه.
در مورد گزینهها، میتوانید با او صحبت کنید و فضایی امن برایش فراهم کنید تا به شما بگوید چه اتفاقی افتاده است. این میتواند یک گفتگوی خصوصی با شما یا یک جلسه مشاوره باشد. او باید احساس امنیت کند تا بتواند حقیقت را به شما بگوید. اما به خاطر داشته باشید که هیچ تضمینی وجود ندارد. شما باید تصمیم بگیرید که به او اعتماد کنید یا نه و از آنجا شروع کنید. یک مشاور زوجها میتواند به هدایت این مکالمه کمک کند و اطمینان حاصل کند که او احساس امنیت میکند تا بتواند به اشتراک بگذارد.
مهمتر از اینکه آیا او واقعاً رابطه جنسی داشته یا نه، این است که من رابطه شما را ارزیابی میکنم. آیا اکنون به او اعتماد دارید؟ آیا قبلاً مشکلاتی در مورد اعتماد وجود داشت؟ آیا او اکنون چیزهایی را پنهان میکند؟ شناسایی سطح فعلی اعتماد شما برای داشتن یک رابطه سالم بسیار مهم است. امیدوارم این مطلب کمک کند، حتی اگر نبودن تضمین ناامیدکننده باشد.
|
null |
My spouse visited the red light district a couple of years back in Amsterdam. After he got back from the trip he got me tested for stds. In the aftermath he has provided multiple versions of what happened, from having a total blackout to being touched by a prostitute. How do I know if he had sex?
|
I've been in this situation before and have some insight to share with you. In my experience, he was lying and trying to cover it up. By pushing you to std testing, he's distracting you so he can shift the guilt he feels and blame it on you. In a guilty man's mind I believe he's thinking-...if I cheated...you must have as well....but you're much worse than I because it's okay for me to cheat...but not you...now you're a cheating dirty slut...just like that prostitute Men believe they're entitled to treat women and children like property. Often they use intimidation and violence to control us. He'll never admit to cheating, he'll never apologize and he'll do it again and again. Truly they don't think it's a big deal, it's just their way of being social. They desperately want us to accept it, perhaps join in the act.
|
همسرم چند سال پیش از منطقه چراغ قرمز آمستردام بازدید کرد. بعد از اینکه از سفر برگشت، از من برای عفونتهای مقاربتی آزمایش گرفت. بعد از آن او چندین روایت از آنچه اتفاق افتاده ارائه کرد، از خاموشی کامل تا اینکه توسط یک فاحشه لمس شده است. چگونه میتوانم بفهمم که آیا او رابطه جنسی داشته است؟
|
من قبلاً در چنین موقعیتی بودهام و میخواهم تجربهای را با شما به اشتراک بگذارم. بهنظر من، او دروغ میگوید و تلاش دارد آن را پنهان کند. با تشویق شما به انجام آزمایشهای STD، در واقع سعی دارد حواس شما را پرت کند تا بتواند احساس گناهی را که خود دارد به شما منتقل کند. در ذهن یک مرد گناهکار، او شاید فکر کند: اگر من خیانت کردم، پس شما هم باید خیانت کرده باشید، اما شما از من بدتر هستید زیرا برای من خیانت مجاز است، اما برای شما نه... حالا شما یک شلخته خیانتکار هستید، درست مانند آن فاحشه. مردان بر این باورند که حق دارند با زنان و کودکان مانند دارایی رفتار کنند. آنها غالباً از ارعاب و خشونت برای کنترل ما استفاده میکنند. او هرگز به خیانت خود اعتراف نخواهد کرد، هرگز عذرخواهی نخواهد کرد و دوباره و دوباره این کار را تکرار خواهد کرد. واقعاً آنها فکر نمیکنند که این موضوع اهمیتی دارد و این فقط نحوهی اجتماعی شدن آنهاست. آنها به شدت از ما میخواهند که آن را بپذیریم و شاید حتی به این عمل بپیوندیم.
|
null |
My spouse visited the red light district a couple of years back in Amsterdam. After he got back from the trip he got me tested for stds. In the aftermath he has provided multiple versions of what happened, from having a total blackout to being touched by a prostitute. How do I know if he had sex?
|
It sounds like you've been living with this uncertainty for those couple years since this happened. The reality is you won't ever "know" - mostly because of the various versions your husband has provided you. Infidelity, though painful, does not have to kill a marriage. Secrecy and dishonesty certainly will though. I encourage you and your husband to seek therapy together with someone who specializes in couples work. The longer you wait to do so, the more damage is done to whatever connection you have and the greater the distrust will become. Please get qualified help, for your and your husband's sake.
|
همسرم چند سال پیش در آمستردام به منطقه چراغ قرمز رفت. بعد از این سفر، از من برای آزمایش STIها (عفونتهای مقاربتی) تست گرفت. پس از آن، او چندین روایت مختلف از آنچه اتفاق افتاده ارائه کرده است، از فراموشی کامل تا اینکه توسط یک فاحشه لمس شده است. چگونه میتوانم بفهمم او رابطه جنسی داشته است؟
|
به نظر میرسد که شما در این چند سال از زمان وقوع این اتفاق با این عدماطمینان زندگی کردهاید. واقعیت این است که شما هرگز بهطور کامل «نمیدانید» - به ویژه بهدلیل نسخههای متعددی که شوهرتان به شما ارائه کرده است. خیانت، هرچند دردناک باشد، لازم نیست که یک ازدواج را به پایان برساند؛ اما رازداری و عدم صداقت قطعاً این کار را خواهد کرد. من شما و شوهرتان را تشویق میکنم که با یک متخصص در زمینه درمان زوجها به جلسات مشاوره مشترک بروید. هر چه بیشتر برای این کار تأخیر کنید، آسیب بیشتری به ارتباطی که دارید وارد میشود و بیاعتمادی بیشتر خواهد شد. لطفاً به خاطر خودتان و شوهرتان، از کمکهای تخصصی بهرهمند شوید.
|
null |
My spouse visited the red light district a couple of years back in Amsterdam. After he got back from the trip he got me tested for stds. In the aftermath he has provided multiple versions of what happened, from having a total blackout to being touched by a prostitute. How do I know if he had sex?
|
Hello, The truth is that you will never know unless your husband decides to be upfront about the details to gain your trust. One thing is for sure though, not knowing and having this uncertainty in your heart will push your husband and you further away from being able to repair the marriage. The best thing you both can do is seek professional help to navigate this issue and start doing damage control. It sounds as if you are committed to this marriage and I am sure your husband is too. It will take some time and purpose, but you can recover from this if you both commit. Don't wait and start working the steps to find peace of mind and a way to reconnect with the man you love. Mirella~Image and Likeness Counseling
|
همسرم چند سال پیش به منطقه چراغ قرمز آمستردام رفت. بعد از برگشتن از سفر، از من برای آزمایش بیماریهای مقاربتی (STDs) تست گرفت. در پی این موضوع، او چندین روایت متفاوت از آنچه اتفاق افتاده ارائه داده است، از بیهوشی کامل تا تماس با یک فاحشه. چگونه میتوانم متوجه شوم که آیا او رابطه جنسی داشته است؟
|
سلام، حقیقت این است که شما هرگز نمیدانید مگر اینکه شوهرتان تصمیم بگیرد درباره جزئیات به طور صادقانه با شما صحبت کند تا اعتماد شما را جلب کند. با این حال، یک چیز مسلم است: ندانستن و وجود این عدم اطمینان در دل شما، شما و شوهرتان را از توانایی ترمیم ازدواج دورتر میکند. بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که به دنبال کمک حرفهای باشید تا این مشکل را مدیریت کنید و از آسیبهای بیشتر جلوگیری کنید. به نظر میرسد که شما به این ازدواج متعهد هستید و من مطمئنم شوهرتان نیز همینطور است. این مسیر زمانبر و نیازمند هدفگذاری است، اما اگر هر دو متعهد باشید، میتوانید از این وضعیت عبور کنید. منتظر نمانید و مراحل لازم را برای یافتن آرامش خاطر و از سرگیری ارتباط با مردی که دوستش دارید، آغاز کنید. مایرلا~مشاوره تصویر و شباهت
|
null |
My spouse visited the red light district a couple of years back in Amsterdam. After he got back from the trip he got me tested for stds. In the aftermath he has provided multiple versions of what happened, from having a total blackout to being touched by a prostitute. How do I know if he had sex?
|
The only two people who know the answer to your question are your husband and the prostitute.The question you did and can answer is the reason you would doubt your husband, which is bc of his multiple stories.Ideally your husband cares to restore your sense of confidence in the stories he tells you.If you state your doubts and your interest for the truth, ideally he will produce enough evidence of the truth so you will have facts and can make sense of them. Hopefully the two of you will do this sense making together, especially if he did have sex w the prostititute.If he's unwilling to care about restoring your trust in him, then this is a different problem entirely.
|
همسرم چند سال پیش به منطقه چراغ قرمز در آمستردام رفت. بعد از بازگشت از سفر، از من برای آزمایش بیماریهای مقاربتی (STDs) درخواست کرد. پس از آن، او چندین روایت مختلف از آنچه اتفاق افتاده ارائه کرده است، از کامل بودن بیخبری تا لمس شدن توسط یک فاحشه. چگونه میتوانم بفهمم که او رابطه جنسی داشته است؟
|
تنها دو نفری که به سوال شما پاسخ میدانند، شوهر شما و فاحشه هستند. سوالی که شما مطرح کردهاید و میتوانید به آن پاسخ دهید، دلیل شک شما به شوهرتان است که ناشی از داستانهای متعدد اوست. در شرایط ایدهآل، شوهر شما باید تلاش کند تا اعتماد شما را نسبت به داستانهایی که برایتان تعریف میکند، بازگرداند. اگر شکها و علاقهتان به حقیقت را بیان کنید، او باید شواهد کافی از واقعیت ارائه دهد تا شما بتوانید به حقایق دست یابید و آنها را درک کنید. امیدوارم شما هر دو بتوانید بهطور مشترک این درک را پیدا کنید، بهویژه اگر او با فاحشهای رابطه جنسی داشته است.
|
null |
My spouse visited the red light district a couple of years back in Amsterdam. After he got back from the trip he got me tested for stds. In the aftermath he has provided multiple versions of what happened, from having a total blackout to being touched by a prostitute. How do I know if he had sex?
|
The answer lies in what the outcome will be. How will things end if you find out he had sex with a prostitute? Will you leave? Will you try to work things out? The multiple versions are concerning. He seems unable to be truthful and this is damaging your relationship. Before considering marital therapy, please find a counselor for yourself. The right therapist can help you uncover what is right for you.
|
همسرم چند سال پیش در آمستردام از منطقهی سرخفروشی بازدید کرد. بعد از اینکه از سفر برگشت، از من برای بیماریهای مقاربتی آزمایش گرفت. پس از آن، او چندین روایت از آنچه اتفاق افتاده ارائه کرده است؛ از بیخبر بودن کامل تا لمس شدن توسط یک فاحشه. چگونه میتوانم بفهمم که آیا او رابطه جنسی داشته است؟
|
پاسخ در این است که نتیجه چه خواهد بود. اگر بفهمید او با یک فاحشه رابطه جنسی داشته باشد، اوضاع چگونه تمام خواهد شد؟ آیا او را ترک خواهید کرد؟ آیا سعی خواهید کرد که اوضاع را حل کنید؟ وجود نسخههای متعدد نگرانکننده است. به نظر میرسد او نمیتواند راست بگوید و این بر رابطه شما آسیب میزند. قبل از اینکه به درمان زوجین فکر کنید، لطفاً برای خودتان یک مشاور پیدا کنید. درمانگر مناسب میتواند به شما کمک کند تا آنچه برای شما درست است را کشف کنید.
|
null |
He is always telling me our fights are only and all my fault, he bashes me to our young child, and he is addicted to a few substances.
|
Strengthen your own belief in your right to a decent life and respect of who you are.From the brief description you write, your husband has very limited capacity to recognize how others feel and even less capacity to empathize with the person.The best you can do is convince yourself of your own worth and associate with others who believe similarly about your qualities.
|
او همیشه به من میگوید که دعوای ما فقط و تماماً تقصیر من است، او در حضور فرزند کوچکمان به من توهین میکند و به چند ماده مخدر اعتیاد دارد.
|
باور خود را در مورد حق خود برای داشتن یک زندگی شایسته و احترام به شخصیت خود تقویت کنید. از توضیحات مختصری که نوشتهاید، به نظر میرسد شوهر شما ظرفیت بسیار محدودی برای درک احساسات دیگران و حتی کمتر از آن برای همدلی با دیگران دارد. بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که خود را در مورد ارزشهای خود متقاعد کنید و با افرادی معاشرت کنید که به طور مشابه به ویژگیهای شما ایمان دارند.
|
null |
He is always telling me our fights are only and all my fault, he bashes me to our young child, and he is addicted to a few substances.
|
The behaviors you describe are boundary violations. You can not change your spouse, but you can respond to his behaviors in ways that protect your boundaries and ensure your safety. This is very hard to do without support. Finding a therapist who understands the dynamics of abusive relationships may be helpful. If you are not ready to do this, I recommend the book "Boundaries" by Dr. Henry Cloud and Dr. John Townsend. It's a great resource for helping one recognize boundary violations and learning how to respond to them in ways that are constructive!
|
او همیشه به من میگوید دعوای ما تنها تقصیر من است، و او به کودک خردسالمان توهین میکند و به چند ماده اعتیاد دارد.
|
رفتارهایی که شما توصیف میکنید، نقض حریم شخصی هستند. شما نمیتوانید همسر خود را تغییر دهید، اما میتوانید به رفتارهای او به شیوهای پاسخ دهید که از حریمهای خود محافظت کرده و امنیت شما را تضمین کند. انجام این کار بدون حمایت بسیار دشوار است. یافتن درمانگری که با پویایی روابط آزاردهنده آشنا باشد، ممکن است مفید باشد. اگر هنوز آماده انجام این کار نیستید، کتاب «مرزها» نوشته دکتر هنری کلود و دکتر جان تاونسند را به شما توصیه میکنم. این کتاب منبع فوقالعادهای برای کمک به شناسایی نقضهای حریم شخصی و یادگیری پاسخهای سازنده به آنهاست!
|
null |
My fiancé and I have been together for 3 years and our relationship has always been good. The only issue we had was that he felt like he wasn't getting enough sexual attention from me. I recently found out he cheated on me with another women. He says he wants his family back but I'm confused on what to do. Is it possible for us to get past the cheating, or should I just move on?
|
Infidelity is common. In a largest study conducted to date about 10-15% of women and 20-25% of men admitted to being unfaithful while in a monogamous relationship. You are not alone and you can get through this just like countless couples have done before you. First of all, you need to know that although there may be reasons for his behaviour (e.g., not feeling sexually satisfied) those are not excuses. He could have chosen to masturbate instead of cheating on you, right? Your partner needs to own his choices and if he is capable of doing it and is truly willing to work on the relationship with you to make it stronger, more transparent and more fulfilling for both of you, then there is hope. The question is : are you willing to put in all this extra work? Forgiveness is not easy and it may take a lot of time and effort for you to consciously choose to trust again. It won't just happen if you don't work on it. And yes, it's unfair that you are being asked to work on this, when he is the one who had been unfaithful. Even though it is hard, you need to be able to let go at some point of having all the power in the relationship, because right now you have it as the one who had been cheated on. You cannot hold on to being the victim forever because it will create an imbalance in your relationship making it less healthy in the long-run. All of this is hard work. Is he and this relationship worth it? Are you equally committed to making it work? If so, don't abandon this relationship just yet. Work on it together (ideally get a few sessions with an experienced couple counsellor) and see where that gets you. For additional specific ideas check out my tips for how to deal with infidelity in a relationship. Good luck!
|
من و نامزدم سه سال است که با هم هستیم و رابطهمان همیشه خوب بوده است. تنها مشکلی که داشتیم این بود که او احساس میکرد توجه جنسی کافی از طرف من دریافت نمیکند. اخیراً متوجه شدم که او با زن دیگری خیانت کرده است. او میگوید که میخواهد خانوادهاش را برگرداند، اما من در مورد اینکه چه کاری باید انجام دهم گیج هستم. آیا ممکن است که ما از این خیانت عبور کنیم یا باید به جلو بروم؟
|
خیانت پدیدهای رایج است. در بزرگترین مطالعهای که تاکنون انجام شده، حدود 10-15٪ از زنان و 20-25٪ از مردان اعتراف کردند که در یک رابطه تکهمسری به خیانت پرداختهاند. شما تنها نیستید و میتوانید، درست مانند بسیاری از زوجهای قبلی، از این وضعیت عبور کنید. نخست، باید بدانید که هرچند ممکن است دلایل خاصی برای رفتار او وجود داشته باشد (مثلاً عدم احساس رضایت جنسی)، اینها بهانه نیستند. او میتوانست به جای خیانت به شما، از طریق خودارضایی ارضاء شود، درست است؟ شریک زندگی شما باید مسئول انتخابهای خود باشد و اگر او قادر به این کار باشد و واقعاً مایل باشد که برای تقویت، شفافسازی و رضایت سطوح بالاتر رابطهتان کار کند، سپس هنوز امیدی وجود دارد. پرسش این است: آیا حاضرید برای این کار تلاش بیشتری کنید؟ بخشش آسان نیست و ممکن است زمان و انرژی زیادی صرف کند تا دوباره بهطور آگاهانه اعتماد کنید. این اتفاق بدون تلاش مستمر روی نخواهد داد. بعلاوه، این ناعادلانه است که از شما خواسته شود بر روی این موضوع کار کنید، در حالی که او کسی است که خیانت کرده است. حتی اگر این کار دشوار باشد، شما باید در نهایت بتوانید از موقعیت قدرتمند خود در رابطه رها شوید، چراکه شما در حال حاضر قدرت را به عنوان کسی که مورد خیانت قرار گرفته، دارید. نمیتوانید برای همیشه در نقش قربانی بمانید زیرا این امر میتواند عدم تعادل را در رابطهتان ایجاد کند و در درازمدت آن را کمتر سالم کند. این مسیر کار دشواری است. آیا او و این رابطه ارزش تلاش را دارند؟ آیا شما نیز به همان اندازه متعهد به رسیدن به بهبودی هستید؟ اگر پاسخ مثبت است، هنوز این رابطه را رها نکنید. با هم برای بهبود آن تلاش کنید (ایدهآل است که چند جلسه با یک مشاور زناشویی باتجربه برگزار کنید) و ببینید که کجا میتوانید پیش بروید. برای ایدههای خاصتر، از مشاورههای من در مورد نحوه مواجهه با خیانت در یک رابطه استفاده کنید. موفق باشید!
|
null |
My fiancé and I have been together for 3 years and our relationship has always been good. The only issue we had was that he felt like he wasn't getting enough sexual attention from me. I recently found out he cheated on me with another women. He says he wants his family back but I'm confused on what to do. Is it possible for us to get past the cheating, or should I just move on?
|
HelloYes many couples have survived infidelity. How sincere is he with wanting to work it out?That means alot in recovery. The key is to understand that cheating is a choice. Please don't take the betrayal personal.Look at the foundation of the relationship. Is there cracks that can be healed? How do you feel about betrayal? Honest communication is the key to healing. Never assume monogamy discuss it. No one can tell you if you should stay or go. That is a very personal decision. Start by setting up face to face time to discuss the affair and emotions. If this may be hard please get a counselor or therapist that can meditate this journey. Just remember even if you decide to leave you still need support to heal. Just because you leave the situation, the trauma still exists.
|
من و نامزدم ۳ سال است که با هم هستیم و رابطهمان همیشه خوب بوده است. تنها مشکلی که داشتیم این بود که او احساس میکرد توجه جنسی کافی از سوی من دریافت نمیکند. اخیراً متوجه شدم که او به من خیانت کرده و با زن دیگری بوده است. او میگوید که میخواهد خانوادهاش بازگردند، اما من گیج شدهام و نمیدانم چه کار کنم. آیا ممکن است که ما بتوانیم از خیانت عبور کنیم یا باید به راه خود ادامه دهم؟
|
سلام. بله، بسیاری از زوجها از خیانت جان سالم به در بردهاند. او چقدر صادقانه میخواهد که این موضوع را حل کند؟ این خیلی در فرآیند بهبودی مهم است. نکته کلیدی این است که درک کنیم خیانت یک انتخاب است. لطفاً خیانت را شخصی نپندارید. به پایه و اساس رابطه نگاه کنید. آیا شکافهایی وجود دارد که قابل ترمیم باشند؟ چه احساسی نسبت به خیانت دارید؟ ارتباط صادقانه کلید شفا است. هرگز فرض نکنید که دربارهی تکهمسری صحبت نمیشوید. هیچ کس نمیتواند به شما بگوید که باید بمانید یا بروید. این یک تصمیم بسیار شخصی است. با تنظیم زمانی رودررو برای بحث دربارهی خیانت و احساسات خود شروع کنید. اگر این کار ممکن است دشوار باشد، لطفاً مشاوری یا درمانگری پیدا کنید که بتواند در این سفر به شما کمک کند. فقط به یاد داشته باشید که حتی اگر تصمیم به ترک بگیرید، هنوز به حمایت برای بهبودی نیاز دارید. فقط به این دلیل که وضعیت را ترک میکنید، درد و تروما همچنان باقی خواهد ماند.
|
null |
My fiancé and I have been together for 3 years and our relationship has always been good. The only issue we had was that he felt like he wasn't getting enough sexual attention from me. I recently found out he cheated on me with another women. He says he wants his family back but I'm confused on what to do. Is it possible for us to get past the cheating, or should I just move on?
|
Hello. Thank you for your question. Many couples that experience infidelity in their relationship face this important question - "is it possible for us to get past the cheating, or should I just move on?" Deciding to stay or leave is such a personal decision, one that only you can make.When an affair is disclosed or found out, it can have a traumatic impact on the betrayed partner. The betrayed partner might be overwhelmed by intrusive thoughts - Wanting answers to specific questions - Wanting details. And the partner that had the affair might be feeling overwhelm around "Will their partner ever forgive them?" "Will they trust them again?" "How long will it take to regain their trust again?" While it is possible for couples to get past the cheating, it does take a commitment from each partner to do the work needed. Because of the complexities cheating has on the bond couples have with each other, I would recommend seeing a couple therapist that specializes in working with the issue of infidelity. When infidelity happens, there are usually a number of secrets that accompany it, and this can be incredibly difficult for couples to work through on their own.
|
من و نامزدم ۳ سال است که با هم هستیم و رابطهمان همیشه خوب بوده است. تنها مشکلی که داشتیم این بود که او احساس میکرد توجه جنسی کافی از طرف من دریافت نمیکند. اخیراً متوجه شدم که او با زن دیگری به من خیانت کرده است. او میگوید که میخواهد خانوادهاش را دوباره به دست آورد، اما من گیج هستم که چه باید بکنم. آیا ممکن است از این خیانت عبور کنیم یا بهتر است به جلو بروم؟
|
سلام. ممنون از سوال شما. بسیاری از زوجهایی که در رابطه خود خیانت را تجربه میکنند، با این سوال مهم روبرو هستند: "آیا ممکن است ما از خیانت عبور کنیم یا باید به راه خود ادامه دهم؟" تصمیمگیری برای ماندن یا ترک، یک انتخاب شخصی است که تنها شما میتوانید آن را اتخاذ کنید. زمانی که خیانت فاش میشود یا کشف میگردد، میتواند تأثیرات آسیبزایی بر شریک خیانتدیده بگذارد. شریک خیانتدیده ممکن است تحت تأثیر افکار مزاحم قرار بگیرد و خواهان پاسخ به سوالات خاص یا جزئیات باشد. در عین حال، شریکی که خیانت کرده نیز ممکن است نگران این باشد که "آیا شریک زندگیاش هرگز او را خواهد بخشید؟" "آیا دوباره به او اعتماد خواهد کرد؟" "چه مدت طول میکشد تا دوباره اعتماد او را جلب کند؟" در حالی که امکان دارد زوجها از خیانت عبور کنند، این کار نیازمند تعهد از سوی هر دو طرف برای انجام کارهای لازم است. به دلیل پیچیدگیهایی که خیانت به رابطه زوجها تحمیل میکند، توصیه میکنم به یک درمانگر زوج مراجعه کنید که در زمینه مسائل خیانت تخصص دارد. وقتی خیانت رخ میدهد، معمولاً تعداد زیادی راز وجود دارد که با آن همراه است و این میتواند برای زوجها بسیار دشوار باشد که به تنهایی از پس آن برآیند.
|
null |
My fiancé and I have been together for 3 years and our relationship has always been good. The only issue we had was that he felt like he wasn't getting enough sexual attention from me. I recently found out he cheated on me with another women. He says he wants his family back but I'm confused on what to do. Is it possible for us to get past the cheating, or should I just move on?
|
Hello. I'm sorry that this happened to you, and that you are struggling with making a decision about this. In my experience, a couple can absolutely overcome cheating and get back to the relationship they once had. Hopefully, the other relationship is over, and you can work on rebuilding the trust that has been broken. It will be difficult for the both of you to move past this, and getting professional help as you navigate rebuilding your relationship is a good idea. Just know that you can get past this, many couples do.Good luck!
|
من و نامزدم ۳ سال است که با هم هستیم و رابطهمان همیشه خوب بوده است. تنها مشکلی که داشتیم این بود که او احساس میکرد از من توجه جنسی کافی دریافت نمیکند. اخیراً متوجه شدم که او به من خیانت کرده و با زن دیگری بوده است. او میگوید که میخواهد خانوادهاش را دوباره به دست آورد، اما من در مورد اینکه چه کار کنم گیج هستم. آیا امکان دارد که ما از خیانت عبور کنیم یا بهتر است که به راهم ادامه دهم؟
|
سلام. متأسفم که این اتفاق برای شما افتاده و در تصمیمگیری در این مورد دچار مشکل هستید. بر اساس تجربیات من، یک زوج میتوانند بهطور کامل بر خیانت غلبه کنند و به رابطه قبلی خود بازگردند. امیدوارم که رابطه دیگر به پایان رسیده باشد و شما بتوانید بر روی بازسازی اعتمادی که شکسته شده کار کنید. عبور از این موضوع برای هر دوی شما دشوار خواهد بود و دریافت کمک حرفهای در حین بازسازی رابطهتان ایده خوبی است. فقط بدانید که شما میتوانید از این وضعیت عبور کنید؛ بسیاری از زوجها این کار را انجام میدهند. موفق باشید!
|
null |
My fiancé and I have been together for 3 years and our relationship has always been good. The only issue we had was that he felt like he wasn't getting enough sexual attention from me. I recently found out he cheated on me with another women. He says he wants his family back but I'm confused on what to do. Is it possible for us to get past the cheating, or should I just move on?
|
Definitely yes, it is possible for a couple to trust each other again and become close with each other.Since your trust was broken, your fiancé would need to earn back your belief that he is faithful to you.Do you feel he empathizes with how you felt to find out about his cheating?Before you have this question answered, based on what you write there is a sense of your own doubt as to whether you are with the right partner.Before you and he address regaining your trust, first decide if you'd like to work on this.Ask yourself if the sexual attention he felt he wasn't getting from you was bc you're not as interested in him as you imagine or once felt in the past.If each of you sincerely wants to be together, it is possible to talk about your respective needs and help the other person feel safe again with the other.
|
من و نامزدم ۳ سال با هم بودهایم و رابطهمان همیشه خوب بوده است. تنها مشکلی که داشتیم این بود که او احساس میکرد توجه جنسی کافی از من دریافت نمیکند. اخیراً متوجه شدم که او به من خیانت کرده و با زن دیگری رابطه داشته است. او میگوید که میخواهد خانوادهاش را به دست آورد، اما من در مورد اینکه چه باید بکنم، دچار سردرگمی هستم. آیا ممکن است که ما از خیانت عبور کنیم یا بهتر است که ادامه دهم؟
|
قطعا بله، ممکن است یک زوج دوباره به یکدیگر اعتماد کنند و با یکدیگر صمیمی شوند. از آنجایی که اعتماد شما شکسته شده است، نامزد شما باید تلاش کند تا دوباره اعتماد شما به وفاداریاش را جلب کند. آیا احساس میکنید او درک میکند که چه احساسی داشتهاید وقتی از خیانتش باخبر شدید؟ قبل از اینکه به این سؤال پاسخ دهید، بر اساس آنچه نوشتهاید، به نظر میرسد که خودتان هم تردید دارید که آیا با شریک مناسبی هستید یا خیر. پیش از این که شما و او به دنبال بازگرداندن اعتماد باشید، ابتدا مشخص کنید که آیا میخواهید روی این موضوع کار کنید یا نه. از خود بپرسید آیا توجه جنسی که او احساس میکرد از شما نمیگیرد به این دلیل است که شما دیگر به او علاقهای ندارید، یا اینکه در گذشته چنین احساسی داشتید. اگر هر یک از شما صادقانه میخواهد با هم باشند، ممکن است درباره نیازهای متقابلتان صحبت کنید و به یکدیگر کمک کنید تا دوباره احساس امنیت کنند.
|
null |
My fiancé and I have been together for 3 years and our relationship has always been good. The only issue we had was that he felt like he wasn't getting enough sexual attention from me. I recently found out he cheated on me with another women. He says he wants his family back but I'm confused on what to do. Is it possible for us to get past the cheating, or should I just move on?
|
As a relationship therapist I work with couples all the time that are in the repair phase of their relationship after infidelity. The short answer to this, is not only is it possible to have a satisfying and fullfilling relationship after infidelity, it happens more often that we may know. The current rate of infidelity is high, while it's not important to go into many reasons, it mau be important to know you aren't alone in this! My biggest suggestion for you would be to seek out a professional counselor that specializes in working with couples healing from infidelity. Best of luck!
|
من و نامزدم ۳ سال است که با هم هستیم و رابطهمان همیشه خوب بوده است. تنها مشکلی که داشتیم این بود که او احساس میکرد توجه جنسی کافی از من دریافت نمیکند. اخیراً متوجه شدم که او به من خیانت کرده و با زن دیگری بوده است. او میگوید که میخواهد خانوادهاش را دوباره داشته باشد، اما من گیج هستم که چه کار کنم. آیا ممکن است که ما از خیانت عبور کنیم یا باید ادامه دهم؟
|
به عنوان یک درمانگر رابطه، من دائماً با زوجهایی کار میکنم که بعد از خیانت در مرحله ترمیم رابطه خود قرار دارند. پاسخ کوتاه این است که نه تنها امکان داشتن یک رابطه رضایتبخش و کامل پس از خیانت وجود دارد، بلکه این امر بیشتر از آنچه تصور میکنیم، رخ میدهد. نرخ خیانت در حال حاضر بالا است و در حالی که نیازی به پرداختن به دلایل مختلف نیست، مهم است که بدانید در این موضوع تنها نیستید! بزرگترین پیشنهاد من این است که به دنبال یک مشاور حرفهای باشید که در زمینه کمک به زوجهایی که در حال بهبودی از خیانت هستند، تخصص دارد. با آرزوی موفقیت برای شما!
|
null |
My fiancé and I have been together for 3 years and our relationship has always been good. The only issue we had was that he felt like he wasn't getting enough sexual attention from me. I recently found out he cheated on me with another women. He says he wants his family back but I'm confused on what to do. Is it possible for us to get past the cheating, or should I just move on?
|
Betrayal in a relationship can be one of the most difficult things a relationship can sustain. Sometimes feelings about the betrayal may also trigger past wounds. The fact that "it only happened once" may not make it any easier to move forward. I highly recommend working with a mental health professional who has experience working around the issue of infidelity. Together, you can work on healing the wounds and moving forward. I do believe it is possible to move forward, if both partners are ready and willing to do the work to move forward together and create a new vision for their relationship.
|
من و نامزدم ۳ سال است که با هم هستیم و رابطهمان همیشه خوب بوده است. تنها مشکلی که داشتیم این بود که او احساس میکرد توجه جنسی کافی از طرف من دریافت نمیکند. اخیراً متوجه شدم که او با زن دیگری به من خیانت کرده است. او میگوید که میخواهد خانوادهاش را دوباره داشته باشد، اما من در مورد اینکه چه کار کنم، گیج هستم. آیا ممکن است که ما از خیانت عبور کنیم یا باید به جلو حرکت کنم؟
|
خیانت در یک رابطه میتواند یکی از سختترین مسائلی باشد که یک رابطه میتواند تحمل کند. گاهی اوقات، احساسات ناشی از خیانت ممکن است زخمهای گذشته را دوباره زنده کند. واقعیت اینکه «فقط یک بار اتفاق افتاد» ممکن است حرکت به جلو را آسانتر نکند. من به شدت توصیه میکنم با یک متخصص سلامت روان که تجربهای در زمینه خیانت دارد، همکاری کنید. با هم میتوانید روی بهبودی زخمها و پیشرفت کار کنید. من بر این باورم که در صورتی که هر دو شریک آماده و مایل به انجام تلاش برای پیشرفت و ایجاد چشمانداز جدیدی برای رابطهشان باشند، رو به جلو رفتن امکانپذیر است.
|
null |
My fiancé and I have been together for 3 years and our relationship has always been good. The only issue we had was that he felt like he wasn't getting enough sexual attention from me. I recently found out he cheated on me with another women. He says he wants his family back but I'm confused on what to do. Is it possible for us to get past the cheating, or should I just move on?
|
Finding out about an affair is quite an emotional experience. It's usually jarring. I encourage you to give yourself some compassion about emotions that you have.You asked whether it is possible to get past the cheating and the answer is that it can be. It depends on many factors.I would recommend that you see a therapist who specializes in working with couples. There are certain ways that both of you could learn more about yourselves and each other that may actually serve to make your relationship stronger. Sometimes there are motivations for having an affair that can be discussed in therapy in a way that you become more aware of what each other is experiencing and where you want to go from here. It could be that learning to communicate differently would be helpful.Regarding whether you should "just move on," I recommend talking about with a therapist as well. At the very least, you can discuss more about what you are thinking and feeling and what your choices are as far as where you want to go from here.
|
من و نامزدم سه سال است که با هم هستیم و رابطهمان همیشه خوب بوده است. تنها مشکلی که داشتیم این بود که او احساس میکرد توجه جنسی کافی از طرف من دریافت نمیکند. اخیراً متوجه شدم که او به من خیانت کرده و با زن دیگری بوده است. او میگوید که میخواهد خانوادهاش را برگرداند، اما من در مورد اینکه چه کار کنم گیج هستم. آیا امکان دارد که ما از این خیانت عبور کنیم یا باید به جلو حرکت کنم؟
|
پیدا کردن یک رابطه پنهانی تجربهای بسیار احساسی است که معمولاً گیجکننده است. من شما را تشویق میکنم که نسبت به احساسات خود دلسوزی کنید. شما پرسیدید که آیا امکان عبور از خیانت وجود دارد و پاسخ این است که بله، این امکان وجود دارد، اما به عوامل متعددی بستگی دارد. من توصیه میکنم که به یک درمانگر متخصص در کار با زوجها مراجعه کنید. روشهای مشخصی وجود دارد که هر دوی شما میتوانید درباره خودتان و یکدیگر اطلاعات بیشتری کسب کنید و این ممکن است به تقویت رابطهتان کمک کند. گاهی اوقات انگیزههایی برای خیانت وجود دارد که میتوان آنها را در زمینه درمان بررسی کرد و این به شما کمک میکند که بهتر با تجربیات یکدیگر آشنا شوید و مسیر آیندهتان را مشخص کنید. شاید یادگیری نحوهی برقراری ارتباط به شیوهای متفاوت نیز مفید باشد. در مورد اینکه آیا باید «فقط ادامه دهید»، توصیه میکنم با یک درمانگر نیز صحبت کنید. حداقل میتوانید در مورد افکار و احساسات خود و گزینههایی که در پیش رویتان دارید، بیشتر بحث کنید.
|
null |
My fiancé and I have been together for 3 years and our relationship has always been good. The only issue we had was that he felt like he wasn't getting enough sexual attention from me. I recently found out he cheated on me with another women. He says he wants his family back but I'm confused on what to do. Is it possible for us to get past the cheating, or should I just move on?
|
It's possible but challenging. Both partners need to be feel motivated enough to repair the relationship and dedicated to the work needed to address whatever underlying issues led to the serious breach of trust. For some people, cheating is an absolute deal breaker—for others, the context of the cheating allows them to see it as a mistake that they can forgive their partner for. So it depends on how you feel about the relationship and whether you want to put in the work to repair it.If you're not sure how you feel, counseling can help you resolve the ambiguity, either individually or with your partner. Then, depending on what you decide, a counselor can help you either repair the relationship or decouple from your former partner.
|
من و نامزدم ۳ سال است که با هم هستیم و رابطهمان همیشه خوب بوده است. تنها مشکلی که داشتیم این بود که او احساس میکرد توجه جنسی کافی از من دریافت نمیکند. اخیراً متوجه شدم که او با زن دیگری به من خیانت کرده است. او میگوید که میخواهد خانوادهاش را برگرداند، اما من در مورد اینکه چه کار کنم، گیج هستم. آیا ممکن است که ما از خیانت عبور کنیم یا بهتر است که ادامه دهم؟
|
ممکن است، اما چالشبرانگیز است. هر دو شریک باید انگیزه کافی برای ترمیم رابطه داشته و به کارهای لازم برای رسیدگی به مسائل بنیادی که منجر به نقض جدی اعتماد شدهاند، متعهد باشند. برای برخی افراد، خیانت یک شکست مطلق است، در حالی که برای دیگران، شرایط خیانت به آنها اجازه میدهد آن را یک اشتباه ببینند که میتوانند شریکشان را به خاطر آن ببخشند. بنابراین، این بستگی به احساس شما نسبت به رابطه دارد و اینکه آیا میخواهید برای ترمیم آن تلاش کنید یا نه. اگر از احساستان مطمئن نیستید، مشاوره میتواند به شما کمک کند تا این ابهام را به صورت فردی یا با شریک زندگیتان حل کنید. سپس، بسته به تصمیمی که میگیرید، مشاور میتواند به شما در ترمیم رابطه یا جدایی از شریک سابقتان کمک کند.
|
null |
My fiancé and I have been together for 3 years and our relationship has always been good. The only issue we had was that he felt like he wasn't getting enough sexual attention from me. I recently found out he cheated on me with another women. He says he wants his family back but I'm confused on what to do. Is it possible for us to get past the cheating, or should I just move on?
|
I think there are many different directions we could go as far as answering your question. I think the first and most important question you need to ask yourself is do you truly believe in your heart that you can forgive him and trust him again? Once you answer that question honestly then you can move in one of two directions. First, if you truly love this guy and see yourself being with him long term and for the "long haul", so to speak...and you genuinely want to forgive him and trust him again, that is completely do-able and possible if you both put in the work. But, there's a greater issue here that needs to be addressed. You say your relationship is "good", but there's been a sexual disconnect between the two of you and that usually indicates some type of emotional disconnect is at the core. Would you agree with that, or what are your thoughts? Were you giving him less sexual attention than you normally do or were you guys never on the same page about sexual needs and having compatible sex drives? If you are more of an emotional person than he is, you may have been less interested sexually because he hasn't been meeting your emotional needs. For instance, if you hadn't been feeling loved, cared about, validated, appreciated, cherished, and special to him than you may have felt less connected physically and been less interested. This is a common issue with couples, and can easily be addressed if the communication in your relationship is strong and you can find a way to express to him your frustrations. In essence, many women tend to have more emotional needs than men, this is the way we are hard-wired, and there are exceptions to this of course, but if you have been feeling neglected emotionally than your lack of interest in sex is actually completely understandable and NORMAL! Until he understands this, and can learn to tune into your needs emotionally, you may struggle with feeling you are out of sync emotionally (and sexually). This leads to you both being frustrated, but if all this is ringing true to you, he seriously probably has no clue what's going on and may not know how you're feeling. You need to communicate your needs to him; if you are super lost with how to do that, there's an awesome book called The Five Love Languages. It's not that long, and it's very approachable and easy to apply the concepts to your relationships. Invaluable resource for relationships and truly eye opening; really!!This is a long post, I'm sorry! But this is such an important issue that is very common and many people feel lost about how to handle it. So back to the second direction you can go....you feel very betrayed, you aren't sure if you can ever trust him again and you see yourself perhaps being paranoid forever and never being able to completely get over this. For instance, if he says he is working late, or if he doesn't call or text right away when he usually does, you may immediately jump to the worst case scenario that he is cheating again. Of course, it may not be true, he may have legit reasons for his behaviors, but the point is if you are going to be in paranoia-mode OR you just will always be unsure whether he loves you and is committed to you and only you, then the trust may not be able to be re-built. You need to think long and hard about this, and if you decide you have the capacity to forgive him and rebuild your foundation of trust and honesty, then you need to let him know very explicitly what you need him to do to earn that trust back. You can't just tell him vaguely "I need to trust you again"; if he wants his family back and he's willing to do the work, you need to line out exactly what he needs to do and he needs to do it. But, be prepared that he might throw out there that he cheated because he felt you weren't attracted to him anymore (or he tries to put the blame on you somehow because he says you weren't meeting his physical needs)...if he throws that out there, but you weren't showing him the affection because you were frustrated emotionally, then it all starts with you communicating that to him. Get that book!In conclusion, if you feel in your heart there is no way you will be able to trust him again and you will always wonder if he's cheating when his behavior isn't spot on, you will be a nervous wreck and perhaps cutting your losses now would spare you the continued heartache. There is certainly a way to work through this, but you both have to be motivated and you have to get to the source of why the cheating happened in the first place. Rebuilding trust can be a long process, maybe even years, and for some people, they may never be able to fully trust and let go of the past. I truly recommend starting with the book, and then going from there. If you decide you want to stay with him, you would really benefit from couples counseling, as it sounds like a professional could help you strengthen your communication and ability to trust again.
|
من و نامزدم ۳ سال است که با هم هستیم و رابطهمان همیشه خوب بوده است. تنها مشکلی که داشتیم این بود که او احساس میکرد توجه جنسی کافی از من دریافت نمیکند. اخیراً متوجه شدم که او با زن دیگری به من خیانت کرده است. او میگوید که میخواهد خانوادهاش را بازگرداند، اما من در مورد اینکه چه کاری باید انجام دهم، سردرگم هستم. آیا ممکن است که ما از این خیانت عبور کنیم یا باید به راهم ادامه دهم؟
|
من فکر میکنم مسیرهای مختلفی برای پاسخ به سؤال شما وجود دارد. اولین و مهمترین سؤالی که باید از خود بپرسید این است که آیا واقعاً در دل خود باور دارید که میتوانید او را ببخشید و دوباره به او اعتماد کنید؟ وقتی به این سؤال بهطور صادقانه پاسخ دادید، میتوانید در یکی از دو مسیر پیش بروید. اول اینکه، اگر واقعاً این مرد را دوست دارید و خود را در آیندهای طولانی با او تصور میکنید و واقعاً میخواهید او را ببخشید و دوباره به او اعتماد کنید، این کاملاً ممکن است و اگر هر دوی شما زحمت بکشید، امکانپذیر است. اما یک مسئله بزرگتر نیز وجود دارد که باید به آن پرداخته شود. شما میگویید که رابطهتان "خوب" است، اما به نظر میرسد که میان شما یک گسست جنسی وجود دارد که معمولاً نشاندهنده نوعی قطع ارتباط عاطفی در هسته موضوع است. آیا با این مسئله موافقید یا نظر شما چیست؟ آیا شما کمتر از حد معمول به او توجه جنسی میکردید یا هیچگاه درباره نیازهای جنسی و همخوانی میلهای جنسی خود صحبت نکردید؟ اگر شما فردی عاطفیتر از او هستید، ممکن است از نظر جنسی کمتر علاقهمند بودهاید زیرا او نتوانسته نیازهای عاطفیتان را برآورده کند. به عنوان مثال، اگر حس نمیکردید که او شما را دوست دارد، به شما اهمیت میدهد، شما را تأیید میکند، قدردانی میکند، و شما را خاص میداند، ممکن است احساس ارتباط کمتری را در بعد جسمی تجربه کنید و از این رو، کمتر علاقهمند باشید. این یک مسئله رایج در میان زوجهاست و اگر ارتباط شما قوی باشد، به راحتی قابل حل است. بهطور کلی، بسیاری از زنان معمولاً نیازهای عاطفی بیشتری نسبت به مردان دارند، این روشی است که در ما وجود دارد و البته استثناهایی هم وجود دارد، اما اگر شما احساس neglect عاطفی کردهاید، کمبود علاقهتان به رابطه جنسی در واقع کاملاً قابل درک و عادی است! تا زمانی که او این مسئله را درک نکند و نتواند به نیازهای عاطفی شما توجه کند، ممکن است با احساس عدم هماهنگی عاطفی (و جنسی) مواجه شوید. این میتواند منجر به ناامیدی هر دو شود، اما اگر این موارد برای شما صادق باشد، احتمالاً او واقعاً از آنچه در حال وقوع است بیخبر است و ممکن است از احساسات شما مطلع نباشد. لازم است نیازهای خود را با او در میان بگذارید. اگر برای بیان این نیازها دچار سردرگمی هستید، کتاب عالی به نام "پنج زبان عشق" وجود دارد. این کتاب طولانی نیست و بسیار مناسب است و به راحتی میتوانید مفاهیم آن را به روابط خود اعمال کنید. این یک منبع باارزش برای روابط است و واقعاً چشمگشا است. واقعاً! معذرت میخواهم که این پست طولانی شد! اما این یک مسئله بسیار مهم و متداول است و بسیاری از مردم در مواجهه با آن سردرگم هستند. درباره راه دوم که میتوانید پیش بروید... احساس میکنید به شدت خیانت شدهاید، مطمئن نیستید که آیا میتوانید دوباره به او اعتماد کنید یا خیر و احساس میکنید که ممکن است همیشه در حالت شک و تردید باقی بمانید و هرگز نتوانید این موضوع را بهطور کامل فراموش کنید. برای مثال، اگر او بگوید که مشغول کار است یا اگر به سرعت تماس نمیگیرد یا پیام نمیدهد مانند قبل، ممکن است بلافاصله به بدترین حالت فکر کنید که او دوباره خیانت میکند. البته ممکن است این فرض درست نباشد، او ممکن است دلایل منطقی برای رفتارهایش داشته باشد، اما نکته این است که اگر قرار است در حالت شک و تردید باقی بمانید یا همیشه در مورد اینکه او شما را دوست دارد و به شما متعهد است، دچار عدم اطمینان باشید، ممکن است اعتماد دوباره ساخته نشود. شما باید خوب در مورد این موضوع فکر کنید و اگر تصمیم گرفتید که میتوانید او را ببخشید و اعتماد و صداقتتان را دوباره بسازید، به او باید به وضوح بگویید که چه کارهایی لازم است انجام دهد تا آن اعتماد را به دست آورد. نمیتوانید به صورت مبهم به او بگویید "باید دوباره به تو اعتماد کنم"، اگر او واقعاً میخواهد خانوادهاش را باز گرداند و آماده به کار باشد، باید مشخص کنید که او چه کارهایی باید انجام دهد. اما آماده باشید که ممکن است او بگوید که خیانت کرده زیرا احساس میکرده شما دیگر به او علاقه ندارید (یا سعی کند تقصیر را به گردن شما بیاندازد، چون میگوید شما نیازهای فیزیکی او را برآورده میکردید)... اگر چنین چیزی بگوید و شما به او محبت نشان نمیدادید به این دلیل که از نظر عاطفی ناامید بودید، همه چیز با این شروع میشود که باید این موضوع را با او در میان بگذارید. آن کتاب را تهیه کنید! در نهایت، اگر در دل خود مطمئنید که هیچ راهی برای دوباره اعتماد کردن به او وجود ندارد و همیشه در مورد خیانت او دچار تردید خواهید بود، شما در وضعیت نامناسبی خواهید بود و شاید قطع کردن این رابطه در حال حاضر به نفع شما باشد تا از درد دل در آینده جلوگیری کنید. بدون شک راهی برای رسیدن به توافق وجود دارد، اما هر دوی شما باید انگیزه لازم را داشته باشید و باید به ریشه اصلی اینکه چرا خیانت اتفاق افتاده است، برسید. بازسازی اعتماد میتواند یک پروسه طولانی باشد، شاید حتی سالها، و برای برخی ممکن است هرگز نتوانند بهطور کامل به گذشته اعتماد کنند و آن را فراموش کنند. واقعاً توصیه میکنم که با کتاب شروع کنید و از آنجا پیش بروید. اگر تصمیم بگیرید که با او بمانید، مشاوره زوجین میتواند بسیار به شما کمک کند، زیرا به نظر میرسد یک متخصص میتواند در بهبود ارتباط و توانایی شما برای اعتماد دوباره یاری دهد.
|
null |
My fiancé and I have been together for 3 years and our relationship has always been good. The only issue we had was that he felt like he wasn't getting enough sexual attention from me. I recently found out he cheated on me with another women. He says he wants his family back but I'm confused on what to do. Is it possible for us to get past the cheating, or should I just move on?
|
First off, let's start with really
validating the potential emotional pain you are feeling right now. There is
generally no lack of uncertainty, anxiety, fear, sadness, and anger. These are
all normal emotions and being allowed to feel them is the beginning of the
healing process. It might be helpful to talk about these feeling with your fiancé,
a friend or a counselor.Now to get to your primary question.
Can a relationship move past infidelity? The short answer is yes. A bit longer
of an explanation is that is sounds like you and your fiancé had pieces of a solid
foundation to base a relationship on. For many couples they encounter a primary
challenge, sometimes that's money, or parenting and for some it's sexuality. If
you and your fiancé are both committed to balancing the positive aspects of your
relationship while improving the challenges than it's definitely possible to
move past this. This is not an easy process and for many couples takes months
or years of healing while engaging in relationship counseling. Good luck to you and your continues
healing and growth!
|
من و نامزدم ۳ سال است که با هم هستیم و رابطهمان همیشه خوب بوده است. تنها مشکلی که داشتیم این بود که او احساس میکرد از طرف من توجه جنسی کافی نمیگیرد. اخیراً متوجه شدم که او به من خیانت کرده و با زن دیگری بوده است. او میگوید که میخواهد خانوادهاش را برگرداند، اما من در مورد اینکه چه کار کنم گیج هستم. آیا ممکن است که ما از این خیانت عبور کنیم یا باید ادامه دهم؟
|
اول از همه، بیایید با تأیید واقعی درد عاطفی بالقوهای که در حال حاضر احساس میکنید، شروع کنیم. به طور کلی، عدم اطمینان، اضطراب، ترس، غم و عصبانیت وجود دارد. اینها احساسات عادی هستند و اجازه دادن به خود برای احساس کردن آنها، آغازگر فرایند بهبودی است. ممکن است مفید باشد که درباره این احساسات با نامزدتان، یک دوست یا یک مشاور صحبت کنید. حالا به سوال اصلی بپردازیم: آیا یک رابطه میتواند از خیانت عبور کند؟ پاسخ کوتاه، بله است. توضیح کمی طولانیتر این است که به نظر میرسد شما و نامزدتان پایههای محکمی برای یک رابطه دارید. برای بسیاری از زوجها، چالشهای اصلی معمولاً شامل مسائل مالی، مسائل مربوط به پرورش فرزندان یا مسائل جنسی است. اگر شما و نامزدتان هر دو متعهد به ایجاد تعادل بین جنبههای مثبت رابطهتان و بهبود چالشها هستید، قطعاً امکان عبور از این وضعیت وجود دارد. این روند آسان نیست و برای بسیاری از زوجها، ممکن است ماهها یا حتی سالها طول بکشد تا بهبودی حاصل شود، در حالی که در مشاوره رابطه شرکت میکنند. برای شما آرزوی موفقیت و ادامهی بهبود و رشد دارم!
|
null |
I was with my friends at the park, and we were talking and having fun. After a while, I met a girl there. We talked and flirted for a while, then we gave our numbers to each other and left. We talked for a few months, then we met up again. She kissed me, so I assumed we were dating. Then I found out she has a boyfriend.
|
I'm sorry for your disappointment with this girl.Maybe next time you start to like someone talk with the person to find out if they feel similar to you. This way you have a good chance to avoid being hurt in the way you describe here.Even if the person doesn't give you a straightforward answer to their feelings for you, you'll gain a little more information by listening to how seriously they consider your question, what their body language is like, whether or not the person seems sincere.Listen to your gut.If you feel unsure the person likes you as much as you like them, then wait a little while to see if your feelings about the person or their feelings about you, change and in what direction they change.Keep yourself informed as best you can so you'll know you did as much as possible to kiss someone who understands your kiss the way you mean it to be understood.
|
من با دوستانم در پارک بودم و داشتیم با هم صحبت میکردیم و خوش میگذشت. بعد از مدتی در آنجا با دختری آشنا شدم. کمی صحبت کردیم و flirt کردیم، سپس شمارههایمان را به هم دادیم و جدا شدیم. چند ماه با هم صحبت کردیم و بعد دوباره همدیگر را دیدیم. او مرا بوسید، بنابراین فکر کردم که در حال قرار گذاشتن هستیم. بعد متوجه شدم که دوستپسر دارد.
|
متاسفم که از این دختر ناامید شدهاید. شاید دفعه بعد که به کسی علاقهمند شدید، بهتر باشد با او صحبت کنید تا ببینید آیا احساس مشابهی نسبت به شما دارد یا خیر. اینگونه شانس خوبی برای جلوگیری از صدمهای که در اینجا توصیف کردید خواهید داشت. حتی اگر آن شخص به احساساتش نسبت به شما پاسخ واضحی ندهد، با توجه به جدیت او در پاسخ، میتوانید اطلاعات بیشتری کسب کنید. به زبان بدن او دقت کنید و ببینید آیا صمیمانه به نظر میرسد یا خیر. اگر احساس میکنید آن شخص به اندازهای که شما به او علاقه دارید، به شما علاقه ندارد، صبر کنید و ببینید آیا احساسات شما یا او تغییر میکند و در چه جهتی. سعی کنید خود را تا جایی که ممکن است آگاه نگهدارید تا مطمئن شوید تلاشتان را کردهاید تا بتوانید بوسهای را با کسی در میان بگذارید که این بوسه را به گونهای که میخواهید درک کند.
|
null |
He's gone for 11 weeks for a band camp. It's week two right now. We used to be Intimate a lot, and now since he's busy 12 hours a day, we can't really be Intimate, even over the phone. Is it normal for me to more sensitive in general?
|
Well yes, physical intimacy does give all sorts of positive feelings. The sudden withdrawal of these is certainly possible to trigger a reaction like the one you describe.
|
او به مدت ۱۱ هفته برای یک کمپ موسیقی رفته است. الان هفتهٔ دوم است. ما قبلاً بسیار صمیمی بودیم و حالا از آنجایی که او ۱۲ ساعت در روز مشغول است، نمیتوانیم واقعاً صمیمی باشیم، حتی از طریق تلفن. آیا طبیعی است که به طور کلی حساستر شدهام؟
|
خوب بله، صمیمیت فیزیکی احساسات مثبت مختلفی را به همراه دارد. قطع ناگهانی این ارتباط قطعاً میتواند واکنشی مشابه آنچه شما توضیح دادید را برانگیزد.
|
null |
My husband had an emotional affair with his ex-wife in November. She invited him to dinner, alone, with their daughter. I wasn’t aware of this until after 11pm when I asked where he was. He had been drinking, and I told him not to come home that night. The next morning, we talked about going to counseling. He went out that night with friends and said his ex-wife wasn't going. I found out in April that she did go. I gave him the chance to get everything out in the open. I found out that he stayed that second night with her. I asked if they slept in the same bed, and he said yes, both nights. His daughter wasn't there the second night. He claims they didn't have sex, but what else should I think?
|
I agree with you that professional counseling is a wise choice for your relationship.Your husband may not know, want to know or want to discuss with you, what his true feelings are toward you and the ex.The topic is very heated, which is why discussing these matters alone may do more harm than good,Usually people start deeply complex emotional matters discussion and get so upset the conversation goes off track and unintended hurts happen.In a therapist office, the two of you will be guided on talking about these critical areas and this will be much more productive than trying to do so only with the two of you.
|
شوهرم در نوامبر با همسر سابقش رابطه عاطفی داشت. او او را به تنهایی به شام با دخترمان دعوت کرد. من تا ساعت 11 شب از این موضوع مطلع نبودم تا اینکه از او پرسیدم کجاست. او مشروب خورده بود و من به او گفتم که آن شب به خانه نیاید. صبح روز بعد درباره رفتن به مشاوره صحبت کردیم. او آن شب با دوستانش بیرون رفت و گفت همسر سابقش نمیآید. در آوریل متوجه شدم که او رفته بود. به او این فرصت را دادم که همه چیز را دُرُست بگوید. فهمیدم که او شب دوم را پیشش مانده است. از او پرسیدم که آیا در یک تخت خوابیدهاند، و او گفت بله، هر دو شب. دخترش در شب دوم آنجا نبود. او ادعا میکند که آنها رابطه جنسی نداشتند، اما من باید چه فکری بکنم؟
|
من با شما موافقم که مشاوره حرفهای انتخاب عاقلانهای برای رابطه شماست. شوهر شما ممکن است نخواهد یا نتواند درباره احساسات واقعی خود نسبت به شما و همسر سابق صحبت کند. این موضوع بسیار داغ است و به همین دلیل بحث درباره این مسائل به تنهایی ممکن است بیشتر از اینکه مفید باشد، آسیبزا باشد. معمولاً افراد با ورود به بحثهای عمیق و پیچیده عاطفی خیلی زود ناراحت میشوند و این باعث میشود که گفتگو از مسیر خود خارج شود و آسیبهای ناخواستهای پیش آید. در دفتر درمانگر، شما هر دو تحت هدایت قرار خواهید گرفت تا درباره این زمینههای حساس صحبت کنید و این کار به مراتب مؤثرتر از تلاش برای انجام آن بهصورت دو نفره خواهد بود.
|
null |
My husband had an emotional affair with his ex-wife in November. She invited him to dinner, alone, with their daughter. I wasn’t aware of this until after 11pm when I asked where he was. He had been drinking, and I told him not to come home that night. The next morning, we talked about going to counseling. He went out that night with friends and said his ex-wife wasn't going. I found out in April that she did go. I gave him the chance to get everything out in the open. I found out that he stayed that second night with her. I asked if they slept in the same bed, and he said yes, both nights. His daughter wasn't there the second night. He claims they didn't have sex, but what else should I think?
|
My answer is going to be super simplistic but I believe this may be what you need. Ask your husband if he wants to stay married to you. If he says yes, then it would be helpful to go to a marriage counselor and work this out with a professional. If he says no, then you can file for divorce.
|
شوهرم در نوامبر با همسر سابقش رابطه عاطفی برقرار کرد. او به تنهایی با دخترمان به شام دعوتش کرده بود. من تا ساعت 11 شب از این موضوع اطلاع نداشتم تا اینکه از او پرسیدم کجاست. او مشروب خورده بود و من به او گفتم که آن شب به خانه نیاید. صبح روز بعد درباره رفتن به مشاوره صحبت کردیم. او آن شب با دوستانش بیرون رفت و گفت که همسر سابقش نمیآید. در آوریل متوجه شدم که او آمده بود. به او فرصتی دادم تا همه چیز را صادقانه بگوید. متوجه شدم که او آن شب دوم هم نزد او مانده است. از او پرسیدم که آیا در یک تخت خوابیدهاند، و او گفت بله، هر دو شب. دخترش شب دوم آنجا نبود. او ادعا میکند که آنها رابطه جنسی نداشتهاند، اما من باید چه فکر دیگری بکنم؟
|
پاسخ من ممکن است خیلی ساده به نظر برسد، اما معتقدم که این همان چیزی است که به آن نیاز دارید. از شوهرتان بپرسید آیا میخواهد با شما بماند یا خیر. اگر او پاسخ مثبت دهد، مفید خواهد بود که به یک مشاور ازدواج مراجعه کنید و این موضوع را با یک حرفهای حل کنید. اگر او پاسخ منفی بدهد، میتوانید درخواست طلاق دهید.
|
null |
She's busy because her mom makes her clean all the time and go out places with her family. We don't talk much because of it. Also, we have little fights. We want to work it out but we don't know how.
|
Maybe your girlfriend feels torn in her emotions between loyalty toward her family and toward investing herself in a relationship.There are so many "maybes", that the best way to strengthen your relationship is to ask your girlfriend if she feels any pressure from her family to avoid involving herself with you.If the answer is "no", then continue to talk with each other as to what would make you each feel more secure with one another.Also, more simply, are the two of you able to resolve the "little fights"?Differences of opinion are normal between two people, even to the point of each person feeling they are the only one who knows the correct answer.As long as each one of you has the goodwill to give a little, then the fights are a healthy way to respect and care about each other.If the fights are about the same topic which repeats itself, then there are strong differences between the two of you, including the possibility that her family places and she is willing to accept, some obstacle to this relationship.
|
او سرش شلوغ است زیرا مادرش همیشه از او میخواهد که کارهای خانه را انجام دهد و با خانوادهاش به جاهای مختلف برود. به همین خاطر، زیاد با هم صحبت نمیکنیم. همچنین دعواهای کوچکی هم داریم. ما میخواهیم مشکلاتمان را حل کنیم اما نمیدانیم چگونه.
|
شاید دوست دختر شما بین وفاداری به خانوادهاش و سرمایهگذاری در یک رابطه احساس torn کند. آنقدر واژه "شاید" وجود دارد که بهترین راه برای تقویت رابطهتان این است که از او بپرسید آیا از طرف خانوادهاش فشاری احساس میکند که مانع از درگیر شدن با شما شود. اگر پاسخ "نه" باشد، بنابراین به صحبت با یکدیگر ادامه دهید تا ببینید چه چیزی میتواند به هر یک از شما احساس امنیت بیشتری ببخشد. همچنین، به سادگی، آیا شما دو نفر میتوانید "دعواهای کوچک" را حل کنید؟ اختلاف نظر بین دو نفر طبیعی است، حتی تا جایی که هر فرد احساس کند تنها کسی است که پاسخ صحیح را میداند. تا زمانی که هر یک از شما حسن نیت داشته باشید و کمی از خود گذشت کنید، دعواها میتوانند یک روش سالم برای احترام و اهمیت قائل شدن به یکدیگر باشند. اگر دعواها در مورد یک موضوع خاص تکرار شوند، نشاندهنده تفاوتهای معنادار بین شما دو نفر است و ممکن است نشاندهنده این باشد که خانواده او موانعی را برای این رابطه ایجاد کرده است که او حاضر به پذیرش آنهاست.
|
null |
She's busy because her mom makes her clean all the time and go out places with her family. We don't talk much because of it. Also, we have little fights. We want to work it out but we don't know how.
|
Maybe you can start with having 15 minutes per week that you know you will be spending time with each other (even if it needs to be on the phone). Because this much time could be scheduled ahead of time, at least you would know there was that time that was set aside. That may also help you to rekindle some conversations between you.As far as your little fights, consider spending five minutes with one of you talking about one issue that is a concern and the other partner asking questions that are open-ended (cannot be answered with just yes or no) and listening as an investigative reporter to try to learn more about what the other person is experiencing. Then, once the partner who started speaking thinks the listening partner is understanding where they are coming from, switch. It's also good to restate what you think you are hearing. Then you know what each other is truly following about this. Also remember that following or understanding what someone is saying does not imply agreement, just that you are recognizing what they are saying and able to see where they are coming from.Also consider noticing what makes you feel valued, special, loved, or appreciated. Think of the same for your girlfriend. This could be a great discussion to have as well.
|
او سرش شلوغ است زیرا مادرش همیشه او را وادار میکند که نظافت کند و با خانوادهاش به بیرون برود. به همین دلیل زیاد صحبت نمیکنیم. همچنین دعواهای کوچکی هم داریم. ما میخواهیم این مسئله را حل کنیم، اما نمیدانیم چگونه.
|
شاید بتوانید با اختصاص 15 دقیقه در هفته شروع کنید که میدانید با هم وقت خواهید گذراند (حتی اگر این زمان نیاز به تماس تلفنی داشته باشد). از آنجایی که میتوان این زمان را از قبل برنامهریزی کرد، حداقل میدانید که زمانی برای این کار در نظر گرفته شده است. این ممکن است به شما کمک کند تا برخی از مکالمات را دوباره شروع کنید. در مورد مشاجرات کوچک خود، میتوانید پنج دقیقه با یکی از شما درباره یک مسئله نگرانکننده صحبت کنید و طرف دیگر سؤالاتی بپرسد که پاسخ آنها نمیتواند فقط بله یا خیر باشد و بهعنوان یک خبرنگار تحقیقی گوش دهد تا اطلاعات بیشتری درباره اینکه طرف مقابل چه احساسی دارد، کسب کند. سپس، زمانی که شریکی که صحبت کرده است متوجه شد که شریک شنونده از او درک میکند، جابهجا شوید. همچنین خوب است که آنچه را که فکر میکنید شنیدهاید دوباره بیان کنید، تا مطمئن شوید که هر کدام درک درستی از موضوع دارید. همچنین به یاد داشته باشید که پیگیری یا درک آنچه کسی میگوید به معنی توافق نیست، بلکه فقط به این معناست که شما آنچه را میگوید درک میکنید و میتوانید نقطه نظر او را ببینید. همچنین توجه داشته باشید که چه چیزهایی باعث میشود احساس ارزشمندی، خاص بودن، دوست داشتن یا قدردانی کنید. همین را برای دوست دختر خود نیز در نظر بگیرید؛ این میتواند موضوع خوبی برای بحث باشد.
|
null |
I went to my ex-boyfriend to reach out to one of his high school friends who's attempted to commit suicide. When I went to him to reach out to his high school friend, he told me that I put him in a terrible position and put an enormous load on his shoulders. He was very angry that I went to him to do that. Am I in the wrong for going to him to reach out? He helped me so much with my depression and bad habits, so that's why I thought of him to reach out. He made me feel awful for thinking highly of him to help. Why did he react this way towards me? I think he's being selfish.
|
Your compassionate reach out to the friend is praiseworthy.That your ex bf has trouble accepting your gesture as kindness shows your ex bf is not seeing the situation clearly.I believe your ex bf's words about feeling burdened by your action.However, he is mixing up his own responsibility to know the root of his feelings.Blaming you for feelings he doesn't understand within himself is unfair and not helpful to anyone, including him.From what you write, you did nothing wrong and your action toward the potential suicider was gracious.My only guess which is also very general about your ex bf's behavior is that he doesn't yet fully understand himself and finds blaming others easier than understanding himself.
|
به سراغ دوست پسر سابقم رفتم تا با یکی از دوستان دبیرستانیاش که تلاش برای خودکشی کرده بود، تماس بگیرم. وقتی به او مراجعه کردم تا درباره دوستش صحبت کنم، او به من گفت که من او را در موقعیت بدی قرار دادهام و بار سنگینی را بر دوشش گذاشتهام. او بسیار عصبانی بود که من برای این کار به او مراجعه کردهام. آیا من اشتباه کردم که برای کمک به او رفتم؟ او به من در مسیر مبارزه با افسردگی و عادات بد کمک زیادی کرده بود، به همین دلیل به او فکر کردم. او باعث شد احساس بدی داشته باشم از اینکه به او اعتماد کردهام و از او درخواست کمک کردهام. چرا او اینگونه نسبت به من واکنش نشان داد؟ به نظر من او خودخواه است.
|
تماس دلسوزانه شما با دوستتان قابل ستایش است. اینکه دوستپسر سابق شما در پذیرش عمل شما به عنوان یک حرکت مهربان دچار مشکل است، نشان میدهد که او وضعیت را به وضوح درک نمیکند. من به جملات او در مورد احساس فشار ناشی از عمل شما معتقد هستم، اما او مسئولیت درک ریشهای احساساتش را بر عهده نگرفته است. سرزنش شما به خاطر احساساتی که خود به درستی درک نمیکند، غیرمنصفانه است و برای هیچکس، از جمله خودش، مفید نیست. از آنچه شما نوشتهاید، واضح است که شما هیچ اشتباهی نکردهاید و اقدام شما نسبت به شخصی که ممکن است به خودکشی فکر کند، بسیار انسانی بوده است. تنها حدسی که میتوانم بزنم، که نیز به رفتار دوستپسرتان مربوط میشود، این است که او هنوز به طور کامل خود را نمیشناسد و پیدا کردن مقصر در دیگران برایش آسانتر از درک درون خود است.
|
null |
I went to my ex-boyfriend to reach out to one of his high school friends who's attempted to commit suicide. When I went to him to reach out to his high school friend, he told me that I put him in a terrible position and put an enormous load on his shoulders. He was very angry that I went to him to do that. Am I in the wrong for going to him to reach out? He helped me so much with my depression and bad habits, so that's why I thought of him to reach out. He made me feel awful for thinking highly of him to help. Why did he react this way towards me? I think he's being selfish.
|
I'm glad you think so highly of your boyfriend and his ability to be there when you would like to talk about things that are important to you.I see why you would want them to reach out. I also wonder about how close he was with his friend and what he thought you meant when you asked him to reach out. It sounds as if he is thinking that doing so would mean that he is responsible for his friend's well-being, although I can't say that for certain.Would you be willing to have a discussion with your boyfriend where for a few minutes (five minutes or so), you ask him about what made him react that way? During this time, try to listen and ask questions is if you are an investigative reporter and are trying to learn more about his experience. You can also summarize what you are hearing to make sure that you understand it as he does. This does not mean that you have to agree with what you say, but just that you follow. I hear you saying that you think he's being selfish. I'm suggesting that just during this conversation, you ask questions to focus on what he is thinking and feeling. In one sentence, the goal would be to learn more about his experience.I would not be at all surprised if he is scared.Are you aware of what kind of support he wants through this time?
|
به سراغ دوست پسر سابقم رفتم تا با یکی از دوستان دبیرستانیاش که اقدام به خودکشی کرده بود تماس بگیرم. وقتی نزد او رفتم تا به دوست دبیرستانیاش دسترسی پیدا کنم، او به من گفت که من او را در موقعیت دشواری قرار دادهام و بار سنگینی بر دوشش گذاشتهام. او به شدت از اینکه به او برای این کار مراجعه کردهام عصبانی بود. آیا من در اشتباه هستم که به او مراجعه کردم؟ او در زمینه افسردگی و عادات بد من خیلی به من کمک کرده بود، به همین دلیل به او فکر کردم تا از او کمک بخواهم. او باعث شد احساس بدی بکنم به خاطر اینکه به او اعتماد کردم که کمکم کند. چرا او این گونه نسبت به من واکنش نشان داد؟ من فکر میکنم او خودخواه است.
|
خوشحالم که به دوست پسرت و توانایی او برای حضور در زمانهایی که میخواهی در مورد موضوعات مهم صحبت کنی، اینقدر ارادت داری. همچنین کنجکاوم که بدانم او چقدر با دوستش نزدیک بود و وقتی از او خواستی که با تو تماس بگیرد، چه تصوری از منظور تو داشت. به نظر میرسد که او فکر میکند این کار به معنای مسئولیتپذیریاش نسبت به سلامت دوستش است، هرچند نمیتوانم با اطمینان بگویم. آیا مایل هستی برای چند دقیقه (حدود پنج دقیقه) با دوست پسرت گفتگو کنی و از او بپرسی چه چیزی باعث این واکنش شد؟ در این مدت سعی کن شنونده خوبی باشی و سوال بپرس، مانند یک خبرنگار تحقیقی که میخواهد بیشتر درباره تجربه او بداند. همچنین میتوانی نظرات خود را خلاصه کنی تا مطمئن شوی که آنچه او میگوید را به خوبی فهمیدهای. این بدان معنا نیست که باید با او موافق باشی، بلکه فقط به این معناست که به او توجه کنی. میشنوم که فکر میکنی او خودخواه است. پیشنهاد میکنم در این گفتگو، سؤالاتی بپرسی تا بیشتر درباره احساسات و افکار او آگاه شوی. هدف در یک جمله، یادگیری بیشتر درباره تجربه اوست. اگر او از این موضوع ترسیده باشد، اصلاً تعجب نمیکنم. آیا میدانی او در این دوران چه نوع حمایتی میخواهد؟
|
null |
He told me he started to back away because I was asking for too much in the relationship. The more I tried to fix things, the worse it got. I want to make us better again, but I don't know how.
|
Have you asked your boyfriend directly this question?It is a good question and possibly would open a necessary clarifying discussion as to what each of you expects from the other.
|
او به من گفت که شروع به عقب نشینی کرده است زیرا من توقعات زیادی از رابطه داشتم. هر چه بیشتر سعی میکردم اوضاع را بهبود بخشم، اوضاع بدتر میشد. میخواهم دوباره ما را بهتر کنم، اما نمیدانم چگونه.
|
آیا مستقیماً این سؤال را از دوستپسرتان پرسیدهاید؟ این سؤال خوبی است و ممکن است باعث شود بحثی ضروری را درباره انتظارات هر یک از شما از دیگری آغاز کنید.
|
null |
My boyfriend has this close female friend. It always bothered me because of how close they are, so I decided to meet her. That made the situation worse because they were even closer than what I thought. They acted like a couple rather than friends with each other. There was no physical interaction, but he talks to this girl a lot. What can I do? Leaving him isn't an option.
|
I wonder if you could have a conversation with your boyfriend about how you are feeling. A few things may help with that:Try having the conversation you are both able to have a conversation about something that is important (for example, not during a commercial for a TV show)Maybe your boyfriend will be willing to listen to you for about five minutes asking questions to learn more about your experience, kind of like an investigative reporter wouldSee if your boyfriend is able to capture the essence of what you're saying by summarizing it for youRemember that hearing you and following what you're saying does not mean that he agreesAlso consider if there are events in your past that are affecting the way you are looking at this relationship between your boyfriend and this other girl (we all bring our own histories into relationships and we unconsciously expect that what has worked in other relationships will work in current ones)Then you can switch so that you can hear more about what he is experiencing (for example, what it is that he likes about her)Also consider having a discussion that if one of you becomes very emotional and needs a break from the discussion, discuss having a timeout that will last for a certain time frame (usually between 15 minutes and one hour) and then come back to continue the discussionRemember that the goal here is just to learn more about what each of you is going through, not to find a solution right awayThis can be difficult. Consider working with a couples therapist to discuss it together.
|
دوست پسر من یک دوست صمیمی دختر دارد. همیشه به خاطر نزدیکی آنها برایم مشکلساز بود، بنابراین تصمیم گرفتم با او ملاقات کنم. اما این وضعیت را بدتر کرد چون آنها حتی نزدیکتر از آن چیزی که فکر میکردم بودند. آنها بیشتر شبیه یک زوج رفتار میکردند تا دوستان. هیچ تعامل فیزیکی وجود نداشت، اما او با این دختر بسیار صحبت میکند. چه کاری میتوانم انجام دهم؟ ترک او گزینهای نیست.
|
نمیدانم آیا میتوانی با دوست پسرت درباره احساست صحبت کنی یا نه. چند نکته ممکن است به این موضوع کمک کند: سعی کنید گفتگو را در زمانی انجام دهید که هر دوی شما قادر به صحبت درباره موضوعی مهم هستید (برای مثال، نه در حین پخش تبلیغات یک برنامه تلویزیونی). شاید دوست پسرت مایل باشد که به مدت پنج دقیقه به تو گوش دهد و سؤالاتی بپرسد تا بیشتر درباره تجربیات تو آگاه شود، مانند یک خبرنگار تحقیقی. ببینید آیا او میتواند اصل مطلب را با خلاصه کردن آنچه که میگویی، درک کند. به یاد داشته باش که شنیدن و دنبال کردن آنچه را که میگویی به این معنا نیست که او توافق دارد. همچنین در نظر داشته باش که آیا وقایع گذشتهات بر نحوه نگاه تو به رابطهات با دوست پسرت و آن دختر دیگر تأثیر میگذارد (چرا که ما همه تاریخچه خود را به روابطمان میآوریم و ناخودآگاه انتظار داریم آنچه در روابط دیگر مؤثر بوده، در روابط فعلی نیز کار کند). سپس میتوانید نوبت را عوض کنید تا بیشتر درباره تجربههای او بشنوید (برای مثال، در مورد ویژگیهایی که در او میپسندد). همچنین در مورد اینکه اگر یکی از شما دچار احساسات شدید شد و نیاز به وقفه داشت، درباره زمان استراحتی که برای مدت زمان مشخصی (معمولاً بین 15 دقیقه تا یک ساعت) طول بکشد، صحبت کنید و سپس برای ادامه بحث برگردید. فراموش نکنید که هدف در اینجا تنها آگاه شدن از آنچه هر یک از شما تجربه میکند، است و نه یافتن بلافاصله یک راهحل. این کار میتواند دشوار باشد. در نظر بگیرید که با یک درمانگر زوج کار کنید تا در مورد آن با هم صحبت کنید.
|
null |
My boyfriend has this close female friend. It always bothered me because of how close they are, so I decided to meet her. That made the situation worse because they were even closer than what I thought. They acted like a couple rather than friends with each other. There was no physical interaction, but he talks to this girl a lot. What can I do? Leaving him isn't an option.
|
Well, as hurtful as witnessing your boyfriend's closeness with his female friend, I"m glad you saw firsthand the dynamic of your concern.There isn't anything you can directly do to stop his relationship with this lady.It is possible to influence his side of their relationship.Directly telling him your discomfort with how close the two are, may make him pause before engaging with her in a discussion. This is nothing to count on since the control is in his hands and not yours.I'm sorry to read that the option to leave this relationship is out of the question.The only way left is to get used to the fact that you don't like this aspect of your boyfriend, and this is a disheartening outlook overall to you and to your relationship overall.If after repeated effort to influence him by your opinions, your effort to adjust to a situation you don't like, if at all possible, consider a longterm plan to discontinue this relationship because by that time it may feel very oppressive in your life.
|
دوست پسرم یک دوست صمیمی زن دارد. همیشه به خاطر نزدیکی آنها برایم نگرانکننده بود، بنابراین تصمیم گرفتم او را ملاقات کنم. این تصمیم وضعیت را بدتر کرد، زیرا متوجه شدم آنها حتی بیشتر از آنچه که فکر میکردم به هم نزدیک هستند. آنها مثل یک زوج رفتار میکردند تا اینکه فقط دوستان. هیچ نوع تعامل فیزیکی وجود نداشت، اما او با این دختر خیلی صحبت میکند. چه کار میتوانم بکنم؟ ترک او گزینهای نیست.
|
خوب، به همان اندازه که مشاهده نزدیکی دوست پسرتان با دوست دخترش آزاردهنده است، خوشحالم که از نزدیک دینامیک نگرانیتان را شاهد بودید. هیچ کاری نمیتوانید مستقیماً برای متوقف کردن رابطه او با این خانم انجام دهید، اما ممکن است بتوانید بر طرف او تأثیر بگذارید. اگر مستقیماً ناراحتیتان از نزدیکی آنها را به او بگویید، ممکن است قبل از اینکه با او صحبت کند یک لحظه مکث کند. اما این به هیچ وجه قابل اطمینان نیست، زیرا کنترل در دستان اوست نه شما. متأسفم که میخوانم گزینه ترک این رابطه برایتان غیرممکن است. تنها راه باقیمانده این است که به این واقعیت عادت کنید که این جنبه از دوست پسرتان برایتان قابل قبول نیست و این ناامیدکننده است به طور کلی برای شما و رابطهتان. اگر پس از تلاشهای مکرر برای تأثیرگذاری بر او با نظراتتان و تلاش برای سازگاری با شرایطی که دوست ندارید، هنوز هم احساس ناخوشایندی دارید، ممکن است لازم باشد برای قطع این رابطه یک برنامه بلندمدت در نظر بگیرید، زیرا تا آن زمان این وضعیت میتواند احساس بسیار محدودکنندهای در زندگیتان ایجاد کند.
|
null |
I’m a man, and I’m soon to be married. I have been messing around with other men on the side. It started as a once in a while thing, but it’s been happening a lot. I don't know what to do.
|
Hello, and thank you for your question. When faced with these kinds of difficult challenges, I usually encourage people to look to their values for help in determining what their behavior should be. Indeed, it is usually when our behaviors conflict with our values that we don't feel very content with our lives. Perhaps you can take some time to think through a couple of these questions: What kind of person do I want to be deep in my heart? What kind of character do I want to have when in public and in my private world when nobody is watching? How would I want others to describe me? Let's say that you want others to see you as being authentic, and YOU also value authenticity as something you want to live by. You may feel like this value is currently at odds with the behaviors you are engaging in right now. That you are not being the person that you really are deep in your heart. This is not an unusual struggle when it comes to sexual behavior and sexual orientation. So please, try not to feel alone. We all know quite well how unacceptable it may be to be seen as gay, lesbian, bisexual, etc. And I am not just talking about being unaccepted by others, but a person may have a VERY hard time accepting themselves. Thinking about your values and living a life based on them can bring a lot of freedom, but I won't lie, it can also bring a lot of pain at the same time. For example, someone with the value of living authentically may decide they have to tell others who they are and what they stand for, even if that means people may disapprove. That may cause a lot of pain, but it may also come with a sense of freedom to live a life based on honesty and authenticity. It may be helpful to find a counselor who is trained in affirmative therapy, which is recommended for people who are navigating their sexual behaviors and figuring out what is right for them. I would also sit down and think through some of the questions above and consider what your values are... both as an individual and as someone's fiancé.Above all, I wish you well in this journey. Robin J. Landwehr, DBH, LPC, NCC
|
من یک مرد هستم و به زودی ازدواج میکنم. در کنار آن، با مردان دیگری در ارتباط بودهام. این موضوع ابتدا گاهی پیش میآمد، اما اکنون بهطور مکرر اتفاق میافتد. نمیدانم چه کار باید بکنم.
|
با سلام و تشکر از سوال شما. وقتی با این نوع چالشهای دشوار مواجه میشویم، معمولاً افراد را تشویق میکنم به ارزشهای خود نگاه کنند تا رفتارهای خود را تعیین کنند. واقعاً، هنگامی که رفتارهای ما با ارزشهایمان در تضاد است، احساس رضایت از زندگیمان دشوار میشود. شاید بتوانید کمی وقت بگذارید و به چند سوال زیر فکر کنید: چه نوع آدمی میخواهم در اعماق قلبم باشم؟ چه شخصیتی میخواهم زمانی که در جمع هستم و یا در دنیای خصوصیام که کسی مرا نمیبیند داشته باشم؟ دوست دارم دیگران مرا چگونه توصیف کنند؟ فرض کنید میخواهید دیگران شما را به عنوان یک فرد واقعی بشناسند و همچنین برای شما اصالت یک ارزش مهم تلقی میشود. ممکن است احساس کنید که این ارزش در حال حاضر با رفتارهایی که در پیش گرفتهاید در تضاد است و شما نمیتوانید آن شخصی باشید که واقعاً در اعماق قلب خود هستید. این یک مبارزه معمول در زمینه رفتارهای جنسی و گرایش جنسی است، بنابراین لطفاً سعی نکنید احساس تنهایی کنید. ما به خوبی میدانیم که ممکن است چقدر غیرقابل قبول باشد که به عنوان همجنسگرا، دوجنسه و غیره شناخته شویم. و من تنها در مورد پذیرفته نشدن از سوی دیگران صحبت نمیکنم، بلکه ممکن است فرد در پذیرش خود نیز با مشکلات جدی مواجه شود. تأمل در ارزشهای خود و زندگی بر اساس آنها میتواند آزادی زیادی به ارمغان آورد، اما نباید دروغ گفت؛ این فرآیند همچنین میتواند دردهای عمیقی را به همراه داشته باشد. به عنوان مثال، فردی که ارزش زندگی بر مبنای صداقت را دارد ممکن است تصمیم بگیرد که باید به دیگران بگوید که چه کسی است و چه چیزی را نمایندگی میکند، حتی اگر این بدان معنا باشد که ممکن است دیگران با آن مخالفت کنند. این کار میتواند درد بسیار زیادی ایجاد کند، اما ممکن است با حس آزادی برای زندگی کردن بر اساس صداقت و اصالت نیز همراه باشد. یافتن مشاوری که به درمان تأییدی آشنا باشد ممکن است کمککننده باشد، به ویژه برای کسانی که در حال بررسی رفتارهای جنسی خود هستند و به دنبال درک آنچه برایشان مناسب است، هستند. همچنین پیشنهاد میکنم به سوالات بالا فکر کنید و ارزشهای خود را بررسی کنید... هم به عنوان یک فرد و هم به عنوان نامزد کسی. بالاتر از همه، برای شما آرزوی موفقیت در این سفر دارم. Robin J. Landwehr، DBH، LPC، NCC
|
null |
I’m a man, and I’m soon to be married. I have been messing around with other men on the side. It started as a once in a while thing, but it’s been happening a lot. I don't know what to do.
|
It took a lot of courage to share what must be so shameful to you and to ask for help. Regardless of your sexual attraction/orientation, I'd encourage you to get honest with yourself and your partner/fiancee and put a temporary hold on your wedding plans -- getting married will NOT resolve your acting out. It seems to me you need more space, time to sort through with an experienced therapist more of your sex/sexuality story-line and apparent anxiety surrounding the upcoming nuptials. In the immediate I encourage you to also take the initiative to have yourself tested for STDs, etc. and if you've been sexually intimate with your partner/fiancee s/he needs to be similarly tested. Best wishes.Resources for Your Consideration: 1) The book "Not Gay: Sex between Straight White Men" by Jane Ward, 2) http://www.sca-recovery.org/, 3) https://slaafws.org/
|
من یک مرد هستم و به زودی ازدواج خواهم کرد. در کنار این موضوع، با مردان دیگر درگیر بودم. این کار ابتدا به صورت گاه و بیگاه شروع شد، اما اکنون به طور مکرر اتفاق میافتد. نمیدانم چه باید بکنم.
|
به اشتراک گذاشتن موضوعی که قطعاً برای شما شرمآور بوده و درخواست کمک، به courage زیادی نیاز دارد. صرف نظر از گرایش یا جذب جنسی شما، من شما را تشویق میکنم که با خود و شریک یا نامزدتان صادق باشید و برنامههای عروسی خود را موقتاً متوقف کنید - ازدواج نخواهد توانست رفتارهای شما را حل کند. به نظر من، شما به فضای بیشتری و زمان نیاز دارید تا با یک درمانگر مجرب بیشتر درباره داستان جنسی/جنسیتان و اضطرابهای ظاهریتان در مورد عروسی نزدیک صحبت کنید. در این شرایط، همچنین شما را تشویق میکنم که برای آزمایش بیماریهای مقاربتی و غیره اقدام کنید و اگر با شریک یا نامزدتان رابطه جنسی داشتهاید، او نیز باید تحت آزمایش مشابه قرار گیرد. بهترین آرزوها. منابعی برای توجه شما: 1) کتاب "نه همجنسگرا: رابطه جنسی بین مردان سفید راست" نوشته جین وارد، 2) http://www.sca-recovery.org/، 3) https://slaafws.org/
|
null |
I’m a man, and I’m soon to be married. I have been messing around with other men on the side. It started as a once in a while thing, but it’s been happening a lot. I don't know what to do.
|
Good for you to bring up this situation for addressing, especially before you and your partner are married and have all the legal responsibilities of married life.You gave yourself the biggest clue as to where to start solving this problem.Since you don't know what to do, then for right now postpone your wedding date.Whether your drive toward other men relates to feeling sexually unfulfilled with your fiancé, or you're not as willing to commit to your fiancé as you imagined yourself to be, or there are other relationship problems not being addressed with your fiancé, these need to be identified and understood.Since marriage is a commitment of one's life to another person's life, then without the willingness to commit you are almost guaranteeing future problems in the upcoming marriage.
|
من یک مرد هستم و به زودی ازدواج میکنم. در حین اینکه با مردان دیگری در ارتباط بودهام، این قضیه از یک بار در ماه شروع شد، اما حالا خیلی بیشتر شده است. نمیدانم چه کاری باید بکنم.
|
برای شما خوب است که این وضعیت را برای رسیدگی مطرح کنید، بهویژه قبل از اینکه شما و شریکتان ازدواج کنید و تمام مسئولیتهای قانونی زندگی زناشویی را برعهده بگیرید. شما بزرگترین سرنخی را برای شروع حل این مشکل پیدا کردهاید. از آنجایی که نمیدانید باید چه کاری انجام دهید، در حال حاضر تاریخ عروسیتان را به تعویق بیندازید. آیا تمایل شما به سمت مردان دیگر به این خاطر است که از نظر جنسی نسبت به نامزدتان احساس رضایت نمیکنید، یا آنطور که تصور میکردید به او متعهد نیستید، یا اینکه مشکلات دیگری در رابطهتان وجود دارد که حل نشده است، باید شناسایی و درک شوند. از آنجایی که ازدواج به معنای تعهد یک فرد به زندگی شخص دیگری است، فقدان تمایل به تعهد تقریباً به معنای تضمین مشکلات آینده در ازدواج خواهد بود.
|
null |
I’m a man, and I’m soon to be married. I have been messing around with other men on the side. It started as a once in a while thing, but it’s been happening a lot. I don't know what to do.
|
I would start by examining the reasons for seeking out other relationships. Are you getting something from the other men that you do not currently receive from your current partner? Such as, is it more exciting with others and that excitement is lacking in your current relationship?
|
من یک مرد هستم و به زودی ازدواج خواهم کرد. در کنار این موضوع، با مردان دیگری هم نسبت داشتهام. این کار ابتدا گاه و بیگاه بود، اما حالا به دفعات بیشتری اتفاق میافتد. نمیدانم چه باید بکنم.
|
من با بررسی دلایل جستجو برای روابط دیگر آغاز میکنم. آیا از دیگر مردان چیزی دریافت میکنید که در حال حاضر از شریک فعلیتان دریافت نمیکنید؟ مثلاً آیا هیجان با دیگران بیشتر است و این هیجان در رابطه فعلیتان وجود ندارد؟
|
null |
I’m a man, and I’m soon to be married. I have been messing around with other men on the side. It started as a once in a while thing, but it’s been happening a lot. I don't know what to do.
|
Divorce is expensive emotionally and financially. If your fiance is not ok with an open marriage, it would be a good idea to seek the help of a counselor before you get married.
|
من یک مرد هستم و به زودی ازدواج میکنم. من در کنار این موضوع با مردان دیگری نیز رابطه داشتم. این موضوع ابتدا گاه و بیگاه بود، اما حالا به کرات اتفاق میافتد. نمیدانم چه کار کنم.
|
طلاق از نظر عاطفی و مالی هزینهبر است. اگر نامزد شما با ازدواج باز موافق نیست، بهتر است قبل از ازدواج از یک مشاور کمک بگیرید.
|
null |
I’m a man, and I’m soon to be married. I have been messing around with other men on the side. It started as a once in a while thing, but it’s been happening a lot. I don't know what to do.
|
If you are happy with the person that you are about to be married to and are also enjoying time with other men, it could be possible that you are attracted to people of more than one gender.Having said that, some people have feelings toward people of more than one gender that are not really related to romance or attraction, but any number of other feelings, such as trust and communication. I don't know whether your use of the phrase "messing around" was related specifically to being romantically or sexually involved with the people who you are or referring to or if you are saying that you are enjoying spending time with them. These terms have different definitions for almost everyone.I would definitely recommend speaking with a local mental health practitioner in your area, not because there is anything wrong about the way you are feeling, but because there are a lot of different parts of what is happening in your life right now and it may be helpful to talk about the feelings and thoughts with someone who can help you to learn more about yourself and the people are most important in your life (yourself included).I also suggest looking at a few things that you love and appreciate about yourself.
|
من یک مرد هستم و به زودی ازدواج میکنم. در حال حاضر با مردان دیگری نیز رابطه داشتهام. این موضوع ابتدا به صورت موردی بود، اما به دفعات بیشتری رخ داده است. نمیدانم باید چه کار کنم.
|
اگر از فردی که در شرف ازدواج با او هستید راضی هستید و همچنین از گذراندن وقت با مردان دیگر لذت میبرید، ممکن است به افراد بیش از یک جنسیت جذب شده باشید. همچنین، برخی از مردم نسبت به افرادی از بیش از یک جنسیت احساساتی دارند که لزوماً به عشق یا جذابیت مربوط نمیشود، بلکه میتواند شامل احساسات دیگری مانند اعتماد و ارتباط باشد. نمیدانم آیا استفاده شما از عبارت «سر و کار داشتن» به صورت خاص به درگیری عاشقانه یا جنسی با افرادی که به آنها اشاره میکنید مربوط است یا اینکه میگویید از گذراندن وقت با آنها لذت میبرید. این اصطلاحات تقریباً برای هر فرد تعاریف متفاوتی دارند. من قطعاً توصیه میکنم با یک متخصص بهداشت روان محلی در منطقهتان صحبت کنید، نه به این دلیل که احساس شما نادرست است، بلکه به این دلیل که مسائل مختلفی در زندگیتان وجود دارد و ممکن است مفید باشد که درباره احساسات و افکار خود با کسی گفتگو کنید که بتواند به شما در درک بهتر خودتان و افرادی که برایتان مهم هستند (شامل خودتان) کمک کند. همچنین پیشنهاد میکنم به چند چیز که به خودتان عشق میورزید و از آنها قدردانی میکنید، نگاهی داشته باشید.
|
null |
She has lied about every aspect of her life. She's created three fake relationships. The most recent one is concerning because she has fake photos, phone calls, and text messages, and it’s with a married man with kids. Her lying is becoming dangerous because she could ruin lives.
|
Is being friends with this person safe for you?Liars don't generally distinguish who they bring down with them or in service to themselves.Step one is to understand a true friendship, which is based on trust, is probably not possible with this person.If you'd like to offer words of advice to protect her from herself then try gently pointing out that some of her actions which you know about, may come around to harm her.There is only a small chance she will be open to hearing you.People who lie are also very fearful of trusting others, including themselves. She may prefer to keep status quo than open her own emotional pain to understand what created the need to lie in the first place.
|
او در مورد هر جنبهای از زندگیاش دروغ گفته است. او سه رابطهی جعلی ایجاد کرده است. جدیدترین مورد نگرانکننده است، زیرا او عکسها، تماسهای تلفنی و پیامهای متنی جعلی دارد و این رابطه با یک مرد متاهل و دارای فرزند است. دروغ گفتن او به شدت خطرناک شده است، زیرا ممکن است زندگیها را نابود کند.
|
آیا دوستی با این شخص برای شما ایمن است؟ دروغگوها معمولاً توجهی نمیکنند که چه کسانی را با خود به سوی نابودی میکشند یا در خدمت منافع خود قرار میدهند. قدم نخست درک دوستی واقعی، که بر پایه اعتماد است، احتمالاً با این شخص ممکن نیست. اگر میخواهید برای حفاظت از او در برابر خودش نصیحتی کنید، به آرامی به او اشاره کنید که برخی از رفتارهایش که از آنها مطلع هستید، ممکن است به خودش آسیب برساند. فقط شانس کمی وجود دارد که او برای گوش دادن باز باشد. افرادی که دروغ میگویند، به شدت از اعتماد به دیگران، از جمله خودشان، هراس دارند. او ممکن است تمایل داشته باشد که وضعیت موجود را حفظ کند تا اینکه به درد عاطفی خود بپردازد و بفهمد چه چیزی باعث نیازش به دروغ گفتن در ابتدا شده است.
|
null |
She has lied about every aspect of her life. She's created three fake relationships. The most recent one is concerning because she has fake photos, phone calls, and text messages, and it’s with a married man with kids. Her lying is becoming dangerous because she could ruin lives.
|
Have an honest and open conversation with her about how her behavior is negatively impacting you ( and others). You will feel good knowing you did the right thing.
|
او در مورد تمام جنبههای زندگیاش دروغ گفته است. او سه رابطه جعلی ایجاد کرده است. جدیدترین مورد نگرانکننده است زیرا او عکسها، تماسهای تلفنی و پیامهای متنی جعلی دارد و این رابطه با یک مرد متأهل و دارای فرزند است. دروغگویی او به نقطهای خطرناک رسیده است، زیرا میتواند زندگیها را به خطر بیندازد.
|
با او درباره تأثیر منفی رفتارشان بر شما (و دیگران) یک گفتگو صادقانه و باز داشته باشید. این احساس خوبی به شما خواهد داد که کار درستی انجام دادهاید.
|
null |
She has lied about every aspect of her life. She's created three fake relationships. The most recent one is concerning because she has fake photos, phone calls, and text messages, and it’s with a married man with kids. Her lying is becoming dangerous because she could ruin lives.
|
To be honest, I think more information would be really important here because what you are asking could have a lot of different meanings. Consider making an appointment with a local therapist to discuss what you are going through.
|
او در مورد هر جنبهای از زندگیاش دروغ گفته است. او سه رابطهی جعلی ایجاد کرده است. جدیدترین مورد نگرانکننده است زیرا او عکسها، تماسهای تلفنی و پیامکهای جعلی دارد و آن هم با یک مرد متأهل که بچه دارد. دروغهای او به طور فزایندهای خطرناک میشود زیرا میتواند زندگیها را خراب کند.
|
صادقانه بگویم، فکر میکنم اطلاعات بیشتر در این مورد بسیار مهم است زیرا سؤالی که میپرسید میتواند معانی متفاوتی داشته باشد. پیشنهاد میکنم با یک درمانگر محلی قرار ملاقات بگذارید تا در مورد تجربههایتان صحبت کنید.
|
null |
My boyfriend lost his dad to suicide. He says that because his dad died, so did his heart. He says that he can't be there for me or love me anymore and wants nothing to do with me ever again. Why is he doing this when we were very happy together? He says that I have done nothing wrong but he just can't be with me.
|
I am sorry to learn of this. You must be extremely frustrated and heartbroken. To begin, he is correct. You have done nothing wrong. This is entirely a coping mechanism in overdrive. It is fear. It is anger. It is extreme sadness. It is feelings of abandonment. It is intense emotional pain. It is his way of protecting himself from potential unexpected additional loss.I am not familiar with how old this post is, but often, it will require time and understanding. If he speaks with you, encourage him to get grief counseling. Do not encourage it for your relationship, encourage it for his betterment coping with losing his dad. Start there. Good Luck.
|
دوست پسرم پدرش را به دلیل خودکشی از دست داد. او میگوید که چون پدرش فوت کرده، قلبش هم مرده است. او میگوید که نمیتواند در کنارم باشد یا مرا دوست داشته باشد و نمیخواهد هیچ ارتباطی با من داشته باشد. چرا در حالی که ما با هم خیلی خوشحال بودیم این کار را میکند؟ او میگوید که من هیچ اشتباهی نکردهام اما نمیتواند با من باشد.
|
متاسفم که از این موضوع مطلع شدم. شما باید به شدت ناامید و دلbrokenسته باشید. برای شروع، او درست میگوید. شما هیچ اشتباهی نکردهاید. این بهطور کامل یک مکانیسم مقابلهای در حالت بیشفعال است. این ترس است. این خشم است. این غم و اندوه شدید است. این احساس رها شدن است. این درد عاطفی عمیق است. این روش او برای محافظت از خود در برابر احتمالی که ممکن است از دست دادن غیرمنتظره دیگری باشد، است. من نمیدانم این پست چقدر قدیمی است، اما معمولاً به زمان و درک نیاز دارد. اگر او با شما صحبت میکند، او را encourage کنید که مشاوره غم و اندوه بگیرد. این را برای بهبود رابطهتان تشویق نکنید، بلکه برای بهتر شدن او در کنار آمدن با از دست دادن پدرش تشویق کنید. از اینجا شروع کنید. موفق باشید.
|
null |
Ever since my ex-boyfriend and I broke up, I can't seem to get close to anyone else. I know I'm completely over him, but I just can't break down my walls and let someone new into my life.
|
Hi Bend, You're scared, right? That makes sense. Each time we have a break-up we are a bit more in touch with how much is at stake in this whole love and relationship business. We are falling in love and letting someone close to our hearts and there's a vulnerability in that; we can get hurt. Who you partner with long-term is a big decision and it determines 90% of our happiness in life. The good news is that when we're just starting to get to know someone, we can take it slow. I think maybe you are slowing yourself down instinctively here, and that's okay. We are naturally people of attachment and it won't likely last if you are normally an open and accessible person who doesn't put up walls. So part of what I want to say here is don't pressure yourself too much. Take the time to heal naturally and listen to your instinct that is telling you to take things slow. :)As well, there are a few things you can do to make sure that the walls do eventually come down, or will come down for the right person. First, think about the lessons you learned from this past relationship. What do you feel proud of? What do you need in a partner? What mistakes did you make? Use this experience to grow in your awareness of how you work in a relationship and what you need from a partner.Look at your thoughts. Are you having generalized negative thoughts like "No one will ever love me again?", or "I'm going to get hurt again", or "I can't trust myself"? If so, write down what these thoughts are, and then ask yourself what evidence supports these thoughts. Fear tries to convince us that there is either something wrong with us or that something bad will happen, but it does so with little or no evidence of this ever happening!! It sells us a line based on no concrete evidence. Then ask yourself what evidence supports the opposite thought. What is the evidence that I am lovable... that there are safe, good people out there... that I can trust myself? Eliminate the negative thoughts, and add the positive ones. It's simple but very powerful.Lastly, take concrete and careful steps to act as though there are no walls. What is the evidence of the walls? Can you take purposeful baby steps in the direction of lowering those walls? When we act as though something is true, we start to feel it and believe it more.I hope you will find yourself back on track eventually, with time. :)
|
از زمانی که من و دوستپسر سابقم از هم جدا شدیم، به نظر میرسد که نمیتوانم به هیچ کس دیگری نزدیک شوم. میدانم که کاملاً او را فراموش کردهام، اما نمیتوانم دیوارهای خودم را بشکنم و اجازه دهم فرد جدیدی وارد زندگیام شود.
|
سلام Bend، تو میترسی، درسته؟ این منطقی است. هر بار که از هم جدا میشویم، کمی بیشتر متوجه میشویم که در کل این مسأله عشق و روابط چه مقدار در خطر است. ما داریم عاشق میشویم و اجازه میدهیم کسی به قلبمان نزدیک شود و این خودش نوعی آسیبپذیری دارد؛ ممکن است صدمه ببینیم. انتخاب شریک زندگی در درازمدت یک تصمیم بزرگ است و 90 درصد خوشبختی ما در زندگی را تعیین میکند. خبر خوب این است که وقتی تازه شروع به شناختن کسی میکنیم، میتوانیم آهسته پیش برویم. احساس میکنم که شاید به طور غریزی در اینجا سرعت خود را کاهش میدهی و این هیچ اشکالی ندارد. ما به طور طبیعی افرادی دلبسته هستیم و اگر معمولاً فردی باز و در دسترس هستی که دیوار نمیسازی، این حالت به احتمال زیاد پایدار نخواهد بود. بنابراین، یکی از نکاتی که میخواهم بگویم این است که به خودت فشار زیادی نیاور. زمان بگذار برای بهبودی طبیعی و به غریزهات گوش بده که میگوید آرام برو. :) همچنین، چند کار وجود دارد که میتوانی انجام دهی تا مطمئن شوی دیوارها در نهایت فرو میریزند یا برای شخص مناسب فرو میریزند. اول، به درسهایی که از این رابطه گذشته آموختهای فکر کن. به چه چیزهایی احساس افتخار میکنی؟ به چه چیزهایی در شریک زندگی نیاز داری؟ چه اشتباهاتی مرتکب شدی؟ از این تجربه برای افزایش آگاهیات درباره چگونگی عملکردت در رابطه و نیازهایت از شریک زندگیات استفاده کن. به افکار خود توجه کن. آیا افکار منفی کلیشهای مثل "هیچکس دیگر مرا دوست نخواهد داشت؟" یا "دوباره صدمه میبینم" یا "نمیتوانم به خودم اعتماد کنم" داری؟ اگر چنین است، این افکار را بنویس و سپس از خود بپرس چه شواهدی این افکار را تأیید میکند. ترس سعی میکند ما را متقاعد کند که یا مشکلی در ما وجود دارد یا چیزی بد اتفاق خواهد افتاد، اما این کار را با شواهد کم یا بدون هیچ شواهدی انجام میدهد!! این یک خط کلیشهای است که بر اساس هیچ مدرک مشخصی به ما میفروشد. سپس از خود بپرس چه شواهدی برای خیالپردازی مثبت وجود دارد. چه شواهدی وجود دارد که نشان دهد من دوستداشتنی هستم... که افراد خوب و امنی در دنیا وجود دارند... که میتوانم به خودم اعتماد کنم؟ افکار منفی را دور بریز و افکار مثبت را اضافه کن. این ساده است اما بسیار قدرتمند. در پایان، گامهای قابل لمس و دقیقی بردار تا طوری رفتار کنی که انگار هیچ دیواری وجود ندارد. شواهد دیوارهای تو چیست؟ آیا میتوانی گامهای هدفمندی در جهت پایینآوردن این دیوارها برداری؟ زمانی که طوری عمل میکنیم که انگار چیزی درست است، بیشتر به آن احساس و ایمان پیدا میکنیم. امیدوارم با گذشت زمان بتوانی دوباره به مسیر درست برگردی. :)
|
null |
When my boyfriend gets in a snit, he gives me the silent treatment for days. When I ask what is wrong, I get nothing: no reply, no phone call. If he does reply, it is something very sarcastic and hurtful. He never admits he is wrong and never apologizes.
|
You are in an abusive relationship-not because of your boyfriend's silences but because he is comfortable being sarcastic and hurtful, never admits he is wrong and never apologizes. It is your choice to participate in an abusive relationship. You can not stop an abusive partner from being abusive no matter how wonderfully you treat your partner. You can either accept the terrible relationship as it is or reach out for the support that you need to leave the abusive relationship. I wish you well, always.
|
هنگامی که دوست پسرم ناراحت میشود، روزها به من بیاعتنایی میکند. وقتی میپرسم چه مشکلی دارد، هیچ پاسخی نمیگیرم: نه جواب، نه تماس تلفنی. اگر هم پاسخی بدهد، غالباً طعنهآمیز و آزاردهنده است. او هرگز اشتباهش را نمیپذیرد و هیچگاه عذرخواهی نمیکند.
|
شما در یک رابطه آزاردهنده هستید نه به خاطر سکوتهای دوست پسرتان، بلکه به این دلیل که او به راحتی به طعنهزدن و آزار رساندن میپردازد، هرگز اشتباه خود را نمیپذیرد و هرگز عذرخواهی نمیکند. این انتخاب شماست که در یک رابطه آزاردهنده باقی بمانید. هر چند که به بهترین شکل با شریک زندگیتان رفتار کنید، نمیتوانید از آزارگری یک شریک آزاردهنده جلوگیری کنید. شما میتوانید این رابطه وحشتناک را همانطور که هست بپذیرید یا برای دریافت حمایتی که برای ترک این رابطه نیاز دارید، اقدام کنید. همیشه برایتان آرزوی سلامتی میکنم.
|
null |
When my boyfriend gets in a snit, he gives me the silent treatment for days. When I ask what is wrong, I get nothing: no reply, no phone call. If he does reply, it is something very sarcastic and hurtful. He never admits he is wrong and never apologizes.
|
This has to be very difficult to endure.It's pretty common for members of a couple to have different ways of resolving conflict. Very often, one person wants to deal with the conflict right away or shortly thereafter and the other person wants to wait. One thing that sometimes works is to consider having a conversation when you are not upset with one another about taking some sort of timeout and setting a timeframe for something like "I cannot talk about this now, but we can talk about it in two hours."My best guess is that your boyfriend is triggered by some previous relationship, either romantic or in childhood. If he is aware of something that he thinks or feels when you ask him to resolve conflict or to discuss it, it would be good to know what that is. It could even be that he's learned to handle conflict that way.Something else you could try is to have a conversation where you each discuss what is acceptable for what is acceptable for each of you during an argument and what is not. These sorts of discussions can be very difficult and you may benefit from working through them with a mental health professional who has some experience working with couples.As far as what you can do now, perhaps you can remind yourself that these things have worked out before, that you love him and believe that he loves you, or some other statements that are true for you. You may also consider finding ways to soothe yourself. For example, you may find that you like certain outdoor activities or reading a certain type of book or something else that gives you pleasure.
|
هنگامی که دوست پسرم ناراحت میشود، روزها به من بیاعتنایی میکند. وقتی میپرسم چه مشکلی دارد، هیچ پاسخی دریافت نمیکنم: نه جوابی، نه تماسی. اگر هم پاسخ دهد، چیزی بسیار طعنهآمیز و آزاردهنده میگوید. او هرگز اشتباه خود را نمیپذیرد و هرگز عذرخواهی نمیکند.
|
تحمل این وضعیت باید بسیار دشوار باشد. برای اعضای یک زوج، داشتن روشهای متفاوت برای حل تعارض بسیار رایج است. اغلب یکی از طرفین میخواهد فوراً یا در مدت زمان کوتاهی بعد از بروز تعارض اقدام کند و طرف دیگر بیشتر تمایل به صبر دارد. یکی از راهحلهایی که sometimes نتیجه میدهد این است که زمانی که از یکدیگر ناراحت نیستید، صحبتی در مورد نیاز به زمان و تعیین یک زمان مناسب برای ادامه بحث انجام دهید، مثلاً بگویید: «الان نمیتوانم در مورد این موضوع صحبت کنم، اما میتوانیم در دو ساعت دیگر در مورد آن صحبت کنیم.» بهترین حدس من این است که دوست پسرتان به دلیل یک تجربه قبلی، چه در یک رابطه عاشقانه و چه در دوران کودکی، تحریک شده است. اگر او از احساسات یا تفکرات خود در زمان درخواست شما برای حل تعارض آگاه باشد، خوب است که این موضوع مشخص شود. ممکن است او یاد گرفته باشد که به این شیوه با تعارضات برخورد کند. یکی دیگر از روشها که میتوانید امتحان کنید، برگزاری یک مکالمه است که در آن هر یک از شما در مورد آنچه که در طول مشاجره برایتان قابل قبول است و چه چیزی قابل قبول نیست صحبت کنید. این نوع گفتوگوها میتوانند بسیار چالشبرانگیز باشند و ممکن است از همکاری با یک متخصص سلامت روان که در کار با زوجها تجربه دارد، بهرهمند شوید. در حال حاضر، میتوانید به خود یادآوری کنید که این مشکلات در گذشته نیز حل شدهاند، شما او را دوست دارید و معتقدید که او نیز شما را دوست دارد، یا هر جمله دیگری که برای شما درست است. همچنین میتوانید به دنبال راههایی برای آرام کردن خود باشید. به عنوان مثال، ممکن است متوجه شوید که فعالیتهای خاصی در فضای باز یا خواندن کتابهای خاص یا هر چیز دیگری که به شما لذت میدهد، به شما کمک میکند.
|
null |
When my boyfriend gets in a snit, he gives me the silent treatment for days. When I ask what is wrong, I get nothing: no reply, no phone call. If he does reply, it is something very sarcastic and hurtful. He never admits he is wrong and never apologizes.
|
As you say, if he does reply it is hurtful. But, if he doesn't reply, it sounds like it's just as hurtful (though more in my opinion in terms of the longer-range effects on the relationship). The behavior he is exhibiting would easily pass for "passive-aggression," as it is manipulative and controlling through passive withdrawal behaviors. And I can assure you that you are not alone in struggling with how to deal with it. So many do, and that's why it gets done so often, because it can. For example, if you push for connection, he stonewalls even more. You probably become more distressed.Frankly, if you and your boyfriend were sitting on my couch in therapy, I'd likely say that the behavior needs to stop in order for the relationship to continue, because of how severe it sounds (an hour of withdrawal because someone can't deal is reasonable, as everyone can shut down from time to time, but this feels extreme and is extremely hurtful to you.) I might even say to him that the behavior needs to stop if he ever wants to be in a healthy, loving, connected relationship. Because the amount that you describe him disconnecting severely hurts trust and security. One of the first "change events" in Emotionally-Focused Couples Therapy is for the person doing the withdrawing to be able to use words and communication to help the partner understand what they are experiencing, so the burden does fall more on him at the beginning. It becomes the partner's job to tolerate though whatever his experience is.There is no one "tried and true" solution to working with passive-aggression, but I would most advise limit-setting (like I would do in our session). In one way, shape, or form, in order for the behavior to stop, there has to be consequences to it. The more you tolerate it and allow him to come back to you when he's done with his silent tantrum, the more you encourage the behavior because he is getting what he wants.
|
هنگامی که دوست پسرم عصبانی میشود، او روزها به من بیاعتنایی میکند. وقتی میپرسم مشکل چیست، هیچ پاسخی نمیگیرم: نه تماس تلفنی، نه پیام. اگر هم پاسخی بدهد، کاملاً طعنهآمیز و آزاردهنده است. او هرگز اشتباهش را قبول نمیکند و هرگز عذرخواهی نمیکند.
|
همانطور که شما میگویید، اگر او پاسخ دهد، آزاردهنده است. اما اگر او پاسخ ندهد، به نظر میرسد که به همان اندازه آزاردهنده است (اگرچه به نظر من از نظر تأثیرات بلندمدت بر رابطه، بیشتر هم هست). رفتاری که او از خود نشان میدهد به راحتی میتواند به عنوان «پرخاشگری منفعلانه» توصیف شود، زیرا این رفتار از طریق کنارهگیریهای منفعلانه، دستکاری و کنترل میشود. و من میتوانم به شما اطمینان دهم که در تلاش برای برخورد با این موضوع، تنها نیستید. بسیاری از افراد با این مشکل مواجه هستند و به همین دلیل است که این رفتارها بهوفور رخ میدهند؛ چون امکانپذیرند. به عنوان مثال، اگر برای ایجاد ارتباط اصرار ورزید، او حتی بیشتر شما را نادیده میگیرد و احتمالاً شما هم مضطربتر خواهید شد. صادقانه بگویم، اگر شما و دوست پسرتان روی مبل من در جلسه درمانی نشسته بودید، احتمالاً میگفتم که این رفتار باید متوقف شود تا رابطه ادامه یابد، زیرا به نظر بسیار شدید میرسد (یک ساعت کنارهگیری به این دلیل که کسی نمیتواند کنار بیاید منطقی است، چون همه افراد گاهی اوقات نیاز به استراحت دارند، اما این رفتار به شدت افراطی است و آسیب زیادی به شما میزند). حتی ممکن است به او بگویم که اگر او میخواهد در یک رابطه سالم، عاشقانه و متصل باقی بماند، باید این رفتار را متوقف کند، زیرا قطع ارتباطی که توصیف میکنید به شدت اعتماد و امنیت را از بین میبرد. یکی از اولین «رویدادهای تغییر» در زوجدرمانی متمرکز بر عاطفه این است که فردی که کنارهگیری میکند باید بتواند از کلمات و ارتباطات برای کمک به شریکش در درک آنچه تجربه میکند استفاده کند، بنابراین بار بیشتر در ابتدا بر دوش او خواهد بود. این وظیفه شریک است که هرچه تجربه دارد تحمل کند. هیچ راه حل «آزمودهشده و واقعی» برای مقابله با پرخاشگری منفعلانه وجود ندارد، اما من بیشتر توصیه میکنم که محدودیتهایی تعیین کنید (همانطور که در جلسه ما انجام دادیم). به هر شکلی که باشد، برای متوقف شدن این رفتار، باید پیامدهایی وجود داشته باشد. هرچه بیشتر آن را تحمل کنید و به او اجازه دهید وقتی عصبانیت خاموشش تمام شد به شما بازگردد، بیشتر این رفتار را تشویق میکنید زیرا او به آنچه میخواهد میرسد.
|
null |
When my boyfriend gets in a snit, he gives me the silent treatment for days. When I ask what is wrong, I get nothing: no reply, no phone call. If he does reply, it is something very sarcastic and hurtful. He never admits he is wrong and never apologizes.
|
Try during a good moment between you to tell him you'd like to talk over something about your relationship and that you'd like to set a time with him to do so.When a person shuts down and withdraws, the only choice is to withdraw yourself. If this continues on a regular basis, after a while the two of you will become increasingly distant and have developed the very unhappy habit of not clearing the air between the two of you.Good for you to recognize a problem and be willing to address it!
|
هنگامی که دوست پسرم عصبانی میشود، برای روزها با من سکوت میکند. وقتی میپرسم مشکل چیست، هیچ پاسخی دریافت نمیکنم: نه جواب و نه تماس تلفنی. اگر او پاسخ دهد، چیزی بسیار طعنهآمیز و آزاردهنده میگوید. او هرگز اشتباه خود را نمیپذیرد و هرگز عذرخواهی نمیکند.
|
سعی کنید در یک زمان مناسب با او صحبت کنید و بگویید که دوست دارید درباره رابطهتان گفتوگو کنید و زمانی را برای این کار تعیین کنید. وقتی کسی خود را کنار میکشد و فاصله میگیرد، تنها گزینه شما نیز عقبنشینی است. اگر این وضعیت بهطور مرتب ادامه پیدا کند، به تدریج شما هر دو از هم دورتر میشوید و عادت بسیار ناخوشایندی ایجاد میکنید که به پاک کردن فضای بین خودتان اهمیت نمیدهید. خوب است که مشکلی را شناسایی کردهاید و آمادهاید به آن بپردازید!
|
null |
When my boyfriend gets in a snit, he gives me the silent treatment for days. When I ask what is wrong, I get nothing: no reply, no phone call. If he does reply, it is something very sarcastic and hurtful. He never admits he is wrong and never apologizes.
|
This sounds very hurtful for you to be on the receiving end of this. You can ask yourself " what am I learning from the way I am being treated? " and consider whether or not this is in fact either (1) A message or value that you agree with and believe will strengthen your relationship and help you to grow as a person or (2) A message or value that is damaging to the relationship or to your view of your self and others. Once you've considered that and come to your own conclusion, you will likely know what you need to do. If you're still stuck, you may want to consider seeing an individual therapist for yourself to process your feelings about the relationship or a couples therapist with your partner to work on improving your communication with each other.
|
هنگامی که دوستپسرم عصبانی میشود، برای روزها به من بیاعتنایی میکند. وقتی میپرسم چه مشکلی دارد، هیچ پاسخی نمیگیرم: نه جواب، نه تماس تلفنی. اگر هم پاسخی بدهد، معمولاً طعنهآمیز و آزاردهنده است. او هرگز اشتباه خودش را نمیپذیرد و هیچگاه عذرخواهی نمیکند.
|
این برای شما بسیار آزاردهنده به نظر میرسد که در این موقعیت قرار بگیرید. میتوانید از خود بپرسید «از نحوهی رفتار دیگران با من چه میآموزم؟» و در نظر بگیرید که آیا این واقعاً (1) پیامی یا ارزشی است که با آن موافقید و معتقدید رابطهتان را تقویت کرده و به رشد شخصیتان کمک میکند یا (2) پیامی یا ارزشی است که به رابطه یا دیدگاه شما نسبت به خود و دیگران آسیب میزند. هنگامی که این موضوع را بررسی کرده و به نتیجهگیری خود رسیدید، احتمالاً خواهید دانست که چه اقداماتی باید انجام دهید. اگر هنوز در سردرگمی هستید، ممکن است بخواهید برای پردازش احساسات خود در مورد رابطه به یک درمانگر فردی مراجعه کنید یا با همسرتان به یک زوجدرمانگر مراجعه کنید تا بتوانید ارتباطتان را بهبود بخشید.
|
null |
My husband cheated while I was pregnant with our son with a so-called friend. This was before we were married. We split and eventually worked things out. I thought I trusted him so we got married. Now he flirts with girls in front of me. I've talked to him, but nothing helps.
|
This sounds very painful for you.Are you able to tell him how his flirting affects you?Maybe he doesn't care enough to change, and maybe he does.Long term if he continues this then usually people feel they have two choices, put up with it, which of course greatly reduces the sense of satisfaction in the relationship. Or, of course, you can decide to end the relationship. This choice is quite significant now that you have a child together. Give yourself plenty of time to think over the best outcome.
|
شوهرم در زمانی که باردار بودم و فرزندمان را باردار داشتم به یک دوست به اصطلاح خیانت کرد. این موضوع قبل از ازدواج ما بود. ما از هم جدا شدیم و در نهایت مشکلاتمان را حل کردیم. فکر میکردم به او اعتماد دارم، بنابراین با هم ازدواج کردیم. حالا او جلوی من با دختران flirt میکند. من با او صحبت کردهام، اما هیچ چیزی موثر نیست.
|
این به نظر میرسد که برای شما بسیار دردناک است. آیا میتوانید به او بگویید که flirt کردنش چگونه بر شما تأثیر میگذارد؟ شاید او به اندازه کافی اهمیت نمیدهد که تغییر کند و شاید هم برایش مهم باشد. اگر او این رفتار را در درازمدت ادامه دهد، معمولاً مردم احساس میکنند که دو انتخاب دارند: با آن کنار بیایند، که البته به شدت احساس رضایت در رابطه را کاهش میدهد، یا اینکه تصمیم به پایان دادن به رابطه بگیرند. این انتخاب اکنون که شما یک فرزند دارید، بسیار مهم است. به خودتان زمان کافی بدهید تا بهترین نتیجه را بررسی کنید.
|
null |
The father of my kids and I have been broken up for about three years now. We always found our way back to each other. He had a baby with someone else he's with but still shows the same love he showed when we was together when he's around. He even gets jealous, but he ignores my calls.
|
Your story sounds like it gives you a great deal of tension and disappointment.You know you are not getting the amount of love and kind of relationship you'd like.It is almost as though you feel that "something is better than nothing".Reflect within yourself whether the balance of what you receive in this relationship is worth the sacrifice of not getting as much love as you wish.Depending on your decision you will know whether to drop this relationship or continue the same as its been.
|
من و پدر بچههایام حدود سه سال است که از هم جدا شدهایم. ما همیشه به هم برمیگشتیم. او با شخص دیگری که در کنار اوست بچهدار شده، اما هنوز همان محبتی را که وقتی با هم بودیم، زمانی که پیش من است، نشان میدهد. او حتی حسودی هم میکند، اما به تماسهای من توجهی نمیکند.
|
داستان شما به نظر میرسد تنش و ناامیدی زیادی به شما میدهد. شما میدانید که آن مقدار عشق و نوع رابطهای که میخواهید را دریافت نمیکنید. تقریباً انگار احساس میکنید "چیزی بهتر از هیچ است". درون خود بیندیشید که آیا تعادل آنچه در این رابطه دریافت میکنید، ارزش قربانی کردن عشقی را دارد که انتظارش را دارید. بر اساس تصمیم خود میتوانید تشخیص دهید که آیا این رابطه را رها کنید یا به همان شکل ادامه دهید.
|
null |
Every day for five years, my husband mentally abused me and said he will change. I have a child with him. I try so hard to stay strong for her, but at this point, I am completely broken. I am holding on to nothing but hope and have been for years. Is there any hope or am I wasting my time?
|
I think your own awareness will not allow you to continue in a bad relationship.Be glad something within you is telling you that there are better ways to be treated than how your husband does.For support and guidance in real time, look up the organizations in your area which help women to leave abusive relationships.You are not the first or only one and probably not the last woman who wants to leave an abusive partner. Having guidance particular to you and your situation will help you move through what decisions to make as to how to leave this man.
|
به مدت پنج سال هر روز شوهرم مرا مورد آزار روحی قرار میداد و میگفت که تغییر خواهد کرد. من یک فرزند از او دارم. سعی میکنم برای او قوی بمانم، اما در حال حاضر کاملاً شکسته شدهام. تنها به امید چنگ زدهام و سالهاست که اینگونه زندگی میکنم. آیا امیدی هست یا من در حال هدر دادن زمانم هستم؟
|
فکر میکنم آگاهی شما به شما اجازه نخواهد داد که به یک رابطه ناسالم ادامه دهید. خوشحال باشید که درون شما چیزی به شما میگوید که راههای بهتری برای رفتار با شما نسبت به روش شوهرتان وجود دارد. برای دریافت حمایت و راهنمایی در زمان واقعی، سازمانهای موجود در منطقهتان را که به زنان کمک میکنند تا از روابط آزاردهنده خارج شوند، جستجو کنید. شما نه اولین و نه تنها زنی هستید که میخواهد یک شریک آزاردهنده را ترک کند و احتمالاً آخرین هم نخواهید بود. داشتن راهنمایی مناسب با شرایط شما، به شما کمک میکند تا در مورد چگونگی ترک این مرد تصمیمگیری کنید.
|
null |
My boyfriend and I have been disagreeing on a lot lately. It's really coming down to the fact that we want opposite things sometimes. I do a lot for him: I take care and protect him, and in the end, he still doesn't trust me. We've both come to the conclusion that when I want something and he doesn't want it, he's not willing to find a happy medium whatsoever. It's just non-negotiable. I'm not sure what to do honestly. He doesn't trust me as much as I wish he did. Honestly, sometimes I feel like his enemy, and it kills me.
|
There’s a difference between what you want, what you need and what you have. Being able to assertively identify express your wants and needs to your boyfriend may be helpful in times of negotiation. Often couples focus on recounting all the negative traits and issues when is time to negotiate and that impairs the ability to explore and find solutions objectively.You could use couples mediation to learn assertive communication skills and filter the information needed to resolve or negotiate a solution. Mi novio no transa conmigoÚltimamente, mi novio y yo hemos tenido muchos desacuerdos. Todo se debe al hecho de que queremos cosas diferentes. Yo hago mucho por él, lo cuido y protejo, y al final, el no confía en mí. Ambos hemos llegado a la conclusión que cuando yo quiero algo que él no quiere, él no está dispuesto a encontrar el punto medio. No es negociable. No estoy segura de que hacer. El no confía en mi tanto como quisiera que lo hiciera, a veces siento su enemiga y eso me mata. Hay una gran diferencia entre lo que quieres, lo que necesitas y lo que tienes. Poder identificar y expresar asertivamente lo que quieres y necesitas en tu relación te ayudara en los momentos de negociación. Muchas veces las parejas se enfocan en recontar todos los problemas y características negativas a la hora de negociar, y eso les impide hablar claramente del problema presente e identificar soluciones específicas.Pueden usar la mediación de parejas para aprender técnicas de comunicación asertiva y tener asistencia filtrando e identificando la información que les ayudara a resolved o negociar una solución al problema.
|
من و دوست پسرم اخیراً در مورد مسائل زیادی اختلاف نظر داریم. واقعاً این به این برمیگردد که ما گاهی خواستههای متضادی داریم. من کارهای زیادی برای او میکنم: از او مراقبت و محافظت میکنم، اما در نهایت او هنوز به من اعتماد ندارد. هر دو به این نتیجه رسیدهایم که وقتی من چیزی را میخواهم و او نمیخواهد، او هیچ تمایلی به یافتن یک راه حل متعادل ندارد. این موضوع برای او غیرقابل مذاکره است. راستش را بخواهید، نمیدانم باید چه کنم. او به اندازهای که آرزو میکردم به من اعتماد ندارد. گاهی اوقات احساس میکنم که او من را دشمن خود میداند و این خیلی آزاردهنده است.
|
بین آنچه میخواهید، آنچه نیاز دارید و آنچه دارید تفاوت وجود دارد. این که بتوانید قاطعانه خواستهها و نیازهای خود را به دوست پسرتان بیان کنید، ممکن است در مواقع مذاکره مفید باشد. اغلب زوجها در زمان مذاکره بر بازگویی همه ویژگیها و مسائل منفی تمرکز میکنند و این امر توانایی آنها را برای کاوش و یافتن راهحلهای عینی مختل میکند.
دوستپسرم با من توافق نمیکند. اخیراً ما خیلی با هم اختلاف نظر داریم. این فقط به خاطر تمایلات متفاوت ماست. من برای او زیاد کار میکنم، از او مراقبت میکنم و او را حمایت میکنم، اما در نهایت او به من اعتماد ندارد. هر دوی ما به این نتیجه رسیدیم که وقتی من چیزی میخواهم که او نمیخواهد، او حاضر به یافتن نقطه تعادل نیست. این موضوع قابل مذاکره نیست.
نمیدانم چه کاری باید انجام دهم. او به من به اندازهای که آرزو دارم اعتماد ندارد و گاهی اوقات احساس میکنم دشمن او هستم و این مرا میکشد. بین آنچه میخواهید، آنچه نیاز دارید و آنچه دارید تفاوت زیادی وجود دارد. توانایی شناسایی و قاطعانه بیان کردن آنچه میخواهید و نیاز دارید در رابطهتان به شما در زمانهای مذاکره کمک خواهد کرد.
بسیاری از زوجها در هنگام مذاکره بر روی بازگویی تمام مشکلات و ویژگیهای منفی تمرکز میکنند، و این موضوع مانع از آن میشود که آنها بهطور واضح راجع به مشکل حاضر صحبت کنند و راهحلهای مشخصی شناسایی کنند. آنها میتوانند از میانجیگری زوجین استفاده کنند تا مهارتهای ارتباط قاطعانه بیاموزند و به فیلتر کردن و شناسایی اطلاعاتی که به حل یا مذاکره برای یک راهحل کمک خواهد کرد، بپردازند.
|
null |
I have been pushing people away all my life. I finally have a great boyfriend who loves me, but I keep pushing him away and I don't want to. I need to learn to open up.
|
Figuring out the space we need between ourselves and others is an ongoing and unsolvable task. But it sounds like you may be feeling stuck in a pattern of pushing people away and are wanting to change that. Pushing others away may be your way of surviving relationships and may have proven to be very helpful at one point in your life. Or it may be serving some other purpose. One helpful way to consider changing that is to seek out a therapist. Psychotherapy can provide you with a relationship that is in tune to you and that can provide the reflection and supportive challenges to help determine the function the 'pushing away' is serving. It also may be helpful for you to take time to reflect on the moments when interpersonal guardedness snuck its way into the interaction. What were you feeling right before this? Did it provide relief? Reflecting on what was happening just before and right after can provide some clues as to what purpose the 'pushing away' serves.It may be helpful to communicate to the boyfriend how you experience intimacy and the discomfort it can bring you at times. This may help him be as sensitive as you need him to be about the pace of the relationship, and to understand what may be happening when you push him away.
|
من در تمام عمرم افراد را از خود دور کردهام. حالا بالاخره یک دوستپسر فوقالعاده دارم که مرا دوست دارد، اما همچنان او را از خود دور میکنم و نمیخواهم این کار را بکنم. باید یاد بگیرم که احساساتم را باز کنم.
|
پی بردن به فضایی که بین خود و دیگران نیاز داریم، یک کار مداوم و دشوار است. اما به نظر میرسد که شما ممکن است احساس کنید در الگوی دور کردن دیگران گیر کردهاید و میخواهید آن را تغییر دهید. دور کردن دیگران ممکن است راهی برای مدیریت روابط شما بوده و در مقطعی از زندگیتان بسیار مفید بوده باشد، یا ممکن است هدف دیگری را دنبال کند. یکی از راههای موثر برای تغییر این وضعیت، مراجعه به یک درمانگر است. رواندرمانی میتواند رابطهای را برای شما فراهم کند که با احساسات شما مرتبط باشد و بازخورد و چالشهای حمایتی را ارائه دهد تا به تعیین عملکرد «دور کردن» بپردازید. همچنین ممکن است مفید باشد که زمانی را به تأمل در لحظاتی که مراقبت بین فردی به طور ناخواسته به تعامل شما راه پیدا کرده، اختصاص دهید. درست قبل از آن چه احساسی داشتید؟ آیا این احساس تسکینبخش بود؟ بررسی آنچه درست قبل و بعد از آن اتفاق افتاده، میتواند سرنخهایی در مورد هدف «دور کردن» شما ارائه دهد. همچنین ممکن است ارتباط با دوستپسرتان درباره اینکه چگونه صمیمیت را تجربه میکنید و کجای آن باعث ناراحتیتان میشود، مفید باشد. این موضوع ممکن است به او کمک کند تا به همان اندازه که نیاز دارید نسبت به سرعت رابطه حساس باشد و بفهمد چه اتفاقی میافتد وقتی او را از خود دور میکنید.
|
null |
I have been dating my boyfriend for eight years. We met in college off away from home and things went from good to bad when I met his family who treats him like he is their man. They expect him to take them on dates like to the movies and out to eat when they come around, and he thinks it's okay.
|
Well, then you learned something new about your boyfriend!Are you fine with having a different opinion than him and staying together.Think over how major a problem this is to you and if it is reason enough to leave the relationship.There are always plenty of areas of disagreement between partners in a relationship.The key to being happy is to know which ones you can accept and which ones are beyond your tolerance with which to live.Also, an early step would be to directly tell your boyfriend your opinion. He may be willing to change his ways to satisfy you.
|
من هشت سال است که با دوست پسرم در حال دوستی هستم. ما در دانشگاه دور از خانه با هم آشنا شدیم و وقتی با خانوادهاش آشنا شدم که به او طوری رفتار میکنند که انگار او متعلق به آنهاست، اوضاع از خوب به بد تغییر کرد. آنها از او انتظار دارند که به سینما ببردشان و برای خوردن غذا وقتی به آنجا میآیند، از آنها پذیرایی کند و او فکر میکند این موضوع ایرادی ندارد.
|
خوب، پس چیز جدیدی در مورد دوست پسرتان یاد گرفتید! آیا با داشتن نظر متفاوت از او و ادامه رابطه مشکلی ندارید؟ به این فکر کنید که این مشکل برای شما چقدر بزرگ است و آیا دلیل کافی برای ترک رابطه وجود دارد یا خیر. در هر رابطهای همیشه موضوعات زیادی برای اختلاف وجود دارد. کلید خوشبختی این است که بدانید کدام مشکلات را میتوانید بپذیرید و کدامیک از آنها فراتر از تحمل شما هستند. همچنین، گام اول این است که بهطور مستقیم نظر خود را با دوست پسرتان در میان بگذارید. او ممکن است مایل باشد رفتارهایش را برای رضایت شما تغییر دهد.
|
null |
He's lied about his past/present situations. Since time has passed, he has changed, but I still have my doubts. I have no idea if I should stay or go, but I hate this feeling. I don't trust him all too much, but yet he hasn't done anything for me not to trust him recently.
|
Your doubts about your dating partner need to be addressed and solved so you can fully believe him again.Otherwise how would you actually know whether he's lying to you now or not?Start the conversation with him about wanting to trust him and asking for whatever details you feel will give you confidence he is telling you the truth.If he really wants to clear your doubts then he will be willing to invest in answering your extra questions or wanting to look through his phone or whatever areas you felt were violated by him in the past.
|
او در مورد وضعیتهای گذشته و حال خود دروغ گفته است. با گذشت زمان، او تغییر کرده است، اما هنوز هم شک دارم. نمیدانم باید بمانم یا بروم، اما از این احساس متنفرم. به او خیلی اعتماد ندارم، اما او در最近 هیچ کاری نکرده که باعث بیاعتمادی من شود.
|
شک و تردیدهای شما در مورد شریک قرار ملاقاتتان باید برطرف شود تا بتوانید دوباره به او اعتماد کامل کنید. در غیر این صورت، چگونه میتوانید مطمئن شوید که او اکنون به شما دروغ نمیگوید؟ گفتگو را با او آغاز کنید و بگویید که میخواهید به او اعتماد کنید و از او هر جزئیاتی را که احساس میکنید به شما اطمینان میدهد، بپرسید. اگر او واقعاً میخواهد شکهای شما را برطرف کند، باید مایل باشد به سؤالات اضافی شما پاسخ دهد یا اجازه دهد تلفنش یا هر قسمت دیگری که احساس میکنید در گذشته نقض شده است را بررسی کنید.
|
null |
My fiancé of 15 years is always helping out his family, and I feel like his family takes advantage of his kindness. We're about to get married this Saturday, but I feel like he is always gonna put them first instead of myself and our three kids. I am not enjoying our engagement at all.
|
Congrats on your upcoming wedding!Have you told the thoughts you write here, to your fiancé ?This is the place to start since you clearly are unhappy with a part of his and now your life, which will be with you for quite some time.
|
نامزد 15 ساله من همیشه به خانوادهاش کمک میکند و احساس میکنم آنها از مهربانی او سوءاستفاده میکنند. ما قرار است این شنبه ازدواج کنیم، اما به نظرم او همیشه خانوادهاش را به جای من و سه فرزندمان در اولویت قرار میدهد. من اصلاً از دوران نامزدیام لذت نمیبرم.
|
عروسی آیندهتان را تبریک میگویم! آیا افکاری را که در اینجا مینویسید به نامزدتان گفتهاید؟ اینجا جایی است که باید شروع کنید، چون به وضوح از بخشی از زندگی او و حالا خودتان ناراضی هستید، که برای مدتی طولانی با شما خواهد بود.
|
null |
The eight months I've been dating my boyfriend, I have lied about a lot of things. I slept with a couple guys to get back at my boyfriend for breaking up with me. Now anything I say to him he won't believe, even if I'm being honest. I don't know what else to do at this point. He constantly criticizes me.
|
Start a conversation with him about your sincere interest to earn back his trust.Ask him what he expects from you so that he will trust you again.If you are consciously willing and do try to earn back his trust, and have periodic conversations with him on whether he feels more at ease with trusting you, then after a few months of this, both of you should feel more secure in the relationship.
|
هشت ماهی که با دوستپسرم در ارتباط هستم، دربارهی خیلی چیزها دروغ گفتهام. من با چند نفر رابطه داشتم تا به خاطر جداییاش از من، تلافی کنم. حالا هر چیزی که به او بگویم، حتی اگر راست بگویم، باور نمیکند. نمیدانم در این مرحله چه کار دیگری باید انجام دهم. او مدام از من انتقاد میکند.
|
با او در مورد علاقه صادقانهتان به بازگرداندن اعتمادش صحبت کنید. از او بپرسید که چه انتظاری از شما دارد تا دوباره به شما اعتماد کند. اگر بهطور آگاهانه تمایل دارید و تلاش میکنید اعتماد او را جلب کنید و بهطور دورهای با او گفتوگو کنید درباره اینکه آیا او احساس راحتی بیشتری در مورد اعتماد به شما دارد، پس از چند ماه از این روند، هر دوی شما باید احساس امنیت بیشتری در رابطه داشته باشید.
|
null |
Someone I care about told me I'm not teachable and I'm irritating. I just want to be happy and wanted to please the person, but I always fall short it seems.
|
Pleasing someone certainly does feel satisfying. If the other person does not appreciate your effort and good will then this feels dissatisfying.Offering happiness to someone does not include tolerating mean comments such as the ones you describe here.Tell the person that you are trying to please them and also tell the person that their comments are hurtful.If the person said their words with no bad intentions then next time they comment its reasonable to expect these comments to not hurt your feelings.Keep in mind that your good intentions may not be received in the way you intend them. Some people, sometimes are insensitive or just plain not interested in being pleased by another person.
|
کسی که به او اهمیت میدهم به من گفت که من قابل آموزش نیستم و آزاردهنده هستم. من فقط میخواهم خوشحال باشم و آن شخص را راضی کنم، اما به نظر میرسد همیشه در این کار شکست میخورم.
|
راضی کردن کسی مطمئناً احساس رضایت بخش است. اگر طرف مقابل از تلاش و حسن نیت شما قدردانی نکند، این موضوع باعث نارضایتی میشود. ارائه شادی به کسی شامل تحمل نظرات ناپسند مانند آنچه در اینجا ذکر کردهاید، نیست. به آن شخص بگویید که میخواهید او را خوشحال کنید و همچنین به او بگویید که نظراتش شما را آزرده میکند. اگر آن شخص بدون نیت بد چنین سخنانی را بیان کرده است، در آینده منطقی است که انتظار داشته باشید نظراتش به احساسات شما آسیب نزند. به یاد داشته باشید که نیت خوب شما ممکن است آنطور که تصور میکنید، درک نشود. برخی افراد گاهی اوقات بیحس هستند یا به سادگی از اینکه شخص دیگری آنها را راضی کند، ابراز علاقهای ندارند.
|
null |
I've been in a relationship for almost a year, and I absolutely trust my boyfriend. He treats me nice, checks on me, and tells me sweet things. However, when it comes to making life decisions, I feel he is very immature. I try to talk things out so we can compromise or make sound decisions together, but he lacks any ideas and prefers to just go with anything to avoid fighting. As far as dates, if I don't say anything, plan it, or have money to chip in, we will not go. I feel like I put in a lot of work supporting and sometimes spoiling, and all I get is a loyal man who will not cheat and say sweet things on occasion.
|
Well, then your decision is whether you want to stay in this type of relationship or not.One point to keep in mind is this.Just because he's not telling you his opinions doesn't mean he doesn't have any opinions.In the long run t is always easier to talk with someone about their differences from our point of view than to be someone who doesn't tell you what is in their mind.Short term it seems easy to have someone agreeable.Long term someone who doesn't tell you their thoughts and who disagrees with you, may potentially go about their true wishes in hidden ways.
|
من نزدیک به یک سال است که در یک رابطه هستم و کاملاً به دوستپسرم اعتماد دارم. او با من خوب رفتار میکند، سراغ من را میگیرد و چیزهای شیرینی به من میگوید. با این حال، وقتی نوبت به تصمیمگیریهای جدی میرسد، احساس میکنم که او بسیار نابالغ است. سعی میکنم در مورد مسائل صحبت کنم تا بتوانیم با هم به توافق برسیم یا تصمیمات منطقی بگیریم، اما او هیچ ایدهای ندارد و ترجیح میدهد برای جلوگیری از بروز اختلاف، فقط به هر چیزی تن بدهد. در مورد برنامهریزی برای قرارها، اگر من چیزی نگویم، پایهریزی نکنم یا پولی برای سهمگذاری نداشته باشم، به هیچجا نمیرویم. احساس میکنم کارهای زیادی برای حمایت و گاه لوس کردن انجام دادهام، و تنها چیزی که به دست میآورم، یک مرد وفادار است که خیانت نمیکند و گاهی اوقات چیزهای شیرین بر زبان میآورد.
|
خوب، پس تصمیم شما این است که آیا میخواهید در این نوع رابطه بمانید یا نه. نکتهای که باید در نظر داشته باشید این است که فقط به این دلیل که او نظرات خود را به شما نمیگوید، به این معنی نیست که هیچ نظری ندارد. درازمدت، همیشه راحتتر است که از دیدگاه خود با کسی درباره تفاوتهایش صحبت کنیم تا اینکه فردی باشیم که افکارش را با شما در میان نمیگذارد. در کوتاهمدت، به نظر میرسد که داشتن فردی موافق آسانتر باشد. اما در بلندمدت، کسی که با شما صحبت نمیکند و مخالف شماست، ممکن است خواستههای واقعی خود را به صورت پنهانی دنبال کند.
|
null |
My best friend and I've been really close for almost three years. She lives in the UK, and I live in the US. Ever since her boyfriend flew from Oregon to Scotland, I've been angry at him. Ever since he came into her life, he took her away from me. My best friend would always say sorry, and I'm sick of it.
|
You are definitely in a frustrating situation.Your friend and the boyfriend are doing what is natural for couples who are in the early stage of their relationship. Being almost inseparable to the point of overlooking friends, is understandable as long as it doesn't continue for long enough that friends feel hurt.If you feel you would like to one more time tell your friend that you miss your friendship with her and would like her attention, then do so.After expressing your needs as much as possible and if the result doesn't change, then the sad conclusion is that your friend is willing to give you less time and energy than you require from her.
|
من و بهترین دوستم تقریباً سه سال است که خیلی نزدیک هستیم. او در بریتانیا زندگی میکند و من در ایالات متحده هستم. از وقتی که دوست پسرش از اورگان به اسکاتلند پرواز کرد، از او عصبانی هستم. او از زمانی که وارد زندگیاش شد، بهترین دوستم را از من گرفت. بهترین دوستم همیشه میگوید متأسفم و من از این موضوع خسته شدم.
|
شما قطعاً در یک موقعیت ناامیدکننده قرار دارید. دوست شما و دوستپسرتان در حال انجام کاری هستند که برای زوجهایی که در مراحل اولیه رابطه خود هستند، طبیعی است. تقریباً جداییناپذیر بودن تا حدی که دوستان نادیده گرفته شوند، تا زمانی که این وضعیت برای مدت طولانی ادامه پیدا نکند و دوستان احساس ناراحتی نکنند، قابل درک است. اگر احساس میکنید میخواهید یک بار دیگر به دوست خود بگویید که دلتنگ دوستی با او هستید و نیاز به توجه او دارید، پس این کار را انجام دهید. پس از بیان نیازهای خود تا حد ممکن و اگر نتیجه تغییر نکرد، نتیجهٔ غمانگیز این است که دوست شما تمایل دارد زمان و انرژی کمتری از آنچه شما نیاز دارید، به شما اختصاص دهد.
|
null |
I found the guy I’m dating on dating websites. He was telling women that they were beautiful. He said it wasn’t him and that the phone was hacked. It has since happened two other times. He says he loves me and I’m the only girl he wants to be with, but I feel he is not telling me the truth.
|
Tell him what you know and ask why he is lying to you. If he tells you he isn't lying and you have proof that he is, then you can either accept that he denies the truth or not.
|
من مردی را که با او قرار میگذارم در وبسایتهای دوستیابی پیدا کردم. او به زنان میگفت که زیبا هستند. او گفت که این صحبتها از طرف او نبوده و تلفنش هک شده است. از آن زمان، این اتفاق دو بار دیگر نیز افتاده است. او میگوید که مرا دوست دارد و من تنها دختری هستم که او میخواهد با او باشد، اما احساس میکنم که او حقیقت را به من نمیگوید.
|
آنچه میدانید به او بگویید و بپرسید چرا به شما دروغ میگوید. اگر او بگوید که دروغ نمیگوید و شما دلیلی برای اثبات دروغگویی او دارید، میتوانید تصمیم بگیرید که آیا حقیقتگویی او را بپذیرید یا نه.
|
null |
I found the guy I’m dating on dating websites. He was telling women that they were beautiful. He said it wasn’t him and that the phone was hacked. It has since happened two other times. He says he loves me and I’m the only girl he wants to be with, but I feel he is not telling me the truth.
|
I would suggest possibly talking about the type of relationship that both of you want to create. For example, you may want a relationship where honesty, listening, compassion, and romanticism are major parts. You could also see what your boyfriend wants.You may also consider taking five minutes to see if he will listen to your feelings about him being on the dating site and whether he can work to learn more about what you are experiencing with asking open-ended questions (not being answered with yes or no) and restating what you are saying to see if he has it right. After that, perhaps you could switch so that you can listen to his perspective for five minutes and learn more about what he is doing by asking open-ended questions.Remember that it takes two people to have a relationship, so the choice is yours as to whether you choose to stay in the relationship and what kind of relationship you would like to have.
|
من مردی را که با او قرار میگذارم در وبسایتهای دوستیابی پیدا کردم. او به زنان میگوید که زیبا هستند. او ادعا کرد که این کار را او نکرده و تلفنش هک شده است. از آن زمان، این موضوع دوبار دیگر نیز اتفاق افتاده است. او میگوید که مرا دوست دارد و من تنها دختری هستم که میخواهد با او باشد، اما احساس میکنم که او حقیقت را به من نمیگوید.
|
من پیشنهاد میکنم که احتمالاً در مورد نوع رابطهای که هر دوی شما میخواهید ایجاد کنید، صحبت کنید. برای مثال، ممکن است شما بخواهید رابطهای داشته باشید که در آن صداقت، گوش دادن، شفقت و رمانتیسم قسمتهای اصلی باشند. همچنین میتوانید نظرات دوست پسرتان را نیز جویا شوید. پیشنهاد میشود که پنج دقیقه وقت بگذارید تا ببینید آیا او به احساسات شما درباره حضورش در سایت دوستیابی گوش میدهد و آیا میتواند تلاش کند تا بیشتر درباره تجربه شما با طرح سوالات باز (که پاسخ آنها بله یا خیر نیست) یاد بگیرد و آنچه را که میگویید دوباره بیان کند تا ببیند آیا درست متوجه شده است یا نه. سپس، شاید بتوانید نقشها را عوض کنید تا بتوانید به مدت پنج دقیقه به دیدگاه او گوش دهید و با طرح سوالات باز بیشتر درباره کارهایی که او انجام میدهد، اطلاعات کسب کنید. به یاد داشته باشید که برای داشتن یک رابطه، دو نفر لازم هستند، بنابراین انتخاب با شماست که آیا تصمیم میگیرید در این رابطه بمانید و چه نوع رابطهای را میخواهید تجربه کنید.
|
null |
My boyfriend won't touch me intimately, he won't kiss me while we are having sex and he won't have oral sex with me. I know he has done this things with other women in the past. I don't know why he won't do them with me. What should I do?
|
First off, don't blame yourself or be too quick to jump to any scary conclusions. Human sexuality can be incredibly complex at times (e.g., what turns us on at one time may not be what turns us on the next time). There could actually be a number of things going on including him having performance anxiety...maybe he had a bad experience with a previous partner that's left him scared to try again (we call this operant conditioning). It could also be that he puts you in a different category than previous lovers. Sometimes I refer to this as the "hooker-housewife mentality" where a partner somehow gets the idea that when we truly fall in love, we treat that one differently; almost up on a pedestal. Drives many partners crazy until they're aware that this is going on and give their boyfriend/ girlfriend permission to enjoy both the naughty and the nice with them. It could also be that he's not even aware that he's not doing these things. If you haven't asked him yet, you might try gently approaching the subject when you're not already in the bedroom or trying to get in on and inquire what he most enjoys about sex with you (or has enjoyed in the past, or thinks he might enjoy). You can also share your favorite highlights of sex with him. Give him an ego boost and tell him what he does well while then asking him if he'd be down to go downtown. "Baby, it REALLY turns me on when you kiss me during sex."If you continue to get the impression that it's somehow only about YOU or that he's just really hesitant to talk about sex in general, you might see if he'd be cool to chat with a counselor who specializes in sexual intimacy.
|
دوست پسرم من را به طور صمیمانه لمس نمیکند، در حین رابطه جنسی مرا نمیبوسد و رابطه دهانی با من ندارد. میدانم که او این کارها را با زنان دیگر در گذشته انجام داده است. نمیدانم چرا این کارها را با من انجام نمیدهد. چه کاری باید انجام دهم؟
|
اول از همه، خودتان را سرزنش نکنید یا خیلی سریع به نتیجهگیریهای ترسناک نرسید. تمایلات جنسی انسان گاهی میتواند به طرز شگفتانگیزی پیچیده باشد (برای مثال، آنچه ما را در یک زمان تحریک میکند، ممکن است در زمان دیگری مؤثر نباشد). ممکن است موارد زیادی در حال وقوع باشد، از جمله اضطراب عملکرد او... شاید او تجربه بدی با شریک قبلی خود داشته باشد که باعث شده از تلاش دوباره بترسد (این را شرطیسازی عامل مینامیم). همچنین ممکن است او شما را در گروهی متفاوت از عاشقان قبلی قرار دهد. گاهی این پدیده را "ذهنیت هوکر-خانهدار" مینامم، که در آن شریک زندگی به نوعی این تصور را پیدا میکند که وقتی واقعاً عاشق میشویم، باید با آن فرد متفاوت رفتار کنیم؛ تقریباً او را به نوعی بر روی pedestal (پایه) قرار میدهیم. این امر بسیاری از شرکای عاطفی را دیوانه میکند تا زمانی که متوجه شوند این وضعیت در حال وقوع است و به دوستپسر یا دوستدختر خود اجازه دهند تا هم از جنبههای شیطنتآمیز و هم از خوبیها لذت ببرند. همچنین ممکن است او حتی از عدم انجام این کارها آگاه نباشد. اگر هنوز از او نپرسیدهاید، میتوانید به آرامی زمانی که در اتاق خواب نیستید، به موضوع نزدیک شوید و بپرسید از چه چیزهایی در رابطه جنسی با شما بیشتر لذت میبرد (یا در گذشته چه چیزهایی را دوست داشته یا ممکن است در آینده دوست داشته باشد). شما همچنین میتوانید نکات مثبت رابطه جنسی با او را با او به اشتراک بگذارید. به او قوت قلب بدهید و بگویید چه کارهایی را خوب انجام میدهد و سپس از او بپرسید آیا میخواهد به جاهای جدیدی برود. "عزیزم، وقتی در حین رابطه جنسی مرا میبوسی واقعاً من را تحریک میکند." اگر همچنان این احساس را دارید که این موضوع به نوعی فقط مربوط به شماست یا اینکه او در مورد صحبت کردن درباره مسائل جنسی به طور کلی مردد است، شاید بهتر باشد ببینید آیا او مایل است با مشاوری که در زمینه صمیمیت جنسی تخصص دارد صحبت کند.
|
null |
My boyfriend won't touch me intimately, he won't kiss me while we are having sex and he won't have oral sex with me. I know he has done this things with other women in the past. I don't know why he won't do them with me. What should I do?
|
Ask him!Having a conversation about sexual satisfaction increases emotional intimacy.Not only will you potentially feel more deeply connected from a sincere conversation about your sexual questions, maybe this increased emotional closeness will inspire the sexual closeness you wish to receive.
|
دوست پسرم به صورت صمیمی مرا لمس نمیکند، در حین رابطه جنسی مرا نمیبوسد و رابطه دهانی با من ندارد. میدانم که او این کارها را با زنان دیگر در گذشته انجام داده است. نمیدانم چرا این کارها را با من انجام نمیدهد. چه باید بکنم؟
|
از او بپرسید! گفت و گو درباره رضایت جنسی میتواند صمیمیت عاطفی را افزایش دهد. نه تنها ممکن است از یک گفت و گوی صادقانه درباره سؤالات جنسی خود احساس ارتباط عمیقتری داشته باشید، بلکه این نزدیکی عاطفی میتواند الهامبخش نزدیکی جنسیای باشد که به دنبالش هستید.
|
null |
He said that if I were to visit my mother, he will be gone when I get back. My boyfriend and I hit a rough patch in our relationship a few months back, and my mom had a few choice words with him.
|
Your boyfriend and you have a separate relationship than your relationship with your mother. By trying to control whether or not you visit your mom, unless you are in agreement with this, is building tension between you and him.Ask why he resents your interest to see your mother.If he is insecure to the point where he fears your mother will influence your opinion about him, then trying to prevent you from visiting your mom is itself creating negativity in you toward him.If something still bothers him about the problems you both had several months ago, then talking about these problems will do more to clear the air between the two of you than him trying to interfere in your relationship with your mother.
|
او گفت اگر بخواهم به مادرام سر بزنم، وقتی برگردم او رفته است. من و دوست پسرم چند ماه پیش در رابطهامان با مشکل مواجه شدیم و مادرم چند کلمه تند با او گفت.
|
دوست پسرت و تو رابطهای جدا از رابطهات با مادرت داری. تلاش برای کنترل اینکه آیا به دیدن مادرت میروی یا نه، مگر اینکه با این موضوع موافق باشید، باعث ایجاد تنش بین شما و او میشود. از او بپرس که چرا از تمایل تو برای دیدن مادرت ناراحت است. اگر او به حدی ناامن است که از اینکه مادر تو بر نظر تو دربارهاش تأثیر بگذارد نگران است، تلاش برای جلوگیری از ملاقات با مادرت فقط باعث ایجاد احساس منفی در تو نسبت به او میشود. اگر هنوز چیزی او را از مشکلاتی که چند ماه پیش داشتید رنج میدهد، صحبت کردن دربارهی این مشکلات بیشتر به روشن کردن فضا بین شما کمک میکند تا اینکه او بخواهد در رابطهات با مادرت دخالت کند.
|
null |
I'm 15 and my girlfriend is 14. Am I a pedophile because I'm attracted to her and she's under 18?
|
You are not a pedophile. You are both under 18 and your age is appropriate for a relationship. There would be a possible problem if she was 10 or younger. Pedophelia, is a whole other problem that you probably should not be worried about. I would be happy to talk with you in more detail about this.
|
من ۱۵ سال دارم و دوست دخترم ۱۴ ساله است. آیا به خاطر جذب شدن به او و این که او زیر ۱۸ سال دارد، من یک پدوفیل هستم؟
|
تو پدوفیل نیستی. شما هر دو زیر 18 سال هستید و سن شما برای یک رابطه مناسب است. اگر او 10 سال یا کمتر بود، ممکن است مشکلی وجود داشته باشد. پدوفیلی موضوعی کاملاً متفاوت است که احتمالاً نباید نگران آن باشی. خوشحال میشوم در این مورد با جزئیات بیشتری صحبت کنم.
|
Subsets and Splits
No community queries yet
The top public SQL queries from the community will appear here once available.